کانالهای گفتگوی مردم با دولت /کوچ به سوی «دیالوگهای سیاسی»
این روزها بحث بر سر کوچ مسئولان از «سیاست مونولوگ» به «دیالوگ های سیاسی» بالا گرفته است اما سوال اینجاست که قرار است این گفت و گوی دو طرفه از چه راه و چه کانال هایی صورت بگیرد و مردم از چه طریقی صدای خود را به دولتمردان برسانند؟
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی دیده بان ایران، فائزه عباسی: «مردم حرفدارند»«حرف های مردم باید شنیده شود» این ها جمله هایی است که این روزها از سویمسئولان و شخصیت های سیاسی بسیار شنیده می شود و دلیلش پیچیدن یک نسخه درمانی برایمهار اعتراضات اخیر و جلوگیری از تکرار آن است. وقتی از چرایی این اتفاقات سخنگفته میشود همه از کم و کاستی های موجود می گویند اما در میان تحلیل ها پای یکعلت اساسی تر نیز به میان می آید و آن وجود شکاف بین مردم و دولت ها به معنای مجموعهحاکمیت است. شکاف و فاصله ای که سالهاست با گفت و گو های یک سویه و یک طرفه از سمت دولت ها به سمت مردم، هر روز بیشتر شد و حالا کاربه جایی رسیده است که همه درباره کوچ مسوولان از سیاست مونولوگ به دیالوگ های سیاسی صحبت میکنند اما سوال اینجاست که قرار است این گفت و گوی دو طرفه از چه راهی و چه کانالهایی صورت بگیرد و مردم از چه طریقی صدای خود را به دولتمردان برسانند؟
احزاب در شرایط بی حزبی
گفت و گو از کانال احزاب یکی از همان نسخه هاییاست که این روزها برای پر کردن شکاف میان مردم و دولت پیچیده می شود. محمد کیانوشراد از فعالین سیاسی اصلاح طلب یکی ازافرادی است که معتقد است احزاب می تواند نقش زبان مردم را ایفا کند. او می گوید: همه مسئولاناز صدر تا ذیل باید سه امر اساسی را به عنوان نسخه شفابخش جامعه ایران و راهحلپیشگرانه برای آینده تحولات اجتماعی بپذیرند.
گام اول پذیرش و تلاش در جهت تقویتجامعه مدنی، نهادهای مدنی و احزاب سیاسی در جهت پل ارتباطی میان مردم و حاکمیت بهعنوان سخنگویان و تجمیعکنندگان خواستهها و مطالبات مردم است. گام دوم پذیرشصندوق رای درتمامی سطوح است. گام سوم به رسمیت شناختن تمامی ارکان نسبت به نتیجهآرای درآمده از صندوقها و تائید و حمایت از اجرای برنامههای مسئولان منتخب مردماست. (اینجا)
پلی به نام خانه ملت
شاید ساختمان هرمی شکل بهارستان دربسیاری مواقع محلی است برای آنکه مردمی که اعتراضی دارند مقابل درب آن جمع شوند حالابسیاری از اهالی آن معتقدند مجلس و نمایندگان پارلمان می توانند نقش این پل را ایفاکنند و آنچه را که درددل مردم می دانند به گوش مسوولان برسانند. برخی براین اعتقادند که« اعتراضات مردم باید از زبان نمایندگانآنها در مجلس مطرح شود، نمایندگان باید حرف دل مردم را بزنند. در چنین شرایطیلزومی ندارد مردم خودشان راسا اعتراضاتشان را مطرح کنند. انتظار مردم ازنمایندگان هم بیش از اینهاست. اینکه مردم احساس کنند نمایندگانشان دردهایشان راحس نمیکنند یا با آنها همراهی نمیکنند، میتواند در تشدید این نارضایتیها موثرباشد اما اگر احساس کنند فریاد آنها در مجلس زده میشود و دولت هم به فریادنمایندگان توجه میکند، وضعیت به گونهای دیگر خواهد بود. شاید اگر در موارد زیادیدولت به اعتراضات نمایندگان توجه میکرد کار به اینجا کشیده نمیشد.»(اینجا)
هرچند این موضوع می تواند راه حلی باشداما سوال اینجاست که خود نمایندگان چقدر می توانند پای حرف مردم بنشینند؟ آن هم درشرایطی که مهمترین وظیفه شان قانونگذاری است؛ نکته مهمتر آن است که در بسیاریموارد نمایندگان دچار مصلحت اندیشی می شود و مسلما عواملی بر تصمیم و عملکرد آنهاتاثیر می گذارد کما اینکه نمونه های بارزش در گذشته مشاهده شده است و اگر قرار بر آن باشد که مردم از این کانال حرف خود را به مسئولان حکومتی برسانند باید تدبیری برای حل و فصل مشکلات موجود اندیشید.
