جوانان ایران بی هویت، بی انگیزه و امید شده اند / سیاستگذاریهای غلط دولت ها برخوردهای نامناسب و عدم جدی گرفتن مطالبات بی هویتی جوانان را سبب شده است / همچنان منتقد عملکرد شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان هستم
نتوانستیم نمونههای موفق حوزه جوانان را خوب به جوانان معرفی کنیم و این یکی از مشکلات ما است، یعنی الان جوانان بیرون از سمنها هیچ آشنایی با ٣هزار سمن ما در کل کشور ندارند، مگر کسانی که اصالتا در همین حوزه فعالیت میکنند، این ضعف عملکرد و اطلاعرسانی ما بوده است
دیده بان ایران: پیش از آنکه فهرست ٢١نفره لیست امید پنجمین دوره انتخابات شورای شهر تهران منتشر شود، نامش سرتیتر اخباری بود که از سلامت لیست و حمایت از آن میگفت، اما پس از آنکه نامش در فهرست نهایی جایی نداشت آن را شبههدار خواند و از لزوم تجدیدنظر در ساختار شورایعالی اصلاحطلبان گفت.
اختلافات سخنگوی فراکسیون اصلاحطلبان شورای چهارم با شورایعالی تنها به لیست نهایی ختم نشد. او نخستین نامزد اصلاحطلب شورای شهر بود که حکمیت بزرگان اصلاحطلب را برای کنارهگیری از انتخابات نپذیرفت و با شعار «تهران را زندگیپذیر کنیم» وارد گود شد و طبق پیشبینیها رأی کافی هم نیاورد و از شورای پنجم جا ماند.
محمدمهدی تندگویان حالا کمتر از یک ماه است سکاندار هدایت معاونتی شده که وجودش از همان زمان تأسیس تا امروز پر از حرفوحدیث بوده؛ ادغام سازمان ملی جوانان با سازمان تربیتبدنی و تأسیس وزارت ورزش و جوانان که میراث به جای مانده دولت نهم و دهم بود و خیلی زود آب پاکی را روی دستان موافقان آن ریخت. موضوعی که معاون جدید هم در همین یک ماه حضورش مانند معاونان پیشین به آن رسیده و میگوید معاونت جوانان با این شکل و شمایل ثمره چندانی برای جوانان نخواهد داشت و پاسخگوی مطالبات آنان نخواهد بود. او در گفتوگو با «شهروند» میگوید برای حل مسائل جوانان یا باید تکلیف تفکیک امور جوانان از وزارت ورزش هرچه زودتر معلوم شود یا ساختار نامشخص معاونت زیر نظرش از بلاتکلیفی درآید یا دیگر کسی توقع اقدام جدی برای حل مشکلات این حوزه از او را نداشته باشد.
گفتوگوی ما با معاون ٤٣ساله ساماندهی امور جوانان به ژن خوب هم رسید. تنها پسر وزیر شهید نفت دوران جنگ حرفهایی میزند که شاید باور بسیاری از مدیران جوانی باشد که عنوان ژن خوب حالا دیگر پسوند و پیشوند نامشان شده، صحبتهایی که قبل از انتشار گفتوگو برای جلوگیری از جنجالها میخواهد حذفش کنیم.
نام نایبرئیس کمیسیون عمران شورای شهر پیشین در دوره حضورش در این شورا با توئیتهای انتقادیاش به عملکرد شهردار سابق تهران گره خورده بود، موضوعی که میگوید نتوانسته در منصب جدید آن را ادامه دهد، چراکه جوانان این لحنش را نپسندیدهاند. او میگوید تصمیم گرفته به جای حضور مجازی در دنیای واقعی و با عملکردش اعتماد آنها را به دست آورد.
