«قالیباف» روغن ریخته را نذر امامزاده کرد
قالیباف که میدانست بازهم با «نه» بزرگی از جانب مردم روبهرو میشود روغن ریخته را نذر امامزاده کرد تا بلکه یا در دولت رئیسی به او صندلی بدهند و یا دریکی از جایگاههایی که سالهاست در قُرق اصولگرایان است او را به بازی بگیرن
دیده بان ایران: با انصراف محمدباقر قالیباف از کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم در فاصله پنج روز مانده تا روز اخذ آراء، شاید بهترین عبارتی که بتواند شرححال قالیباف را توصیف کند عبارت «الغریق یتشبث بکل حشیش» (غریق، به هر شاخهی خشکیدهای چنگ میزند تا خود را نجات دهد) باشد؛ چراکه هر کس به احوالات قالیباف بنگرد نوع خاصی از «دستوپا زدن» را مشاهده میکند؛ اما مگر وضعیت قالیباف به چه نحوی بوده است که وی را مجبور کرده تا چنین مسیری را برگزیند؟
اگر در هر نقطهای از جهان، از مردم بپرسید به نظر شما فردی که سه بار کاندیدای ریاست جمهوری میشود و پس از شکست در هر دوره، خود را برای دوره بعدی آماده میکند؛ باهدف خدمت به مردم وارد کارزار شده است یا باهدف کسب قدرت و ریاست؟ قطعاً خواهند گفت حُب مقام و ریاست است که او را وادار به حضور چندباره در عرصهای کرده است که بارها با جواب منفی مردم روبهرو شده است.
فردی که در دوران مسئولیت خود در فرماندهی نیروی انتظامی، در فکر دستیابی به ریاست جمهوری باشد، در دوران مسئولیت شهرداری تهران، به فکر صندلی عالی در پاستور باشد و در طی دوازده سال، بهجای تلاش برای انجام وظایفی که به او محول شده است مدام به فکر دستیابی به کرسی مقام اول اجرایی کشور باشد این روحیه را در اذهان مردم تصویر میکند که وی در همه حال، دارای «هراس بزرگی» نسبت به آینده در وجود خویش است؛ هراسی ناشی از یک آینده نامعلوم.
قالیباف از آینده هراس دارد؛ هراسی که به دلیل نامشخص بودن وضعیت او در آینده بروز مییابد. قالیباف میترسد که در آینده، صاحب صندلی و دستور نباشد، میترسد زمانی برسد که او در رسانهها بهعنوان مقامی عالی، حضور نداشته باشد و هراس دارد از روزی که او خانهنشین شود و زمان پاسخگویی به عملکردش فرابرسد.
اگر به قالیباف در زمان فرماندهی نیروی انتظامی و در زمان انتخابات ریاست جمهوری نهم، تضمین دادهشده بود که شهردار تهران خواهد شد قطعاً کاندیدای ریاست جمهوری نهم نمیشد چراکه دیگر دغدغهای وجود او را فرانمیگرفت که پس از فرماندهی نیروی انتظامی، صاحب کدام صندلی خواهد شد. اگر قالیباف میدانست شهردار خواهد شد پس از انتخابات سال 1384، باحالتی برافروخته که حکایت از نوعی قهر داشت به گوشهای نمیخزید که برخی در کشور، نگران تحرکات او شوند و او را به جایگاه شهرداری منصوب نمایند.
شاهد مثال مطلب فوق، عدم حضور قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 بود؛ چراکه در آن زمان، هنوز انتخابات شورای شهر و ریاست جمهوری، همزمان برگزار نمیشد و قالیباف در جایگاه شهرداری تهران، بهواسطه تضمینهای ارائهشده تا حد زیادی از آینده مسئولیت خویش در مقام شهرداری مطمئن بود و لذا در انتخابات سال 88 کاندیدا نشد و حتی بهواسطه اطمینان از صندلی خود، در مورد جمعیت حاضر در راهپیمایی معترضان به نتایج انتخابات در روز 25 خرداد نیز عددی را تخمین زد که باعث ناراحتی حامیان احمدینژاد در نظام شد.
