نقوی حسینی، فعال اصولگرا: از اول هم قرار نبود که پزشکیان صد درصد به تصمیمات شورای راهبری متعهد باشد/ خوب شد که مردم زاکانی را در این انتخابات شناختند/ اعضای انجمن حجتیه و افراد نزدیک به مشایی، دو گروه اصلی دولت رئیسی بودند
نقوی حسینی، نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی با تاکید بر این که از اول هم قرار نبود که پزشکیان به صورت صد درصدی به تصمیمات شورای راهبری متعهد باشد، به دیده بان ایران گفت: یکی از مزایای انتخابات اخیر، این بود که هم مردم و هم مسئولان نظام، زاکانی را شناختند. در هر انتخاباتی که یک رقیب جدی حضور داشته است، اصولگرایان شکست خوردهاند. اعضای انجمن حجتیه و افراد نزدیک به رحیم مشایی، دو گروهی بودند که نقش اصلی را در مدیریت دولت شهید رئیسی ایفا کردند.
به گزارش سایت دیدهبان ایران، چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران در حالی حدود یک ماه قبل برگزار شد که وقوع حادثهای تلخ و پیشبینیناپذیر، برگزاری این انتخابات را یک سال جلو انداخت؛ به نحوی که رئیسجمهور مستقر که هنوز دوره اول ریاست جمهوری خود را به پایان نرسانده بود، بر اثر سقوط بالگرد جان خود را از دست داد و طبق قانون اساسی، دولت ناچار شد که انتخابات زودهنگام برگزار کند. در این انتخابات زودهنگام نیز با وجود این که ۸۰ نفر از چهرههای سیاسی مطرح کشور برای رسیدن به کرسی ریاست جمهوری ثبتنام کردند، اما فقط ۶ نفر توسط شورای نگهبان تایید صلاحیت شدند که به لحاظ تقیسمبندی جناحهای سیاسی، فقط یک نفر از آنها پیشینه اصلاحطلبی داشت و بقیه اصولگرا محسوب میشدند.
در انتخابات امسال، همانطور که زمان برگزاری انتخابات غیرمنتظره بود، پیروز آن هم تا حدی غیرقابل پیشبینی از آب درآمد. البته در روزهای آخر مرحله اول و بهویژه بعد از این که کار به دور دوم کشید، نظرسنجیها از احتمال بالای پیروزی «مسعود پزشکیان» حکایت داشت، اما قطعا سه ماه قبل، یعنی زمانی که هنوز آیتالله رئیسی زنده بود، تقریبا هیچکدام از تحلیلگران سیاسی داخلی و خارجی نمیتواستند پیشبینی کنند که پزشکیان، رئیسجمهور بعدی ایران خواهد بود؛ به ویژه آن که از حدود دو سال قبل از شروع به کار دولت سیزدهم، اصلاحطلبان رفتهرفته از سمتهای مدیریتی ارشد کشور کنار گذاشته شدند و بعید به نظر میرسید شخصی که مورد حمایت گسترده چهرههای برجسته جناح اصلاحات قرار دارد، بعد از ابراهیم رئیسی روی صندلی ریاست جمهوری بنشنید.
انتخابات اخیر اما فقط نقطه عطف زندگی سیاسی مسعود پزشکیان نبود، بلکه دیگر نامزدهای ریاست جمهوری از جمله «سعید جلیلی»، «محمدباقر قالیباف»، «علیرضا زاکانی» و «امیرحسین قاضیزاده هاشمی» نیز هرکدام روزهای حساس و سرنوشتسازی را در خرداد و تیر ۱۴۰۳ تجربه کردند و قطعا اتفاقاتی که در ایام تبلیغات، مناظرهها و روز اعلام نتایج برای هرکدام از این چهرهها رقم خورد، تا پایان عمر روی سرنوشت سیاسی همه آنها تاثیر خواهد گذاشت. در همین راستا و در حالی که مجلس شورای اسلامی بهتازگی وارد مرحله بررسی فهرست وزیران پیشنهادی رئیسجمهور تازهنفس شده است، تحلیل شرایط انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم و چالشهای پیشِ روی دولت جدید، جریانات و چهرههای سیاسی گوناگون کشور را از «سید حسین نقوی حسینی» جویا شدیم.
«نقوی حسینی» که در فاصله سالهای ۸۷ تا ۹۹، سه دوره سابقه نمایندگی مردم ورامین، پیشوا و قرچک را در مجلس شورای اسلامی برعهده داشته، از معدود اصولگرایانی است که از همان دور اول انتخابات اخیرا از «مسعود پزشکیان» حمایت کرد. او که در سال ۹۴ به عنوان سخنگوی کمیسیون ویژه بررسی برجام، همکار مستقیم «علیرضا زاکانی» و موافق نظرات او در مخالفت با توافق هستهای ایران و غرب بود، در گفتوگو با دیدهبان ایران، بهشدت از عملکرد سالهای اخیر شهردار تهران انتقاد کرد و تاکید داشت که در رفتار و گفتار زاکانی، تناقض وجود دارد. نقوی حسینی در این مصاحبه، «سعید جلیلی» را نیز از تیغ تیز نقدهایش در امان نگذاشت و گفت کسانی که در دولت سیزدهم با رئیسجمهور فقید همدلی و همکاری نکردند، نباید در ایام انتخابات ادعا میکردند که ادامهدهنده راه «شهید رئیسی» هستند.
او همچنین در تحلیل فرآیند انتخاب وزیران پیشنهادی دولت جدید، تاکید دارد از اول هم قرار نبود که مسعود پزشکیان به صورت کامل به تصمیمات کارگروههای ذیل شورای راهبری انتخاب اعضای کابینه دولت چهاردهم متعهد باشد. نقوی حسینی ضمن انتقاد شدید از علیرضا زاکانی و زیر سوال بردن توانمندی او برای مدیریت شهرداری تهران، میگوید یکی از مزایای انتخابات اخیر، این بود که هم مردم و هم مسئولان نظام، زاکانی را شناختند. این سیاستمدار اصولگرا، با تاکید بر این که در هر انتخاباتی که یک رقیب جدی حضور داشته، اصولگرایان شکست خوردهاند، معتقد است که اعضای انجمن حجتیه و افراد نزدیک به اسفندیار رحیم مشایی، معاون و مشاور محمود احمدینژاد، دو گروهی بودند که نقش اصلی را در مدیریت دولت آیتالله رئیسی ایفا کردند.
احزاب و جریانات سیاسی آماده برگزاری انتخابات اخیر نبودند
اگر بخواهید تحلیلی از انتخابات ریاست جمهوری بدهید، نظرتان چیست؟
در تحلیل و بررسی انتخابات این دوره از ریاست جمهوری، باید توجه داشت که این انتخابات، یک انتخابات ناگهانی بود و وقوع چنین اتفاقاتی پیشبینی نمیشد؛ بنابراین برای این که بتوانیم تحلیل درستی بدهیم و وضعیت را بررسی کنیم، خوب است که انتخابات را به سه دوره تقسیم کنیم؛ دوره قبل از برگزاری انتخابات که خودش نیازمند تحلیل جدی است، دوم دوران انتخابات، یعنی بعد از این که کاندیداها اعلام شدند و آنهایی که صلاحیت ریاست جمهوری را داشتند، از طرف شورای محترم نگهبان اعلام شدند و سپس برگزاری مرحله اول، برگزاری مرحله دوم و نهایتا بخش سوم که دوران پساانتخابات است، یعنی زمانی که انتخابات برگزار شده، رئیس جمهور منتخب، انتخاب شده است.
در قسمت پیش از انتخابات چون انتخابات واقعا ناگهانی بود و هیچکس نه انتظار داشت و نه تصور میکرد که یک اتفاقی برای رئیسجمهور عزیزمان، شهید خدمت، شهید رئیسی رخ بدهد و ایشان از بین ما بروند و هیچکس آمادگی برای برگزاری انتخابات نداشت و همه تصورشان این بود که رقابت انتخاباتی، سال ۱۴۰۴ برگزار خواهد شد، اما این اتفاق افتاد و ما شهید رئیسی را از دست دادیم و یک انتخابات نابههنگام پیش آمد؛ بنابراین شرایط عجیبی وجود داشت. اولا که جریانات سیاسی هیچکدام آماده برگزاری انتخابات نبودند و فکر نمیکردندکه چنین مشکلی پیش بیاید و دوم این که کاندیداها هم خیلی آمادگی نداشتند، چون همه منتظر بودند که به فضای ۱۴۰۴ نزدیک شوند و بعد کارهای خودشان را شروع کنند.
