درخواست چهرههای اصلاحطلب جهت اصلاح "اصلاحات"
جمعی از فعالین سیاسی با انتشار نامهای خاطرنشان کردند که باید به شورایعالی اصلاحطلبان ماموریت داده شود تا زمینه را برای شکلگیری نهاد ملی اصلاحات به عنوان یک سامانه سیاسی وحدتبخش میان اصلاحطلبان فراهم آورد.
به گزارش دیده بان ایران، متن این نامه که خطاب به سید محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات نوشته شده است به شرح زیر است:
همچنانکه مستحضرید دوم خرداد ۱۳۷۶ فصل جدیدی از اصلاحطلبی در ایران بود که امید به اصلاح ساختار و رفتار مدیریت نظام سیاسی را در دل میلیونها ایرانی زنده کرد. امروز اما همزمان با ۲۱ امین سالگرد دوم خرداد، جریان اصلاحات از هر سو در تنگنا و فشار قرار گرفته است. شدت این فشارها از یک سو و برخی ناکارآمدیهای درونی جریان اصلاحات از سوی دیگر منجر به آن شده است که در میان بخشهایی از مردم این تصور ایجاد شود که اصلاحات دیگر توان ایجاد تغییر در زیست اجتماعی ایشان را نداشته و باید در جستجوی راههای دیگری برای تغییر بود. راههایی که به زعم ما در این شرایط پرمخاطره داخلی و خارجی احتمالا هزینههای فراوانی را به ملک و ملت تحمیل خواهد کرد.
بیست و یک سال پس از دوم خرداد، جریان سیاسی موسوم به این نام هنوز از سامان سیاسی متناسبی برخوردار نیست و فقدان سازمانی پویا برای هدایت جریان اصلاحات به مهمترین نقطه ضعف اصلاحطلبان بدل شده است. همین مساله باعث شده تا این جریان که «ائتلاف جبههای» از عناصر بنیادین راهبرد آن محسوب میشود، گاه به نتایجی برسد که از شفافیت کافی برخوردار نیست و یا بدنه اصلاحطلبان و حتی نیروهای فعال اما غیر حاضر در لابیهای خاص از فرایند امور بی اطلاع باشند.
برای حل این مساله راهکار تشکیل شورای مشورتی اصلاحات و سپس شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان به خصوص برای عبور از بحران و گذار از شرایط دشوار و امنیتی سالهای پسا ۸۸، راهکاری کارآمد و گامی به جلو بود. گامی که نتایج مثبت آن در چند انتخابات اخیر مشاهده شد. اما بروز اختلافات و مشکلات جدی در شیوه تهیه فهرست نامزدهای انتخاباتی در انتخابات پنجمین دوره شوراهای شهرنشان داد که عملکرد این شورا و ساختار و ترکیب آن دچار ضعفها و نقایص جدی است که در صورت بیتوجهی به آنها بیم آن میرود که حتی نام و اعتبار جنابعالی نیز دیگر برای جذب آرای مردم موثر نیافتد. بنابراین انتظار می رفت که در فرصت کافی باقیمانده تا انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰، این نقایص با هدف افزایش فراگیری، کارایی و دموکراتیکتر کردن این نهاد و تقویت رویکرد جبههای آن مرتفع شود، اما شوربختانه اخباری که شنیده میشود حاکی از حکایت دیگری است.
هرچند سیاستورزی جامعه محور در جبهه اصلاحات در سال ۸۸ بیش از پیش عمده شد لیکن به نظر میرسد در جریان غیبت فعالان و کنشگران سیاسی اصلاحات در مقطع پس از آن و در دهه ۹۰ طیف نیروهای کمتر سیاسی و یا کمتر متعهد به آرمانهای اصلاحات - بوروکراتها و محافظهکاران این جبهه - دست بالا را در مناسبات درونی آن پیدا کردهاند. درحالی که به باور ما و بسیاری دیگر گفتمان اصلاحطلبی گفتمان دموکراسیخواهی و توسعه سیاسی و البته گفتمان تغییر است؛ اما امروز شاهد رشد گونهای از اصلاح طلبی هستیم که به نوعی سیاست ورزی صرفا بوروکراتیک، بیبرنامه و تهی از آرمان به منظور جابجایی درمیان حلقهای محدود از مدیران سیاسی تقلیل پیدا کرده؛ حلقههای محدودی که شوربختانه گاه شاهد نشانه هایی از فساد و خویشاوندسالاری هم در میان آنها هستیم. نیک می دانیم که اصلاحات اگر مایه و سرمایهای دارد چه در جنبش همیشه تابان دوم خرداد و چه در جنبش همیشه سرافراز سبز که انتخابات و جمهوریت را در این کشور بیمه کرد، ناشی از حضور مردم و گروههای متکثر اجتماعی اعم از جوانان، زنان، اقوام، مذاهب، دانشگاهیان، کارگران، فرهنگیان، هنرمندان، فعالان محیط زیست و... بوده است اما متاسفانه بسیاری از بوروکراتها و اصلاحطلبان محافظهکار بیش از آنکه مطالبه تغییر داشته باشند در پی حفظ وضع موجود و موقعیت خود هستند.
