موسوی لاری: هیچ یک از تغییرات صورت گرفته در تیم اقتصادی دولت با اراده دولت نبوده است
عبدالواحد موسوی لاری گفت: براندازان معتقدند اگر جریان اصلاحات را به شدیدترین شکل ممکن تخریب کنند، خدای ناکرده کار جمهوری اسلامی تمام میشود زیرا آخرین امید مردم به جریان اصلاحات است. برای این هدف، هزینههای گزافی صورت گرفته است که متاسفانه برخی در داخل غافلانه در زمین این دشمنان بازی میکنند.
به گزارش دیده بان ایران؛ عبدالواحد موسوی لاری وزیر کشور دولت اصلاحات معتقد است دولت دچار بیعملی نشده اما میتوانست با پیشبینی موقعیتی که اکنون کشور در آن قرار گرفته است، عملکرد بهتری داشته باشد. او درباره عدم استفاده از نیروهای جدید در دولت معتقد است کشور با بحران مدیریتی روبهرو شده و دلیل این بحران عدم توجه به تحزب است. او همچنین درباره چرایی انتقاد اصلاحطلبان از دولت میگوید جریان اصلاحات از دولت حمایت کرده و خواهد کرد اما این حمایت منافاتی با انتقاد ندارد. او دلیل اصلی انتقاد از دولت را تلاش برای بازگشت روحانی به مسیر اصلی عنوان میکند. او همچنین درباره هجمههای اخیر به اصلاحطلبان در فضای مجازی میگوید جریان برانداز و تندروهای داخلی متوجه شدهاند که اصلاحطلبان توانایی نجات کشور را دارند و این مهم یعنی نقش برآب شدن تمامی نقشههای مخالفان داخلی و دشمنان خارجی دولت؛ از همین رو تلاش دارند با هتاکی مانع از تلاش اصلاحطلبان برای حرکت رو به جلوی انقلاب و کشور شوند. مشروح گفتوگوی موسویلاری را در زیر میخوانید:
بسیاری از مردم و برخی تحلیلگران معتقدند که دولت برای مقابله با شرایط به وجود آمده دچار بیعملی شده و آنطور که باید انگیزهای برای بهبود شرایط در میان دولتمردان دیده نمیشود. آیا این تصور به وجود آمده درست است؟
پاسخ دادن به این سوال کمی دشوار است زیرا پاسخ این سوال هم مثبت است و هم منفی. منظور آن است که دولت علاقهمند به انجام دادن کاری برای کاهش گرفتاریها و مشکلات است و در این موضوع شکی نیست زیرا دولت برخاسته از رای مردم بوده و خود را مدیون و خدمتگزار مردم میداند به همین دلیل تلاش دارد قدمی برای بهبود شرایط بردارد. اما در کنار این تلاشها، متاسفانه نوعی کمکاری در مدیریت دولت و همچنین سایر قوا دیده میشود که نمیتوان این مهم را نادیده گرفت. واقعیت آن است که برای بهبود وضعیت فعلی مجلس، دولت و قوه قضاییه میتوانستند عملکرد بهتری داشته باشند. دلیل آنکه از هر سه قوه نام بردم آن است که آنچه میتواند رخ دهد از حیطه اختیارات یکی از سه قوه خارج است. اگر دو قوه مقننه و قضاییه دولت را همراهی نکنند، اتفاق خاصی رخ نخواهد داد اما نمیتوان نقش دولت در وضعیت فعلی را نادیده گرفت زیرا تمام دستگاههای اجرایی اعم از وزارتخانهها، سازمانها و همچنین درآمدها و هزینهها در اختیار دولت است اما باور من آن است که اختلافات دستگاههای اجرایی و عدم تعامل دستگاهها در شکلگیری فضای کنونی بیتاثیر نیست. متاسفانه ما برای رو در رویی با وضعیت کنونی آمادگی کافی را نداشتیم. سازمان مدیریت و برنامه، وزارت اقتصاد، وزارت صمت و مجموعههایی از این دست باید خود را برای مقابله با شرایط کنونی آماده میکردند که متاسفانه این مهم رخ نداده است.
