علی صوفی: تخریب روحانی برای بازدارندگی از تشکیل دولت کارآمد/ صادق زیباکلام: تلاش برای عقبنشینی روحانی در چیدن کابینه کارآمد/ عبدااله ناصری: می خواهند روحانی را منفعل کنند
دیده بان ایران: پایان انتخابات ریاستجمهوری، پایان تخریبها و رقابتها علیه حسن روحانی نبود. جریان اصولگرایی که تمام امکانات سرشارش را به کار گرفته بود تا بتواند از انتخابات طرفی ببندد و حسن روحانی را نخستین رییسجمهور یک دورهای کند، حالا با شکستی که در انتخابات نصیبش شد، موتور خود را همچنان روشن نگاه داشته است. اگرچه هنوز به زبان گفته میشود که دوران رقابت تمام شده و دوران همکاری از راه رسیده اما تخریبها علیه رییسجمهور نهتنها تمام نشد، بلکه افزایش یافت. شاید در نظر گرفتن یک عامل مهم بتواند ریشهیابی این رفتار اصولگرایان را جهت دهد و آن نزدیک شدن به آغاز دولت دوازدهم یعنی قرار گرفتن در آستانه چیدن کابینه است. جریانی که در سال ٩٤ در مجلس شورای اسلامی بسیاری از کرسیهایی را که در اختیار داشت از دست داده و قوه مجریه را نیز نتوانسته از آن خود کند، با استراتژی تخریب در آستانه چیدن کابینه آتی چه هدفی را دنبال میکند؟ آیا این جریان میخواهد همچنان که در سال ٩٢ با قوایی که در مجلس نهم داشت اجازه تشکیل دولتی با کارآمدی صد درصدی را به روحانی نداد، باز هم دست به کار شود تا بلکه از فضای تیره و تار علیه روحانی برای تاثیرگذاری در کابینه بعدی طرفی بندد؟آیا این جریان با شکست در نهادهای انتخابی همچنان بر عهد و روش پیشین است و میخواهد در نهادهای انتصابی سهم و اثر داشته باشد؟ آیا این نتیجه آسیبشناسی جناح راست و راهکارشان برای بازگشت به قدرت است؟ این احتمالات را همچنان میتوان درنظرگرفت اما در مقابل باید دید روحانی که حالا با پشتوانه رای ٢٤ میلیون قدرتمندتر از گذشته شده از خواستهها و مطالبات مردم کوتاه میآید یا سعی میکند که تحت هر شرایطی به عهد خود با مردم وفادار باشد؟ عیان است که دیگر نمیتوان با گفتن اینکه نگذاشتند کابینهای کارآمد ببندیم مردم را توجیه کرد. در ادامه نظر سه تن از اصلاحطلبان در مورد علل و اهداف تخریبهای این روزها از سوی اصولگرایان را میخوانید:
پس از انتخابات ریاستجمهوری و در فاصله مانده به تشکیل دولت دوازدهم عملیات روانی اصولگرایان مبنی بر تخریب شدت گرفته است. هدف اصلی اصولگرایان از تخریب دولت، بازدارندگی آقای روحانی از تشکیل یک دولت کارآمد به ویژه در حوزههای حاکمیتی است که او برای دولت خود تعریف کرده است. همچنین مایوس کردن مردم با عدم تحقق وعدههایی که آقای روحانی داده است و در نتیجه جبران شکستهای پی در پی که اصولگرایان داشتهاند از مواردی است که جناح راست در این راستا دنبال میکند. این امر نشان میدهد که اصولگرایان همچنان قواعد بازی سیاسی دموکراتیک را بر نمیتابند. مشکلی که در مورد بدنه اجتماعی دارند این است که مردم از این جریان سیاسی رویگردان شدهاند.
جریانی که ٨ سال دولت را در اختیار داشت، کارنامه بدی از خود به جا گذاشته و مردم را ناامید کرده است. فسادهای گستردهای که در این دوران وجود داشت و شکاف طبقاتی بسیاری در دوران دولت احمدینژاد به وجود آمد. به ویژه فقر و تبعات اجتماعی ناشی از فقر که مردم دچار آن شدهاند، سبب شد که مردم دیگر به این جریان سیاسی و کاندیداهایش رای ندهند. در انتخابات اخیر میبینیم که نزدیک ٦٠ درصد به آقای روحانی رای میدهند. ١٥ میلیون نفر هم در انتخابات ٩٦ شرکت نکردهاند. مجموعه این دو آمار به ما میگوید که حدود ٤٠ میلیون نفر از جمعیت رایدهنده از اصولگرایان رویگردان هستند. این امر اتفاقی نیست. در حالی که اصولگرایان عنوان میکردند که اتفاق سال ٩٢ تنها یک حادثه بود و تکرار نخواهد شد. سال ٩٤ دوباره همان اتفاق سال ٩٢ با شدت بیشتری تکرار شد. در سال ٩٦ نیز این امر به اوج خود رسید. حالا امر برای اصولگرایان مسلم شده و مایوس شدهاند از اینکه بتوانند در روند دموکراتیک و انتخاباتی جایی داشته باشند.
