آیا دولت خودش به آینده امیدوار است که حال قصد امیدوار کردن مردم را دارد؟
امیدوار کردن مردم با سخنرانی وظیفه دولت نیست. ممکن است این وظیفه در میان امثال من، شما و سایر رسانهها احساس شود، اما واقعیت آن است که عملکرد و نه سخن دولت ریشه این امیدواری است. اولین پرسش این است که آیا دولت خودش به آینده امیدوار است که حال قصد امیدوار کردن مردم را دارد؟ آقای جهانگیری صادقانه بگویند آیا خودش به آینده امیدوار است؟ از چهره مشخص میشود که آیا یک فرد به آینده امید دارد یا ندارد. سیاستی با عنوان امید درمانی دولتی وجود ندارد که حال بخواهیم صرفا با صحبت کردن جامعه را امیدوار کنیم
به گزارش دیده بان ایران؛ روزنامه اعتماد با عباس عبدی به گفت و گو نشسته است که مشروح آن را در زیر می خوانیم:
روز شنبه آقای جهانگیری در اظهاراتی عنوان داشتند اگر امید مردم را افزایش دهیم روزهای سخت زودتر به پایان میرسد، آیا با توجه به شرایط فعلی میتوان از مردم انتظار امیدواری داشت؟
افزایش امید در جامعه مانند ریختن آب در حوض نیست که به راحتی بتوان آن را افزایش داد. امید دو مقوله دارد؛ بخش نخست امید متعلق به مردم عادی است که کار چندانی از آنها ساخته نیست. این قشر باید به انتظار حاکمیت و دولت نشسته و ببیند که حاکمیت چه برنامهای برای آنها دارد. اگر کار مناسبی از سوی حاکمیت یا دولت برای این قشر انجام شود، آنها امیدوار خواهند شد و اگر عکس این اتفاق رخ دهد، منجر به ناامیدی میشود. بخش دیگر امید متعلق به نخبگان و کنشگران است. این قشر لزوما مانند مردم عادی به موضوع امید نگاه نمیکنند. امید این قشر نه به دولت و حاکمیت بلکه به خودشان است. این قشر علاوه بر توجهی که به خود برای انجام اقدامات دارد، به موضوع مهمتری نیز توجه دارد و آن فشاری است که این قشر برای اصلاح امور میتواند به حکومت وارد کند. امید مردم عادی از نوع اول است. در این نوع از امید، حاکمیت باید به نحوی عمل کند که مردم به آن اعتماد پیدا کنند سپس امیدوار شوند. اعتماد عمومی به حاکمیت چگونه حاصل میشود؟ پاسخ روشن است. بخشی از اعتماد ناشی از کارایی و بخش دیگر از صداقت حاصل میشود. این دو رکن اساسی اعتماد است. زمانی که من فرد صادق و کارآمدی را مشاهده کنم، به او اعتماد خواهم کرد. بنابراین اگر دولت میخواهد مردم امیدوار باشند، راهی جز برخورد صادقانه با مردم ندارد. مقصود من از دولت کل ارکان حاکمیت است.
درکنار برخورد صادقانه، دولت باید نشان دهد کارایی لازم را دارا بوده و میتواند از موانع و بحرانهای موجود عبور کند. اما متاسفانه واقعیت آن است که چنین موضوعی اکنون در حکومت وجود خارجی ندارد. دولتی که نزدیک به دو ماه بدون سخنگو است، دولتی که چند وزارتخانه آن با سرپرست اداره میشود، دولتی که در شرایط حساس کنونی سفیرش در کشور مهمی چون چین مشخص نیست، مردم به چه چیزی باید امیدوار باشند؟ اگر دولت وظایف مرتبط با خود را به درستی انجام دهد، مردم امیدوار خواهند شد. بنابراین اینکه مدام گفته شود مردم باید امید داشته باشند، کافی نیست. دولت اگر کار خود را درست انجام دهد، مردم با درک و بینش واقعی خود به ادامه راه امیدوار خواهند شد.