امروز که به واسطه شغلتان با جوانها بیشتر در ارتباط هستید، مهمترین مشکلشان را چه میدانید؟
نبود انگیزه و امید برای آینده اصلیترین مشکل جوانان است که از یک نوع بیهویتی به وجود آمده. جوانان آن جایگاه واقعی خودشان را در رفتار، منش و در برخوردها دارند از دست میدهند. سیاستگذاریهای غلط، فرهنگهای اشتباه، برخوردهای نامناسب، عدم جدی گرفتن مطالبات، عدم دادن جایگاه واقعی در موضوعات اجرایی کشور، همه اینها با هم باعث شده جوان انگیزه خودش را برای حضور در عرصههای مختلف از دست بدهد. البته فکر میکنم در ٤سال گذشته با همه مشکلاتی که وجود داشته، جوانان راه خودشان را پیدا کردند. حضور بخشهای مختلف در صنعت و تجارت مانند استارتاپها یا نخبگان صنایع مختلف که کارآفرین هستند، همچنین در حوزه تجارت الکترونیک، به جز جوانان تقریبا هیچ گروه سنی دیگری را نداریم، الان تجارت الکترونیک دارد جای صنایع، تولیدیها و فروشگاهها را میگیرد، عمده را هم جوانان ایجاد کردند، در عرصههای فرهنگی هم همینطور است.
فضایی که شما ترسیم میکنید با آن چیزی که در جامعه میبینیم یا در صحبت با جوانها میشنویم، چندان نمود ندارد، مثلا معضل بیکاری همچنان هست.
برای اینکه نتوانستیم نمونههای موفق حوزه جوانان را خوب به جوانان معرفی کنیم و این یکی از مشکلات ما است، یعنی الان جوانان بیرون از سمنها هیچ آشنایی با ٣هزار سمن ما در کل کشور ندارند، مگر کسانی که اصالتا در همین حوزه فعالیت میکنند، این ضعف عملکرد و اطلاعرسانی ما بوده، این را قبول دارم و باید روی آن کار کنیم.
اوایل انقلاب که سختگیریها بیشتر بود، میبینیم پدر شما در ٣٠ سالگی وزیر یکی از مهمترین وزارتخانهها میشود، اعتمادی که در طول این سالها دیگر به جوانها نشد تا امسال که همه فکر میکردند اتفاق عجیبی افتاده که دولت دوازدهم تصمیم گرفت یک جوان را بهعنوان وزیر انتخاب کند.
اتفاق عجیبی نیفتاده، اتفاق ناگزیری افتاده. البته من فکر میکنم بخشی از این امر بالاجبار بوده؛ ما انقلاب و جنگ را داشتیم و جوانهای خوبی را از دست دادیم. در کنار این متاسفانه دولتهای ما هم در این زمینه غفلت کردند. الان رسیدیم به این بحث که ما در حوزههای مختلف مدیر توانمند میخواهیم، مدیرانی که وجود دارند سنوسالشان بالا رفته و آن توانایی را دیگر ممکن است نداشته باشند، جوانانی هم داریم که دورههای تئوریک و آکادمیک را طی کردهاند، اما تجربه ندارند و دولت غفلت کرده است که دوران تجربه را در اختیار جوانان قرار بدهد، برای همین بحران مدیرت در کشور حس میشود.
غفلت دولتها بوده یا نگاه امنیتی به جوانان که بیشتر مواقع مانع حضورشان است؟
نه! به نظر من فقط غفلت شده، کسی نیست که مخالف این اتفاق باشد.
ما متاسفانه یک وقتهایی خودمان، خودمان را سانسور میکنیم یا جلوی خودمان قرار میگیریم، به نظر من اگر یک وزیر یا معاون جوان داریم، تمام جوانان کشور باید پشت آن بایستند که بشود از آبرو و اعتبار جوانان دفاع کرد. بعضی وقتها برخوردهای رسانهای یا مجازی نامناسب با مدیران جوان میبینیم که خوب نیست و چالش ایجاد میکند.
چیزی که در شبکههای مجازی به آن پرداخته میشود، بحث انتصابات فامیلی و به اصطلاح ژن خوب است، نه مخالفت با حضور جوانان در پستهای مدیریتی دولتی.
قبول دارم انتصابات این شکلی همیشه جزو آفتهای ما بوده و هنوز هم هست و معتقدم دوره فامیلبازی در کشور باید یک جایی تمام شود.
شما در شورای شهر خیلی منتقد شرایط موجود بودید، به نظر میرسد در منصب جدید هنوز اصطلاحا گرم نشدید.