از همین رو دست به تخریبهایی زدند و سعی میکنند مردم را از اصلاحطلبان مایوس کنند. مشکل اصولگرایان مشارکت مردم در انتخابات است. چیزی که مقام معظم رهبری همواره بر آن تاکید داشتهاند و از همه مردم خواسته تا حضور حداکثری در انتخابات داشته باشند.
از طرفی مشارکت حداکثری باعث شکست اصولگرایان بود. تندروهای جریان راست در حال حاضر در یک چنین پارادوکسی گرفتار شدهاند و برای برونرفت از این مخمصه و بحرانی که برایشان پیش آمده چارهای ندارند جز اینکه دولت برآمده از مردم را ناکارآمد جلوه دهند و پیش پای آن سنگاندازی کنند و اجازه ندهند که برنامههایش را اجرایی کند تا مردم مایوس شده و در انتخابات شرکت نکنند.
این چیزی است که امروز اصولگرایان تندرو دنبال آن هستند. البته نمیتوانند روی عملکرد دولت آقای روحانی تاثیر بگذارند. ممکن است بتوانند کار را برای دولت مشکل کنند تا نتواند به مطالبات و خواستههای مردم رسیدگی کند اما اینکه بتوانند جلوی این جریان را بگیرند و دولت را ناکارآمد کنند، بعید به نظر میرسد. آنها نشان دادهاند که به هیچوجه به دنبال منافع ملی نیستند که در نهایت موجب حفظ نظام میشود. آنها فقط به منافع فردی خود میاندیشند. به هر حال نظام جمهوری اسلامی متولی دارد.
قبل از انتخابات اردیبهشت ٩٦ پیش بینی میشد که انتخابات ریاستجمهوری یکی از بینظیرترین ادوار انتخابات جمهوری اسلامی خواهد بود. علت آن نیز شرایطی بود که جامعه پیدا کرده بود. بعد از ٤٠ سال از عمر جمهوری اسلامی شاهد نسلی جدید در جامعه هستیم که میتواند در عرصههای سیاسی و اجتماعی تاثیرگذار باشد. نکته دیگر حضور پر قدرت شبکههای اجتماعی بود و هماوردی که شبکههای اجتماعی با رسانههای سنتی و حتی رسانه قدرتمندی مثل صداوسیما داشت. عامل دیگر نیز این بود که جامعه ایرانی یک تجربه ٨ ساله گذشته را داشت که شاهد تحریمها، ویرانگریها و آسیبهای زیادی در عرصههای مختلف کشور بود. چشم جامعه از زمامداری و حکمرانی اصولگرایان ترسیده بود. رویکردی که به جای اینکه معطوف به منافع ملی باشد، دغدغههای توهم آمیز جهانی داشت. این سه ویژگی باعث میشد که کنشگران و تحلیلگران سیاسی انتخابات ٩٦ را ویژه بدانند.
لیکن جریان راست فردی را نامزد اصلی خود قرار داد که خیلی داخل تحلیلهای اولیه نمیگنجید و بسیار فرد دور از انتظاری بود. تصور هم میکرد که میتواند پیروز انتخابات باشد و زمام قوه مجریه را به دست بگیرد. از طرف دیگر حتی در بین اصلاحطلبان چنین نتیجهای را پیش بینی نمیکردند. ضمن اینکه دولت دستاورد بزرگی به نام برجام داشت اما از آنجایی که در عرصه معیشتی چندان کارآمد نبود و نتوانسته بود خیلی به مطالبات عمومی پاسخ دهد، تصور نمیشد که خیلی خیزش اجتماعیای برای کاندیدای اصلاحطلب و هوادارانش شکل بگیرد. پیروزی در شوراهای شهر در برخی از شهرها و پیروزی آقای روحانی باعث شد تا معادلات جریان رقیب به هم بریزد. جریان رقیب با تمام امکانات و قوای مدنی و حکومتی خود به صحنه رقابت با آقای روحانی به عنوان نامزد اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل آمده بود. لذا به همین جهت در انتخابات ٩٦ علاوه بر اینکه یک انتخابات متعارف سنتی بود، یک رفراندوم تاریخی نیز بود. جریان اقتدارگرا یا رادیکال که اکثر منابع رسانهای را در دست دارد و در برابر جناح مقابلش قرار گرفته که کمترین امکانات را دارد. با این حال جریان راست همچنان مخاطبان خود را از دست میدهد. آنها خود را در برابر یک تراژدی اجتماعی دیدند. با این حال که رای قابل توجهی آورد اما شکست سنگینی در انتخابات خورد. این جریان سیاسی قدرت خود را بسیج کرده بود تا به مردم بگوید که دولت آقای روحانی باید یک دورهای باشد. در رسانههای خود این مساله را ٤ سال پمپاژ کرد. با این حال جامعه مدنی پشت سر آقای روحانی قرار گرفت. امتداد حرکتهای ایذایی یا توهینآمیز و تخریبی علیه دولت با شکل و شمایل دیگری ادامه پیدا کرد. باید به این نکته توجه کرد که رییسجمهور منتخب با پشتوانه رایی که پشت سر خود دارد به هیچوجه نباید منفعل باشد چون اصولگرایان با این تخریبها چنین چیزی را دنبال میکنند. لازم هم نیست که همه وقت خود را برای پاسخگویی به این رفتارهای تخریبی اختصاص دهند. رییسجمهور فقط باید به تصمیمگیری و وظایف خود معطوف به تشکیل دولت مقتدر اجرایی و پیش بردن برنامهها بپردازد.
