4 دلیل برای شدت گرفتن اختلافات قطر و عربستان/ از تقابل اسلام حنبلی و سلفی تا داعیه رهبری بر جهان عرب
آشوب در خاورمیانه از زمانی آغاز شد که عربستان حامی بزرگ خود آمریکا را در کنار خود ندید تنها راه بقا را شرکت فعال در تحولات منطقه جستجو کرد. آشوب زمانی آغاز شد که ترکیه نوعثمانی گری را به عنوان نیروی پیشران خود در خاورمیانه برگزیرد. آشوب در خاورمیانه زمانی آغاز شد که در نبود قدرت های بین المللی کشور کوچک قطر سعی کرد به مدد "رسانه "و "پول" در نقش یک قدرت بزرگ فرو برود. اما مشکل کار اینجا بود که همه این قدرت ها به یک اندازه توان مانور سیاسی، نظامی و اقتصادی داشتند و علی رغم زور آزمایی شان در مصر، سوریه و لیبی هیچ کدام نتوانستند دست بالا را در منطقه داشته باشند. خاورمیانه بدون نقش آفرینی قدرت های بزرگ یعنی آنچه در هفت سال یا بهتر هفت روز گذشته رخ داد.
دیده بان ایران– سعید سیف: "دوران ابهام"،" دوران تنش" ، "دوران رخ دادن سریع تحولات منطقه " و... همه اینها اصطلاحاتی است که از جابه جایی سریع قدرت های منطقه ای و کنش های آنها در عرصه سیاست خاورمیانه نشات گرفته است.
عربستان، قطر، ترکیه، مصر و ایران صفحاتی هستند که کنش و واکنش آنها رویدادهای این نقطه تاریخی از جهان را می سازند. هر چند تحولات هفت روز گذشته با سرعت تعجبآوری درحال وقوع است. اما همگان به خوبی می دانند که پیشینه ابن تحولات را باید در رخدادهای 7 سال پیش به نظاره نشست.
آشوب در خاورمیانه از زمانی آغاز شد که عربستان حامی بزرگ خود آمریکا را در کنار خود ندید تنها راه بقا را شرکت فعال در تحولات منطقه جستجو کرد. آشوب زمانی آغاز شد که ترکیه نوعثمانی گری را به عنوان نیروی پیشران خود در خاورمیانه برگزیرد. آشوب در خاورمیانه زمانی آغاز شد که در نبود قدرت های بین المللی کشور کوچک قطر سعی کرد به مدد "رسانه "و "پول" در نقش یک قدرت بزرگ فرو برود. اما مشکل کار اینجا بود که همه این قدرت ها به یک اندازه توان مانور سیاسی، نظامی و اقتصادی داشتند و علی رغم زور آزمایی شان در مصر، سوریه و لیبی هیچ کدام نتوانستند دست بالا را در منطقه داشته باشند. خاورمیانه بدون نقش آفرینی قدرت های بزرگ یعنی آنچه در هفت سال یا بهتر هفت روز گذشته رخ داد.
تئوری آشوب و حدس و گمان ها
آشوب از زمانی آغاز شد که یک دستفروش تونسی با آتش زدن خود خواسته ها و آرزو های ملت هایی را فریاد بزند که سال ها در نطفه خفه شده بود. خاورمیانه جدید بدون "آمریکا" بدون ژندارم و نظم دهنده نقطه ایی بود که در آن گسل های قومیتی، مذهبی و سیاسی به حرکت در آمدند و حاصل آن امروز کنش و واکنشی است که با شتاب دنبال می شود. خاورمیانه خالی از نقش آفرینی قدرت های بین المللی یعنی میراث دکترین سیاست خارجی باراک اوباما !