همچنین دولت مستقر هم به صورت ناگهانی دچار شوک شد، چون تصور نمیکرد یک چنین اتفاقی بیفتد، چون معمولا دولتهای مستقر اگر چهار سال اولشان باشد، قطعا برای چهار سال دوم برنامه دارند و تدارک میبینند که رئیسجمهورشان مجددا برای دور دوم رأی بیاورد، بنابراین وارد فاز انتخابات میشوند، اما دولت مستقر این دوره از انتخابات، اصلا هیچگونه آمادگی نداشت و تصور نمیکرد که چنین اتفاقی بیفتد؛ بنابراین چون حادثه ناگهانی بود، انتخابات هم بهطور ناگهانی شروع شد و چون طبق قانون اساسی، دولت مستقر باید ۵۰ روزه انتخابات را برگزار کند و رئیسجمهور انتخاب شود، بلافاصله شورای محترم نگهبان و وزارت کشور هماهنگ کردند و جدول زمانبندی انتخابات اعلام شد.
در این انتخابات شاهد حضور حزبی و جریانی افراد نبودیم، چون اصلا احزاب آمادگی این کار را نداشتند و اشخاص آمدند و ثبتنام کردند. شخصیتهای متفاوتی هم ثبتنام کردند، از همه جریانات سیاسی؛ هم اصلاحطلبها، هم معتدلها و میانهروها و هم اصولگرایان، اصولگرایان تند، اصولگرایان کند و همه تقریبا کاندیدا داشتند. در این میان نکتهای که خیلی عجیب بود، این بود که یکدفعه پنج نفر از دولت مستقر آمدند و ثبتنام کردند. عجیببودن این اتفاق به این معنا بود که تازه پنج نفر ثبتنام کردند و احتمالا چند نفر دیگر هم علاقمند بودند که ثبتنام کنند که شاید شرایط برایشان فراهم نشد یا زمینهای ندیدند.
ثبتنام ۵ نفر از اعضای دولت مستقر در انتخابات، عجیب بود
ثبتنام پنج نفر از اعضای دولت مستقر را ناشی از چه میدانید؟ آیا میتوان گفت که درون دولت اختلافاتی وجود داشت؟
همین برای ما عجیب بود، زیرا این پیام را مخابره کرد که این افراد، با وجود این که در دولت شهید رئیسی بودند، ولی فضای ذهنی خودشان ریاست جمهوری بود، یعنی خودشان را رئیس جمهور میدیدند. آدم واقعا دلش برای آقای رئیسی میسوزد دولتی که ایشان تشکیل داده و همه باید وفادار به راه او باشند، وفادار به اهداف او باشند و همه در خدمت او باشند، در ذهنشان این بوده که چه موقع میدان برای ما باز میشود و ما کاندیدای ریاست جمهوری میشویم. واقعا نشان میدهد که شهید رئیسی حتی در دولت خودش هم خیلی مظلوم بود.
علاوه بر این که پنج نفر از اعضای اصلی دولت شهید رئیسی ثبتنام کردند، شخصیتهای دیگری هم از جریانات دیگر آمدند و ثبتنام کردند. البته تا بررسی صلاحیتها، همه بلاتکلیف بودند، چون واقعا نمیشد پیشبینی کرد که چه کسانی تایید صلاحیت خواهند شد؛ چون شورای محترم نگهبان هم بالاخره یک مکانیزمی دارد، نه با جریانات تعارف دارد، نه با افراد تعارف دارد و روند قانونی خودش را طی میکند. نهایتا هم شش نفر تایید صلاحیت شدند که تقریبا از همه جریانات هم بودند، هم اصلاحطلب در آنها بود، هم اصولگرای تند بود، هم اصولگرای کند بود و هم جریان معتقد به دولت مستقر بود و همه در میان این شش نفر کاندیدا داشتند و با اعلام اسامی اینها، تقریبا جبههبندیهای انتخاباتی شکل گرفت.
حیف شد که لاریجانی رد صلاحیت شد
عملکرد شورای نگهبان را چطور ارزیابی میکنید؟
شورای نگهبان بالاخره حافظ جمهوریت و اسلامیت نظام است.
حضرتعالی فکر میکردید آقای لاریجانی یا آقای احمدینژاد رد صلاحیت شوند؟
احمدینژاد را فکر میکردیم که صلاحیتش تایید نشود، ولی آقای لاریجانی را خیلیها شاید فکر نمیکردند رد صلاحیت شود، چون دفعه قبل هم که ایشان رد صلاحیت شد، حضرت آقا به رد صلاحیت ایشان اشاره کردند و گفتند به برخیها جفا شده است و از شورای نگهبان خواستند جفایی که به ایشان شده است، جبران شود، اما همان موقع هم شورای نگهبان پاسخ داد.
به نظر میرسد که بحث مربوط به فرزند ایشان بود.
بله، در مورد ایشان گفتند یکی دو تا از محورهایی که به عنوان دلایل رد صلاحیت ایشان مطرح شد بود، محورهای درستی نبود، اما محورهای دیگری هم وجود دارد.
البته بحث فرزند را درباره آقای قالیباف داشتیم، یعنی فرزند ایشان هم مهاجرت کرده بود. به نظر شما تصمیم شورای نگهبان در این زمینه، تعارض نداشت؟
نه، یک مورد از دلایل رد صلاحیت آقای لاریجانی، این بود. شورای نگهبان در پاسخی که داد، شش بند آورده بود که یک موردش این موضوع بود، اما بندهای دیگری هم وجود داشت که شورای نگهبان همانجا در پاسخش گفت که اصلا این یک بند یا دو بند هیچ، ولی بندهای دیگر هم وجود دارد و ما به خاطر آن بندهای دیگر، ایشان را را تایید نکردیم.
البته به نظرم حیف شد، یعنی آقای دکتر لاریجانی بالاخره یک شخصیت واقعا فهیم و بابرنامه، خوشفکر و مدیر توانمندی است و ما سالها در مجلس با ایشان کار کردیم، اگرچه همیشه با ایشان زاویه داشتیم و همیشه دچار چالش و تنش میشدیم، ولی اینها نافی توانمندیها، ذکاوت و مدیریت و سیاستمداری ایشان نیست. انصافا حیف شد، یعنی جای ایشان در این رقابتهای انتخاباتی خالی بود، ولی به هر حال حرف آخر را قانون و شورای محترم نگهبان میزند، یعنی وقتی شورای محترم نگهبان تصمیم میگیرد، همه باید تمکین کند تا چارچوب کار حفظ شود و کار ادامه پیدا کند.
وقتی این شش نفر تایید صلاحیت شدند، تقریبا جبههبندیها شکل گرفت. البته جبهه اصلاحات قبل از انتخابات دو بیانیه داد که بیانیههای مهمی بود. بیانیه اول این بود که اگر کاندیدای مورد نظر ما تایید نشود، ما در انتخابات نمیآییم و شرکت نمیکنیم. در بیانیه دوم هم جبهه اصلاحات صراحتا کاندیدایش را نام برد و سه نفر را ذکر کرد و گفت از بین اینهایی که ثبتنام کردند، این سه نفر کاندیدای ما هستند و اگر از اینها کسی تایید نشود، همان حرف قبلی ما سر جایش است و ما شرکت نمیکنیم. در ادامه اما یکی از آن سه نفر تایید شد و آقای دکتر پزشکیان یکی از آن سه نفر بود و شورای محترم نگهبان ایشان را تایید کرد.
معلوم بود که پزشکیان تایید صلاحیت میشود
خود حضرتعالی فکر میکردید که آقای پزشکیان تایید شود؟
من فکر میکردم ایشان تایید شود.