اکنون شورای عالی اصلاحطلبان که باید محلی برای کنشگران سیاسی دموکراسیخواه باشد در خطر تبدیل شدن به موضع استقرار دائمی بروکراتها و تکنوکراتهای محافظهکار دولتی قرار دارد، نتیجه هم البته معلوم است: فراکسیون امید در مجلس که علی رغم برخی تکصداها و عملکرد مثبت و قابل تقدیر برخی از منتخبان لیست امید، به هیچ عنوان از ظرفیتهای فراوان آن استفاده نشده است؛ فراز و فرود در انتخاب شهردار تهران و ضعف در هماهنگ کردن شورای یکدست اصلاحطلب آن که میتوانست کارویژه مدیریت شورایعالی باشد اما از چنین نفوذ و مدیریتی خبری نبود. از این رو گسترش حس عدم اعتماد عمومی به کارآیی شورایعالی، غیبت بسیاری از چهره های موثر و مورد وثوق ملی و انتخاب افراد برای عضویت در این شورا با معیارهایی به جز سابقه موفق کار سیاسی و تشکیلاتی و قدرت تحلیلی و توان اجرایی در این عرصه، در کنار عدم وزندهی واقعی به احزاب عضو که گاه در میان آنها احزاب تک نفره و بی اثر در فضای سیاسی به چشم میخورند، باعث شده که نسبت به آینده این نهاد و مقبولیت آن نگرانیهای زیادی وجود داشته باشد.
اگر در سالهای اخیر به دلایل قابل فهم، قرار بر بهرهگیری از چهرههای به اصطلاح سفید اصلاحطلب در لیستها و مناصب و مدیریتهای کلانی بود که در دسترس اصلاحطلبان قرار میگرفت؛ تسری این دیدگاه از «حوزه کارپردازی دولتی» به حوزه «کنشگری و سیاستورزی اصلاحطلبانه»، جایی که دیگر سدهای حراست و شورای نگهبان وجود ندارند، هر اصلاحطلب دلسوز و متعهد به آرمانهای این جریان را نسبت به آینده مایوس میکند. از سوی دیگر به صراحت تاکید میکنیم که هیچ چهره شاخص ملی ۴۰ یا ۵۰ سالهای سراغ نداریم که بتوان فرد او را بر جماعتی ترجیح داد و اصولا در مورد مصداق یابی شخصیتهای حقیقی متصف به صفت چهره ملی بایستی کاملا با تفسیر مضیق عمل کرد.
هم از این روست که انتشار اخباری مبنی بر برنامه ریزی برخی افراد برای آینده سیاسی خود و انتخابات آتی از طریق تبدیل این نهاد به یک ستاد انتخاباتی، حس ناخوشایند سوءاستفاده از موقعیت سیاسی را در میان بسیاری از هواداران جریان اصلاحات دامن می زند.
می دانیم که حضور شما به عنوان رهبر اصلاحات و چهره مورد وثوق همه گروههای این طیف تاکنون موجب تکرار پیروزهایی در انتخابات مختلف شده است، اما نباید فراموش کرد جریانی که توسعه سیاسی را به عنوان شعار اصلی و برنامه محوری خود انتخاب کرده است باید از «فردمحوری» به سوی «نهادمحوری» حرکت کند چرا که معلوم نیست همواره بتوان از سرمایه اجتماعی گرانقدر شما بهره برد. لذا از جنابعالی انتظار میرود که نسبت به شکلگیری اصولی سامان و سازمان سیاسی اصلاحطلبان، به نحوی که در نهاد عالی سیاستگذاری آن ۱- اصل انتخابی بودن و شکل گیری از پایین به بالا در راس امور باشد، ۲- این نهاد مشروعیت خود را از مشارکت تمامی فعالان ملی و منطقهای واقعا اصلاحطلب کسب کند تا در شرایط خطیر از امکان ایستادگی های لازم برخوردار باشد، اهتمام ورزید و نیز از سهمخواهی افرادی که محدودیتهای ایجاد شده برای چهرههای مقاوم و شاخص اصلاح طلب را به عاملی برای دوپینگ سیاسی خود بدل کردهاند، جلوگیری فرمایید. بدیهی است که اگر نهاد عالی جدید مبتنی بر معیارهای پیش گفته سامان نیابد، تصمیمات و سیاستهای اتخاذ شده از سوی چنین شورایی یا قابل همراهی نخواهد بود و یا به سختی قابلیت دفاع خواهد داشت که طبعا اصلاحات را از اقبال وسیع پیشین محروم خواهد کرد.
بر این اساس امضاکنندگان این نامه پیشنهاد میکنند که در جریان شکلگیری دور جدید شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، با به عضویت در آوردن چهرههای ملی و امتحان پس داده که نماد اصلاحطلبیاند و سپردن مدیریت این شورا به یکی از شخصیتهای مقاوم و ملی، نخست از گسترش احساس تقلیل اصلاحطلبی به محافظهکاری پیشگیری شود و در مرحله بعد به این شورا به مثابه شورایی موقت ماموریت داده شود تا زمینه را برای شکلگیری نهاد ملی اصلاحات به عنوان یک سامانه سیاسی وحدتبخش میان اصلاحطلبان به نحوی که بیش از پیش دموکراتیک و برآمده از روندهای انتخابی، شفاف و منطقی باشد اقدام نماید. چنین اقدامی نخستین گام در مسیر مبارک اصلاح اصلاحات خواهد بود.
در خاتمه برای جنابعالی تداوم خدمت به ملک و ملت را از خداوند منان خواستاریم و بار دیگر از تمامی زحمات شما در راه گسترش مردمسالاری، آزادی و اخلاق در جامعه قدردانی میکنیم.