باتوجه به وضعیت فعلی صحبت از امید توسط دولت چه پیامی برای جامعه دارد؟
امیدوار کردن مردم با سخنرانی وظیفه دولت نیست. ممکن است این وظیفه در میان امثال من، شما و سایر رسانهها احساس شود، اما واقعیت آن است که عملکرد و نه سخن دولت ریشه این امیدواری است. اولین پرسش این است که آیا دولت خودش به آینده امیدوار است که حال قصد امیدوار کردن مردم را دارد؟ آقای جهانگیری صادقانه بگویند آیا خودش به آینده امیدوار است؟ از چهره مشخص میشود که آیا یک فرد به آینده امید دارد یا ندارد. سیاستی با عنوان امید درمانی دولتی وجود ندارد که حال بخواهیم صرفا با صحبت کردن جامعه را
امیدوار کنیم.
متاسفانه ما شاهد اختلافات گسترده در دولت هستیم. در کدام دولت این حجم از اختلافات وجود داشت؟ وزیر بهداشت علیه یک وزیر دیگر صحبت میکند وزیر راه علیه دیگری است. این داستان در اکثر موارد ادامه دارد. آیا این دولت امید دارد که حالا قصد تزریق امید به جامعه را دارد؟ این دولت نیاز به یکسری تغییرات اساسی در درون خود دارد. من کاری به بخشهای دیگر حاکمیت ندارم و بعید میدانم بخشهای دیگر به سهولت اصلاح شوند اما حداقل انتظار ما از دولت آن است که ابتدا خود را اصلاح کرده و سپس به مردم
امید دهد.
لازمه زنده نگه داشتن امید در جامعه چیست؟
لازمه زنده نگه داشتن امید نزد مردم، تاکید میکنم نزد مردم نه نخبگان، همان دو مولفهای است که در بالا به آن اشاره کردم. نخست برخورد صادقانه دولتمردان با مردم است. اگر دولتمردان خودشان نسبت به آینده ناامید هستند، یا این واقعیت را باید صادقانه با مردم در میان بگذارند یا حداقل موضع سکوت اتخاذ کنند. مولفه بعدی اثبات کارآمدی دولت است. راه اثبات کارآمدی و کارایی نیز روشن است. سیاستهای متناقض، صدور روزانه بخشنامههای مختلف و عدم پایبندی به قول و قرارهای مطرح شده فقدان مدیر برای کارهای مهم با کارایی و کارآمدی در تضاد است. حداقل کاری که دولت در شرایط فعلی باید انجام دهد آن است که اقتصاد را به یک گروه کارشناس و متخصص واگذار کند.
دولت چگونه به خود حق میدهد روزانه درباره مسائل اقتصادی اظهارنظر کرده و تصمیمات پشت پردهای بگیرد که عوارض آن منجر به وضعیت فعلی اقتصادی شود؟ و در عین حال هیچ کارشناسی این رفتارها را تایید نکند؟ این مشکلات در گذشته نیز وجود داشته اما به دلیل وجود درآمدهای نفتی عوارض به بدنه جامعه نمیرسید اما امروز چون این منابع به انتها رسیده ما شاهد عوارض ناخوشایند رفتارهای اینچنینی هستیم. لازمه زنده نگه داشتن امید صداقت، مبارزه با مشکلاتی مانند فساد و ناکارآمدی و تشکیل یک مجموعه مدیران پرتحرک و مسوولیتپذیر است. متاسفانه دولت کنونی توانایی کار کردن ندارد. این مدیران برای شرایط نرمال و عادی شاید دولت مناسبی باشد اما برای شرایط کنونی
مناسب نیستند.