اعراب در دنیای بدون کدخدا
پس از خروج بوش پسر از کاخ سفید و روی کار آمدن باراک اوباما، سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا وارد مرحله جدیدی گردید. باراک اوباما و تیم او در رابطه با منطقه به قرائتی به ظاهر جدید روی آوردند که در نهایت به این نتیجه گیری منتهی میشد که علت تمامی معضلات، مشکلات و کشتارها چیزی بیش از سوء تفاهم و عدم درک یکدیگر نمی باشد. در یک چنین چارچوبی سلطه گر و سلطه پذیر، استثمار کننده و استثمار شده، اخلاقی و غیراخلاقی، متجاوز و مدافع، قوی و ضعیف وجود ندارد بلکه دو بازیگر در دو سوی انتهایی یک خط ممتد وجود دارند که تنها می بایستی به سوی میانه حرکت کنند تا یکی بودن آنان مشخص و محرز گردد.آمریکا تصمیم گرفت از بالا به تحولات خاورمیانه نظارت کند و نظاره گر رقابت قدرت های منطقه ایی و تضعیف آنها به دست خودشان باشد.حال که باراک اوباما رفته است آمریکا می خواهد به سیاست سنتی خود که بازگشت به خاورمیانه است فرصتی دوباره دهد . ترامپ وظیفه احیای سنت گذشتگان برعهده گرفته و عربستان خوشحال از بازگشت کدخدا با او رقص شمشیر می کند. اما در این میان ترکیه و قطر که از تحولات منطقه در نبود آمریکا سهمی نبرده اند. مصر، سوریه و لیبی از دست رفته می بینند تصمیم به تقابلی از پیش شکست خورده گرفته اند تا شاید سهمی هر چند کم در آینده زمین های نفتی جنوب غرب آسیا و شمال آفریقا داشته باشند.
هفت روز چکیده هفت سال تقابل گسل ها
تحولات هفت روز گذشته چکیده هفت سال رقابت قدرت های منطقه ایی برای نقش آفرینی بیشتر بود. هفت سالی که در آن دومینو رخدادها آغاز شد و ظاهرا اکنون یا سرعت بیشتری دنبال می شود. تحلیلگران بر این عقیدهاند که رخدادهای ژئوپولتیکی معمولا به آرامی رخ میدهند. البته زمانهایی نیز پیش میآیند که نیروهای درگیر در نقطهای بحرانی در زمان واحد به یکدیگر میرسند و کنش و واکنشهایی که از خود نشان میدهند، سلسلهای از رخدادها را بهطور همزمان شکل میدهد. در نگاه اول ممکن است اینگونه به نظر برسد که رخدادها با یکدیگر ارتباطی ندارند اما همزمانی آنها خود دلیل واضحی بر ارتباط آنهاست. به نظر میرسد که خاورمیانه مدتی است که وارد چنین فازی شده است. فازی که در آن رخدادها با سرعتی غیرقابل وصف به وقوع میپیوندند و نیاز است که هرکشوری در برابر این سیل رخدادهای غیر منتظره آماده باشد.
تقابل دو رقیب پنهان خاورمیانه
رخدادهای هفته گذشته ابتدا با اقدام عربستان درخصوص قطر آغاز شد. عربستان به همراه هفت کشور دیگر در اقدامی هماهنگ هرگونه رابطه دیپلماتیک خود را با قطر قطع کردند و عملا قطر را درمحاصره قرار دادهاند. حالا قطر برای تأمین مایحتاج غذایی خود نیز دچار مشکل شده است. تنها کشورهای ایران و ترکیه هستند که عملا میتوانند به کمک قطر بشتابند. قطر همچنین برای پرواز هوایی نیز متکی به آسمان ایران است؛ چراکه همه کشورهای همسایه قطر غیر از ایران آسمان خود را به روی دوحه بستهاند. عربستان و دیگر کشورهایی که رابطهشان را با قطر قطع کردند، معتقدند که قطر از گروههای تروریستی حمایت کرده و برخلاف سیاست کشورهای حاشیه خلیجفارس، به سمت ایران گام برداشته است. یک روز بعد از این اتفاق، نیروهای کرد دموکرات در سوریه حملهای را به رقه آغاز کردند تا این شهر را از داعش پس بگیرند. 48ساعت بعد از حادثه قطر، گروه تروریستی داعش در تهران در ساختمان مجلس و حرم امام(ره) عملیات تروریستی انجام داد که تقریبا در نوع خود بیسابقه بود. چند ساعت بعد از این حمله تروریستی، دولت خودمختار کردستان عراق اعلام کرد که در شهریورماه امسال همهپرسی استقلال از عراق را برگزار خواهد کرد. حالا سوال این است که آیا این رخداد هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند و اگر دارند، چگونه و چطور؟
رخدادهای مستقل از هم یا وابسته
واقعیت این است که این رخداد هرکدام مستقل از هم رخ دادهاند، اما وقتی هر کدام از اینها را کنار هم بگذاریم و به آنها بهعنوان یک کل بنگریم، درخواهیم یافت که این رخداد نشانه تغییری بزرگ در منطقه هستند. تمایل قطر برای نزدیکشدن به ایران و به چالشکشیدن عربستان نشان میدهد که یا عربستان ضعیف شده یاقطر می خواهد مانع حذف شدن خود شود . در این میان ترکیه نیز از این فرصت استفاده کرده و به حمایت از قطر پرداخته و سعی دارد مانند گذشته خود را بهعنوان یک رهبر منطقهای مطرح کند. در آنسو پاکستان نیز اعلام آمادگی کرده تا به قطر نیرو اعزام کند. داعش نیز که این روزها در عراق و سوریه بشدت تحت فشار است، سعی کرده تا به ایده اولیه تشکیل خود یعنی یک گروه تروریستی بازگردد تا گروهی که محدودهای سرزمینی را در اختیار داشته، حکمرانی میکند. در آنسوی ماجرا نیز کردهای عراق قرار دارند که فکر میکنند امروز بیش از هر زمان دیگری به جداشدن از عراق نزدیک شدهاند. ترجمه این رخداد به زبان ساده این است که هماهنگیهای جدیدی درمنطقه میان کشورها درحال شکلگیری است.
