روایت آیتاللهیزدی از ثروتمندی که میخواست نصف داراییهایش را به او بدهد اما به خاطر امام رد کرد
آیتالله یزدی یادآور شد: دریکی از سفرهای تبلیغی یکی از ثروتمندان شهر به من گفت «حاضرم نصف داراییام را به شما بدهم تا شما در این شهر بمانید» اما فرمود سهم امام برای شما و امثال شما هزینه شده است که در «درس خارج» شرکت کنید.
به گزارش دیده بان ایران؛ آیت الله محمد یزدی درباره نحوه آشنایی خود با امام گفت: آشنایی من با امام راحل(ره)، به زمانی باز می گردد که از اصفهان به قم برای ادامه تحصیل مهاجرت کردم. از همان ایام در درس خارج اصول امام خمینی(ره) که در مسجد سلماسی برگزار می شد و حدود 8 سال طول کشید، شرکت می کردم. آن درس یکی از معروفترین کلاسهای درس آن روزها بود و معتقد بودم که روح تحصیل و تهذیب را در بین طلاب اقناع می کرد.
اهم اظهارات محمد یزدی به شرح زیر است:
*دریکی از سفرهای تبلیغی که به یکی از شهرهای استان کرمان داشتم یکی از ثروتمندان شهر به من گفت حاضرم نصف دارایی ام را به شما بدهم تا شما در این شهر بمانید. اصرار ایشان باعث شد تا این امر را به اجازه از امام خمینی که آن روزها «آقای خمینی» نامیده می شدند، موکول کنم. من موضوع را به امام عرض کردم. ایشان فرمودند: سهم امام برای شما و امثال شما هزینه شده است که در «درس خارج» شرکت کنید. بر شما و امثال شما واجب است که در ایام تحصیل در قم باشید و درس بخوانید و در ایام تعطیل نیز در بین مردم باشید و دین را تبلیغ کنید. و خلاف این عمل نکنید. این توصیه امام راهی شد که به امام نزدیک تر شوم.
اتفاق دیگری که در احساس نزدیکی من به امام نقش موثری داشت، ماجرایی بود که به یکی از علمای اهل سنت سنندج به نام مردوخ برمی گشت که به دلیل «درباری بودن» مورد قبول علمای اهل تسنن نبود. من در آن زمان کتابی به نام «گمشده شما» نوشته بودم که انتخاب امام علی(ع) به امامت از سوی خدا و پیامبر(ص) را با تکیه بر فضایل امام که مورد قبول همگان است، به عنوان انتخابات آزاد دنیا معرفی کرده بودم. آن عالم سنی جوابیه ای بر کتاب من نوشته بود که توسط مرحوم آیت ا... فکور یزدی به دستم رسید و در صدد پاسخ به آن برآمدم که شخصی از طرف امام، آمد و گفت امام با شما کار دارند. این اولین دعوت و ملاقات خصوصی با امام بود. امام فرمودند: بخش ولایت کتاب شما و پاسخ مردوخ را خوانده ام. چکار می خواهی بکنی؟
گفتم: درحال جواب نوشتن هستم. امام فرمودند: وقتی پاسخ را نوشتی آن را به من بده تا ببینم. این درخواست امام علاقه ام را برای نگارش کتاب بیشتر کرد. پاسخی صد صفحه ای به مردوخ نوشتم و جزوه را بعد از کلاس درس، خدمت امام بردم. یک هفته بعد ایشان جزوه را به من بازگرداندند و یک صفحه روی آن گذاشته بودند و راهنمایی هایی را با شماره مرقوم کرده بودند که مثلا 1- حدیث را ازمنابع دست اول ذکر کنید. توصیه ها نشان می داد که ایشان نوشته را یک دور خوانده بودند. این توجه و دقت امام برای من خیلی ارزشمند بود و علاقه ام را به امام چند برابر کرد. بالاخره درصدد چاپ جزوه بر آمدم و قصد داشتم در اماکن و شهرهایی که رفت و آمد داشتم توزیع کنم. قبل ازتوزیع دوباره از سوی امام خوانده شدم و ایشان را در حیاط بیرونی منزل ملاقات کردم. ایشان فرموند: آن جزوه وقتی چاپ شد فقط در جاهایی منتشر شود که مردوخ در آنجا شبهه افکنی کرده است چون منشا آن شبهه افکنی آن شخص بوده است. در این جریان یک نکته اخلاقی و تربیتی وجود دارد که وقتی پاسخ یک شبهه ای داده می شود، ممکن است خود شبهه را در ذهن خواننده زنده کند لذا پاسخ برای خواننده ای بیان شود که شبهه را خوانده است و ذهن پاک را بی جهت نباید با شبهه مواجه کرد. به همین ترتیب این رابطه محبت آمیز گسترش یافت و رابطه ولایی شکل گرفت.
