طعنه روزنامه دولت به ایده وفاق پزشکیان / وفاق مانع اقتدار دولت شده و بیشتر صورتی اخلاقی داشته است
هرچند وفاق ایده بسیار مناسبی است که اثر مثبتش در چند ماه نیز قابل مشاهده بود، اما وفاق امری دوجانبه است. در هر تضادی، از جمله در سیاست، اگر یک طرف نخواهد به وفاق بگراید و همچنان بر طبل انشقاق بکوبد و توهین و تهدید روانه بازار سیاست کند، وفاق با او بیمعناست.
![طعنه روزنامه دولت به ایده وفاق پزشکیان / وفاق مانع اقتدار دولت شده و بیشتر صورتی اخلاقی داشته است](https://cdn.didbaniran.ir/thumbnail/qu5rphnbccwj/fUQ4pqCksNO-W7mJ87HQnq6TSFPk9zFFcyvzdIkhy21kx29E9nmhjIv4cNprBo2zKTmMYdp5wb7AleQNFGO5UiPgCHyAF45aoVWSSBSI2Cb94yn-VZfnJDnO0M2bQWNpx_xgmv2-h8AyLpxvcWMIczb8QFZ2Ugf8GN4UtmoBsyurMATIt0c3vlhEBw5mBY8tNSND7we9RNs,/16CA42AA-D937-4815-9F02-0BF0FFEB5A34.jpg)
به گزارش سایت دیده بان ایران ؛روزنامه ایران نوشت:
تا امروز مفهوم وفاق بیشتر صورتی اخلاقی داشته است. شیوه آقای پزشکیان در رعایت مقتضیات وفاق موجب شد بتواند با قوا و دیگر نهادها آسودهتر به گفتوگو بنشیند و منازعات کاهش یابد. اما دولت نتوانسته است از وفاق، ترجمانی برای آیین حکمرانی ارائه کند. درویشی و حکمرانی دو آیین متفاوت هستند. تأکید بر اخلاق درست است، بویژه در سیاست. عمل به فضیلتهای اخلاقی همیشه پسندیده است و ارزشآفرین. اما تا وقتی که وفاق در بحثهای فلسفی، دینی و اجتماعی ترجمان حقوقی پیدا نکند، نمیتواند در قالب آیین حکمرانی موفق شود.
در سطح نظریه حقوقی وفاق، باید به سه پرسش بنیادین پاسخ داده شود؛ وفاق با چه کسانی؟ وفاق در چه موضوعاتی؟ وفاق تا چه سطحی؟ و در هر لایحه، تصویبنامه، آییننامه و ابلاغیه، عزل و نصب، خواه اجتماعی باشد و فرهنگی یا سیاسی، مفهوم وفاق جریان داده شده و از آن تبعیت شود.
به عنوان مثال وقتی با سیاستهای پولی دولت، قیمت دارو گران میشود، اقشار فرودست برای درمان و تأمین داروی خود ناتوان میشوند. در این سیاست پولی با اثری که بر اقشار فرودست میگذارد، وفاق با دهکهای پایین چه معنا و مفهومی دارد؟ آیا در وفاقی که مطرح میشود، این گروههای اجتماعی هم جایی دارند؟ نمیدانیم. یا با مدیرانی که فقط با اتکا به روابط سیاسی منصوب میشوند و جز کسب منافع و اتلاف منابع اثری ندارند، چه وفاقی ممکن است؟
غرض اینکه تا زمانی که دولت نتواند ایده وفاق را، بدانگونه که گفته شد، به آیین حکمرانی بدل کند، قادر نخواهد بود چنان که ضرورت مقتضای وجود دولت است، اقتدار خود را به عمل درآورد.