اختلاف دیرینه عربستان و قطر
در طول سالهای گذشته وجود اختلاف میان عربستان سعودی و قطر بزرگترین شکاف سیاسی در ساختار شورای همکاری خلیج فارس بوده و می باشد به صورتی که پتانسیل و توان سیاسی این شورا در معادلات منطقهای را تحت شعاع قرار داده است. این شکاف های عدیده از سوی دیگر به قطببندی دولتهای عربی حاشیه خلیج فارس نیز انجامیده است به گونهای که برخی دولتهای عربی تابع رویکرد ریاض در شورای همکاری هستند(بحرین، امارات) و برخی دیگر به تبعیت از قطر در مقابل رویکرد یکجانبه و رهبریگونه ریاض در شورا (عمان، کویت) عمل میکنند. این مساله مورد توجه و تامل تحلیلگران و ناظران سیاسی قرار گرفته است؛ به گونهای که اکنون این فرضیه مطرح شده که قطر در مسیر جدایی کامل از عرابستان قرار گرفته است و یا حتی تا چه زمانی می تواند مقابل عربستان بایستد در راستای تحلیل این موضوع، در نوشتار حاضر علل و زمینههای بروز تنش و اختلاف میان کشورهای شورای همکاری بویژه عربستان و قطر بررشی شده است.
1- تعارضات ایدئولوژیک دوحه و ریاض
عربستان سعودی و قطر از لحاظ ایدئولوژیکی دارای دو دیدگاه نسبتاً متفاوت به مذهب اهل سنت هستند که هر یک درصدد جا انداختن تفسیر خود در کشورهای عربی و اسلامی است. در حالی که سعودیها ایدئولوژی بازگشت به گذشته یا سلفی گری را ترویج میکنند که تفسیری از سبک زندگی اسلامی است. تفسیر قطریها از مذهب اهل سنت بیشتر به حنبلی ها گرایش دارد که در گروه اخوان المسلمین نمود یافته است، با رد خشونتگرایی بیقاعده در وهابیت عربستان، تفسیری بازتر ارائه میکند که حضور زنان در عرصههای اجتماعی را پررنگتر می کند و احترام به مذاهب دیگر اسلامی از جایگاه بهتری برخوردار است. لذا حکام سعودی با آگاهی از جذابیت و مقبولیت بیشتر ایدئولوژی اخوان المسلمین که از همخوانی بالاتری با اصول دموکراسی و آزادیخواهی نسبت به تفسیر خشک و غیرمنعطف وهابیت در جهان اسلام برخوردار است، گسترش فعالیت این گروه را با توجه به توانایی سازماندهی گسترده آن، تهدیدی هویتی برای تداوم سلطه خود در داخل عربستان قلمداد میکند. قطر هم اکنون مهمترین کشور حامی گروه اخوان المسلمین در منطقه است که از فعالیت این گروه در عربستان و دیگر کشورهای عربی حمایت مالی و تبلیغاتی میکند و این امر یکی از مهمترین و ریشهای ترین دلایل بروز اختلاف میان عربستان و قطر می باشد.
