کیهان: افراد ردصلاحیت شده را به عنوان نامزد ریاست جمهوری جا نزدید!
روزنامه تحت مدیریت حسین شریعتمداری به اعلام اسامی کاندیداهای انتخاباتی انتقاد کرد و نوشت: افراد ردصلاحیت شده را به عنوان نامزد ریاست جمهوری جا نزدید!
به گزارش سایت دیده بان ایران؛ روزنامه تحت مدیریت حسین شریعتمداری به اعلام اسامی کاندیداهای انتخاباتی انتقاد کرد.
کیهان نوشت: روزنامه زنجیرهای اعتماد، ضمن ردیف کردن برخی افراد که صلاحیتشان در انتخاباتهای گذشته رد شده، آنان را هم جزو نامزدهای احتمالی معرفی کرد.
اعتماد ذیل تیتر «کاندیداهای احتمالی»، اسامی این افراد را قید کرده است: «عباس آخوندی، محمد جواد آذری، جهرمی محمود احمدینژاد، مجید انصاری، مهرداد بذرپاش، مسعود پزشکیان، عزیز جعفری، سعید جلیلی، اسحاق جهانگیری، غلامعلی حداد عادل، محمد جواد حقشناس، حسین دهقان، علی ربیعی، محسن رضایی، علیرضا زاکانی، محمد شریعتمداری، علی شمخانی، محمد صدر، عزتالله ضرغامی، علی طیبنیا، محمدجواد ظریف، محمدرضا عارف، حسین علایی، پرویز فتاح، محمدباقر قالیباف، مصطفی کواکبیان، علی لاریجانی، غلامحسین محسنی اژهای، محمد مخبر، علی مطهری، شهیندخت مولاوردی، محسن مهرعلیزاده، محمدباقر نوبخت، محسن هاشمی، ناصر همتی».
این در حالی است که برخی از افراد مذکور در انتخاباتهای گذشته رد صلاحیت شدهاند. برخی دیگر مانند عباس آخوندی همچنان ناتوانی و بیکفایتی مدیریتی از خود در سطح وزارت نشان دادند که با اعتراض گسترده مردم و فشار نمایندگان در مجلس برای استیضاح مواجه شدند و نهایتا کنارهگیری و استعفا را بر ادامه وزارت ترجیح دادند. هفت برابر شدن قیمت مسکن، از یادگاریهای وزیر اشرافی غربگرایی بود که هنری جز تمسخر مسکن مهر نداشت و در دوره مدیریت وی، به خاطر کاهش شدید تولید مسکن، قیمتها دچار جهش انفجاری چندین برابری شد. برخی از افراد یاد شده هم فاقد کمترین سوابق اجرائی و مدیریتی و همچنین رجل سیاسی و مذهبی بودن (به عنوان شرایط نامزدی ریاست جمهوری) هستند.
روزنامه اعتماد در عین حال از قول الیاس حضرتی (صاحب امتیاز این روزنامه) نوشت: امیدواریم زمینه حضور همه اقشار در انتخابات فراهم شود.
حضرتی که سابقه ارتباط با شهرام جزایری مفسد اقتصادی دوره اصلاحات را در کارنامه خود دارد و در انتخابات مجلس رد صلاحیت شده، گفته است: باید قبول کرد حادثهای که برای شهدای اخیر خدمت رخ داد، بسیار تلخ و خسارتبار بود. خسارات این حادثه عظیم است چرا که ما در یک سطح عالی از مقامات، سرمایههای مهمی را از دست دادیم. شهید رئیسی پس از 3 سال حضور در راس هرم اجرائی کشور تازه در حال تجربهاندوزی[!!!]، پخته شدن و تسلط بر مسائل کلان داخلی و خارجی بود. ضمن اینکه ایشان فرد سالم و صادقی هم بودند و با تکیه بر همین صداقت و سلامت به مرور آثار و برکاتی در حوزه مدیریت ایشان نمایان میشد. این روند درخصوص حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه شهید کشورمان هم صدق میکند... ایران 3 انتخابات اخیر را با سیاست مشارکت حداقلی و انتخاب مطمئن پشت سر گذاشته است. آثار و نتایج 3 انتخابات اخیر در حوزههایی چون بازخوردهای بینالمللی، کاهش امید به آینده و بیاعتمادی به مسئولان و... حقیقتا فاجعهآمیز بود. به هر دلیلی راهبرد مشارکت حداکثری، جای خود را به «مشارکت حداقلی و نتیجه مطمئن» داد. امروز که یک حادثه تلخی در کشور رخ داده و لاجرم انتخابات زودرسی از راه رسیده، همه دلسوزان انقلاب اسلامی، منتقدان وضع موجود و متحدان ساختار نگرانند که کشور باز هم با مشارکت حداقلی در آوردگاه انتخاباتی مواجه شود. ضمن اینکه این افراد و گروهها، کورسوی امیدی هم دارند که شاید این حادثه تلخ، باعث تلنگری شده و تغییر راهبرد در سیاستگذاریهای کلان را در پی داشته باشد. در واقع دلسوزان کشور امیدوارند که نظام جمهوری اسلامی به اصل خویش بازگردد و زمینه و بستری برای حضور امیدوارانه همه اقشار و گروهها در کشور فراهم شود.