تخریبها و توهینهایی که امروز نسبت به آقای روحانی شدت بیشتری گرفته است مربوط به عصبانیت جریان تندروی اصولگرا از پیروزی چشمگیر و قاطعی است که آقای روحانی کسب کرد. واقعیت این است که برخی از اصولگرایان پیروزی آقای رییسی را دور از ذهن نمیدانستند. حملات گستردهای از عید نوروز به این سو علیه آقای روحانی به راه انداخته بودند مبنی بر اینکه دولت نتوانسته موفق شود و وضع اقتصادی خراب است و فساد و بیکاری بیشتر شده است و به گونهای علیه آقای روحانی صحبت میکردند که گویی تمام مشکلات اقتصادی زیر سر آقای روحانی است و نهادها و ارگانهای دیگر هیچ قصور و مشکلی ندارند. به گمان من شاهد بودیم که در دوران انتخابات و مناظرهها هر سه نامزد اصولگرا به گونهای تبلیغات میکردند که این باور را در مردم القا کنند که همه تلخیها و ناکامیها از آن سیاستها و عملکرد آقای روحانی است. آنها صداوسیما و تریبونهای نماز جمعه و دیگر تریبونها را نیز در اختیار داشتند اما موجی در انتخابات ٩٦ به وجود آمد و بسیاری از مردم را پای صندوقهای رای آورد.
خیلی از کسانی که بنای رای دادن نداشتند، تصمیم به شرکت گرفتند و ٢٤ میلیون رای از آن آقای روحانی شد. اصولگرایان تندرو پس از پیروزی قاطع آقای روحانی و رای ٢٤ میلیونی دو راه و گزینه بیشتر نداشتند. یکی اینکه مقداری به خود بیایند و بگویند که چرا کسر قابل توجهی از نسلهای بعد از انقلاب دیگر با آنها نیستند. گزینه دیگر این بود که با ٢٤ میلیون رایی که آقای روحانی آورده و با توجه به اینکه مجلس هم با دولت همراه است، ظاهرا چیزی جلوی آقای روحانی را نمیتواند بگیرد که چهرهها و شخصیتهایی مطلوبتر را وارد دولت کند. بنابراین سعی کردند که با حمله، توهین و هتاکی به آقای روحانی بگویند که فکر نکنید واقعا قدرتی دارید و چیزی عوض شده است. ما همچنان بر سر مواضع ایستادهایم و فتنه همچنان خط قرمز ما است.
سایر مشکلاتی که از زمان پیروزی آقای روحانی شاهد آن بودیم. بنابراین میتوان گفت که آنچه که تندروها میگویند جلوگیری از چیدن کابینهای کارآمد توسط آقای روحانی است. اصولگرایان تلاش میکنند تا کابینه روحانی ضعیف باشد. این نوع رفتارهای اصولگرایان باعث شده که خشم و نارضایتی مردم از تندروها بیشتر شود. تردیدی ندارم که با وجود توهینهایی که به آقای روحانی در یک ماه گذشته شد اگر دوباره انتخابات برگزار شود رای او همچنان بالاتر از سایر کاندیداها خواهد شد. اصولگرایان میخواهند با مخالفت و فضاسازی آقای روحانی را در چیدن کابینه وادار به عقبنشینی کنند که آقای روحانی بترسد و دولت کارآمدی را نچیند، اما اشتباه میکنند چون عزم آقای روحانی جزم است و به هیچوجه بنا ندارد که در مقابل تندروها عقبنشینی کند.
منبع: روزنامه اعتماد