چیستی و چشم اندازهای راهبردی صلح
چیستی صلح؛ مبانی مفهومی- نظری و چشم اندازهای راهبردی عنوان یکی از مباحث مورد توجه کارشناسان در نخستین همایش سالانه انجمن علمی مطالعات صلح ایران بود که امروز هشتم آذرماه با همکاری انجمن علمی مطالعات صلح ایران و خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد .
مقصودی رییس انجمن علمی مطالعات صلح ایران به عنوان نخستین سخنران همایش گفت: در کشوری زندگی می کنیم که در منطقه ای پرتلاطم واقع شده . جنگ و خونریزی از هر سو در جریان است. در داخل کشور منازعات خواسته یا ناخواسته ای وجود داشته که هنوز التیام نیافته است. در سطح بین المللی نیز اوضاع و احوال بهتری وجود ندارد. تجربه چهاردهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ما را به جایی رسانده که احساس کردیم به نهادی علمی، خودجوش، داوطلبانه و آگاهانه نیاز داریم که بتواند بخشی از نیازهای علمی جامعه را برآورده کند. با همین نیت پیگیر راه اندازی این نهاد شدیم که از 16 عضو تشکل شده است.
مقصودی در پاسخ به این پرسش که چرا انجمن های علمی صلح طلب هستند؟ گفت: انجمن های علمی به مثابه یکی از نهادهای انجمنی با ساختار و فرآیندهای دموکراتیک از مرحله تاسیس، شکل گیری تا مرحله تثبیت و استمرارِ فعالیت ها با پذیرش قواعد دموکراتیک و با تمرین دموکراسی به صور مختلف از جمله انتخابات ادواری، وجود گردش نخبگان، تنوع و تکثر دانشگاهی، ماهیت غیرعامرانه، خودجوش، مستقل، غیردولتی، تعاملی و فراگیر، بهره گیری از تجربیات جهانی و فارغ از جذب گرایی های سیاسی و حکومتی، با اعتمادسازی، توانمندسازی، مسئولیت پذیری، مرجعیت بخشی، هویت بخشی، افزایش خودباوری و ارتقای دانش و بینش، ظرفیت سازی های تعاملی بین عصری را رقم می زنند و راه را برای تعاملات دورن رشته ای و برون رشته ای هموار می سازند.
در ادامه نیز سایر کارشناسان سخنرانی کردند که مشروح آن از این قرار است:
** قانعی راد: صلح؛ کانون وحدت علوم
قانعی راد به عنوان دبیر علمی همایش در آغاز سخن چنین گفت: اهمیت اجتماعی و سیاسی برگزاری چنین همایشی در حالی آشکار می شود که به شرایط تاریخی و معاصر ایران توجه کنیم.
اهمیت ژئوپلتیک ایران و قرارگرفتن بر سر گذرگاه ها و چهارراه حوادث باعث شده تا این کشور در طول تاریخ محل رفت و آمد اقوام و گروه های مختلف باشد. به همین دلیل تعارض ها و تضادهای فرهنگی، قومی، زبانی و دینی در این کشور رسوب کرده اند. این رسوب کرده گی اگرچه به تنوع فرهنگی کشور کمک کرده اما به عاملی برای ایجاد تنش ها، تضادها و احتمالا جنگ تبدیل شده است.
وی تصریح کرد: در منطقه حساسی به سر می بریم که تمدن های مختلف بشری در آن شکل گرفته اند. منطقه ای که خاستگاه اصلی بسیاری از تمدن های جهانی موسوم به خاورمیانه است. این امر موجب ایجاد حساسیت زیادی در منطقه شده و اگرچه آن را از یک طرف تبدیل به کانونی از غنای زبانی، تمدنی و فرهنگی کرده است اما از طرف دیگر به بشکه ای از باروت تبدیل ساخته است. بنابراین، نیاز زیادی به ایجاد صلح داریم. در این جا است که فعالیت فعالان صلح، سازمان های غیردولتی و دیگر افراد و سازمان ها اهمیت می یابد.