تهدیدهای ترامپ و مشکلات ناشی از زورگوییهای امریکا یک شبه پدید نیامده است بنابراین دستگاههای اجرایی برای مقابله با وضعیت فعلی باید برنامهریزی درستی صورت میدادند اما این اتفاق نیفتاده و به وضعیت فعلی دچار شدهایم. اکنون بیش از یک سال است که تمامی دلسوزان نظام و کشور درباره ناهمگن بودن تیم اقتصادی دولت به رییسجمهور تذکر دادهاند اما وقتی به این تذکرات توجهی نمیشود، چه باید کرد؟ هیچ یک از تغییرات صورت گرفته در تیم اقتصادی دولت با اراده دولت نبوده است. وزیر اقتصاد و دارایی با استیضاح مجلس برکنار شد. درباره رییس بانک مرکزی نیز پس از پایان ماموریت آقای سیف و همچنین ورود قوه قضاییه رییسجمهور مجبور به برکناری او شد بنابراین هیچ یک از تغییرات با اراده دولت نبوده است.
لجام گسیختگی قیمتها و بلبشوی اقتصادی که امروز در کشور رخ داده، امروز قابل کنترل است مشروط بر آنکه دستگاهها در کنار هم قرار گرفته و با یکدیگر همکاری داشته باشند. در مجموع من به مردم حق میدهم که احساس کنند نوعی بیعملی و بیبرنامگی بر کشور حاکم است اما با این وجود تمامی مشکلات گردن دولت نیست بنابراین پاسخ به سوال شما همانطور که در ابتدا گفتم هم مثبت است و هم منفی.
جریان اصولگرا معتقد است راهحل برون رفت از وضعیت فعلی راهحل اقتصادی است و در مقابل جریان اصلاحات اعتقاد به راهحل سیاسی دارد. به نظر شما برای برونرفت از وضعیت کنونی نیازمند کدام راهحل هستیم. اقتصادی یا سیاسی؟
بخش عمده مشکلات اقتصادی، ریشه در مشکلات سیاسی دارد. راهحل معضلات اقتصادی امروز کشور الزاما اقتصادی نیست زیرا ریشه بسیاری از مشکلات، سیاسی است بنابراین ما برای حل مشکلات باید راهحلی سیاسی، اقتصادی ارایه کنیم. راهحلی که جامع بوده و ریشهها را درمان کند. یکی از علل مشکلات اقتصادی امروز کشور، سیاست خارجی است. در این حوزه ما نیارمند حضوری فعالتر و اثرگذارتر هستیم. ما باید در بها دادن به بخش خصوصی اهتمام بیشتری بورزیم. مشکلات بخش خصوصی تنها با شعار حل نمیشود. زمانی که بخش خصوصی قصد ورود به یک پروژهای داشته باشد، ابتدا باید 100 سنگ را از پیش پای خود بردارد. این رویه درست نیست. متاسفانه دستگاههای مختلف نهتنها گرهگشایی نمیکنند بلکه خود مشکلساز هستند. چه کسی مسوول بهبود این رویه است؟ در مرحله اول دولت، مرحله دوم مجلس و در نهایت قوه قضاییه باید این شرایط را بهبود ببخشند. درست است که اگر مجلس و قوه قضاییه در کنار دولت قرار گیرند، دولت راحتتر میتواند برنامههای خود را محقق کند اما واقعیت آن است که سهم دولت در این مسیر بسیار پررنگتر از سایر قوا است.