بازگشت به سفر استانی؟
یکی از راه های دیگری که این روزها بهعنوان نسخه شفابخش معرفی می شود تا مردم بتوانند از آن طریق مطالباتشان را به گوشمردم برسانند افزایش سفرهای استانی است. می گویند مسوولان باید به استان ها بروندو از راه گفتوگوی مستقیم با مردم این شکاف به وجود آمده را پر کنند. حضور دولتمردان در شهرهای مختلف یک استان و نشستن پای حرف ها و مشکلات مردم می تواند به آنها در شناسایی اولویت ها و تلاش برای رفع مشکلات مردم کمک کند، هرچند این موضوع بهعنوان یک راه حل مطرح می شود اما باز این سوال پیش می آید که سفرهای استانی تاکنون چقدر در این مسیر حرکت کرده اند و صدای مردم به گوش مسئولان رسیده است؟ برای حرکت کردن در این مسیر چه تمهیداتی لازم است؟
راهپیمایی؛ ابراز علنی نظرات مردم
همیشه و همه جا هرگاه مردم حرفی داشتند که میخواستند به گوش حاکمان برسانند آن را از طریق راهپیمایی بیان کرده است حالا عباسعبدی از فعالان سیاسی اصلاح طلب نیز آن را به عنوان یک راه گفت و گو باشد. او میگوید: اینکه افرادیا گروههای شناسنامهدار بیایند و مجوز راهپیمایی بگیرند و آرام و مدنی شعار دهندو ابراز وجود کنند خوب است ولی این حق باید برای همه گروههای مردم و در موضوعاتدیگر نیز رعایت شود؛ حقی که به طور قطع برای دیگران رعایت نمیشود و همین تمایز ورفتار دوگانه بخوبی نشان میدهد که ریشه ماجرا در کجا شکل گرفته است.(اینجا)
وقتی صحبت از راهپیمایی مسالمت آمیز به میان میآید باز یک اما بر سر راه قرار می گیرد و آن موضوع مجوز است. اینکه وقتی جمعی بهمسئله ای اعتراض دارند چه کسی باید درخواست مجوز کند و رئیس جمهور و وزارت کشورقرار است چه مجوزی را مورد بررسی قرار دهد و آیا اساسا این امر انجام می پذیرد؟!
بلندگویی به نام رسانه ملی
رسانه ها یکی از ابزارهایی است که می تواند تاحدودی بارارتباط میان مردم و مسوولان را به دوش بکشد. از همین روست که از صداوسیما به عنوان یکی از پل هایارتباطی مهم سخن گفته می شود. به طوری که نگهبان سلامی از نمایندگانمجلس در باره آن می گوید: صدا و سیما با پیگیری مطلبات مردم می تواند نقش رابطمیان مردم با دولتی ها را ایفا کند.