استدلالهایتان بابت تایید آقای پزشکیان چه بود؟
برای این که ایشان اولا آن مراحل رجل سیاسی را طی کرده بود؛ یعنی هم پنج دوره نماینده مجلس بود و هم در دولتهای گذشته وزیر و معاون وزیر، بعد معاون قوه بوده است؛ معمولا شورای محترم نگهبان، معاون قوه را در سابقه بررسیهای صلاحیتها نشان میدهد که معاون قوه را رجل سیاسی تلقی میکند، چون معاونین قوه اگر ایراد دیگری نداشته باشند، به جهت رجل سیاسی معمولا تایید شدهاند و چون آقای پزشکیان، نایبرئیس مجلس بوده، بنابراین نایب رئیس قوه بوده، صلاحیتهای رجل سیاسی را داشت و دلیلی هم برای رد نداشت، چون آقای پزشکیان بسیار آدم سلامتی است؛ به لحاظ خانوادگی، اخلاقی، مالی، اقتصادی، سیاسی، آدم بسیار سلامتی است. ما با ایشان زندگی کردیم و افکار و اندیشه و تفکراتشان را میدانیم. بنابراین فکر میکردم و انتظار داشتم که ایشان حتما تایید صلاحیت شود.
تحلیل شما از رد صلاحیت آقای پزشکیان در انتخابات مجلس چیست؟
در انتخابات مجلس، هیات نظارت و هیات اجرایی استان صلاحیت ایشان را رد کرده بودند، هیات نظارت مرکزی که رد نکرده بود. البته هیات نظارت استان و هیات اجرایی استان هم برای خودشان استنادات و دلایلی داشتند که بیشتر آنها هم به جهت آن مواضعی که ایشان در ماجرای مهسا امینی گرفته بود، بیشتر این دلایل سیاسی بود. البته ایشان درست دفاع کرده بود، یعنی گفته بود فرزند مردم بوده و شما در قبال او مسئولیت دارید. البته آقای پزشکیان با ادبیات خودش صحبت کرده بود، ولی منظورش این بود که ما در قبال فرزندان مردم مسئولیت داریم.
ماجرای مخالفت مسعود پزشکیان با مواضع تیم ظریف در کمیسیون برجام
شما با آقای پزشکیان همدوره بودهاید. ایشان را چقدر اصلاحطلب میدانید؟
من در سه دورهای که در مجلس بودم، هر سه دوره با ایشان بودم. آقای پزشکیان، اصلاحطلب است، یعنی به لحاظ جناح سیاسی وابسته به اصلاحطلبی است و به جهت منش هم اصلاحطلب است، یعنی همیشه دنبال اصلاح کردن وضعیت است، اما با کسانی که گرایش سیاسی و جناحی دارند، خیلی متفاوت است، چون من شاهد مواضع ایشان بودهام. یک موقع یک فرد، حقطلب و عدالتطلب است و اگر جایی خلاف حق ببیند، میایستد، ولو این که آن جریان، همجریانی و همگروه خودش باشد. یعنی اگر یک وقت جریان اصلاحات یک جایی ناحق میگفت، آقای پزشکیان نمیگفت چون اینها اصلاحطلب هستند و با من همکیش و همسنخ هستند، بنابراین درست میگویند. آنجا میایستاد.
ما در کمیسیون ویژه برجام همراه ایشان بودیم؛ من سخنگوی کمیسیون بودم و ایشان عضو کمیسیون بودند. آنجا اگر تیم آقای ظریف مطلبی را مطرح میکرد که خلاف منافع ملی بود، ایشان محکم مقابل تیم آقای ظریف میایستاد و اصلا برایش مهم نبود که اینها همفکر من هستند، یا من موافق برجام هستم. هر چیزی را موافقت نمیکرد و محکم موضع میگرفت. گاهی وقتها موضعی را در مقابل تیم آقای ظریف میگرفت که آن موضع را ما که مخالف برجام بودیم، نمیگرفتیم، یعنی ایشان محکم میایستاد.
بنابراین آقای پزشکیان اگرچه اصلاحطلب است، ولی آن مبانی عدالتطلبی و مبانی انسانیت و مبانی اصولی خودش برایش خیلی خیلی مهمتر است. سادهزیستی برایش خیلی مهمتر است و مقابله با فساد و رانت برایش خیلی مهمتر است. این واقعا یک نمونه در کشور ما است که فردی فوق تخصص جراحی قلب باشد، خودش وزیر بهداشت و درمان هم بوده باشد، اما مجوز مطب برای خودش نگرفته باشد. در تاریخ جمهوری اسلامی اصلا چنین چیزی نداریم.
پزشکیان به دنبال عدالت، انصاف و مبارزه با فساد است
این خوب است؟
بالاخره میگوید چون من کارمند دولت هستم و پزشک دولت هستم، باید برای دولت کار کنم، یعنی در بیمارستان دولتی کار کنم و من حق ندارم بروم خصوصی کار کنم. میخواهم خصوصی کار کنم، استعفا بدهم و بروم خصوصی کار کنیم. در جمهوری اسلامی چنین چیزی را نداشتهایم. این شخص چهار سال وزیر بهداشت و درمان بوده، اما هیچ نوع بنگاه اقتصادی برای خودش ایجاد نکرده است.
اما چرا اینها برای من مهم است؟ به این جهت مهم است که ایشان آن موقع فکر نمیکرده است که میخواهد رئیس شود و این کارها را کرده باشد. یک موقع ما کاری را نمیکنیم و میگوییم این کارها را نمیکنیم، چون در آینده میخواهیم اینکاره شویم، بگوییم ما این کارها را نکردیم. ولی آقای پزشکیان آن موقع نمیدانست که بعدها میخواهد کاندیدای ریاست جمهوری میشود. بنابراین این اقدامات در وجود ایشان اصالت دارد، نه این که اینها را ریا کند و بخواهد به کسی نشان دهد؛ نمایشی نیست، اعتقادش این است.
در همین انتخابات دیدم که دو تا سخنرانی از ایشان گذاشته بودند، یکی برای دوران وزارتش بود یعنی حدود ۲۰ سال قبل و یکی برای الان بود، مثلا حدود دو سال قبل. این دو تا بیان، یکی است. وقتی از عدالت و انصاف و سادهزیستی و مبارزه با فساد صحبت میکند، اتفاقا هر دوی اینها هم پشت تریبون مجلس است. آن موقع در جایگاه وزیر صحبت میکند، اینجا در جایگاه نماینده صحبت میکند. دقیقا اعتقادش را میگوید و این اعتقادش تغییر نکرده است؛ بنابراین آقای پزشکیان اگرچه اصلاحطلب است، ولی اصولی دارد که اصولش، فوق جریان سیاسی است.
در ابتدا همه فکر میکردند که قالیباف رئیسجمهور میشود
خبرگزاری رویترز تحلیلی درباره انتخابات ایران داشته است، مبنی بر این که قرارگرفتن آقای پزشکیان در بین پنج گزینه اصولگرا، نشان میدهد که خواست حاکمیت و آیتالله خامنهای این بوده است که آقای پزشکیان انتخاب شود. این تحلیل را قبول دارید؟
نه، اصلا اینطور نیست. جالب این است که در آغاز انتخابات هیچکس تصور نمیکرد آقای پزشکیان رئیسجمهور شود، چون آقای قالیباف که هم رئیس مجلس بود، رئیس قوه بود، چهار سال هم تریبوندار بود و کسی که چهار سال رئیس قوه است، همیشه تیتر اول صدا و سیما است، تیتر اول خبرها است و در صحنه حضور دارد، بنابراین خیلی از تحلیلگران میگفتند آقای قالیباف قطعا رئیسجمهور است، حتی خیلی از نمایندگان به من میگفتند، چون ما از ابتدا با آقای پزشکیان بودیم، ولی خیلی از دوستان ما در مرحله اول با آقای قالیباف بودند و وقتی با اینها صحبت میکردیم، میگفتند کجایی، آقای پزشکیان کجاست، قالیباف تمام است و قطعا ایشان رئیسجمهور میشود.
