نفت را نواب صفوی "ملی" کرد؟!
سید هادی خسرو شاهی: در واقع نخستین کسی که خواستار ملی شدن صنعت نفت ایران گردید، شهید سید مجتبی نواب صفوی بود که در کتاب «راهنمای حقایق ـ یا مانیفست فدائیان اسلام» به صراحت اعلام کرد که نفت ایران باید ملی شود و منافع آن نصیب ملت ایران گردد و آیتالله کاشانی نیز در همان دوران، در اعلامیهای این هدف را اعلام کرد و دنبال نمود، اما طبق ادعای آقای دکتر مصدق، نامبرده در سال 1330، پیشنهاد دکتر فاطمی را درباره ملی کردن صنعت نفت پذیرفت که در مجلس این لایحه به تصویب رسید.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی دیده بان ایران؛ پس از انتشار خبر نامگذاری خیابانی در تهران به نام دکتر مصدق؛ برخی رسانه های اصولگرا ضمن مخالف با این نامگذاری سعی بر آن داشتند که به طور کل خدمات دکتر مصدق را نادیده گرفته و ملی کردن نفت را به نام دیگران سند بزنند. از همین روی سایت رجا نیوز نزدیک به جبهه پایداری نوشت: شاید ابتدایی ترین اشاره در این یادداشت تذکر بدین نکته باشد که «نفت» را آقای دکتر مصدق «ملی» نکرد، بلکه این ملت ایران بود که به رهبری آیتالله کاشانی و فداکاری شهید نوابصفوی و یارانش، با برطرف ساختن موانع و روی کار آوردن دوستان جبههملی، توانستند نفت را ملی کنند. اتفاقاً در آن برهه از زمان آقای دکتر مصدق نخستوزیر شده بود و هر کس دیگری هم که بهجای ایشان میبود، چارهای جز تسلیم در مقابل اراده و خواست ملت نداشت. طبق محتوای صورت مذاکرات مجلس، آقای دکتر مصدق اصولاً موافق تغییر عمده و کلی قرار داد با انگلیس نبود، بلکه فقط خواستار آن بود که انگلستان به جای پول کاغذی! پوند یا شلینگ طلا بدهد و اصل قرارداد محفوظ بماند. ( به صورتمجلس مذاکرات مراجعه شود)
در واقع نخستین کسی که خواستار ملی شدن صنعت نفت ایران گردید، شهید سید مجتبی نواب صفوی بود که در کتاب «راهنمای حقایق ـ یا مانیفست فدائیان اسلام» به صراحت اعلام کرد که نفت ایران باید ملی شود و منافع آن نصیب ملت ایران گردد و آیتالله کاشانی نیز در همان دوران، در اعلامیهای این هدف را اعلام کرد و دنبال نمود، اما طبق ادعای آقای دکتر مصدق، نامبرده در سال 1330، پیشنهاد دکتر فاطمی را درباره ملی کردن صنعت نفت پذیرفت که در مجلس این لایحه به تصویب رسید. پس در این دوران اگر نفت ملی شده، ربطی به نخستوزیر وقت ندارد. البته اگر آقای دکتر مصدق خدمتی هم انجام داده باشد، این وظیفه او بوده و هرکس دیگری هم که جای او بود، مجبور بود به این وظیفه عمل کند، اما آقای دکتر مصدق در همان دوران کوتاه و 28 ماهه حکومت «خود مختار؟!» با «اختیارات تامه» مرتکب سیئاتی گردید که هیچکدام در دیدگاه خدا و خلق، قابل جبران و بخشش نیست.
آیتالله کاشانی رهبر اصلی نهضت، طبق در خواست سفارت انگلیس در تهران، توسط این آقایان متهم به «انگلیسی» بودن شد و بهتدریج در تبعیدگاه «پامنار» در «حصر خانگی» قرار گرفت. شهید نوابصفوی نیز، بیست ماه تمام در دوران حکومت بیستوهشت ماهه جناب پیشوا در زندان ملیگرایانه بهسر برده و دهها تخلف دیگر که همه آنها از سیئات اعمال پیشوا بود.
اما اینکه امروز خیابانی را به نام دکتر مصدق نامگذاری کنند، پاسخ یا پاداش آن را پیشاپیش خود جناب پیشوا به اعضای کمیسیون مربوطه در شورای شهر تهران پرداختهاند. برادر ما آقای مهندس محمد توسلی در جریده شریفه «سازندگی» شماره17 مورخ 13 اسفند صفحه27 چنین نقل میکنند:
«دکتر مصدق ضمن پیامی در16 اردیبهشت1330 تصریح کردهاند که هرگز با ساختن مجسمه و نامگذاری محلی به نام ایشان موافق نبودند و حتی دستور دادند نام ایشان را از تابلوی خیابان چرچیل بردارند و این جمله تاریخی را فرمودند: به لعنت خدا گرفتار میشود هر کس که بخواهد در حیات و مماتم به نام من بتی بسازد و مجسمهای بریزد...»
البته ما دعا میکنیم که دوستان محترم شورای شهر و ارباب جرایدی که سوژههای کهنه را به شکل موضوعات نو! به خورد خلقالله میدهند، دچار نفرین و لعنت جناب پیشوا نشوند و بیدلیل «بتی» نسازند. واللهالعالم