غلامعلی رجایی از مشاوران آیت الله هاشمیرفسنجانی نیز از زمره افرادی است که به نقش صدا و سیما اشاره می کند.(اینجا)
اما این نسخه هم به نظر می رسد چندان خالی ازایراد نباشد چراکه اولین نقد به ساختمان جام جم این است که موضع گیری های آن ملی وبی طرفانه نیست بنابراین وقتی نگاه تردید آمیز در مقبولیت صدا و سیما در میانجامعه وجود دارد اعتماد به پل ارتباطی شدنش هم با اما و اگر مواجه می شود.
طومار نویسی برای اعتراض
یکی از پیشنهاداتی که شاید از همان ابتدای مطرحشدنش تا حدودی اجرای آن سخت تر به نظر می رسد، بحث طومار نویسی است که مشاور رسانه ایحسن روحانی در توئیتش مطرح می کند. او در توئیتی می نویسد: آیا بهعنوان جایگزین اعتراضات کور خیابانی، با طراحی و اجرای یک برنامه کاربردی از طرفریاستجمهوری برای دریافت طومارهای مردمی( شامل درخواستهای عمومی یا شکایات واعتراضات جمعی) که در صورت اعلام حمایت بیش از مثلا صد هزار نفر مشخص، قابلیت طرحدر دولت یا مجلس را داشته باشد موافقید؟ (اینجا)
سوال اینجاست که این طومار را چه کسی قرار است بنویسد و مردم چگونهباید آن را امضا کنند؟
ایران هاید پارک می خواهد
هرچند چندین راه برای آنکه مردم حرفشان را بهگوش سیاستمداران برسانند پیشنهاد شد اما یک راه حل بیشتر خود نمایی کرد آن همالگویی که در کشورهای دیگر هم تجربه شده است و آن داشتن یک هاید پارک است. در سال های اخیر هرگاه صحبت از تجمع برای اعتراضمی شود یا مجلس یا نهاد ریاست جمهوری به عنوان یکی از مکان هایی است که انتخاب میشود و آن هم به این دلیل است که این ارگان ها در معرض دید سیاستمداران است. درکشورهای دیگر مانند انگلستان پارک هایی به عنوان محلی برای تجمع مردم انتخاب شدهاست و هرگاه گروهی به چیزی اعتراض داشته باشند در انجا گرد هم جمع می شود. حالا کارشناساننیز هایدپارک لندن را به عنوان یک الگو برای داخل مطرح می کنند.
در همین راستا غلامرضا مصباحی مقدم سخنگوی جامعهروحانیت مبارز می گوید: باید اعتراضات را مدیریت کرد و برای مدیریت اعتراضات، فرمانداری هااگر خودشان بتوانند مستقیما با مردم گفتگو کنند و معترضان را در جایی مثل ورزشگاهیا محلی که شائبه انجام کارهای تخریبی پدید نیاید، جمع کنند و به آنها تریبونبدهند و صحبت های آنها را بشنوند، خود این موجب آرامش جو عمومی جامعه خواهد بود.(اینجا)
غلامعلی رجایی از مشاوران آیت الله رفسنجانی نیزبر صحبت های مصباحی مقدم مهر تائید می زند و می گوید: اگر اصل این است که صدای مخالف به گوش مسئولان رساندهشود که نباید با تخریب این کار انجام شود. اما واقعیت این است که از هر دو طرف خوبعمل نمیشود. از یک طرف کسانی که قصد تجمع دارند، ممکن است موجی ایجاد کنند که دیگرانسوار آن شوند و به سمت تخریب سوق پیدا کنند. از طرف یگر هم چون مقامات نمی خواهند تجمعاتاین افراد به سمت تخریب برود، اصل قضیه را نادیده می گیرند.
مثلا به مردم بگویندکه در استادیوم شیرودی تجمع کنند، حرفهایشان را بزنند، شعارهایشان را بدهند، هرچه میخواهند بگویند و بروند. از آنجا که بیرون آمدند، مانند یک شهروند معمولی باشند. مسئولاناگر از این تضمین مطمئن شوند، حتما مجوز برگزاری خواهند داد. (اینجا)