انتخابات96، نقطه مرگ و زندگی قالیباف است
حیات و مرگ سیاسی قالیباف در گرو پیروزی در انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری است. آنچه او را به این کارزار کشانده است، جدا از جاهطلبی سیاسیاش، ترس از درجا زدن در سیاست است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی دیده بان ایران؛ روزنامه شرق نوشت: قالیباف فکر میکند وقت آن رسیدهاست که میوه قدرت را از شاخه بچیند و اگر این کار را امروز نکند شاید دیگر فرصت چنین کاری پیش نیاید، رویایی که در اولین مناظره انتخاباتیاش به کابوس تبدیل شد.
چرخش رویکرد اصلاحطلبان و صراحت آنان، خاصه اسحاق جهانگیری که در مناظره اخیر خود را نماینده طیفِ اصلاحطلب خواند، قالیباف و تیمِ انتخاباتی او را شوکه کرد. اصلاحطلبان سالیانی روحیه مدارا و تساهل را در پیش گرفته بودند و در مقابل، این اصولگرایان بودند که با حضور رادیکال و حرفهای نامتعارف نگاهها را به خود جلب میکردند، اما انتخابات ٨٤ و ٨٨ این معادله را برای همیشه برهم زدهاست.
اینک اصلاحطلبان با دستِ پُر و بدون مصلحتاندیشی از دستفروشانی سخن میگویند که صورتشان با سیلی سرخ میشود، یا از مجوز برجهای چندینوچند طبقهای که بهتعبیر جهانگیری با مدیریتِ سازهای به کسانی واگذار شد که ثروت مردم را غارت کردهاند. اشتباه محاسباتی قالیباف تاکید او بر رانتخواری طیفِ برخوردار جامعه بود که بهزعم او از نگاه دولت روحانی جا مانده بودند حال آنکه او هنوز پاسخ درخوری برای رانتهای برملاشده شهرداری به مدیران شهری نداده است.
بهتعبیر دیگر، قالیباف درست از جایی حمله کرد که نقطه ضعفِ خودش بود.حیات و مرگ سیاسی قالیباف در گرو پیروزی در این انتخابات است و او تنها در صورتی به جانبداری از رئیسی کنار خواهد رفت که شانس رئیسی دوچندانِ او باشد و در این صورت نیز جایگاه معاونتاولی او در دولت تضمین شود. وگرنه قالیباف در کارزار انتخابات میماند و میجنگد. قالیباف در وضعیتی است که راه برگشتی ندارد، یا باید پیروز شود یا در معامله با رئیسی به خواستهاش برسد، معاملهای که چندان هم قطعی نیست. چه آنکه نخستین حضور نامزدهای انتخاباتی در مناظره جمعی نشان داد دستکم همصداییِ آشکاری میان رئیسی و قالیباف وجود ندارد. اما از راهِ رفته نمیتوان بازگشت و آدمهایی که تنها یک راه پیش رو دارند، آدمهای خطرناکی هستند، خاصه اگر محمدباقر قالیباف باشد که تمایل او به بالارفتن، حد یقفی ندارد و از هر دستاویزی برای رسیدن به هدفش استفاده خواهد کرد. شاید همین خصیصه او است که بزرگان اصولگرا را میترساند و نمیگذارد با او یکدل شوند.