گردشگران خارجی درباره انتخابات ریاست جمهوری ایران چه می گویند
آنها گروهی از اساتید دانشگاه آلمان هستند که درمیانشان پزشک و مهندس هم پیدا میشود: «البته درگروهمان یک همسفر داریم که قبلا در سال ١٩٦٨ به ایران آمده، او اطلاعات زیادی درباره سیاست ایران دارد.» همسفرشان چند قدم آنطرفتر زیر سر در ورودی موزه ملی ایران در سایه پناه گرفته: «دموکراسی که شما در انتخابات دارید، با دموکراسی ما متفاوت است، شما سیاستهای خاص خودتان را دارید و احزاب مختلفی در ایران فعال هستند، افراطی و اصلاحطلب و اصولگرا دارید.» او از میان کاندیداهای ریاستجمهوری، روحانی و قالیباف را میشناسد، میداند قالیباف شهردار تهران است: «ما فقط امیدواریم کسی رئیسجمهوری شود که به نفع مردم فقیر جامعه کار کند و درآمد مردم بالا برود. آرزوی ما انتخاباتی منصفانه و دولتی صلحجوست.»
دیده بان ایران: چشمهای آبیاش را زیر آفتاب ریز کرده و دستها را سایه صورت: «ما خیلی کم درباره انتخابات ایران میدانیم اما امیدواریم انتخابات خوب برگزار شود.» دوربین عکاسی کوچکی از گردنش آویزان است و درمحوطه روبهروی ساختمان موزه ایران باستان، گلهای باغچه را با لنز دوربین قاب گرفته. «مولان» ٧٠سال دارد و وقتی سوالی درباره انتخابات ایران میشنود، صورتش به خنده کوتاهی باز میشود: «ما خیلی در گود انتخابات قرار نداریم، کاندیداها را هم نمیشناسیم، فقط عکسهای آنها را که از در و دیوار آویزان شده، میبینیم، حتی اسمهایشان را نمیدانیم.» «مولان» با همسرش «میتینا»، سه هفته پیش با یک گروه توریستی از آلمان وارد ایران شدند و تبریز نخستین مقصدشان بود. آنها وقتی برای گرفتن بلیت اقدام کردند، میدانستند تاریخ ورودشان به ایران، همزمان با دوره برگزاری انتخابات ریاستجمهوری ایران است: «ما خیلی کم درباره انتخابات ایران میدانیم، اما آنچه که میدانم این است که دموکراسی ِبیشتر، بهتر از دموکراسی کمتر است.» آنها در آلمان حرفی درباره انتخابات ایران نزده بودند، نه بین خودشان و نه با همسفران. فقط وقتی وارد ایران شدند، تورلیدرها درپاسخ به تعجبشان ازعکسهای تبلیغاتی توضیح دادند که سه هفته دیگر، ایرانیان، رئیسجمهوریشان را انتخاب میکنند: «اصلا نمیدانم زیر عکسها چه نوشته شده، برای من فقط تصویر است.» مولان اینها را میگوید و همسرش میتینا با روسری سورمهای و بلوز بلند صورتی، از راه میرسد: «در آلمان رئیسجمهوری را مردم انتخاب نمیکنند، پارلمان یا همان بوندس تاک انتخاب میکند، موقع انتخابات شور و هیجان زیادی بین مردم دیده میشود و مردم بیشتر برنامهها را ازتلویزیون و خیابان دنبال میکنند، شور انتخابات در آلمان خیلی بیشتر از ایران است.» او میگوید که دوره تبلیغات برای انتخاب اعضای پارلمان، از دوماه قبل آغاز میشود. عینک آفتابی میتینا، نصف صورتش را گرفته: «از نظر من جوانان ایران، خیلی به آینده امید دارند، من واقعا آرزو میکنم که به خواستههایشان برسند.» او ازتمایل خیلی ازجوانان برای مهاجرت خبر دارد: «اگرهمه جوانان بهویژه آنها که باهوشتر هستند، کشور را ترک کنند، کشور دچار بحران میشود، ایران جمعیت جوان بیشتری نسبت به آلمان دارد. من واقعا آرزو میکنم تا نسل جوان ایران به جلو پیش رود و امیدوارم انتخابات خوبی برگزار شود.» مولان و میتینا اطلاع زیادی ازجریانهای سیاسی ایران ندارند. فقط میدانند ٦نفر کاندیدای ریاستجمهوری ایران شدهاند اما تفاوت میانشان را نمیدانند و در ادامه حرفهایشان میگویند: «ایرانیان به آلمان بیایند و درس بخوانند. در دانشگاههای آلمان تسهیلات زیادی برای دانشجویان ایرانی وجود دارد.»