این جامعه شناس در پایان افزود: می توان به صلح به عنوان حوزه مطالعات میان رشته ای نگریست. صلح در کانون مجموعه ای از مفاهیم است و می تواند به کانون وحدت علوم بدل شود. از هر جا که سخن بگوییم به صلح می رسیم. فرهنگ، سیاست، دولت، قدرت، دموکراسی، آزادی، امنیت، حقوق شهروندی، ارتش، جنگ، حکمرانی، دین، عرفان، الهیات، افراط گرایی دینی، بنیادگرایی مذهبی، خانواده، ورزش، هنر، محیط زیست، همگی با مفهوم صلح در ارتباط هستند. بنابراین با شبکه مفهومی گسترده ای مواجه ایم که مفهوم صلح را در مرکز و کانون خود دارد. بدون صلح توسعه غیرممکن است. بدون صلح امکان دستیابی به جایگاه نخست رشد علمی و فناوری در منطقه وجود ندارد. بدون صلح امکان داشتن جامعه ای اخلاقی غیرممکن است. بدون صلح نهادی به نام دانشگاه یا شهر شکل نمی گیرد.
** سجادپور: صلح سازی و سازمان های بین المللی با نگاهی به تجربه سازمان ملل متحد
سجادپور در ادامه همایش سخنرانی کرد و گفت: صلح یکی از نیازهای غیرقابل انکار بشر است که دارای سطوح درونی و فردی است. به این معنا انسان هایی که با خود در صلح اند می توانند برای دیگران نیز صلح تولید کنند و انسان هایی که با خود در جنگ اند برای دیگران جنگ تولید خواهند. صلح در چند سطح قابل بررسی است؛ خانوادگی، ملی، منطقه ای و بین المللی. در سطح بین المللی در قرن بیستم شاهد جنگ خانمان برانداز بودیم که نه فقط کشورهای دنیا با یکدیگر درگیر بودند و آسیب دیدند بلکه هنوز آسیب های ناشی از جنگ جهانی اول و دوم بر پیکر ایران باقی است. لذا برای ایران صلح و موقعیت امنیت بین المللی حائز اهمیت است.
به گفته وی، سازمان های بین المللی جزو مهجورترین حوزه های علوم سیاسی به شمار می روند؛ حوزه هایی که مستقیم به مطالعات صلح مربوط می شوند. سازمان های بین المللی منحصر به سازمان ملل متحد نیست بلکه حدود 5000 سازمان بین المللی در این زمینه داریم اما با وجود این، پرسش اساسی این است که نسبت سازمان ملل متحد و دیگر سازمان های بین المللی با صلح سازی چیست؟
سجاد پور افزود: در پاسخ به این پرسش سه کارکرد برای سازمان های بین المللی می توان متصور شد؛ نخست کارکرد جلوگیری از جنگ است. پس از تاسیس سازمان ملل متحد دیگر ما شاهد جنگ جهانی نبودیم. به این دلیل که جنگ ها حاصل درگیری قدرت های بزرگ است. پژوهشگران نقش سازمان ملل را در جلوگیری از جنگ جهانی سوم، پررنگ ارزیابی می کنند. دومین کارکرد سازمان های بین المللی نقش تعلیق گرا، فراهم کننده و مدیریت گرا است. همه منازعات بین المللی در سازمان ملل متحد در چارچوبی محدود مدیریت می شوند که نمونه آن را در صدور قطعنامه 598 در جنگ ایران و عراق شاهد بودیم.
وی بر این باور است، سومین کارکرد تولیدکنندگی و وسعت گرایی است. این سازمان ادبیات گسترده ای در زمینه صلح ایجاد می کنند. ادبیاتی که در 70 سال گذشته تدوین شده است بسیار قابل توجه است. همچنین تکنولوژی صلح سازی ایجاد شده است. بحث صلح بانی مطرح شده و تکنیک های زیادی برای جلوگیری از جنگ ایجاد شده است.
