نابینایی سیستماتیک نظام اداری در ایران
از همان آغاز که دولت حسن روحانی روی کار آمد کلید واژه تمام کارهایش را بر مفهوم اعتدال گذاشت. در دایره مفاهیمی که ذهن حاکمیت ایران را اشغال کرده مفهوم اعتدال نه تنها مانند مفهوم اصلاحات یک مفهوم تضادی و تقابلی نبود بلکه درست برعکس، این شعار یک پالس توافقی بین جریان های سیاسی درون حاکمیت ارزیابی می شد؛ گویا دولت می گفت ما آمده ایم وفاق را بر تضاد منافع اولویت ببخشیم.
دیده بان ایران: یوسف فرهادی بابادی؛از همان آغاز که دولت حسن روحانی روی کار آمد کلید واژه تمام کارهایش را بر مفهوم اعتدال گذاشت. در دایره مفاهیمی که ذهن حاکمیت ایران را اشغال کرده مفهوم اعتدال نه تنها مانند مفهوم اصلاحات یک مفهوم تضادی و تقابلی نبود بلکه درست برعکس، این شعار یک پالس توافقی بین جریان های سیاسی درون حاکمیت ارزیابی می شد؛ گویا دولت می گفت ما آمده ایم وفاق را بر تضاد منافع اولویت ببخشیم.
کسانی هم در دولت راه پیدا کردند که از همین جنس بودند؛ شخصیتهای محافظه کار با حداقل برندگی که اگر هم صاحب موضع انتقادی بودند دلیلش نه تفاوت در شیوه نگاه با جریان حاکم در شیوه حکمرانی، بلکه معدودی مدیر بودند که ضرورت هماهنگی میان توسعه اقتصادی و اجتماعی را دریافته بودند؛ دریافتی آنهم در سطح تجربی.
دولت روحانی به همین دلیل دولتی بود که از فقر تئوریک، فلسفی و استراتژیک در فهم مبانی اعتدال عاجز بود و به دلیل اینکه تاملی در اعتدال شکل نگرفته بود و صرفا منشی محافظه کار؛ قرار بود تضاد منافع میان حکام را بر طرف کنند، دولت روز به روز از اعتدال فاصله گرفت و به احتیاط نزدیک شد.
در یک کلام دولت روحانی دولتی احتیاطی شد، که مستحبات و واجبات احتیاطی اصولگرایان را بر اصول اطلاحگرانه ترجیح میداد.
با نگاه اعتدالی و با عمل احتیاطی شوق میلیون ها رای دهنده هر روز و هر چه بیشتر به سردی گرایید و امروز می بینیم وزرا عملا به کار چاق کن منافع اقلیت حاکم تبدیل شده اند و روز به روز پیوند میان دولت و نظام سیاسی با بدنه اجتماعی زیادتر میشود. در این میان کسانی که گمان می کنند سقوط روحانی سقوط دولت است بر شاخه نشسته بن می برند.
اما نقش اُرگانوئیدها چیست؟ این وسط دولت احتیاطی روحانی بر پایه علوم انسانی دولتی شکل می گیرد، یعنی بهترین زمینه ای که ارگانوئیدها در آن رشد می کنند. نمونه روزآمد این ارگانوئیدها علی ربیعی است که پرده و سقف عروج خود را درید و تا وزارت کار هم بالا آمد. برادر عباد- نام امنیتی ربیعی- بعد از اینکه از دانشکده علوم اجتماعی وارد حوزه وزارتی شد، شماره تماس خود را عوض می کند و بعدا با انتصاباتی هم که می کند اولین و بزگترین ناراضیان او اصحاب علوم اجتماعی بودند. این رفتارها تا جایی ادامه داشت که علی ربیعی از بزرگترین موانع شکل گیری انجمن صنفی دوزنامه نگاران ایران ظاهر شد؛ استراتژی اگر دیگران خوردند ما هم می توانیم بخوریم به کار گرفته شد و سفره انقلاب برای آقا زاده های محروم جناح محذوف پهن شد. هر دم از این باغ بری می رسید تا اینکه به قول برادر عبادِ جامعه شناسی خوانده حتی نماینده مجلس هم درخواست نامشروع داشت.
اما خاصیت اُرگانوئیدی ربیعی چیست؟ ربیعی هم مانند ارگانوئید قبلی که معرفی شد یک بی طبقه سیاسی بود که بعد از رسیدن به قدرت زمینه انحصاری شدن ارتباط دولت با متخصصان علوم انسانی را به صورت گزینشی فراهم کرد، انحصاری شدنی که به قصد دشوار نمایی امور ساده و ساده سازی امور پیچیده بود. مهمترین دست آورد چنین کارویژه این بود که کوری سیستماتیک نظام دیوانی ایران را تدوین و متکامل کرد. به واقع بروکراسی که برای ندیدن و کتمان پدیده های اجتماعی واقعی شکل گرفته است با هدایت و مشاوره امثال ربیعی و محمدفاضلی به نقطه اوج خود می رسد و اساسا فواضلی بر سر کار می آیند که نغض غرض علوم اجتماعی هستند.
اُرگانوئیدها اخرین امید ایده احتیاطی دولت هستند ولی واقعیت این است که احمدی نژاد و قالیباف شیره خودفروختگی علمی اُرگانوئیدها را کشیدند و امروز سیستم هرچقدر هم توجیه شود نه تنها به دولت کمک نمی کند بلکه بی اعتمادی به علم را در یک جامعه زخم خورده بیشتر می کند. و از این طریق ارگانوئیدها با ازبین بردن اعتماد سیاسی و اجتماعی در کشور به اضمحلال انباشت های علمی جامعه نیز کمک خواهند کرد.