آیا صیانت از امید جامعه تنها وظیفه دولت است یا سایر قوا و ارکانهای حاکمیت نیز چنین وظیفهای
بر عهده دارند؟
واقعیت آن است که نگاه مردم با نخبگان متفاوت است. مردم تمایزی میان دستگاه قضایی، مجلس، دولت قایل نبوده و مجموعه قوا را یک پکیج قلمداد میکنند. بنابراین لازمه این مهم آن است که تمامی ارکانهای حاکمیت و هر سه قوه از امید در جامعه صیانت کنند اما در شرایط کنونی دست ما تنها به دولت میرسد نه سایر قوا و ارکانهای حاکمیت. باقی ساختارهای حاکمیت هر کاری که دوست دارند انجام میدهند و حرفشنوی نیز ندارند. در شرایطی که در روزهای آتی حسن روحانی به عنوان رییسجمهور ایران عازم نشست سالانه سازمان ملل است، ناگهان سه نفر که ابعاد پرونده آنها برای افکار عمومی مشخص نیست، اعدام میشوند. چرا این اقدامات صورت میگیرد؟ فعلا زور ما به سایر ارکان نمیرسد و آنها نیز مشغول فعالیتهای خودشان بوده و این رفتارها نیز هزینههایی را به کشور تحمیل میکند.
درباره عملکرد سایر ارکان واقعیتی که با توجه به تاریخ وجود دارد، آن است که این ارکان آیندهنگر نیستند اما درباره دولت میتوان انتظاراتی داشت. دلیل این انتظارات نیز آن است که ملت به دولت رای داده. اینکه مسوولی بگوید چون به دولت رای دادهاید وضعیت همین بوده و باید تحمل کرد چه معنایی دارد؟ چطور زمانی که نیاز به رای مردم دارند این صحبتها مطرح نمیشود؟ اگر به دولت نقد میکنیم به این معنا نیست که بخشهای دیگر حاکمیت خالی از مشکل هستند، خیر. اوضاع آنها ممکن است بدتر نیز باشد اما در شرایط فعلی دست ما فقط به دولت
میرسد.
حفظ امید و عبور از بحران چه قرابتی با یکدیگر دارند؟ آیا به صرف حفظ امید میتوان از بحران عبور کرد؟
من میخواهم به امیدی که در نخبگان وجود دارد، اشاره کنم. در شرایط فعلی دولت نمیتواند با سخنرانی برای به دست آوردن امید مردم تلاش کند چون پیش از مردم، باید به امید نخبگان احترام گذاشت. امید نخبگانی یعنی دولت اگر میتواند 4 اقتصاددان معرفی کند که از سیاستهای اقتصادی دولت دفاع کنند. نمیتواند. این نشان میدهد بخش مهمی از نخبگان اقتصادی در تصمیمگیریهای مهم نقشی ندارند. در حوزه اجتماعی و فرهنگی نیز این شرایط حاکم است. در حوزه سیاست خارجی با علم بر این موضوع که همه تصمیمگیریها بر عهده دولت نیست انتقادات جدی وجود دارد. دولت در این حوزه میتواند فعالتر باشد. با انجام اقدامات مناسب دولت به نخبگان ثابت میکند تا حد توان به وظایف خود عمل میکند. اگر دولت این اقدامات را انجام دهد امید نخبگان زنده میشود و به جامعه نیز سرریز خواهد شد. در صورت این اتفاق ما میتوانیم از بحران عبور کنیم. متاسفانه نقاط ضعف دولت فعلی آنچنان زیاد است که سبب شده نقاط ضعف سایر قوا آنطور که باید دیده نشود زیرا دولت ویترین حاکمیت است. دولت اگر خود را ترمیم کند، نقط ضعف سایر ارکان حکومت شفافتر خواهد شد که این مهم منجر به اصلاح سایر ساختارها نیز میشود. عبور از بحران به معنای دارا بودن برنامه و اتحاد در کل دستاندرکاران حکومتی است و اگر این مهم محقق شود امید به اندازه کافی به جامعه تزریق
خواهد شد.