** زیبا کلام: چرا افراد زیادی در جنگ باید کشته شوند؟
زیباکلام سخنران دیگر این همایش بود که سخن خود را طرح این پرسش که چرا مطالعات صلح در ایران امر جدیدی است؟ آغاز کرد و گفت: صلح و صلح گرایی و دوست داشتن صلح و به صلح فکر کردن پدیده جدیدی است. در طول تاریخ بشر همواره جنگ مقدس بوده است. در ایران و جوامع دیگر جنگ امری ارزشمندی بوده است. صلح و علاقه مندی به صلح مقوله جدیدی در جهان است. در غرب نیز همین گونه است. اوایل قرن بیستم و پس از جنگ جهانی اول بود به نام کوئکرها، جنبشی در اروپا در مقابل این باور که جنگ امری است مقدس ایستاد. جنبش CND نیز توسط برتراند راسل و برخی دیگر اندیشمندان غربی راه اندازی شد که به مخالفت با جنگ می پرداخت. در اوایل دهه 50 هجری شمسی بود که رشته ای به نام مطالعات صلح در انگلستان ایجاد شد.
این استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه واضعین سه مذهب ابراهیمی، پیامبر صلح بودهاند، گفت: هیچ یک از ائمه(ع) نگفتند که باید قیام کنیم و با خلیفه بجنگیم. از حضرت عیسی نقل شده است که آنچه سهم سزار است باید به او پرداخت و سهم خدا را هم باید به او پرداخت.
وی ادامه داد: پیروان سه دین ابراهیمی از خونریزی ابا نکردهاند و باید پرسید چرا؟ مارکس اقتصاد را عامل جنگ میداند. این نظر مورد وفاق نیست و خیلی ها هستند که معتقدند چیزی بجز انگیزه های اقتصادی هست که ما را وادار میکند که خشونت به کار ببریم.
زیباکلام تصریح کرد: به صورت خلاصه باید بگویم، بعد از جنگ جهانی اول، بشر که با امید به پیشرفت وارد قرن بیستم شده بود، میلیون ها نفر در این جنگ از بین رفتند. پس از چهار سال جنگ پیمان های صلح منعقد شد. برای برخی از اروپایی ها مسئله ساز شد که آن دلایلی که باعث می شد جنگ ایجاد شود چیست، چرا باید جنگ ارزشمند باشد؟ و اساسا این حق که دولت ها می توانند شهروندان خود را مجبور به کشتن دیگری بکنند از کجا آمده است؟ پیش از آنکه پاسخ این سوالات داده شود و در کمتر از 20 سال، جنگ جهانی دوم شروع شد و هیچ کس در این جنگ سربلند بیرون نیامد.
وی افزود: گل سرسبد جنایات جنگ جهانی دوم هلوکاست و کشتار شش میلیون یهودی بود. البته هم متحدین و هم متفقین به کشتار آگاهانه غیرنظامیان پرداختند. پس از جنگ جهانی دوم نهضت ضدجنگ و صلح طلب قوت گرفت و یکی از اولین محصولات آن جنبش ضدتسلیحات هسته ای به وجود آمد.
این تحلیلگر سیاسی در پایان افزود: خوشحالم که در ایران جنبشی برای صلح صورت گرفته است چرا که در کشور ما هنوز جنگیدن از ارزش های مقدس به شمار می رود. برگزاری این همایش شجاعت زیادی می طلبد. پرسش اساسی این همایش همان سوال جنبش ضدجنگ اروپایی است؛ یعنی اینکه چرا افراد زیادی در جنگ باید کشته شوند؟
** مرادی: فلسفه سیاسی صلح و نیاز به تولید ایدئولوژی
مرادی به عنوان سخنران بعدی همایش، عنوان کرد که بزرگ ترین عوارض جنگ این است که جنگ، موضوع فلسفه قرار داده نشد. چرا که فلسفه به طور اساسی در حاشیه است. هر مقوله ای برای عملیاتی شدن نیازمند ایدئولوژی است. صلح نیز نیاز به ایدئولوژی دارد. چیزی که در ایران وجود ندارد.
وی افزود: باید تلاش کنیم تا ایدئولوژی صلح تولید شود مساله ای که در ایران شکل نگرفته است. فلسفه سیاسی صلح نیز در کنار ایدئولوژی صلح باید بارور شود. جایی که مفهوم وجود نداشته باشد، فلسفه نیز وجود ندارد. ما نیازمند تعریف فلسفه در رابطه با جنگ به طور عام و خاص هستیم.