در کنار سه قوه، نهادهای فراقوهای نیز در این بلبشو اقتصادی بیتقصیر نیستند و نباید سهم این مجموعهها را نادیده گرفت. درباره اعتقاد جریان اصولگرایی بر راهحل اقتصادی برای حل مشکلات باید بگویم که این جریان در شرایط فعلی حرفی برای گفتن ندارد. ما همچنان مشغول بهرهمندی از مدیریت 8 ساله این جریان بر کشور هستیم. منشأ بخش قابل توجهی از مشکلاتی که امروز گریبان کشور را گرفته، همان راهحلهای اقتصادی است که با آن 8 سال کشور را مدیریت کردند. بخش قابلتوجهی از مشکلات حسن روحانی و دولتش، به دلیل ندانم کاریهای دولت اصولگرایان است. بذر شرایط فعلی در دولت اصولگرایان پاشیده شد که امروز خوشه آن در دستان حسن روحانی است به همین دلیل این جریان حرفی برای گفتن ندارد. اگر راهحلی دارند چرا آن را مطرح نمیکنند؟ این جریان در 8سال تمام راهحلهای خود را اجرایی کرد و خروجی این اجرا زمینگیر شدن کشور بود. وضعیت امروز کشور، محصول مدیریت 8ساله اصولگرایان است. در عین حال من قصد نفی مطلق ندارم و اگر آقایان راهحلی برای بهبود اوضاع دارند میتوانند آن راه را به رییسجمهور اطلاع دهند. این جریان اگر واقعا راهحل دارد، بسمالله. این گوی و این میدان. جریان اصولگرایی تریبون بزرگی به نام صدا و سیما در اختیار دارد، بنگاههای اقتصادی را در اختیار دارد، 80درصد امکانات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کشور همین الان نیز در اختیار این جریان است، چرا از این ظرفیتها استفاده نمیکنند؟ اینکه از تریبونهای مختلف مانند نماز جمعه به صورت مداوم تکرار شود مردم گرفتارند، نامش راهحل است؟ شما به عنوان رسانه از آقایان اصولگرا بخواهید راهحلهای خود برای برونرفت از وضعیت فعلی را ارایه دهند آنگاه متوجه خواهید شد که این جریان هیچ راهحلی ندارد. اگر اصولگرایان راهحل دارند، دولت مکلف است از پیشنهادهای سازنده استفاده کند اما واقعا اینگونه نیست. جریان اصولگرایی بهتر است به جای ارایه راهحل اقتصادی که ثمره 8سالهاش را شاهد بودیم، سیستمهای موازی که ایجاد کردهاند را به چارچوب قانونی وارد کنند. درکنار این موضوعات ما باید در حوزه سیاست خارجی حضوری پررنگتر و موثرتر داشته باشیم. خوشبختانه شرایط امروز ایران در عرصه بینالمللی به گونهای است که اجماع منفی علیه ایران از بین رفته و اجماع منفی علیه دولت امریکا است. ما باید از این فرصت استثنایی برای حل مشکلات اقتصادی استفاده کنیم .
یکی از انتقادات جریان اصولگرایی به اصلاحطلبان آن است که رفیق نیمه راه هستند. آنها معتقدند دولت حسن روحانی با حمایت همهجانبه این جریان موفق به پیروزی در انتخابات شد اما امروز که دولت دچار مشکل شده، با انتقادهای گاهو بیگاه خود سعی در جدا کردن مسیر خود از دولت دارند. آیا این تحلیل درست است؟ دلیل انتقادهای اصلاحطلبان از دولت چیست؟
این تحلیل از ریشه غلط است. اخیرا یک سوال در پنج محور از رییسجمهور در صحن علنی مجلس پرسیده شد، چه کسانی این سوال را پرسیدند اصلاحطلبان یا اصولگرایان؟ اصلاحطلبان اگر انتقادی هم دارند، نقد درون جریانی است نه نقد تخریبی. کسانی که قصد تیشه زدن به ریشه دولت را دارند، اصولگرایان هستند نه اصلاحطلبان. اصلاحطلبان هیچگاه منکر حمایت از دولت نشدهاند و به دلیل همان حمایت، انتقاد میکنند. همچنین اصلاحطلبان منکر سهم خود در آنچه اتفاق افتاده نیستند اما این دلیل نمیشود اگر وزارتخانههای مختلف مسیر اشتباهی را انتخاب کردند، خود سانسوری کرده و سکوت کنند. بسیاری از انتقادهای اصلاحطلبان برای آن است که دولت مسیر خود را گم نکرده و بتواند جوابگو باشد. ممکن است در این مسیر چهار نفر به دلیل حمایت از دولت حسن روحانی ابراز پشیمانی کنند که من کاری به این دسته از افراد ندارم اما جریان اصلاحات به عنوان یک جریان سیاسی تاثیرگذار هم از دولت حمایت میکند و هم انتقاد. حمایت و انتقاد با یکدیگر منافاتی ندارند. متاسفانه برخی وزارتخانهها واقعا فشل هستند و ما نمیتوانیم چشم خود را بر این واقعیت ببندیم. ما منکر سهم خود در شکلگیری دولت حسنروحانی نیستیم و همچنان مانند گذشته از دولت حمایت میکنیم اما این موضوعات دلیل نمیشود چشم خود را بر کاستیها ببندیم. نگاهی گذرا به انتقادات افراد سرشناس و رسانههای جریان اصولگرایی مانند صدا و سیما و کیهان نشان میدهد چه کسانی قصد تخریب و زدن ریشه دولت را دارند.