2- اختلافات ارضی میان دو کشور
اختلافات ارضی میان عربستان سعودی و قطر پیشینه تاریخی دارد که به طور متناوب موجب بروز تنش میان دو کشور میشود و بارزترین نمونه آن به اوت سال 1992 بازمیگردد که درگیری مسلحانه بین دو کشور را به دنبال داشت و در نتیجه آن یک نظامی سعودی و 2 نظامی قطری کشته شدند. عربستان مدعی مالکیت 23 مایل از سواحل جنوب شرقی قطر است و دو کشور در مورد مالکیت خلیج "سلوا" واقع در مرزهای جنوب غربی قطر دچار اختلاف هستند. در 20 دسامبر 1992 ریاض و دوحه با امضای موافقتنامه 1965 به طور موقت بر اختلافات خود سرپوش گذاشتند. یکی دیگر از مهمترین مناطق مورد اختلاف، مجادلات بر سر منطقه ابو الخفوس است که از سال 1965 تاکنون دو کشور عربستان و قطر نتوانستهاند برای حل آن راه حل بیابند. منطقه الخنفوس در نزدیکی راهی قرار دارد که به یک پایگاه دریایی منتهی میشود که عربستان سعودی آن را در "خور العدید" ایجاد کرد. خور العدید خلیج کوچکی است که در جنوب قطر واقع شده و تحت حاکمیت عربستان است. این منطقه از این جهت برای قطر مهم شمرده میشود که از این طریق میتواند به امارات، بزرگترین شریک تجاری خود مرتبط شود و قطریها اعتقاد دارند، تصرف این منطقه توسط عربستان موجب میشود، تمام راههای زمینی قطر به عربستان منتهی شود و آنها برای ارتباط و دستیابی به کشور امارات مجبور باشند که از خاک عربستان عبور کنند. قطر به توافقتنامه 1974 منعقده بین ریاض و امارات عربی متحده بر سر "خور العدید" معترض است و درگیری فوق همچنان ادامه دارد.
3- نوع مناسبات با تهران
از جمله مهمترین دلایل ایجاد شکاف در میان اعضاء شورای همکاری خلیج فارس عدم رویکرد واحد و یکپارچه اعضا نسبت به ایران است. در حالی که عربستان سعودی به عنوان پرچمدار مقابله با گسترش نفوذ ایران در منطقه خواهان قطع همکاری کشورهای شورای همکاری با ایران بوده و در پی ایجاد ائتلاف ضد ایرانی در کشورهای اسلامی میباشد که آخرین نمونه از این تلاش را در اجلاس اخیر ریاض با حضور دونالد ترامپ به نمایش گذاشت؛ اما قطر به عنوان کشوری که در پی ارتقاء جایگاه خود و مطرح شدن به عنوان کشوری مستقل و صاحب نفوذ در سطح بینالمللی است با روی کار آمدن شیخ تمیم بن حمد بن خلیفة آل ثانی رویکرد متفاوتی نسبت به ایران را در پیش گرفته است تا از این طریق هم منافع خود در همکاریهای اقتصادی و سیاسی با ایران را بدست آورد و هم از این طریق ریاض را تحت فشار قرار دهد. سیاست ریاض جلوگیری از قد علم کردن قطر از جنبه اقتصادی و سیاسی در سطح منطقه است که میتواند برای جاهطلبیهای سعودیها در رهبری جهان اسلام مانعتراشی کند. از این رو نزدیکی به ایران گزینه مناسبی برای دوحه است تا در مقابل تهدیدات عربستان و متحدان دیگر آن در شورای همکاری خلیج فارس عکسالعمل نشان دهد.
4- اختلاف در مسائل منطقهای
سیاستهای منطقهای از منابع اصلی بروز اختلاف بین قطر و عربستان است که به رقابت برای کسب حوزههای جدید نفوذ انجامیده است. این دو کشور که هرکدام داعیه رهبری جهان عرب و تقویت نفوذ خود در بین کشورهای این منطقه را دارند در تلاشند که دایره نفوذ رقیب خود را محدود کنند و نفوذ خود را گسترش دهند. مهمترین موضوعات منطقهای مطرح در این زمینه مسئله یمن، بحرین، سوریه و مصر است. قطر در زمان روی کار آمدن محمد مرسی و اخوان المسلمین مبلغ 2 میلیارد دلار به مصر کمک مالی کرد اما در مقابل عربستان سعودی کمکی 11 میلیارد دلاری را در اختبار نظامیان مصر قرار داد تا آنها را تشویق به کودتا و سرنگونی اخوان المسلمین کند. در موضوع بحران سوریه نیز اگرچه دو کشور برای سرنگونی حکومت بشار اسد تمام توانایی مالی، نظامی و تبلیغاتی خود را در حمایت از مخالفان بکار گماردند اما رقابتی بنیادین میان دوحه و ریاض در زمینه رهبری نیروهای مخالف در ائتلاف مشاهده میشود به صورتی که با فشار سعودی ها احمد الجربا به جای معاذ الخطیب که به قطر نزدیک بود ریاست ائتلاف را عهده دار شد.