فکر میکنم باید هر کسی موقعیت خودش را درک بکند، الان دیگر جوانان از من انتظار چنین چیزی را ندارند، انتظار عمل از من دارند، حالا من مدام انتقاد کنم، بعد هیچ عملیاتی در حوزه خودم انجام نشود، چه فایدهای برای جوانان دارد؟ جایگاه آن روز من همین بود و از من انتظار هم داشتند در آن حوزه سکوت نکنم و دیدگاه خودم را منتقل کنم. در حوزه جوانان دوست دارم به من وقت بدهند و عملکردم را ببینند، من حاضرم روتین گزارش عملکرد بدهم و سعی کردم اوایل کارم در معاونت به آنها از عملکرد روزانهام، ملاقاتهایم و اتفاقاتی که رخ میدهد، گزارش بدهم، بازتاب خوبی در شبکههای اجتماعی ندیدم. فکر میکنم با این لحن من، جوانان زیاد رابطه برقرار نمیکنند، یکی از مشکلاتم همین است، یعنی جوانها به جای اینکه یک مدیر جوان میآید، کنار او بایستند، شروع میکنند به تخریب. من هم وقتی میبینم داریم به این سمت میرویم سعی کردم سکوت کنم و خودم را با عملکردم به جوانان جامعه به اثبات برسانم. هر چند هرازگاهی هم باز برمیگردم روی همان مدل انتقادی خودم به بعضی از اتفاقات کلی، ولی الان در حوزهای نیستم که بخواهم زیاد با نگاه منتقدانه وارد شوم. خودم الان جای نقد دارم و باید بنشینم نقدها را گوش کنم. اگر بتوانم در عمل خودم را به جوانان ثابت کنم، فکرمیکنم شاید مدل دیالوگمان در شبکههای مجازی با جوانان کمی متفاوت شود.
چند سال است وقتی بحث نقش وزارتخانه برای ساماندهی مطالبات جوانان مطرح میشود، مدیران وزارتخانه ادغام سازمان ملی جوانان با سازمان ورزش را مانع جدی میدانند، موضوعی که به نظر میرسد بیشتر بهانهای است برای کارهای نشده، چراکه این مانع در مورد ورزش هیچ وقت مطرح نمیشود.
در دوران اصلاحات سازمان ملی جوانان شکل گرفت، اما اجازه ندادند به بلوغ برسد و بعد هم بهخصوص در دولت نهم و دهم گرفتار مدیریتهای غلط شد، همینها باعث شد این اتفاق خوب در ابتدای عملکردش دچار مشکل شود و مجلس و دولت آن وقت تصمیم بگیرند سازمان را ملغی کنند، بعد هم که وارد وزارتخانهای شدیم که خودش هم نوپا بود. مجموع این رفتوآمدها و این بهمریختگیهای مدیریتی، اجازه شکلگیری یک ساختار مناسب عملکردی را نداد.
در دولت یازدهم سعی بر این شد یک ساماندهی مناسب برای معاونت جوانان به وجود بیاید، ولی باز خود وزارتخانه در تبیین اهداف و سیاستها و تعیین وزیر، چند مدل رفتوآمد داشت، هنوز ساختار وزارت ورزش و جوانان در مجلس تصویب نشده و کار ما را به امروز رسانده است. فکر میکنم واقعیتش این است که نیاز داریم به جایگاه اولیه برگردیم، ولی با عملکرد درست، سیاستگذاری مشخص، چارت سازمانی معلوم و با یک برنامه بلندمدت مشخص. اگر این اتفاق نیفتد باز هم اینجا چه بهعنوان سازمان و چه معاونت، خیلی تغییری در وضع جوانان ایجاد نمیکند.
در دوره وزیر سابق ورزش و معاونان او در ساماندهی امور جوانان هم موضوع تفکیک یا مشخصشدن ساختار مشخص برای معاونت خیلی مطرح میشد، اما بینتیجه ماند، مشکل کجاست؟
موضوع این است لایحهای که به مجلس رفته دو سه بخش دارد، یکی از بخشهای آن موضوع تشکیل سازمان ملی جوانان و دو بند دیگر تفکیک وزارت صنعت و معدن و تجارت و تفکیک وزارت راه و شهرسازی است که زمانبر شده است.
نگرانی ما فقط این است که چون ممکن است کل لایحه برگشت بخورد، به تبع موضوع ما هم برگشت بخورد و آن وقت کار ما در این مسأله سخت میشود.