این اظهارات در حالی است که افراطیون مدعی اصلاحات بارها زیر میز جمهوریت و اسلامیت و فعالیت قانونمند زده و از خود سلب صلاحیت کردهاند. آنها در حالی که ادعای اصلاحطلبی ذیل قانون اساسی داشتهاند در مقاطع مختلف با گروهکهای برانداز همپوشانی و همکاری نزدیک داشتهاند؛ نظیر کارنامه ننگینی که از خود در فتنه سال 1388، 1398، و 1401 بر جا گذاشتند و این غیر از سوء مدیریت و بیکفایتی کمرشکنی است که در دولت مدعی اعتدال و تدبیر و امید به معیشت مردم تحمیل کردند.
در همین حال روزنامه شرق هم در سرمقاله خود نوشت: آنان که جور دیگری فکر میکنند، جدا از سودای قدرت و نشستن بر مسند قوه مجریه به این نکته هم باور دارند که در گسست موجود میتوان مسیر تازهای را در پیش گرفت و برای مشکلات بهوجودآمده در سالهای اخیر اقدام عاجل کرد؛ آنان این گسست ناخواسته در جریان قدرت را فرصتی برای تغییر ارزیابی میکنند و به آن امیدوارند. البته که این سودا خالی از منافع سیاسی و اقتصادی نیست که کمترین آن بازگشت به قدرت است. این طیف از چهرههای سیاسی را، اصلاحطلبان آریگوی تشکیل میدهند که در انتخابات مجلس اخیر وفاداری خود را اثبات کردهاند، وگرنه بعید است اصلاحطلبان دگراندیش در این میانه شانس و تمایلی برای حضور داشته باشند. اصولگرایان معتدل هم در این انتخابات از دیگر جریانهای سیاسی اقبال بیشتری دارند. این اقبال نه به دلیل وجهه مردمی آنان که از آن محروم هستند، بلکه به این دلیل است که آنان نه آن هستند و نه این. آنان میتوانند مورد حمایت اصلاحطلبان آریگوی هم باشند. البته این امکان آریگویی دوطرفه است. این تغییر با آنچه در ذهن اصلاحطلبان دگراندیش است، فاصله بسیار دارد. آنان دیگر از این مراحل عبور کردهاند. شاید این تاکتیک برای اصلاحطلبان آریگوی امیدوارکننده باشد. امید به تغییرات بطئی، اما هرچه هست انتخابات پیشرو عرصۀ بازی نیروهای درون قدرت است. اصلاحطلبان آریگوی بعید است در این عرصه توانی برای عمل سیاسی داشته باشند، خاصه اینکه آنان از پشتیبانی تمام اصلاحطلبان برخوردار نیستند. این عدم برخورداری از حمایت اصلاحطلبان حداکثری در کوتاهمدت مانع پیشروی آنان در سیاست خواهد شد و آنان را ناگزیر میکند برای دستیابی به قدرت، با اصولگرایان معتدل همپیمان شوند. این کار بیش از پیش بین آنان و اصلاحطلبان دگراندیش و مردم حامی آنان فاصله خواهد انداخت. در هر صورت گسست بهوجودآمده برای اصلاحطلبان آریگوی، عرصه تازهای است برای ورود به تلاشهای جدیتر سیاسی که عیار آنان را محک خواهد زد.