** فراستخواه: تامل در شرایط امکان صلح
فراستخواه نیز در ادامه همایش با اشاره به آثار ویرانگر و فاجعه بار جنگ و انواع خشونت، گفت: جنگ از واقعی ترین واقعیت های زندگی ما است اما از آن واقعی تر چیزهایی است که آتش جنگ را برافروخته می سازد. ما به جای صلح و نه به جنگ باید بگوییم صلح و نه آپارتاید، صلح و نه آپارتاید مذهبی، جنسی، قومی، طبقاتی، صلح و نه تبعیض، صلح و نه نابرابری و نه انحصار. به جای صلح و نه جنگ بگوییم صلح و نه دولتی سازی حقیقت.
وی افزود: برای دستیابی به صلح باید از وقوع جنگ های بعدی پیشگیری کرد. این مساله نیازمند این است که حقیقت از قلمرو دولت و از مصادره دولتی و از تصاحب حکومت ها خارج و به خود جامعه محول شود. مخرب ترین و خانمان براندازترین جنگ های تاریخ بشر، جنگ میان رژیم های حقیقت بود مانند جنگ های صلیبی، عثمانی، فاشیسم، نازیسم.
فراستخواه بر این باور است: جنگ ها بیش از آنچه علت داشته باشند دلایل داشته اند که مهمتر از علت است. این دلایل بودند که جنگ ها را برپا ساختند؛ دلایل متقاطعی که هریک از طرفین استدلال های گوناگون درباره آن داشتند. زمانی که دلایل از هم وامی گراید و درک ها متقارن می شوند، امکان مذاکره درباره آن ها وجود ندارد چرا که بر سر معانی و عقاید فرهنگی به راحتی نمی توان مذاکره کرد. بنابراین، چگونه می توان در چنین دنیای صلح داشت؟ چنین جهانی آبستن انواع نفرت ها، ستیزه ها و جنگ ها است.
وی تاکید کرد: جهان برای صلح نیازمند تغییر شرایط عینی و ذهنی است. ساختارهای دیپلماتیک قادر به ایجاد شرایط مناسب برای دستیابی به صلح پایدار نیستند. از این رو، برای دستیابی به صلح به جهانی میانه نیاز داریم. جهان میانه دارای امکانات تازه و نهفته ای است که توافق صلح آمیز برای زیستن را مهیا می سازد.
** مجاهدی: صلح مداراگرانه در برابر صلح روادارانه
مجاهدی در ادامه همایش با ارایه چکیده ای از مقاله خود با موضوع صلح مداراگرانه گفت: در اندیشه سیاسی متاخر، میان دو اصطلاح مداراگرانه و روادارانه تمایزی نقادانه و بسیار مهم قائل شده اند و هر کس آن را حاکی از وضعیتی به کلی متفاوت دانسته است.
به گفته این مدرس علوم سیاسی، تولراسیون به معنای «مداراگری با دیگری» از موضع هژمونی است اما «تولرانس» به معنای روادانستن، مستلزم هم زیستی عادلانه و شرافتمندانه با دیگری است.
مجاهدی افزود: صلح بر مدار مدارا در تضاد با صلح بر مدار رواداری قرار می گیرد و استقرار صلح عادلانه و پایدار و فراگیر نقطه عطفِ نظر به «صلح رواداری – مدار» است.
** فاضلی: جنبش روشنگری و آرمان صلح
فاضلی به عنوان آخرین سخنران این مراسم، گفت: صلح بزرگ ترین غایب عصر ما یعنی عصر پساروشنگری است. اکنون پرسش این است که نسبتی میان بصیرت ها و آرمان های روشنگری و تجربه قرن بییستم و اکنونیت ما وجود دارد و این رابطه را چگونه می توان تحلیل کرد؟
این مدرس علوم سیاسی ادامه داد: تجربه زیسته قرن بیستم مهر بطلانی بر ایده پیشرفت گرایی اخلاقی بشر بود. این تجربه نشان داد که آرمان های گفتمان روشنگری نه تنها در عمل محقق نشده اند بکله این قرن جنایت بارترین قرنی است که به ثبت رسیده و بر اساس آمارهای در این قرن 187 میلیون انسان کشته شده اند.