دبیرکل جبهه ایران اسلامی:با باندهای مافیایی درون قدرت روبرو هستیم/ درون باندهای مافیایی نیروهای دولتی، حزب اللهی وکسانی که نمی توانم بگویم هستند/ چند صراف به بهانه دور زدن تحریم ها میلیاردها دلار پول بردند و پیگیر قضایی نشد
عظیمی، دبیرکل جبهه ایران اسلامی (جبهه حامیان انقلاب اسلامی) در گفت و گو با دیده بان ایران: آدم هایی شبیه به کاظم صدیقی زیاد داریم فقط موضوع ایشان رسانه ای شد تفکر پایداری خیلی نزدیک به انجمن حجتیه است. حرف های پناهیان اثبات کرد خالص سازی در کار بوده و راه هست و قرار است دایره خودی ها تنگ تر شود
دیده بان ایران- محمد حسین عظیمی دبیرکل جبهه ایران اسلامی (جبهه حامیان انقلاب اسلامی) در گفت و گو با دیده بان ایران به تشریح سیاست های دولت، حجاب، گشت ارشاد و فساد پرداخته است.
- لطفا خودتان را معرفی کنید.
محمدحسین عظیمی هستم. در حال حاضر ما تشکلی داریم و من هم افتخار دارم در خدمت یکسری از دوستان مردمی و انقلابی هستم در آن تشکل و این تشکل از سال 1385 فعالیت خودش را با نام «جبهه حامیان انقلاب اسلامی» شروع کرده است. من در ابتدا دبیر آن تشکیلات بودم و بعد هم در سال 1387 بهعنوان دبیر کل تشکیلات انتخاب شدم و این تشکیلات هم از سال 1398 فعالیتش را با نام «جبهه ایران اسلامی» ادامه میدهد و یک تغییر نامی اتفاق افتاد که گفتیم هم یک خون تازهای در رگهای تشکیلات شود و هم اینکه مجموعه انقلابی، یعنی مجموعههای تحت عنوان انقلاب؛ مجموعههای مختلف با همین عنوان زیاد بود و ما گفتیم آن مجموعهها با این عناوین الان فعالیت میکنند، ما با عنوان جبهه ایران اسلامی به فعالیت ادامه دهیم و آن عناوین را به آن دوستانی که فکر کنم هفت، هشت، ده تا تشکل هم هستند، واگذار کنیم، ولی مشی انقلابیگریمان را حفظ کردیم و اتفاقا در آن خیلی محکمتر قدم برداشتیم.
- با توجه به فعالیتهای سیاسی و تشکیلاتی که شما انجام دادید، خیلی برای مردم جالب است؛ تعریف شما از انقلابیبودن چیست؟
تعاریف مختلفی دارد. انقلابیبودن به معنای سیاسیاش اگر بخواهیم بگوییم، پایبندی به اصول اصلی انقلاب و وعدههایی که در انقلاب اسلامی به مردم داده شد و پایبندی به فداکاریهایی که برای کشور شد و ارزشنهادن به آن اتفاقاتی که افتاد تا انقلاب شد و آن اتفاقاتی که افتاد تا انقلاب حفظ شد، مثل جنگ تحمیلی. بالاخره ما حدود 300 هزار شهید دادیم. من خودم شخصا عهدم با شهدا است و آن دوستانی که من را میشناسند، تا حد زیادی وقف کردم، برای کشورم، برای مردمم. به نظرم کسانی که میخواهند انقلابی باشند و انقلابی عمل کنند، باید خودشان را وقف مردم کنند، باید از تظاهر پرهیز کنند و یک چارچوبی برای رفتارهایمان قائل باشند. بدترین آفت انقلاب اسلامی در 45 سال گذشته، بحث تظاهر بوده و این تظاهر، پدر ملت و کشور را درآورده است.
- تظاهر مثلا چی؟
تخصصگرایی جای خودش را به تظاهرگرایی داده است.