از آن طرف آقای جلیلی. آقای جلیلی هم که دولت کاملا در اختیارش بود و همه دولت در انتخابات با تمام توان به نفع آقای جلیلی در صحنه حضور داشت. آنها هم میگفتند قطعا آقای جلیلی رئیسجمهور است و شکی در آن نیست. بنابراین هیچ کسی تصور نمیکرد که آقای پزشکیان رئیسجمهور شود و این تحلیل به نظرم تحلیل درستی نیست که یک کسی شرایط انتخابات را از قبل مدیریت کرده است که آقای پزشکیان بیاید و رئیسجمهور شود. ما قبلا هم چنین شرایطی را داشتیم؛ مثلا سال ۷۶. همه نظام را متهم میکردند، حتی مقام معظم رهبری را هم متهم میکردند. میگفتند آقا میخواهد آقای ناطق شود، نظام هم میخواهد ناطق شود، دولت هم میخواهد ناطق شود، پس حتما ناطق رئیسجمهور است و کار تمام است. ولی مردم چیز دیگری رقم زدند. واقعا در جمهوری اسلامی اینطور نیست و مردم، سرنوشتها را تغییر میدهند.
رئیس ستاد جلیلی میگفت که تیم پزشکیان، جبهه کفر هستند
علت شکست اصولگرایان و پیروزی آقای پزشکیان را در چه میدانید؟ بخصوص که به نظر میرسد آقای پزشکیان در بین گزینههایی که اصلاحطلبان میتوانستند مطرح کنند، ضعیفترین گزینه بود.
آقای پزشکیان ضعیف نبود، یعنی در سپهر سیاسی جمهوری اسلامی ایران، ایشان در وضع موجود، قویترین نیروی اصلاحات بود و آنهای دیگر خیلی قدرت مانور نداشتند. مثلا فرض کنید آقای عارف حضور پیدا میکرد، به نظر شما مورد استقبال واقع میشد؟ یا کاندیداهای دیگر اصلاحطلبان؟ به نظرم ایشان یک نیروی قوی در اصلاحات بود. اما چون من خودم یک اصولگرا هستم، به این موضوع میپردازم. باید از بحث اشخاص یک مقدار فاصله بگیریم. معمولا اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری جایی پیروز میشوند که رقیبی جدی نیست. یعنی اگر رقیب جدی باشد، اصولگرایان رأی نمیآورند. شما انتخابات ریاست جمهوری در ۴۵ سال گذشته را بررسی کنید؛ هر جا یک رقیب جدی پیدا شده است، اصولگرایان موفق نشدهاند.
این اتفاق را ناشی از چه میدانید؟
اصولگرایان به مردم نمیپردازند، به مشکلات مردم نمیپردازند، به گیر و گور زندگی مردم نمیپردازند. اصولگرایان نمیآیند بگویند درد مردم چیست، من درد مردم را باید دوا کنم، آن گره را باید باز کنم. اصولگرایان سرمایههای نظام را وسط میریزند و خرج میکنند. شهید و شهدا، امام و ولایت، ایجاد دوجبههای علی (ع) و معاویه، امام حسین (ع) و شمر؛ اینها را میآورند وسط، هزینه میکنند و به مردم هم میگویند که اگر به این رأی ندهی، به معاویه رأی دادی؛ اگر به این رأی ندهی، به شمر دادی؛ اگر به این رأی ندهی، به ضد ولایت رأی دادی؛ اگر به این رأی ندهی، به ضدانقلاب رأی دادی، به جبهه کفر رأی دادهاید. دیگر دیدید که مسئول ستاد آقای جلیلی خیلی صریح و روشن میگوید رقبای ما عددی نیستند، اینها عقبه استکبار جهانی هستند، رقیب ما جبهه کفر است و ما با جبهه کفر داریم مقابله میکنیم.
من سوالم این است که الان جبهه کفر پیروز شده است؟ الان جبهه کفر انقلاب اسلامی را در دست گرفته است؟ یعنی دولت دست جبهه کفر است؟ ایراد اصولگرایی اینجاست. اصولگرایان باید چشمشان را باز کنند، باید متوجه شوند که بس است، چقدر از این سرمایههای نظام هزینه میکنیم؟ چرا این سرمایههای نظام را خرج خودمان میکنیم؟ خرج جریانمان میکنیم؟ بیاییم و ببینیم درد و مشکل مردم چیست. جامعه از اصولگرایی و اصلاحطلبی عبور کرده است؛ مردم اصلا به این فکر نمیکنند که تو اصولگرایی یا اصلاحطلبی، مردم میگویند چه کسی میتواند مشکل ما را حل کند. جبهه اصولگرایی در این موضوع ضعیف است. کالبدشکافی نمیکند، مردمشناسی نمیکند، گیر و گور مردم را پیدا نمیکند، برای آن راهحل پیدا نمیکند، ولی طرف مقابل برعکس این عمل میکند؛ مشکلات مردم را پیدا میکند، به سفره مردم توجه میکند، به گیر و گور مردم توجه میکند. همه حرف آقای پزشکیان در انتخابات چه بود؟ میگفت چرا مردم ما باید اینقدر ناتوان باشند؟ چرا باید سفرهشان کوچک باشد؟ چرا باید در زندگیشان ذلیل شوند؟ چرا باید توی سرشان بخورد؟ چرا باید اینقدر تحقیر شوند؟
جلیلی میخواهد که با یک کاسه ماست، در دریا دوغ درست کند
در همه دورههای ریاست جمهوری این حرفها زده میشود؛ چرا انجام نمیشود و مردم نتیجهاش را نمیبینند؟
حالا این دوره انشاءالله باید ببینند. به نظرم علت شکست اصولگرایان این نیست که مردم از نظام عبور کردهاند یا مردم انقلاب را قبول ندارند، مردم دیگر ولایت را قبول ندارند، مردم جمهوری اسلامی را قبول ندارند؛ مساله این است که مردم جریان تو را قبول ندارند، چون تو به آنها نمیپردازی، چون مشکلات مردم را برطرف نمیکنی و دنبال حل مشکلات مردم نیستی. این دلیل شکست اصولگرایان است.
در مرحله دوم، مردم آقای جلیلی را میبینند، آقای پزشکیان را هم میبینند و مقایسه میکنند؛ فکر این دو را با هم مقایسه میکنند و پیش خود میگویند این دارد به چه چیزی میپردازد، او دارد به چه چیزی میپردازد. با رؤیاها که نمیشود مشکلات مردم را حل کرد، با افسانهگرایی که نمیشود مشکلات مردم را حل کرد. من یک جمله قبلا عرض کردم، گفتم از آقای جلیلی واقعا خواهش میکنم این کاسه ماست را زمین بگذارد. ۲۰ سال است که میگوید با این کاسه ماست، میخواهم دریا را دوغ کنم. نمیشود و بعد از ۲۰ سال کاسه را زمین بگذار.
حلقه اطراف جلیلی، عمدتا افرادی خودشیفته و خودبین هستند
شما در جای دیگری اشاره کردید که حلقه اطراف آقای جلیلی خطرناک هستند. این افراد چه خطری دارند؟
ما در این سالهای اخیر شاهد ظهور یک قشر جدیدی در مدیریت کشور هستیم که اینها احساسشان این است که انگار از آسمان آمدهاند و خداوند یک رسالتی به اینها داده که بیایند جمهوری اسلامی را تصفیه کنند و هرچه افراد به اصطلاح مخالف جمهوری اسلامی و فاسد و ضدانقلاب است را بیرون برزیند؛ چون آنها فکر میکنند ۸۰ درصد نظام همه فاسد هستند و خودشان را مسلمان میدانند. آنها فکر میکنند که با این کار باید در نظام جمهوری اسلامی یک خالصسازی کنند. این افراد خیلی خطرناک هستند، چون یک گروه خودشیفته و خودبین هستند که فکر میکنند فقط آنها مسلمان هستند، فقط آنها به انقلاب اعتقاد دارند، فقط آنها به شهدا اعتقاد دارند، فقط آنها به ارزشهای انقلاب اسلامی اعتقاد دارند و بقیه ضدانقلاب و مقابل ارزشهای نظام هستند.
من عدد و رقم عرض کردم و گفتم ۶۰ درصد مردم که در مرحله اول پای صندوق نیامدند، ۴۰ درصد آمدند و از ۴۰ درصد هم ۲۵ درصد به این جریان رأی ندادند. یعنی با نوع نگاه این جریان، ۸۵ درصد این ملت و مردم و جریانات سیاسی و گروههای سیاسی ضدانقلاب هستند و فقط ۱۵ درصد انقلابی هستند؟ این که برخلاف نظام است، این حرف ضدانقلابی است، این خودش تضعیفکننده نظام است. همه ملت پشت انقلاب هستند، همه ملت پشت نظام هستند، همه ملت جمهوری اسلامی را میخواهند، اما سلیقه من نوعی را نمیپسندند، راه و روش من را نمیپسندند، وعدههای من را دروغین میبینند و آنها را باور نمیکنند.