آنها گروهی از اساتید دانشگاه آلمان هستند که درمیانشان پزشک و مهندس هم پیدا میشود: «البته درگروهمان یک همسفر داریم که قبلا در سال ١٩٦٨ به ایران آمده، او اطلاعات زیادی درباره سیاست ایران دارد.» همسفرشان چند قدم آنطرفتر زیر سر در ورودی موزه ملی ایران در سایه پناه گرفته: «دموکراسی که شما در انتخابات دارید، با دموکراسی ما متفاوت است، شما سیاستهای خاص خودتان را دارید و احزاب مختلفی در ایران فعال هستند، افراطی و اصلاحطلب و اصولگرا دارید.» او از میان کاندیداهای ریاستجمهوری، روحانی و قالیباف را میشناسد، میداند قالیباف شهردار تهران است: «ما فقط امیدواریم کسی رئیسجمهوری شود که به نفع مردم فقیر جامعه کار کند و درآمد مردم بالا برود. آرزوی ما انتخاباتی منصفانه و دولتی صلحجوست.»
به ما گفتند بهتر است
قبل از انتخابات از ایران خارج شویم
توریستهای خارجی یکییکی از ساختمان آجری موزه ایران باستان خارج میشوند، آفتاب وسط آسمان نشسته. لیمان و گاتا خندهکنان پلهها را پایین میآیند: «خیلی تبلیغاتی در شهر ندیدهایم، خیلی معلوم نیست که انتخابات ریاستجمهوری قرار است برگزار شود. فقط در چند روز گذشته کمی تبلیغات بیشتر شده.» لیمان استاد دانشگاه است، علوم اجتماعی تدریس میکند، آنها همه برای نخستینبار است که وارد ایران میشوند از کُلن: «من نمیدانم مردم به چه کسی رأی میدهند، چون با ما حرف نمیزنند، اما به نظر من در کشور ما شور و هیجان انتخابات بیشتر است. ما نشستها و میتینگهای محلی زیادی داریم و کاندیداهای پارلمان خودشان را در سطح شهر پرزنت میکنند.» گاتا با سر حرفهای همسرش را تأیید میکند. آنها برای ورود و خروج از ایران قبل از انتخابات برنامهریزی کرده بودند: «کارشناسی که با او برای سفر به ایران صحبت کردیم، به ما گفت که بهتر است قبل از انتخابات به ایران سفر کنیم، چون معلوم نیست بعد از انتخابات چه اتفاقی میافتد. البته دمای هوای ایران هم برای ما مهم بود.» آنها تفاوت میان کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری را نمیدانند: «جناحهای سیاسی در ایران را نمیشناسیم، اما میدانیم که ایران یک کشور مذهبی است و این هم در قانون آمده.» آنها حرفشان را با این جمله تمام میکنند و به جمع گروهی که زیر سردر موزه ایستادهاند، اضافه میشوند.
تصورمان نسبت به ایران تغییر کرد
همین چند وقت پیش بود که مدیر موزه ملی ایران، آمار بازدیدکنندههای موزه ملی ایران در سالی که گذشت را اعلام کرد؛ آماری که با سال ٩٤، مقایسه شده بود و حکایت از افزایش چشمگیر بازیدکنندههای خارجی از این موزه داشت. اعداد نشان میدهد در سال ٩٥، ٣٥درصد بازدیدکنندههای این موزه که ٧٤هزار و ٢٨ نفر میشوند، خارجی بودند که حکایت از افزایش ٦٤درصدی آنها نسبت به سال ٩٤ دارد. به گفته جبرییل نوکنده، امنیت بالای موجود در ایران و رفع تحریمها، یکی از دلایل افزایش این میزان توریست خارجی است.