اگر بحث تفکیک امور جوانان از ورزش نتیجه نگیرد و اگر ساختاری برای معاونت مشخص نشود و همین شیوهای که الان هست، ادامه پیدا کند، در پایان ماموریت شما برای کارهای نشده باز هم مانند سایر معاونان همان دلیل ادغام امور جوانان با ورزش را خواهیم شنید؟
بنده حکمی که اینجا دارم در رابطه با معاونت یک وزارتخانه است. ما داریم در همین راستا سیاستگذاری میکنیم، کمیتههای تخصصی را پیشبینی کردیم و برنامهریزی بلندمدت برای موضوع معاونتمان میکنیم. معاونان قبلی تلاش خود را کردهاند، اما به دلیل ساختارمندنبودن معاونت نتوانستهاند اهداف بلندمدت داشته باشند. من وظیفه دارم اینها را ساختارمند و استاندارد بکنم و بعد یک برنامهریزی بلندمدت هم انجام بدهم که اگر کسی بعد از من هم آمد، یک برنامه خوب تحویل او بدهم که تکلیف آینده جوانان ما مشخص شود.
با توجه به اینکه بخش کمی از مطالبات جوانان ورزش است، چقدر از امکانات وزارتخانه و پیگیریهای وزیر به بخش جوانان اختصاص پیدا میکند؟
زمانی که اینجا آمدم دیدم عزم آقای سلطانیفر در حوزه جوانان جدی است، اتفاقاتی هم که افتاده دارد همین را نشان میدهد. فکر میکنم در این مدت بالای ١٠ یا ١٥ جلسه مستقیم وزیر با حوزه جوانان را داشتیم، فکر میکنم در کل ٤سال دولت یازدهم ما با چنین حجمی از جلسات در حوزه جوانان طرف نبودیم، او در سفرهای استانی، بر حضور سمنها حتی در شورای اداری استانها تاکید دارد و با نمایندگان و استانداران چانههایش را میزند. در موضوع تأسیس خانههای جوان آنقدر پیگیری وجود نداشت، اما الان ما ٤٥ خانه جوان در کل کشور داریم، آماری که صفر بود، سمنهای ما از ٥٠ عدد تا پایان امسال به ٣هزار سمن میرسد. دفاتر ازدواج و مشاورهمان در کل کشور ٣٠دفتر بوده و الان ٢٠٠دفتر است، تشکیل مجمع ملی سمنها و مجلس جوانان، افزایش سمنها به
٦ هزار تا و افزایش دوبرابری دفاتر ازدواج و طلاق و حل بخش زیادی از مطالبات جوانان از تصمیمات قاطع وزیر است.
اشاره کردید که تأسیس خانه جوانان در استانها تا دولت یازدهم همچنان صفر بوده، مگر این موضوع از مصوبات دوران اصلاحات نبود، چه اتفاقی برای خانهها افتاده؟
بخشنامهها و مصوباتش آن زمان شکل گرفته بود، ولی هیچ خانهای احداث نشد و اواخر دولت آقای خاتمی تا بیاید شکل بگیرد دولت تغییر کرد. در دولت نهم و دهم هیچکاری در این حوزه نشد و حتی یک خانه جوانان هم در کل کشور احداث نشده است.
چرا در ادبیات رسمی وقتی پای مقایسه نسل جوانان پس از انقلاب با جوانان قبل از انقلاب مطرح میشود، همیشه جوانان امروزی مقصرند؟
جوان مقصر نیست، سیاستهای غلطی که بالاجبار در کشور پیش آمده، جوان امروزی را بیانگیزه کرده، مثل جنگ و تحریمهای اقتصادی. شما وقتی یک شهری را پس از زلزله تحویل میگیرید، نمیتوانید انتظار داشته باشید همه چیز شهر در روز نخست در بهترین حالت باشد، ما زلزلههای زیادی را در موضوعات روابط اجتماعی، خانوادگی و اقتصادی تحمل کردیم. باید بپذیریم اینها بوده، اما با این حال چرا نیمه خالی لیوان را نگاه میکنیم؟ ما خیلی خوبیم! من در کشورهای مختلف کار کردم و میبینم واقعا جوانان ما خیلی خوب هستند، اصلا نمیتوانم برای آنها تعریفی بیاورم! بروید دنیا را ببینید، کجای دنیا جوانانشان اینطوری هستند؟ ما اصلا جوان خوب در اروپا پیدا میکنیم؟! جوانهای ما واقعا خوب هستند، به کمترین و حتی به هیچ قانعاند. شما بروید شهرستانهای مختلف به هیچی قانعاند، تنها خواستهشان این است که شما با فلان سازمان هماهنگ کنید، ما برویم آنها را ببینیم، کجای دنیا اینطوری است؟!