*اولین دستور ولایی امام این بود که طلاب علوم دینی عصرهای جمعه به مناطق مختلف بروند و برای مردم سخنرانی کنند. زیرا رژیم پهلوی سینماها را درعصرهای جمعه فعالتر کرده بود و معمولا شلوغ بود. معروف شده بود که کارگران دستمزد هفتگی خود را در آخرهفته برای دیدن فیلم دوباره به جیب رژیم می ریزند. امام راحل برای حل این مشکل از طلاب خواستند که عصرهای جمعه در بین مردم باشند. من هم مثل خیلی از طلاب به این دستور ولایی عمل کردم و در شهرهای مختلف به بهانه ایام عزای اهل بیت به سخنرانی می پرداختم.
*دومین دستور امام مربوط به سخنرانی در مسجد امام حسن عسکری قم است. ایشان فرمودند هر ده شب یک نفر منبر برود و مسایل انقلاب را برای مردم بگوید. یکی از کسانی که برای این موضوع انتخاب شد، من بودم. من تا آن زمان در قم منبر نرفته بودم و کمی نگران بودم. به توصیه مرحوم آقا مصطفی خمینی(ره) بیست شب در آن مسجد منبر رفتم. امام راحل برنامه ای داشتند که در یک شب از ده منبر هریک از منبری های منتخب دقایقی را می نشستند و به منبر گوش می دادند. در نوبت منبر من نیز ایشان تشریف آوردند و من قبل از سخنرانی فهرست مطالب شبهای قبل را برای امام بیان کردم. در آن منبر در برابر انقلاب سفید شاه، عنوان انقلاب تاریک و روشن را مطرح کردم که انقلابهای انبیا را انقلاب روشن و انقلاب طاغوت ها را انقلاب روشن نامیدم. امام لطف کردند و آن شب تا آخر مجلس نشستند. بعد از آن جلسه ایشان یک شیشه عطر به من هدیه دادند.
*یکی از توصیه های موکد امام(ره) این بود که بین طیف مبارزان اختلاف ایجاد نشود و راه روشنگری به بهانه های شخصی مسدود نشود. هرچه جریان انقلاب وضعیت مستحکم تری می گرفت، محبت ایشان به شاگردانی که در جریان مبارزات فعال بودند بیشتر می شد. من نیز مانند بسیاری از شاگردان امام راحل مشمول محبت ایشان شدم. این ارتباط بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز ادامه داشت. و در دو دوره ای که نماینده مجلس بود پیام ها و نظرات امام را به هیات رییسه مجلس منتقل می کردم. تا زمان استعفای آیت ا... صافی از شورای نگهبان، بلافاصله با حکم امام خمینی به عضویت آن در آمدم.
*نکته خیلی جالبی است.امام در عین درس های معمول شاگردان خود را با مسایل روز آشنا می کردند. امام راحل در درس اصول در باب اوامر و نواهی همه علما می گویند یکی از شرایط امر یا نهی قابلیت انبعاث (مخاطب دارای اختیار باشد مثل انسان) است. علما برای این بحث مثال که می زدند می گفتند به دیوار که نمی شود امر کرد، اما امام همین بحث را زمینه آشنایی طلاب با مسایل بین المللی کردند، و فرمودند: به خروشچف نمی شود گفت نماز بخوان! اولین باری بود که این نام را می شنیدیم. بنابراین تحقیق کردیم تا متوجه شدیم او رهبر کمونیستهای شوروی است. به این ترتیب ما را به سمت شناخت مسایل جهان سوق می دادند. این شیوه تربیتی در تدریس امام، باعث شد تا جمعی از طلاب برای شناخت و تحلیل بهتر سخنان امام گروهی را تشکیل بدهیم و حتی رادیویی را تهیه کنیم تا اخبار روز دنیا را پیگیری کنیم درحالیکه آن زمان نگه داری رادیو از نظر متدینین امر خوبی نبود.
* جامعه مدرسین حوزه که متشکل از علما، فضلا و طلاب بود در همه مراحل انقلاب همراه امام بود. در ماجرای دستگیری و تبعید امام راحل که اولین حرکت طاغوت علیه امام خمینی بود، جامعه مدرسین به دلیل نگرانی برای جان امام، اعلام کرد که امام مرجع تقلید است، زیرا در قانون اساسی رژیم شاه مرجعیت مصونیت داشتند. دربیانیه جامعه مدرسین آمد که «آیت ا... خمینی از مراجع تقلید رسمی شیعه است». با این اعلامیه رژیم طاغوت نتوانست به امام سوء قصد داشته باشد و ایشان را ابتدا به ترکیه و سپس به نجف تبعید کردند.امام کتاب تحریرالوسیله که از کتب معتبر فقهی و حاشیه های امام بر کتاب وسیله سید ابوالحسن اصفهانی است را در ایام تبعید در ترکیه نوشتند. درجریان تالیف این کتاب منابعی را که ایشان نیاز داشتند، در قم تهیه می کردیم و توسط مرحوم آقای اشراقی به امام می رساندیم.
*همچنین اعلامیه های ایشان را از نجف توسط تلفنی که تهیه شده بود دریافت می کردیم و بعضی از پیام ها را برای دوستان مان در شهرهای دیگر تلفنی می خواندیم و یا با امکانات اولیه ای که وجود داشت تایپ و تکثیر کرده و توسط طلابی که مسافر شهرهای دیگر بودند واز طریق اتوبوسها و درزیر صندلی اتوبوس به نقاط مختلف کشور می فرستادیم. این روند یعنی از بیان امام تا انتشار و توزیع در کمتر از 24 ساعت انجام می شد طوری که موجب تعجب ساواک شده بود.