همینطور هم هست. تصور خیلی از توریستهایی که خیابان سی تیر را بالا میروند و سر از موزهها درمیآورند، همین است. تصور آنها نسبت به ایران قبل و بعد از سفر، زمین تا آسمان تفاوت کرده. آنها پیش از این درباره حمله احتمالی ایران به برخی کشورها شنیده بودند و حالا نظرشان نسبت به ایران تغییر کرده: «تصور ما نسبت به مردم ایران کاملا تغییر کرده، ایران نه فقط کشوری زیباست که مردمی باادب و زنانی روشنفکر و زیبا دارد. این برای ما خیلی جالب بود.» اینها را «لوکا» که توریستی ایتالیایی است میگوید. او هم مانند توریستهای آلمانی امروز ایران را ترک میکند: «ایران مناطق شگفتانگیزی دارد، کویر، پرسپولیس، دریاچهها و پلها. واقعا بینظیر هستند. برای من خیلی جالب بود که وضع واقعی ایران را بشناسم و وقتی به کشورم برگردم حتما به اطرافیانم میگویم که از ایران دیدن کنند.» او میگوید که باید مردم کشورهای دیگر در ایران سرمایهگذاری کنند، به گفتوگو بنشینند و ایران را تنها نگذارند. لوکا چیز زیادی از انتخابات نمیداند و برایش اهمیتی هم ندارد: «برای من مردم و فرهنگ مهم است، نه سیاست کشوری که به آن سفر میکنم.» او اما درنهایت برای ایرانیان آرزوی نتیجه خوبی در انتخابات میکند: «به نظر من روحانی دوباره رئیسجمهوری میشود.» اینها را با لبخند بزرگی به زبان میآورد.
«گابریل»، دندانپزشک است، به یکی از ستونهای آهنی محوطه موزه ملی تکیه زده و منتظر لیدر است: «ما به خیلی شهرها مثل خرمآباد، اصفهان، کرمانشاه و شیراز سفر کردیم، از همه بیشتر اما همدان و تبریز را دوست داشتم چون پر از توریست بود.» گابریل ٥٠ساله و دندانپزشک است.
سالن اصلی موزه ایران باستان، آن ساعت از روز خلوت است. توریستهای آلمانی بیرون از ساختمان ایستادهاند و جز چند نفر، در سالن اصلی دیده نمیشوند. «هانس» و «آناکا»، روی نیمکت گوشه سالن نشستهاند، یکی سرش در گوشی تلفن است و آن یکی کتاب نقشه ایران را نگاه میکند، آنها مسافران هلندی هستند: «ما این کمپینهای انتخاباتی را میبینیم اما خیلی سر از آنها درنمیآوریم.» و میپرسد: «شما باید دو نفر را انتخاب کنید؟» اطلاعاتی از انتخابات در ایران ندارد، تصورش متفاوت است و با انگلیسی دست و پا شکسته توضیحی درباره نحوه برگزاری انتخابات در کشورش هلند میدهد: «ما در هلند از میان ٢١ حزب یکی را انتخاب میکنیم.» میگوید که انتخابات آنها هر چهارسال یک بار برگزار میشود. ١٦ روز است که با آناکا وارد ایران شدهاند و رانندهای آنها را به شهرهای مختلف میبرد: «واقعا ایران را دوست داشتم، اما از همه قشنگتر جاتز بود.» روی نقشه اسم شهر را نشان میدهد. منظورش یزد است. فارسی را نمیتواند به درستی تلفظ کند: «ما میخواستیم قبل از انتخابات در ایران باشیم، برای ما این طور بهتر بود.» اینها را هانس میگوید و آناکا اضافه میکند: «ما در ایران احساس امنیت میکنیم.» هانس و آناکا بازنشستهاند. آناکا در آژانس توریستی کار میکرده و هانس فعال اجتماعی یا به قول خودش روانشناس است.