در شرایط کنونی چه اقدامات عملی برای تزریق امید به جامعه باید انجام شود؟
نمیتوانم آنطور که باید به جزییات ورود کنم اما اولین کاری که دولت باید انجام دهد، تشکیل چند ستاد بحران است. مهمترین ویژگی این ستادها باید آن باشد که نیازی به هول دادن از بیرون نداشته باشند بلکه این ستادها هستند که باید نیروهای بیرونی را به کار گیرند و به حرکت درآورند. متاسفانه اکنون شرایط به گونهای است که اگر کسی پیشنهادی دارد باید با هزار مشقت به گوش دولت برساند که در انتها نیز به آن پیشنهاد بیتوجهی میشود. به نظر من دولت در شرایط کنونی نیاز به 4 ستاد بحران دارد. نخست ستاد بحران سیاست خارجی. اینکه تصور کنیم تمامی مشکلات عرصه بینالمللی توسط این نحوه عملکرد وزارت امور خارجه قابل حل خواهد بود دور از ذهن است. دومین ستاد بحران باید ستاد فرماندهی اقتصادی باشد. حال شاید فرماندهی کلمه مناسب نباشد اما باید معلوم شود که جامعه در سیاست اقتصادی به چه کسی مرجعی است، با وزیر اقتصاد، که الان اصلا وزیر اقتصاد نداریم، با رییس سازمان برنامه و بودجه؟ با چه کسی طرف هستیم؟ اقتصاد ایران به ستادی نیاز دارد که از نخبگان و کاشناسان اقتصادی تشکیل شده یا از آنها حرفشنوی داشته باشد. سومین ستاد بحران، ستاد سیاست داخلی است. به عقیده من سیاست داخلی یکی از مهمترین مسائلی است که اصلا به آن توجه نمیشود. در کنار این سه ستاد، ما به ستاد بحران رسانه نیز نیاز داریم. با فشارهای رسانهای و تبلیغاتی که در شرایط کنونی علیه کشور و دولت وجود دارد، این دولت نمیتواند از خود دفاع کند. بنابراین دولت اگر میخواهد به جامعه امید تزریق کند، در وهله اول باید تزریق کارایی در آن صورت پذیرد.
تزریق کارایی نیز تشکیل این 4 ستاد بحران است. متاسفانه با نیروهای فعلی موجود در دولت نیز این اقدامات شدنی نیست و دولت باید این تغییرات مهم را انجام دهد. دولت باید در کارآیی از سایر نهادها جلو بزند تا نقاط ضعف سایر ارکان بیش از پیش مشخص شود.
برخی اعتقاد دارند کلمه امید این روزها لوث شده و دولت درحال سوءاستفاده از این کلمه است؛ آیا این اعتقاد درست است؟
دلیل لوث شدن کلمه امید، دستمالی بیش از حد این کلمه است و مردم در این باره حق دارند. «امید» نتیجه یک موضوع دیگر است نه آنکه به خودی خود بار معنایی داشته باشد. همانطور که گفته شد، امید سیرابی است و نه آب. کسی میتواند ایجاد امید کند که خودش امیدوار باشد. ناامیدی که در شرایط کنونی وجود دارد، ناشی از وجود ناامیدی است که از سوی مسوولان به مردم سرریز شده است. این تصور که مردم ناامید شده و مسوولان امیدوارند صد درصد غلط است.
اگر شما با تکتک مسوولان صحبت کنید ممکن است از مردم نیز ناامیدتر باشند اما فرق مسوولان با مردم آن است که مردم صادق هستند و صریح اعلام میکنند و نیز قدرت اجرایی نداشته و کاری از دستشان ساخته نیست در حالی که مسوولان وظیفه دارند کار کنند اما کاری انجام نمیدهند. به همین دلیل کلمه امید لوث شده و کارایی خود را از دست داده است. کلمه امید در این موضوع با کلمه اخلاق همدرد است زیرا متاسفانه کلمه اخلاق نیز بهشدت لوث شده است.