*قیام امام خمینی، همان راه انبیا و ائمه اطهار بود زیرا دو هدف عمده ائمه در طول 250سال این بود که بدعت در دین وارد نشود و مبانی اصیل اسلام حفظ شود، آسیبی که این روزها با عنوان عرفانهای نوظهور این هدف رسالت انبیا و اولیاء الهی را نشانه رفته است و دوم تشکیل حکومت اسلامی. ویژگی شاخص امام این بود که علاوه بر طلاب علوم دینی، مردم را نیز متوجه این دو هدف ائمه اطهار کردند که دین فقط مسجد و محراب نیست بلکه حکومت هم نیست و اسلام از حسینیه و مسجد و هیات به متن جامعه آوردند.
* بعد از ارتحال مرحوم آیت ا... بروجردی، علمای حوزه در منزل ایشان جمع شدند تا درباره آینده مرجعیت نظر قطعی را اعلام کنند. امام راحل یکی از گزینه های مد نظر جمع بودند اما ایشان از پذیرش این عنوان امتناع کردند زیرا ایشان معتقد بودند که یکی از ویژگی های مرجع تقلید این است که خود شخص دنبال ریاست نباشد. زیرا در توقیعات امام عصر(عج) نیز به این ویژگی اشاره شده است که مجتهد باید حب ریاست نداشته باشد. که این ویژگی بیش از همه در شخصیت امام مشهود بود.خاطرم هست، در همان سالها ایشان در محلات حاشیهای بر وسیله نوشته بودند که فتاوی ایشان بود، از ایشان خواستیم تا آن را به فارسی ترجمه کنیم. ترجمه حاشیه اولین رساله عملیه ای است که از امام خمینی تهیه شد. ایشان پس از ارتحال آیت ا... بروجردی مرجع تقلید بودند، مقلد هم داشتند، منتهی ویژگی عدم حب ریاست مانع آن شده بود که رساله ایشان توزیع عمومی شود وبرای مرجعیت ایشان تبلیغات شود. تا این که مسأله دستگیری ایشان رخ داد و آن نامه تنها اعلام رسمی مرجعیت آیت ا... خمینی بود. یاد آور شوم که سند آن نامه در جامعه مدرسین موجود است.
*سبک زندگی اسلامی، سبک زندگی ائمه(ع) است.اگر به دستورات اسلام به همراه شرایط و نیازهای روز جامعه توجه شود مشکل جامعه ما در این مورد حل خواهد شد. اینکه گفته شد با توجه به شرایط روز در زندگی ائمه معصومین نیز دیده می شود. امیر المومنین(ع) تنها دو پیراهن داشتند که بهترش را به خادم خود می دهند. اما در زمان امام صادق وقتی صوفی به امام اعتراض می کند که چرا لباس راحت و زیبا برتن دارید ؟ امام لباس خشن صوفی را کنار می زنند و لباس راحت او را نشانش می دهند تا بفهمد که اسلام دین ریا نیست. اگر جامعه اسلامی در حوزه اقتصاد توسعه پیدا کرد باید با در نظر گرفتن این وضعیت و شرایط زمان و مکان و با توجه به دستورات اسلام زندگی مردم را برنامه ریزی کرد.
*امام همیشه با نظم و پاکیزگی ظاهر می شدند. یادم هست زمان بارندگی و گل آلود شدن کوچه های قم که آسفالت نبود گالش می پوشیدند به ایشان اعتراض می شد که چرا نعلین نمی پوشید؟ ایشان می فرمودند: چرا در این کوچه گل آلود نعلین بپوشم که همه لباسم کثیف شود؟! ایشان عملا منظم بودن را در ظاهر چه در زمان استادی حوزه و چه زمان رهبری جامعه اسلامی همیشه ساده اما مرتب ظاهر می شدند.قدرت و حکومت، ایشان را ازساده زیستی خارج نساخت. ایشان در ده سال رهبری جامعه اسلامی از جماران خارج نشدند. آیت ا... واعظ طبسی برای من تعریف کردند که امام در این ده سال حتی دعوت به مشهد را نپذیرفتند. درحالیکه برخی افراد تا دستشان به گوشه ای از قدرت میرسد خانواده و فامیل خود را دسته جمعی به سفر خارجی میبرند!
*مرحوم احمدآقا می گفتند که ایشان حتی برای تهیه یک نرده به پسرشان تذکر میدادند که احمد تشریفات از همینها شروع میشود. سبک زندگی اسلامی یعنی زندگی حلال، سادگی، متوسط بودن، به فکر دیگران بودن و در عین حال منظم بودن است. زندگی اسلامی این نیست که یک خانم در یک میهمانی سه بار لباسش را عوض میکند! یا فلان آقا به بهانه مدیریتش ده دست کت و شلوار ردیف میکند.