فکر نمیکنید نگاهتان خیلی ناسیونالیستی است؟
نه! نیست. شما دنیا را ببینید و پایش کنید، توسعهیافتگی با موضوع انگیزش جوانان متفاوت و دو موضوع است. کشورها به دلیل امکاناتی که در اختیار آنها بوده، توسعهیافته شدند. همه امکانات از ما سلب شده، انگیزههای ما را هم با موضوعات فرهنگی میزنند، وقتی یک جوانی دچار شبهات فرهنگی میشود، آرامآرام انگیزههایش را از دست میدهد، آنها با همه امکانات الان اوضاعشان این است! شما در فرانسه یکسال خوب را به من نشان بدهید، مدام تظاهرات و درگیری، مدام سندیکا و اعتصابات، مگر ادعای توسعهیافتگی ندارند؟ مگر این همه امکانات ندارند؟ پس چرا اینگونه هستند؟ بله مثلا بخواهید با ژاپن مقایسه کنید، میگویم ما خیلی عقب هستیم، حتی جوانان ما از جوانان ژاپنی عقبتر هستند، چرا؟ چون اصالتهای فرهنگیشان باقی مانده است. ما اگر اصالتهای فرهنگیما را از دست ندهیم، بسترمان خیلی مناسب است. حتی از ایران هم خارج شوید به نظرم جوانانی که خارج از ایران هستند، فوقالعاده خوبند، بهترین جامعه جوانان دنیا مربوط به ایرانیان است، مدعی هستم و روی آن هم میمانم.
در انتخابات شورای پنجم شهر بشدت منتقد شورایعالی اصلاحطلبان بودید و نظرشان در مورد لیست را نپذیرفتید. حالا که شورا تشکیل شده و چند ماه از ماجرا میگذرد، همچنان همان نظر را در مورد لیست شواری شهر و شواری عالی دارید؟
بحث من، بحث اصلاحطلبی است، بحثی که الان دوست ندارم در حوزه کاریام هیچ نوع دخالتی بدهم، ولی رویکرد من در شورای شهر، رویکرد اصلاحطلبانه بود. من سخنگوی فراکسیون اصلاحطلبان بودم و باید از حوزه اصلاحطلبی و از معماری اصلاحطلبی دفاع میکردم. بهنظر من در معماری و تبیین برنامههای اصلاحطلبانه در چیدمان شورای پنجم خطا کردیم. بنده بهعنوان سخنگوی فراکسیون یکسال قبل از بستهشدن لیست مدام مصاحبه میکردم و مدعی این بودم که داریم لیست را برمبنای اصول علمی و کارشناسی میبندیم، ولی متاسفانه بعدا در شکلگیری لیست دیدیم ملاکها و موضوعات تخصصی و علمی و امتیازبندیها خیلی جاها درست رعایت نشد. و شکلگیری لیست نهایی، شکلگیری درستی نبود.
اگر قرار است ما یک لیست علمی و تخصصی ببندیم باید از تخصصها در این رابطه استفاده کنیم. این نمیشود که یک حزبی و یک گروه سیاسی تمام عقبه و سرمایه خودش را در یک موضوع کامل کنار بگذارد و بعد بیاید و بخواهد یک گروه دیگری را درست کند. این اتفاق هر ٤سال میافتد. پس ما چگونه در احزابمان سرمایهگذاری حزبی بکنیم؟ مردم چگونه به آن حزب اعتماد کنند؟ این اعتراضاتی است که دارم.
من مانند افراد دیگر که آمدند حرفهایی گفتند که تقلب و پول ردوبدل شده، به آن سمت نمیروم، چون در رابطه با خودم میگویم چنین اتفاقی نیفتاده است. نه کسی به من پیشنهاد مالی داد، نه بحثهای اینگونه شد، ولی اصول تخصصی و علمی این اتفاق رعایت نشد.