نقش پررنگ اعضای انجمن حجتیه و افراد نزدیک به مشایی در دولت رئیسی
میتوان گفت که دولت شهید رئیسی توسط حلقه پایداری اداره میشد؟
دو گروه را در دولت آقای رئیسی داشتیم که هر دو گروه هم اتفاقا دور آقای جلیلی جمع شدند و از ایشان حمایت کردند. البته کاندیدای اولشان هم جلیلی نبود و واقعیتش این بود که اینها دنبال آقای اسماعیلی، وزیر ارشاد بودند و وقتی ایشان صلاحیتش تایید نشد، آمدند و به آقای جلیلی پیوستند. یکی از آنها، انجمن حجتیهها هستند که هم حضرت امام (ره) و هم مقام معظم رهبری همیشه خطرات آنها را برای انقلاب اسلامی گوشزد کردهاند و یکی هم بالاخره مشاییونی هستند که در دولت سیزدهم حضور داشتند. اغلب اینها همفکر آقای مشایی هستند و من نمیدانم چطور آقای مشایی مطرود است، در حالی که همه اینها را مشایی در صحنه آورده است.
مشایی در دو دوره آقای احمدینژاد، تصمیمگیر دولت آقای احمدینژاد بوده است. اینها همه مدیرانی هستند که آن موقع منصوب شدند؛ وزیر شدند، معاون رئیسجمهور شدند، مدیر کل شدند، استاندار شدند، فرماندار شدند. حالا ما چرا فقط مشایی را چرا ترد میکنیم؟ میخواهیم بگوییم مشایی خودش بد است و آدمهایی که او آورده است، خوب هستند؟ انقلابی هستند؟ اینها الان در دولت هستند، اینها اطراف آقای جلیلی بودند و برای آقای جلیلی تصمیم میگرفتند. بالاخره مرز خودت را مشخص کن. خط قرمز شما کجاست؟ مرز بین شما و مشایی کجاست؟ فقط با شخص آن آقا مشکل داری؟ ایشان که کاری نمیتواند بکند.
دولت در سایه، شبیه همان کاسه ماست جلیلی است
به نظر شما دولت در سایه یعنی چه؟
من نفهمیدم و به نظرم این هم مثل آن کاسه ماست است. چون آقای جلیلی، دولت در سایه مطرح میکند و ما نفهمیدیم که این دولت در سایه یعنی چه و معنایش چیست، کارکردش چیست، اصلا در دولتی که با تو موافق است، کارکردت چیه، در دولتی که با تو مخالف است، کارکردت چیه، دولت در سایه وزرایش چه کسانی هستند؟ همان وزرای دولت هستند یا وزرای دیگری دارند؟ رئیسجمهورش کیست؟ همان رئیسجمهوری است که مستقر است یا رئیسجمهور کسی دیگر است؟ ما که واقعا نفهمیدیم و خیلی هم از آقای جلیلی خواهش کردیم که از سایه بیا در آفتاب، چقدر اینقدر در سایه ایستادی؟ بیا در آفتاب و حضور پیدا کن.
آقای منصوری در زمان شما فرماندار شد. ایشان را چقدر میشناسید؟
بله، ایشان را ما کاملا میشناسیم. بالاخره بچه محل ما بوده است، از دوران دانشآموزی ایشان را میشناسیم، ایشان دانشآموز دبیرستان دکتر حسابی ورامین بودند و بعد دانشجوی تربیت معلم دانشگاه شهید رجایی شدند و بعد در دفتر همکاری حوزه و آموزش و پرورش مشغول به کار شدند و بعد سِمت بعدیشان فرماندار شهرستان ما بود و از همانجا وارد پروسه مدیریتی کشور شدند.
یک تفکر خطرناک، میخواهد جمهوریت نظام را نابود کند
شما سخنان آیتالله میرباقری را شنیدهاید؟
بله، شنیدهام.
میگویند تفکرات ایشان قرار است جانشین آیتالله مصباح یزدی شود. نظر شما در این مورد چیست؟
این تفکر مربوط به شخص ایشان نیست، یک مجموعهای هستند که این تفکر را دارند. به نظرم این تفکر برای جمهوری اسلامی خیلی خطرناک است، منظورم شخص نیست، بلکه تفکر است. جمهوری اسلامی ایران یک نظام مردمپایه است، حضرت امام بارها و بارها روی این نکته تاکید داشت که «جمهوری اسلامی» نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر؛ یعنی جمهوریت و اسلامیت، هر دوی اینها میشود نظام جمهوری اسلامی، تفکر این گروه، جمهوریت نظام را زیر سوال میبرد.
مگر این گروه چه تفکری دارند؟
اینها اصلا به جمهوریت اعتقادی ندارند، اینها رأی مردم را بیمعنا میدانند، قبول ندارند، میگویند حاکمیت الهی که با نظر مردم تعیین نمیشود و فرقی نمیکند که مردم رأی بدهند یا رأی ندهند.
یعنی شما تفکر این گروه را برای نظام خطرناک میدانید؟
بله، خیلی خطرناک است، چون جمهوری اسلامی ایران یک نظام مردمپایه است. چرا ولی فقیه در انتخابات اینقدر اصرار دارد که مردم باید پای صندوق بیایند؟ هر تفکری که بگوید مردم پای صندوق نیایند، ضد ولایت است. چه فرقی میکند؟ روحانی باشد، قم باشد یا مشهد باشد یا تهران باشد و یا در موسسه مرحوم مصباح یزدی باشد و یا در حوزه فیضیه باشد؛ چه فرقی میکند؟ هر حرکتی و هر کسی که مانع حضور مردم پای صندوق باشد، مانع مشارکت مردم در صحنه شود، او قطعا ضد انقلاب است، ضد جمهوری اسلامی است، ضد ولایت است؛ جمهوری اسلامی متکی به مردم است.
البته در مساله مشارکت، گاهی وقتها افراد میگویند ۵۰ درصد مشارکت کردند، ۴۵ درصد مشارکت کردند. در دموکراسیهای دنیا هم همین است. مثلا در فرانسه چند درصد در انتخابات شرکت میکنند؟ در انگلستان چند درصد شرکت میکنند؟ مگر دموکراسی نیست؟ دموکراسی است، ولی مردم کم شرکت میکنند، ولی دموکراسیاش کامل است. چون مردم میتوانند شرکت کنند، ولی بعضا خودشان شرکت نمیکنند و پای صندوق نمیآیند و رأی نمیدهند. جمهوری اسلامی ایران هم یک نظام دموکراتیک است. مردم میتوانند رأی دهند، ولی نمیخواهند پای صندوق بیاید و رأی نمیدهند. بنابراین جمهوریت نظام متکی به مشارکت مردم است.
اما آیتالله میرباقری، عضو مجلس خبرگان است؟
بله، همینطور است.
پایگاه تفکر ضد جمهوریت، موسسه مرحوم مصباح است
به نظرتان این تفکر از کجا تغذیه میشود؟
بالاخره پایگاه این تفکر، موسسه مرحوم مصباح است. آنجا روی این تفکر که ما باید به حکومت اسلامی برسیم و در حکومت اسلامی دیگر انتخابات معنا ندارد، رأیگیری معنا ندارد و منشأ فرد منتخب الهی است، مشروعیتش را مردم نمیگیرد و مردم نمیتوانند مشروعیت به حاکم بدهند. به نظرم منشأ این تفکر بیشتر از آنجاست، از آنجا تغذیه میشود.