به نظر شما اولین اقدامی که دولت برای بهبود اوضاع باید انجام دهد، چیست؟
اولین اقدامی که دولت باید انجام دهد، بهبود انسجام درونی است. دولت باید از انفعال خارج شده و به یک دولت چابک و چالاک تبدیل شود تا شبکه دولت روی مسائل اساسی اجماع کرده و حرکت کند. متاسفانه امروز به دلیل پارهای از اختلافنظرها به نظر میرسد دولت از چابکی لازم برخوردار نیست.
درکنار مشکلات اقتصادی و سیاسی که امروز کشور با آن دست و پنجه نرم میکند، مشکل فقدان رجل سیاسی و یک چهره جدید بیش از گذشته به چشم میخورد تا جایی که وقتی یک مسوول از صندلی خود کنار میرود، همان اسم برای تمام کرسیهای خالی مطرح میشود. ریشه این مشکل در کجا است؟ چرا هیچ کدام از گروههای اصلاحطلب و اصولگرا نیروی جدید و توانمند برای کرسیهای مدیریتی تربیت نکردهاند؟ با توجه به تصویب قانون منع به کارگیری بازنشستگان به نظر میرسد این مشکل بیش از پیش دردسر ساز شود.
اگر شما به یک سوال من پاسخ دهید، پاسخ سوالتان را دریافت میکنید. چرا در ایران نظام حزبی پا نگرفته است؟ در تمام نقاط دنیا یکی از اضلاع دموکراسی، نهادهای مدنی است. وقتی نهادهای مدنی زمینه رشد نداشته باشند، کادرسازی صورت نمیگیرد. کادرسازی درون شبکه نهادهای مدنی شکل میگیرد. وقتی ما نهادهای مدنی موجود در کشور را نابالغ دانسته یا نگاهی تردیدآلود به آنها داریم وضعیت همین است. مادامی که ما اجازه فعالیت درست به احزاب ندهیم اتفاق ویژهای در این زمینه نخواهد افتاد. متاسفانه این مشکل در قوانین نیز وجود داشته و احزاب جایگاهی در قوانین ندارند بنابراین با وضعیت کنونی، کادرسازی صورت نمیگیرد. واقعیت آن است که در جامعه نیروهای نخبه فراوانی وجود دارند که از آنها استفاده نمیشود. دلیل این عدم استفاده آن است که در این شرایط شناسایی این نخبگان وجود ندارد. این نیروهای نخبه در محیط زندگی خود ساکن مانده و شرایط برای بروز و ظهورشان که همان تحزب است فراهم نیست. یکی از دلایل عمده این مشکل، ضعف فعالیت تشکیلاتی و حزبی است. متاسفانه برخی جریانات فکری سرکوب فعالیت حزبی را نقطه قوت میدانند که این تفکر منجر به فقدان احزاب قدرتمند شده است و خروجی این مهم، عدم فعالیت مناسب در کادرسازی است که کشور را دیر یا زود با بحران مدیریتی روبهرو خواهد کرد.
درسالهایی که احزاب اصلاحات فعالیت داشتند، توجهی به این موضوع شد؟ اساسا کادرسازی و تربیت نیرو چه جایگاهی در احزاب اصلاحطلب داشته و دارد؟
با وجود تمام محدودیتها، کادرسازی همواره یکی از مهمترین اهداف احزاب اصلاحطلب بوده و احزاب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در گذشته بسیار به این مهم اهتمام ورزیدند اما به این مهم در جریان مقابل آنطور که باید توجه نشد. به عنوان مثال حزب موتلفه که یکی از احزاب ریشهدار جریان اصولگرایی است، از ظرفیت تشکیلاتی خود برای کادرسازی استفاده نکرده و همچنان همان چهرههای قدیمی در این حزب مشغول فعالیت هستند. اگر ما به تشکلهای مدنی، صنفی و اتحادیههای مختلف توجه ویژهتری داشتیم، امروز این تشکلها میتوانستند یک فرد با توانایی اداره وزارت صنعت به حاکمیت معرفی کنند. به عقیده من دلیل ضعف کادرسازی که شما به حق به آن اشاره کردید، معلول بیاعتنایی و عدم توجه جدی به تشکلها و سازمانهای مردم نهاد است.
