محبیان: میخواهیم مردم فریب نخورند راهش بستن گوش آنها نیست/ بر نابالغان راحت میتوان حکومت کرد
امیر محبیان با بیان اینکه اگر ما معتقدیم که باورها و اندیشه های ما بسیار از لحاظ منطقی سست هستند و قدرتش در بستن دهان دیگری است که او صحبت نکند صددرصد برداشت غلطی درباره دین داریم گفت: اگر می خواهیم مردم فریب نخورند راهش این نیست که گوش آنها را ببندیم. راهش این است که اجازه بدهیم آنها همه اصوات را بشنوند و قدرت استدلال پیدا کنند.
به گزارش دیده بان ایران؛ خبرآنلاین نوشت: وقتی پای دین و ادیان به میان می آید سوال این است که برخورد حکومتها در مواجهه با ادیان و فِرَق مختلف چگونه باید باشد. سوالی که امیر محبیان در مصاحبهای با خبرآنلاین به خوبی به آن پاسخ گفت:
ما در مورد دین معتقدیم که پیامبران آگاهی هایی را برای تعالی بشر انتقال دادند که ارزشمند است. اما هیچ کدام از اینها در تعارض با طبع و فطرت انسان نیست. نه اینکه ما به زور به فطرت تحمیل کنیم، واقعا تمایل انسان خداگرایی و تعالی گرایی است. اگر آن چیزی که ما مطرح می کنیم خوب نتوانیم مطرح کنیم، چیزی جایگزین آن می شود. ممکن است پول یا شهرت جای آن را بگیرد. پس دین را به عنوان امر منفی نباید تلقی کرد. اما مساله این است که این دین هم حاملان و عاملانی دارد در عرصه جامعه که باید بسط پیدا کند. دین واجد پیامی است که اگر به خوبی تبیین شود، معتقدیم که مردم گرایش پیدا می کنند. اما این نیست که بدون اینکه عمل عاملان و حاملان موید آن باشد و بتواند در مردم اعتماد ایجاد کند، یا بتوان به هر قیمتی این کار را انجام داد.
نکته دیگر این سوال وجود دارد که آیا اگر ما یک باور دینی داشته باشیم، به معنی این است که ما باید تمامی باورهای دیگر را به هر قیمتی از میدان به در کنیم و این باور را تنها پیروز میدان بدانیم؟ اسلام نشان داده که چنین نیست. در تمدن مسلمانان در دورانی که در اوج بوده، اوج کشاکش بحث های فکری و عقیدتی بوده. البته جاهایی بوده که تعصبات به جای اندیشه نشسته و عملا باب فکر را بسته و آنجا می بینیم خونریزی ها و جنگ های گسترده پدید آمده. بالاخره تمام اندیشمندان در مواجهه با یک دیدگاه دیگری به پاسخگویی پرداخته اند. همین کنش و واکنش خودش باعث تعالی و رشد شده است و اصلا فرهنگ و معرفت اسلامی در این چالش ها رشد پیدا کرده.
اگر قرار بود این چالش ها رشد پیدا نکند و ما با سیستم تکفیری پیش برویم که الان داعش اینگونه فکر می کند، طبیعتا هیچ نوع چالش فکری به وجود نمی آید، رشدی هم به وجود نمی آید. البته هزینه اش را هم جامعه در آن زمان داده بود. بنابراین من نمی توانم بپذیرم که توصیه دین بر ما این است که دیدگاهها و گرایش های دیگر را به جرم دیدگاه و گرایش دیگر بودن، بدون پاسخگویی پیشاپیش قضاوت کرده و مطرود بشماریم و اجازه دفاع هم ندهیم. به گمان من این طور نیست. اگر ما حکومت را چه از مصدر حکمت بگیریم، چه از مصدر حکم یا قضاوت، در حکمت به ما حکم می کنند که در یک چالش و یک بحث فکری برحسب ارزیابی برهان ها و دلایل به قضاوت بنشینیم.
ما یک نکته را باید در نظر بگیریم اینکه اگر گرایش ها و دیدگاههای دیگر وجود دارند، باید امکان بیان داشته باشند. ما بحث تبلیغ را نمی کنیم. طبیعتا وقتی یک نظام سیاسی حاکم می شود، یک نظام حقوقی حاکم می شود و قواعد ها را تعیین می کند. قوانین به گونه ای تعریف می شود که هر سخن گفتنی جرم نباشد. فعل است که می تواند جرم ایجاد کند وگرنه نظر نباید مایه جرم باشد. فعل افراد هم باید با تسامح نگریست.
پس آن چیزی که اهمیت دارد این است که ما باید اجازه بدهیم افراد بیان نظر کنند حتی فردی که دگراندیش است. شما وقتی میاندیشید یا مبتنی بر استدلالی است یا نیست. اگر استدلالی هست بگویید تا بررسی کنیم، اگر مفید بود استفاده و اگر غلط بود پاسخ بدهیم. اگر ما معتقدیم که باورها و اندیشه های ما بسیار از لحاظ منطقی سست هستند و قدرتش در بستن دهان دیگری است که او صحبت نکند صددرصد برداشت غلطی درباره دین داریم. چون دین از نظر ما منطق قدرتمندی دارد و می تواند به پرسش ها پاسخ بدهد. نه اینکه آنها را ساکت کند. این دو با هم متفاوت هستند. نکته ای که وجود دارد این است که اگر ما بر منطق خود استوار هستیم و آن را غنی و قوی می دانیم، باید اجازه بدهیم که محیط های چالش فکری به وجود بیاید و بعد قضاوت کنیم. ضمن اینکه هر منتقدی می تواند به ما خدمت کند چون نقاط ضعف کار ما را نشان می دهد و می توانیم آن را برطرف کنیم.
یک نکته دیگر این است که ما به دلیل اینکه مردم ممکن است فریب بخورند اجازه ندهیم دیگران صحبت کنند، خب اگر مردم قدرت درک ندارند پس سخنی هم که ما می گوییم برحسب عقل نمی پذیرند پس ما داریم آنها را فریب می دهیم. این هم معقول و منطقی نیست. پس ما اگر می خواهیم مردم فریب نخورند راهش این نیست که گوش آنها را ببندیم. راهش این است که اجازه بدهیم آنها همه اصوات را بشنوند قدرت استدلال پیدا کنند. نابالغ نگه داشتن جامعه برای اینکه پذیرای سخن ما باشد، کاری است که فردا هر اندیشه دیگری می تواند ما را به راحتی حذف کند چون بر نابالغان و صغار راحت می توان حکومت کرد. ما باید مردم را بزرگ کنیم. باید مردم را به جایی برسانیم که مردم بتوانند حق را تشخیص دهند و ما معتقدیم که می توانیم سخن حق را بگوییم و از آن دفاع کنیم. پس حاکمیت بر صغار افتخاری نیست، بلکه رشد دادن و پیش بردن جامعه افتخار است. آن موقع جامعه به جایی می رسد که اگر تمام وسایل تبلیغاتی را هم در اختیار دشمن بگذارید، مردم به سمت آنها نخواهند رفت، چون ما به مردم یاد دادیم بالغانه فکر کنند.