شما جبهه پایداری را اصولگرا میدانید؟
جالب اینجاست که خیلی از رسانهها، اسم ما را مینویسند عضو جبهه پایداری! یعنی در تحلیلها مینویسند که نقوی حسینی، عضو جبهه پایداری است. من بارها گفتهام که اینطور نیست، ولی بازهم استفاده میکنند. من هیچ موقع نه عضو جبهه پایداری بودم، نه هستم، نه در جلساتی از آنها شرکت کردم، نه در مجمعی از آنها شرکت کردم، ولی به جهت این که در یک دورهای در ماجرای برجام، تفکرات ما و مواضعمان به هم نزدیک بود، همه میگویند نقوی عضو جبهه پایداری است. من چه موقع عضو جبهه پایداری بودم؟
بنابراین شما از جبهه پایداری اعلام برائت میکنید؟
من عضوش نبودم، برائت نمیکنم، چون آنها مُشرک نیستند که برائت کنم، چون مسلمان از مشرکین برائت میکند. من هیچ موقع عضو جبهه پایداری نبودم و در این تشکیلات هیچ موقع شرکت نکردم، ولی جبهه پایداری واقعا باید به مردم برگردد و جمهوریت نظام را به معنای واقعی کلمه بپذیرد. این تحلیلها که از این مجموعه بیرون میآید که ما شنیدهایم هرچه مردم کمتر شرکت کنند، بهتر است، چون ما انتخاب میشویم، اینها واقعا به نفع نظام نیست، اینها برخلاف منافع ملی است، برخلاف منافع نظام است.
هم اصولگرایان افراطی و هم اینترنشنال و بیبیسی به دنبال کاهش مشارکت بودند
خیلی از تحلیلگران در همین دوره انتخابات تحلیل میکردند و میگفتند اولین بار است که مواضع اصولگرایان افراطی در ایران با مواضع اینترنشنال و بیبیسی و اینها همراه و همجهت شده است؛ این اولین بار است، چون هم اینها میگویند کم بیایند پای صندوق، آنها هم میگویند کم بیایند پای صندوق؛ آنها میگویند کسی نیاید پای صندوق و ما انتخاب شویم، اینها هم میگویند کم بیایند. این خوب نیست، این به نفع نظام نیست. پدیدهای هم که در این دوره از انتخابات خیلی شاهد آن بودیم، این بود که در دورههای گذشته، رسانههای معاند تبلیغ بر عدم مشارکت نمیکردند، بالاخره از یک کاندیدا حمایت میکردند، مثلا از آقای خاتمی حمایت میکردند، از آقای روحانی حمایت میکردند، ولی این دوره تمام سرمایهشان را گذاشتند که مشارکت را کاهش دهند. مشخصا عدم حضور را هدف قرار داده بودند و خیلی هم علیه آقای پزشکیان تبلیغ میکردند.
نکته جالبی که با خیلی از دوستان اصولگرا در میان گذاشتم، گفتم مگر شما در دورههای قبل این جمله شهید همت را نمیآوردید که رزمندهها باید ببینند دشمن کجا را میکوبد، همانجا حق است. چرا در این دوره، این جمله را استفاده نمیکنید؟ این همه معاندین پزشکیان را میزنند، این همه رسانههای بیگانه پزشکیان را میزنند، چرا نمیگویید شهید همت گفت هر جا که دشمن میزند، همانجا حق است؟ خب همه دشمنان و معاندین دارند پزشکیان را میزنند، اتفاقا جلیلی را تشویق میکنند، چرا نمیگویید حق با پزشکیان است؟ چرا از این جمله استفاده دوگانه میکنید؟ هر جا به نفع شما بود، استفاده میکنید؟ الان هم همینطور است، یعنی اینقدر رسانههای معاند با پزشکیان مخالف هستند و ضدیت میکنند که با جلیلی مخالف نبودند، اتفاقا تشویق میکردند و میگفتند بروید و به جلیلی رأی دهید.
پزشکیان، صادقترین نامزد انتخابات ریاست جمهوری بود
چقدر زمان برای نوشتن برنامه انتخابات ریاست جمهوری لازم است؟
متاسفانه در کشورمان حزب نداریم. اگر حزب داشتیم، آن حزب در طول دولت قبلی برنامهریزی میکند، فکر میکند و ایرادات را پیدا میکند و برنامه مینویسد، ولی چون حزب نداریم و معمولا شخص میآید با یک مجموعه دوستان خودش برنامه مینویسد، حداقل پنج تا هفت ماه، نوشتن برنامه ریاست جمهوری زمان میخواهد.
این که آقای بذرباش در حدود ۲۰ تا ۲۵ روز برنامه انتخاباتی نوشت، به نظرتان معقول است؟
به قول آقای پزشکیان کپی پیست کردن که کاری ندارد. من هم میتوانم در مدت یک روز اینقدر برای شما برنامه جور کنم. در برنامه نامزدهای ریاست جمهوری، در مناظرات این دوره، صادقانهترین صحبتها را آقای پزشکیان مطرح کرد، چرا صادق صحبت کرد؟ برای این که گفت مگر ما برنامه هفتم توسعه نداریم؟ مگر اخیرا به دولت ابلاغ نشده است؟ مگر رئیسجمهور مجری برنامه هفتم توسعه نیست؟ چرا کاندیداها میآمدند و میگفتند ما برنامه داریم؟ یعنی شما یک برنامه داری و برنامه هفتم، یک برنامه دیگر است و شما میخواهی برنامه خودت را اجرا کنی؟
مگر ما سیاستهای کلی ابلاغی مقام معظم رهبری را نداریم؟ مگر لایحه بودجه ۱۴۰۳ در مجلس تصویب و به دولت ابلاغ نشده است؟ مگر شما میتوانی یک ریال خارج از بودجه سالانه هزینه کنی؟ شمای رئیس جمهور؛ مگر میتوانی این کار را بکنی؟ نمیتوانی این کار را انجام میدهیم. پس شما چطور میآیی و میگویی من ۲۰ گرم طلا میدهم؟ تو چطوری بهعنوان کاندیدای ریاست جمهوری میگویی من گوشت گرم در خانه مردم میفرستم؟ مگر لایحه بودجه قبلا تصویب نشده است؟ مگر به دولت ابلاغ نشده است؟ مگر برنامه هفتم قبلا مصوب نشده است؟ مگر به دولت ابلاغ نشده است؟
اینها نکات خیلی مهمی است. البته مردم خوب میفهمند، ولی میخواهم بگویم صادقانهترین فرد در کاندیداها، آقای پزشکیان بود. هیچموقع نگفت من برنامه دارم. هر موقع از او سوال کردند، گفت برنامه هفتم توسعه ابلاغ شده، سیاست کلی نظام وجود دارد، بودجه هم که تصویب شده است و همان را من باید اجرا کنم. چون صادقانه میگفت، نامزدهای دیگر میگفتند این فرد برنامه ندارد. تو برنامه داری؟ تو که میآیی و وعدههای دروغ و بیمبنا میدهی، برنامه داری؟ تو که در تمام شهر بنر پر کردی که من به زوجهای جوان ۲۰۰ متر زمین میدهم، کجای برنامه هفتم این است؟ کجای لایحه بودجه سال ۱۴۰۳ این است؟ پولش را از کجا میآوری؟ زمینش را از کجا میآوری؟ اینها خلاف است. آن وقت آقای پزشکیان صادقانه میآمد و میگفت، چون حرفهای او درست بود. میگفت من برنامه هفتم را دارم، میگفتند این برنامه ندارد؟ در حالی که برنامه موجود است و آن چیزی که تو میگویی، دروغ است.
یکی از مزایای انتخابات اخیر، این بود که مردم زاکانی را شناختند
آقای زاکانی که بعضی از این وعدهها را میداد، گفت که من تا پایان انتخابات میمانم و کاندیدای پوششی نیستم، ولی دست آخر کنار رفت.
یکی از مزایای این دوره از انتخابات این بود که هم ملت، هم نظام و هم مجلس، همه آقای زاکانی را شناختند، چون شما اگر میلیاردها هزینه میکردی و میگفتی آقای زاکانی چنین آدمی است، کسی قبول نمیکرد، ولی این انتخابات خیلی خوبی بود. همه شناختند.
عملکرد ایشان ر ادر شهرداری چطور ارزیابی میکنید؟
ایشان اصلا شهردار نیست. اینها را من میگویم، بعد ایشان میرود و علیه من شکایت میکند. آقای زاکانی رفت قم و کاندیدای مجلس شد. اولا شما چرا رفتی قم و کاندیدا شدی؟ مگر شما قمی هستی؟ مگر شما نمیخواهی وکیل ملت شوی؟ مگر نباید در شهر حوزه انتخابیهات زندگی کرده باشی؟ مگر نباید مشکلات آن شهر را بدانی؟
از او خواستند به قم برود یا خودش رفت؟
اصلا خواسته باشند. الان به من بگویند برو کرج و کاندیدا شو. خب من میخواهم وکیل مردم کرج باشم، باید مشکلات آن شهر را بدانم.