سال 92 فرارسید. قالیباف پس از هشت سال حضور در شهرداری تهران، خود را در وضعیتی مشاهده کرد که نامطمئن از صندلی آتی بود و در معرض تحویل صندلی فعلی. لذا تصمیم گرفت بار دیگر کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شود تا بلکه صندلی بعدی وی، ریاست دولت یازدهم باشد اما این بار نیز مردم به او «نه» گفتند و او از ریاست جمهوری بازماند. قالیباف توجهی به اعضای جدید شورای شهرکرد و با لابی قوی و عضوگیری از برخی افراد بی شناسنامه که در لیست اصلاحطلبان بودند کرسی شهرداری تهران را برای چهار سال دیگر، برای خود تضمین کرد.
قالیباف اگر میدانست برخلاف قوانین و آئیننامهها، میتواند برای دوره سوم هم شهردار باقی بماند و اگر میدانست برخی از اعضای شورای جدید، قابلخرید هستند قطعاً کاندیدای ریاست جمهوری در سال 92 نمیشد و از همان صندلی شهرداری، بهره کافی را میبرد.
سال 96 شد و بازهم برای خلبان قصه ما، هراس از آینده پدیدار شد. هراس از نداشتن پست و مقام در آینده. با خود اندیشید باید با شهرداری تهران وداع کند چراکه با یک «تکرار میکنم»، خاطره شکست سی بر صفر در سال 94 زنده میشود و این بار اعضای شورای شهر، بههیچعنوان، سنخیتی با وی نخواهند داشت و شهرداری یکی از نواحی را هم به وی نخواهند داد. هیچ ارگانی هم نبود که به وی، تضمین جایگاهی را در آینده بدهد که خیال او از صندلی آتی، راحت شود لذا تصمیم گرفت برای بار سوم، پا به عرصه انتخابات گذارد.
قالیباف با خود اندیشید که اگر به آبوآتش نزند هلاک خواهد شد چراکه تصدی صندلی شهرداری رو به انتهاست و صندلی ریاست جمهوری نیز رُقبای قَدَری دارد و برای تضمین صندلی آتی، به هر وسیلهای باید متوسل شود لذا تصمیم گرفت در مسیر دوقطبی سازی جامعه تلاش کند تا بلکه مسیر پیروزی خود را با الگو گرفتن از احمدینژاد در سال 84، هموار سازد اما نه قالیباف، توان چنین اقدامی را داشت و نه جامعه؛ پذیرای چنین موضوعاتی بود. هجوم همهجانبه به دولت یازدهم و هتاکی و جسارت به رئیسجمهور و تقسیمبندی خندهدار جامعه به 96 درصد و 4 درصد، بخشی از اقدامات قالیباف در دو ماه اخیر بود.
هنگامیکه قالیباف با پایش جامعه، متوجه شد که اقداماتش بیثمر بوده و نتوانسته در جامعه، ایجاد موج نماید و از پایگاه اجتماعی مناسبی نیز برخوردار نیست، به این نتیجه رسید که دست به تقلای دیگری بزند تا بلکه در آینده، برای او نیز صندلی مناسبی در نظر گرفته شود.
قالیباف که با مشاهده آمارها و نظرسنجیها، پیش از انتخابات به شکست خود واقف شده بود و از طرفی نیز، هر آنچه توانسته بود به روحانی و دولت وی، جسارت و هتاکی کرده بود تلاش کرد در لباس نیروهای انقلاب درآید و با اعلام کناره گبری از انتخابات برای حمایت از رئیسی و با بهانه همگرایی بیشتر در جبهه اصولگرایی، آنان را مجاب کند که به او نیز در آینده، صندلی مناسبی اختصاص دهند.
قالیباف که میدانست بازهم با «نه» بزرگی از جانب مردم روبهرو میشود روغن ریخته را نذر امامزاده کرد تا بلکه یا در دولت رئیسی به او صندلی بدهند و یا دریکی از جایگاههایی که سالهاست در قُرق اصولگرایان است او را به بازی بگیرند. این واقعیتی است که اگر حسن روحانی، پیش از انتخابات به قالیباف، تضمین صندلی مناسبی را داده بود وی در انتخابات شرکت نمیکرد و حتی در حمایت از روحانی میکوشید و مخالفان وی را چهاردرصدی اعلام میکرد.
حقیقت این است که اگر دغدغه و هراس قالیباف از صندلی آتی، پایان پذیرد وی در هیچ انتخاباتی کاندیدا نخواهد شد.
منبع: رویداد 24