به همین دلیل است که بخشی از جامعه به کلمه امید حساس شدهاند؟ شاهد این مدعا کاربران فضای مجازی هستند که تا صحبت از امید میشود موجی از حمله و توهین متوجه فرد مطرحکننده میشود.
به نظر من کاربران فضای مجازی حق دارند نسبت به کلمه امید واکنش منفی نشان دهند زیرا امید بار معنایی خود را مانند اخلاق از دست داده است. در جامعهای که مسوولان با عملکرد خود وظیفه تزریق امید را دارند، ناامید هستند، صحبت از امید چه فایدهای دارد؟ متاسفانه امید اسم رمز حمایت از وضع موجود شده و هیچکس حاضر به پذیرش آن نیست. من هم که از امید حرف میزنم، اتفاقا منظورم عکس این معنا است. امیدی که من از آن حرف میزنم اسم واقعی تغییر وضع موجود به دست خودمان است. اگر قرار باشد من هم به مردم بگویم انشاءالله گربه است، درست نیست. متاسفانه ما ایرانیها به جای مقابله با مفهوم، کلمه را از بار معنایی تهی میکنیم.
تزریق امید واهی به جامعه چه پیامدهایی دارد؟
یک نفر به شخص دیگری گفت بیا این 100 کیلو بار را روی دوش خود بگذار و به بالای کوه ببر و به فلانی تحویل بده و در ازای این کار 5تومان به تو خواهم داد. طرف گفت عزیز من آخه به این راه نزدیکت، بار سبکت، پول چشمگیرت دلخوش کنم؟ حالا ما میخواهیم از امروزبه دولت امیدوار شویم. دقیقا به کدام شاخصه دولت باید امیدوار شویم؟ دولت همین موضوع ساده را توضیح دهد برای من کفایت میکند. طبیعی است که تزریق امید واهی منجر به لوث شدن مفهوم امید میشود و وقتی این اتفاق رخ دهد اگر فردا روزی هم بخواهیم از این کلمه به درستی استفاده کنیم، مردم قطعا استقبال نخواهند کرد. من به کنش و توان خود امیدوارم و فکر میکنم سایر دوستانی که مشغول سیاستورزی هستند به اندازه خود امیدواری دارند. این امید ما محصول عملکرد این دولت نیست بلکه محصول ارادهای است که قصد اصلاح وضعیت را دارد.
اگر شما با تکتک مسوولان صحبت کنید ممکن است از مردم نیز ناامیدتر باشند اما فرق مسوولان با مردم آن است که مردم صادق هستند و صریح اعلام میکنند و نیز قدرت اجرایی نداشته و کاری از دستشان ساخته نیست در حالی که مسوولان وظیفه دارند کار کنند اما کاری انجام نمیدهند.
کاربران فضای مجازی حق دارند نسبت به کلمه امید واکنش منفی نشان دهند زیرا امید بار معنایی خود را مانند اخلاق از دست داده است. در جامعهای که مسوولان با عملکرد خود وظیفه تزریق امید را دارند، ناامید هستند، صحبت از امید چه فایدهای دارد؟
اینکه مسوولی بگوید چون به دولت رای دادهاید وضعیت همین بوده و باید تحمل کرد چه معنایی دارد؟ چطور زمانی که نیاز به رای مردم دارند این صحبتها مطرح نمیشود؟ اگر به دولت نقد میکنیم به این معنا نیست که بخشهای دیگر حاکمیت خالی از مشکل هستند، خیر.
مردم تمایزی میان دستگاه قضایی، مجلس، دولت قایل نبوده و مجموعه قوا را یک پکیج قلمداد میکنند. بنابراین لازمه این مهم آن است که تمامی ارکانهای حاکمیت و هر سه قوه از امید در جامعه صیانت کنند اما در شرایط کنونی دست ما تنها به دولت میرسد نه سایر قوا و ارکانهای حاکمیت.