شما رفتی قم و کاندیدا شدی. آنجا در تمام سخنرانیهای انتخاباتی گفتی من چهار سال وکیل شما خواهم بود و حقتان را میگیرم. تازه آقای لاریجانی را هم در سخنرانیهای خودت زیر سوال میبردی و میگفتی دیگران قبلا آمدهاند و رأی شما را گرفتهاند و رفتهاند رئیس مجلس شدهاند و حق مردم قم را ادا نکردند و من آمدهام حق شما را ادا کنم.
در یکی از این سخنرانیها در منطقه نیروگاه قم، یک آقایی در بین سخنرانی ایشان بلند میشود و سوال میکند که آقای زاکانی شما آمدی رأی ما را بگیری، کرسی ما را کرسی پرش کنی. آنجا قسم یاد میکند، میگوید من آمدم چهار سال حق شما مردم قم را بگیرم، من آمدم وکیل شما مردم بشوم. خب رأی مردم قم را گرفتی و به مجلس آمدی.
زاکانی برخلاف توصیه رهبر انقلاب به شهرداری تهران رفت
در اولین ملاقاتی که نمایندگان با مقام معظم رهبری داشتند، رهبر معظم انقلاب به نمایندگان صریح گفتند که یکی از خطرات نمایندگی این است که شما کرسی مجلس را محلی برای پرش به جاهای بالاتر قرار دهید. این کار را نکنید، این خطر است، این درست نیست. حتی فرمودند که خوب نیست از الان فکر کنید که کجای قوه مجریه و کجا و کجا بروید و سمت بگیرید. این خطر است؛ رأی مردم را گرفتید، وکیل مردم باشید.
خب آقای زاکانی شما با چه اجازهای رفتی شهردار تهران شدی؟ به مردم قم قول دادی چهار سال نمایندهشان باشی. قسم خوردی و در قسم خودت یاد کردی که چهار سال وکیل مردم قم خواهم بود؟ حضرت آقا هم به شما توصیه کرده است که نروید، ولی شما رفتید.
شما بهعنوان یک نماینده ادوار مجلس، انتصاب آقای زاکانی برای شهرداری را قانونی میدانید؟
آن را من نمیتوانم قضاوت کنم.
مدرک ایشان پزشکی است و براساس آییننامهای که در زمان انتصاب ایشان بود، خیلیها میگفتند که انتصاب ایشان غیرقانونی است.
مدرک ایشان پزشکی هستهای است، ایشان پزشک نیست. خیلیها فکر میکنند ایشان دکتر است، پزشک است، ولی پزشک نیست. ایشان پزشک هستهای است.
زاکانی توانمندی حل مشکلات شهر تهران را ندارد
به هر حال آقای زاکانی، تخصصی در شهر یا شهرداری نداشت.
بله، نه سابقهاش این را نشان میدهد، نه تحصیلاتش این را نشان میدهد، نه تجربهاش نشان میدهد. آن توصیهها هم که بوده و آن قول و وعدهها هم که بوده است؛ بنابراین چرا شما میآیید شهرداری را میپذیرید؟ شهرداری حق مردم است، وقت این شهر و شهروندان آن است.
خب چرا وزیر کشور، ایشان را برای شهرداری تهران تایید کرد؟
این را باید از وزیر کشور سوال کنید. من اگر بودم، قطعا تایید نمیکردم.
- نظرتان درباره اعضای شورای شهر که اصرار دارند ایشان برکنار شود، چیست؟
واقعا شهر تهران با مشکلات زیادی روبهرو است و آقای زاکانی در این سالها که شهردار تهران شده، نشان داده است که نمیتواند مشکلات را رفع کند و توانمندی این کار را ندارد، انتصاباتش در شهرداری انصافا زیر سوال است؛ بنابراین آن تعداد از اعضای شورای شهر که معتقدند باید جابهجایی صورت بگیرد، به نظرم حق دارند، چون تهران شهردار میخواهد. آقای قالیباف شهردار خیلی خوبی بود وای کاش شهردار تهران میماند. یعنی آقای قالیباف اگر ۳۰ سال شهردار تهران میماند، وضعیت تهران خیلی متفاوت میشد، چون ایشان یک آدم اجرایی و پرتوان بود که شهر را خوب میشناخت و شهرداری را خوب میشناخت و خیلی خوب کار کرد، ولی در این دو سه سال، فعالیت تهران متوقف است.
تیم دولت رئیسی با رئیسجمهور فقید همدل نبودند
علت رویگردانی مردم از دولت شهید رئیسی را در چه میدانید؟ به نظر شما مشکلات اقتصادی نقش بیشتری داشت یا سختگیریهای عقیدتی در مساله حجاب؟
به نظرم مشکلات اقتصادی بیشتر مردم را اذیت میکند. بالاخره ما یکسری مشکلات کهنه اقتصادی در کشور داریم که اینها روی سفره مردم تاثیر میگذارد، روی هزینههای زندگی مردم تاثیر میگذارد، مسکن مردم دچار مشکل است، درآمدهایشان، بیمهشان، بهداشتشان، درمانشان، تعلیم و تربیتشان؛ اینها برای مردم گرفتاری ایجاد میکند. مردم به جهت این مشکلات، ناراضی بودند و رضایتمندی در آنها به وجود نیامده بود، وگرنه شهید رئیسی واقعا زحمت میکشید و آدم خیلی تلاشگر و دلسوزی بود.
آقای رئیسی انصافا رئیسجمهور دلسوز، خدوم و زحمتکشی بود و شبانهروز وقت میگذاشت. من برای آقای رئیسی خیلی دلم از این جهت میسوزد که یک تیم همراه نداشت، یک دولتِ پای کار نداشت که مثل خودش بدود، دلسوزی و تلاش کند. وقتی پنج عضو کابینه، سودای ریاست جمهوری را در سرش پرورش میدهد، معلوم است که برای موفقیت تلاش نمیکند.
یعنی میگویید در تیم دولت رئیسی، همدلی نبود؟
همدلی نبود. جالب اینجاست که همین آقایان بعد از شهادت آقای رئیسی همه مدعی بودند که ادامهدهنده راه آقای رئیسی هستند. شما وقتی آقای رئیسی، رئیسجمهور بود، ادامهدهنده راهش نبودید، حالا بعد از شهادتش، مدعی ادامه دادن راهش شدهاید؟ از همین آقای جلیلی دعوت شد که در دولت سیزدهم کار کند. معاون اول باش، دبیر شورای عالی امنیت ملی باش، بالاخره به دولت کمک کن، ولی قبول نکرد. یعنی حاضر نشد نفر دوم شود. این آقای جلیلی هم خیلی عجیب است، یعنی حاضر نیست هیچ موقع نفر دوم بشد، این همیشه باید نفر اول باشد. یک کاسه ماست دستش است و میخواهد نفر اول باشد و دریا را دوغ کند. خب یک بار هم نفر دوم باش، چه اشکالی دارد، به مردم خدمت کن. آن آقای قاضیزاده هاشمی هم مشابه ایشان، شما معاون آقای رئیسی بودید برادر جان.
به قاضیزاده هاشمی گفتم که ۸۰ درصد خانواده شهدا و جانبازان به تو رأی نمیدهند
عملکرد آقای قاضیزاده هاشمی را در بنیاد شهید چطور ارزیابی میکنید؟
من صراحتا به خودشان گفتم و اینجا هم راحت میگویم. به ایشان گفتم که ۸۰ درصد خانواده شهدا و جانبازان به تو رأی نمیدهند و حتما مخالف تو هستند. قبل ثبتنام به ایشان توصیه کردم که کاندیدا نشو. قبل از ثبتنام، ایشان یک جلسهای گذاشت و ما را دعوت کرد. البته من نمیدانستم ایشان مهمان جلسه است. آن کسی که دعوت کرده بود، گفت ۲۰ تا از دوستانمان میخواهیم دور هم جمع شویم و من رفتم و دیدم ایشان حضور دارد.