با توجه به شرایط موجود، از نظر شما در انتخاباتهای آینده مردم بازهم به گفتمان اصلاحات اعتماد خواهند کرد یا خیر؟ آیا در انتخاباتهای آتی باز هم باید منتظر چهرههای جدید در جریان باشیم یا برای پرورش نیرو برنامهای تدارک دیده شده است؟
گفتمان اصلاحات، گفتمان عامه مردم است. مردمی که اعتراض یا انتقاد دارند، به دنبال آن هستند که نابهسامانیهای موجود به سامان برسد. اصلاحات یعنی همین اتفاق. یکی از توصیههای جریان اصلاحات آن است که روشهای غلط مدیریتی کنار رفته و روشهای اصولی جایگزین آن شود بنابراین گفتمان اصلاحطلبی، گفتمانی نیست که جای خود را به گفتمان دیگری دهد. ممکن است اصلاحطلبها دچار بیمهری از سوی مردم شوند اما گفتمان اصلاحطلبی، گفتمانی نیست که از این جامعه رخت ببندد. اگر خدایی ناکرده این اتفاق رخ دهد، جامعه ما روی خوش و آرامش نخواهد دید. جامعه ما زمانی به سمت بالندگی و پویایی حرکت میکند که گفتمان اصلاحات محور تمامی حرکات باشد. این ذهنیت که مردم ممکن است از گفتمان اصلاحات فاصله بگیرند، ذهنیت درستی نیست. ممکن است مردم از برخی اصلاحطلبان به واسطه آنکه پس از انتخاب به پایگاه رای خود پشت کنند، خوششان نیاید اما این به معنای ناامیدی از گفتمان نیست بلکه این مهم ناامیدی از افراد است. گفتمان اصلاحطلبی، گفتمان نجات جامعه است و به همین دلیل امکان ندارد جامعه از آن فاصله بگیرد. اگر این اتفاق رخدهد، فاجعه رخ خواهد داد.
به نظر شما دلیل هجمهها و هتاکیهای اخیر برخی از کاربران فضای مجازی (که ملقب به براندازان هستند)، به جریان اصلاحات و چهرههای سرشناس اصلاحطلبان چیست؟
دو جریان این روزها مشغول فضاسازی و هتاکی به اصلاحطلبان در فضای مجازی هستند که یکی از این جریانات آگاهانه و دیگری از روی غفلت است. این دو جریان مشغول تبلیغ موضوعی حساس و خطرناک هستند و آن عدم اصلاحپذیری نظام از درون است. براندازان و ضدانقلابهای خارج از کشور معتقدند ماهیت نظام جمهوری اسلامی ایران، اصلاحناپذیر است. در کنار این دشمنان خارجی، یک جریان رادیکال داخلی نیز وجود دارد که بیشتر از سر غفلت اظهار میکنند. متاسفانه این افراد معتقدند نظام جمهوری اسلامی ایران نیازی به اصلاح روشها ندارد. این جریان مشغول القای این مهم است که شرایط امروز یک شرایط ایدهآل بوده و نظام نیازی به اصلاح رفتار، گفتار و برنامههای خود ندارد. این دو گروه، یکی به دلیل دگماندیشی و دیگری به دلیل ماهیت براندازانه روی برخورد با اصلاحطلبان یک توافق نانوشته دارند. هردو جریان متصورند اگر اصلاحطلبان از صحنه خارج شوند، فضا برای فعالیت آنها فراهم میشود. جریان داخلی متصور است با حذف اصلاحطلبان فضا برای فعالیت آنها گستردهتر میشود اما جریان برانداز خارجی نگاه جالبی به اصلاحطلبان دارد. این جریان میداند جامعه ایران از تفکری که به اصطلاح به جریان راست ملقب است فاصله گرفته و به اصلاحطلبان نزدیک شده است. به همین دلیل تنها روزنهای که ایران مسیر صحیح اهداف خود را دنبال کرده و جمهوری اسلامی راه بالندگی را در پیش گیرد، جریان اصلاحات است که حرف و روشهای جدید دارند. براندازان معتقدند اگر جریان اصلاحات را به شدیدترین شکل ممکن تخریب کنند، خدای ناکرده کار جمهوری اسلامی تمام میشود زیرا آخرین امید مردم به جریان اصلاحات است. برای این هدف، هزینههای گزافی صورت گرفته است که متاسفانه برخی در داخل غافلانه در زمین این دشمنان بازی میکنند.
بنابراین دلیل اتحاد براندازها و تندروهای داخلی ترس از بهبود اوضاع کشور توسط اصلاحطلبان است؟
قطعا همینطور است اما باید به این تفاوت توجه داشت که تندروها غافلانه در زمین براندازان بازی میکنند./ رونامه اعتماد