من به ایشان صراحتا گفتم آقای قاضیزادههاشمی، این میدان، میدان تو نیست؛ ورود پیدا نکن. شما یک دوره وارد شدی، یک میلیون و ۲۰۰ هزار تا هم رأی آوردی، بعد هم باشخصیت رفتی کنار، اما این دوره نیا و وارد نشو و آن یک میلیون و ۲۰۰ هزار تا را خراب نکن؛ برو خانهات بنشین، این میدان، میدان شما نیست و در انتخابات وارد نشو. ولی در انتخابات ثبتنام کرد و خودش را هم ادامهدهنده راه آقای رئیسی میدانست، در حالی که من مطلع بودم که ایشان چقدر با آقای رئیسی زاویه دارد؛ بقیه کاندیدا هم همینطور. همه میگفتند ما ادامهدهنده راه آقای رئیسی هستیم، ولی به خود شهید رئیسی کسی در دولت کمک نمیکرد و آن اتفاقاتی افتاد که شما شاهد آن هستید.
شورای راهبری انتخاب کابینه، نمایشی نبود، اصیل هم نبود
تحلیل شما از کابینه آقای پزشکیان چیست؟ به نظرتان کابینه حالت شرکت سهامی را پیدا کرده است؟
به نظرم آقای پزشکیان کار خیلی خوبی در تشکیل این کارگروهها و بررسی افراد انجام داد.
به نظرتان این کارگروهها نمایشی نبود؟
نه، نمایشی نبود، البته اصیل هم نبود.
منظورتان از اصیل نبودن چیست؟
یعنی این که حتما کارگروهها تعیینکننده نهایی باشند، اینطوری نباید. این که بگوییم فقط نمایشی است، هم درست نیست. البته جنبه نمایشی هم داشت. این کار خیلی جالبی بود، چون ما متاسفانه حزب نداریم و اگر حزب داشتیم، حزب پالایشهای لازم را انجام میداد، نیروهای هر بخش را خودش تربیت میکرد، در سطح وزارت میآورد و معرفی هم میکرد. مثلا تغییر کابینه انگلستان در همین دوره که حزب کارگر رأی آورد، دوروزه انجام شد؛ نخست وزیر رفت، نخست وزیر جدید آمد، دولت جدید آمد در مجلس، رأی گرفت و رفت سر کارش. چرا؟ چون آنجا حزب دارند. حزب دیگر نمینشیند فکر کند که حالا وزیر کار چه کسی باشد؟ بگردید در کشور و ببینید وزیر کار چه کسی باشد یا وزیر وزارتخانههای دیگر چه کسی باشد.
خدا رحمت کند شهید رئیسی را، اول یک آقایی را برای آموزش و پرورش پیشنهاد دادند بهنام آقای باغگلی. ما چون آموزش و پرورشی بودیم و همه آموزش و پرورش را میشناسیم. هرچه فکر کردیم باغگلی کیست و از کجا آمده، نفهمیدیم. بعد رفتیم و سرچ کردیم و هرچه در اینترنت زدیم باغگلی، باغ نشان میداد و گل نشان میداد. میخواهم بگویم یک چنین افرادی یکدفعه وارد صحنه میشوند، چون ما حزبی نداریم و پرورش نیروی مدیریتی نداریم. یا آقای عبدالملکی برای وزارت معرفی میشود، میآید و یکدفعه حرفهای عجیب میزند که من با یک میلیون تومان شغل درست میکنم. با یک میلیون تومان یک پیتزا به شما نمیدهند، شما چطوری با یک میلیون تومان شغل درست میکنی؟ شما بخواهی یک پیتزا بخوری، باید یک میلیون تومان پول بدهی. واقعا در باغ آقای باغگلی نیستی، وگرنه چنین پیشنهاداتی را نمیکنی.
علت مساله این نیست که دوستان با عدد و ارقام آشنا نیستند؟
مشکل این است که ما حزب نداریم. حزب، آدمها را پالایش میکند. من سالهای سال عضو حزب جمهوری اسلامی بودم، دبیر حزب بودم، ۱۹ سالم بود در حزب جمهوری اسلامی بودم، در شورای حزب بودم. حزب، آدمها را پالایش میکند، پرورش میدهد، بررسی میکند، بعد پلهپله طرف بالا میآید و با نظام سیاسی و حکومتداری آشنا میشود، با وزارت آشنا میشود، وظایف وزیر را میفهمد. وزیر معرفی میکنیم که پشت میکروفون پارلمان میگوید من همانطوری که به شما فرمودم، نمایندگان عزیز، همانطوری که من به شما فرمودم. تو اولیههای کار را هنوز نمیدانی، میخواهی یک وزارت را مدیریت کنی؟
از اول هم قرار نبود که پزشکیان صد درصد به تصمیمات کارگروهها متعهد باشد
چون ما حزب نداریم، آقای پزشکیان مجبور شد یک مقدار به صورت آکادمی با موضوع برخورد کند، یک مقدار روش علمی را برای اولین بار دنبال کند؛ به همین دلیل، کارگروههای تخصصی تشکیل داد، به همه جریانات، احزاب، گروهها و همه مردم، همه استانها و همه ستادها و حتی به آقای جلیلی، به آقای سردار محسن رضایی، به همه این دوستان هم گفت هر کسی را دارید، معرفی کنید. دیدید که اخیرا آقای حداد عادل هم گفت ما هم افرادمان را برای وزارتخانه معرفی میکنیم. کارگروهها را تشکیل داد، این افراد هم جمع شدند و یک پالایشی صورت گرفت.
شرط آقای دکتر پزشکیان هم این بود که هر کارگروه برای وزارت، پنج نفر را باید معرفی کند که سه نفرشان در هیچ دولتی وزیر نبوده باشند، یعنی سابقه وزارت نداشته باشند. آقای پزشکیان به کارگروهها گفته بود که اسامی پیشنهادی را به من معرفی کیند، بعد من از بین آنها انتخاب میکنم، ممکن هم هست از بین آنها انتخاب هم نکنم. یعنی ایشان متعهد نبود که دقیقا همان پیشنهاد کارگروهها را اجرا کند، ولی این تعهد را داد که بررسیها را قبول کند و آن پنج نفر را بررسی کند و اگر فرد مناسبی از بین آنها وجود داشت، با اولویت خودش معرفی کند.
تشکیل این کارگروهها یک مکانیزم جدید بود که آقای پزشکیان ایجاد کرد، اما از اول هم قرار نبود که آقای پزشکیان صد درصد به تصمیمات کارگروهها متعهد باشد، اگرچه به آن تصمیمات بیتفاوت هم نبود. آنجایی که تشخیص داد معقول و درست است و میتواند اهداف دولت او را برآورد کند، از بین همانها انتخاب و معرفی کرد. ایشان بارها اعلام کرده است که دولت من، دولت فراجناحی است، بنابراین ملاک بررسی درباره افراد اصولگرایی که معرفی کردهاند، جناح سیاسی آنها نبوده است، بلکه این افراد باید با آن ۱۸بندی که ایشان به عنوان معیارهای وزیران دولت خود اعلام کرده بودند، تطبیق داشته باشند.
تا وقتی قانون اقدام راهبردی تغییر نکرده، همه باید به آن پایبند باشند
به نظرتان ایران و غرب امکان گفتوگوی دوباره خواهند داشت؟
حتما امکان دارد.
سرنوشت برجام در دولت پزشکیان چه خواهد شد؟
برجام بالاخره یک پروژه ناموفقی بود و ما به سرانجامی نرسیدیم، در حالی که ما به تعهداتمان هم عمل کردیم، یعنی ما در برجام طلبکاریم.
اما آقای ظریف همیشه اشاره میکند که قانون راهبردی مجلس باعث شد که برجام شکست بخورد.
به هر حال، آن قانون مجلس است.
ولی مقام معظم رهبری در سخنان اخیر فرمودند که قانون راهبردی مجلس بسیار خوب بوده است.
اصلا آن قانون، قانون مجلس است، هر کسی رئیسجمهور باشد باید اجرا کند؛ اصلا بنده رئیسجمهور باشم. دولتها یا باید قانون مجلس را رعایت کنند، یا باید برای مجلس لایحه بیاورند و قانون را اصلاح کنند.
منبع: سایت دیده بان ایران