- مثلا جسارتا این تسبیحی که دست شماست، نشانه تظاهر نیست؟
این را الان داشتم ذکر میگفتم که بتوانم خوب مصاحبه کنم با شما و پاسخ شما را خوب بدهم، ولی در کنارش دارم دعا میکنم که ملت شریف ایران از شر این مسئولان بیعُرضه خلاص شوند و به خاطر همین این همیشه در ید من هست و ذکر میکنم. یک بخشی هم بگذارید برای اینکه تیپ ما کامل شود. در مورد تسبیح من قبول دارم، تظاهر بله. بهتر است اینطوری بگویم؛ انقلابیگری و مسلمانبودن و انسانبودن به این نیست که من الان انگشتر در دستم است، تسبیح در دستم است، یک ریشی گذاشتم، حالا این یقه را ببندم و بگویم «بسم الله الرحمن الرحیم» خیلی غلیظ، «والضآلین» را هم خیلی بکشم. چه بسا کسانی که مهر بر پیشانی داشتند و متاسفانه در غارت بیتالمال و در چپاول ملت هیچ رحمی نکردند. اتفاقا یک چیزی هم به شما بگویم؛ اگر کسی بیاید با کراوات و ریش تراشیده و با مشیای خارج از انقلابیگری، جیب ملت را بزند، به میزان اینکه یک شخصی بیاید با جای مهر و این تسبیح و انگشتر و ریش، خدشهای به جامعه وارد کند، اثر سوء و منفی ندارد. چرا؟ به خاطر اینکه این رفتار من وقتی که ادعا میکنم انقلابی هستم، نهتنها مردم را از نظام برمیگرداند و زده میکند، بلکه ما به اسلام هم خدشه وارد میکنیم، ولی آن کسی که آن تیپی است، تکلیفش روشن است؛ با دین و آیین مردم بازی نمیکند. اگر من عمامه داشتم، عبا داشتم، اگر من تسبیح داشتم، جای مهر داشتم، اگر انگشتر عقیق آنچنانی داشتم، اگر خیلی آدم مقید و مومنی در چشم ملت بودم؛ البته در باطن آدم را فقط خداوند میبیند، ولی اگر همه اینها را داشتم و کوچکترین ظلمی کردم، این ظلم به پای شخص من، به پای همتیپهای من، به پای هممسلکهای من، به پای همدینان من، به پای نظام اسلامی و به پای خود اسلام نوشته میشود و بدترین ضربه را هم از این افراد، نظام مقدس جمهوری اسلامی خورده و متاسفانه توهینش هم متوجه رهبری میشود. اگر من آمدم با این ظاهرم ضربهای به کسی زدم، مال مردم را بردم و خوردم، عامه مردم مقصر را متاسفانه رهبر انقلاب میدانند. و من دارم با این کار به رهبر انقلابم خیانت میکنم، کما اینکه ما میدانیم کم نیستند افرادی که ادعا میکنند حزباللهی هستند مثل ما و حتی روحانیون. الان داریم.
- فرق انقلابیون با اصولگراها چیست؟
اینها که داشتم میگفتم خدای ناکرده با فلان و فلان و فلان بیشتر در قالب اصولگراها بودند، انقلابیون هیچ وقت از این کارها نمیکنند. انقلابیبودن یک معیارهایی دارد. شما اگر توانستی از خودت بگذری، از خودگذشتگی کنی، جهاد کنی و بتوانی برای ملت خودت با همه سختیها، منشأ اثر باشی، بتوانی اگر یک طرف بیحجاب نشست جلوی شما و بدترین توهینها را به شما کرد، سکوت کنی و با روی خوش با او برخورد کنی، اگر توانستی با مخالف خودت بهدرستی برخورد کنی، صلحت به زمانت باشد و شمشیرت به زمانش باشد که از غلافش خارج کنی؛ اگر توانستی اینطور با مردم برخورد کنی، اگر توانستی خیر کنی و در کنارش دشمنام بشنوی و سکوت کنی، اگر آدم باجنبهای بودی، اگر آدم کینهای نبودی، اگر بر اساس نگاه شخصیات در مورد افراد تصمیمگیری نکردی، اگر بخشش داشتی و... همه اینها انقلابی هستی. ما هم نمیگوییم انقلابی هستیم، ما سعی میکنیم انقلابی باشیم.
- دولت رئیسی، دولت انقلابی است؟
آقای رئیسی هم سعی میکند انقلابی باشد، ولی شخص آقای رئیسی واقعا سید محرومان است؛ انسان پاکدستی است، انسان سالمی است، انسان درستی است، ولی متاسفانه خیلی از وزرا، وزرای ضعیفی هستند و در این حد و اندازه نبودند. ما البته با تمام وجود همین تشکیلات دعوت میکرد، سه روز پشت سر هم ما از نمایندگان مختلف دعوت کردیم که فکر کنم مجموعا 170-160 نفر نماینده آمدند در سه روز و چون جلسات چهار، پنج ساعت بود، پر و خالی میشد اتاق جلسات؛ آمدند و ما وزرا را هم دعوت کردیم و 16 وزیر از 19 وزیر آمدند و ما از همه هم خواهش کردیم و گفتیم با اقتدار به دولت آقای رئیسی رأی دهید که آقای رئیسی بهانهای برای ضعف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نداشته باشد. البته نمایندهها هم دو تا اشتباه کردند. اولی دعوت از آقای رئیسی برای حضور در عرصه ریاست جمهوری بود. اصلا به نمایندگان مجلس چه ربطی داشت؟ من همان زمان هم به دوستان عزیزمان که در مجلس بودند، اتفاقا بعدازظهرش ما جلسه شورای مرکزی داشتیم که هفت، هشت تا از این دوستان عضو شورای مرکزی بودند، حالا شورای مرکزی یک تعداد دیگری هستند. آمدند و گفتند شما اشتباه کردید، شما فاتحه مجلس را با این کار خواندید؛ برای شما دعوت میکنید؟ آقای رئیسی بخواهد میآید، اگر نخواهد بیاید هم با دعوت شما نمیآید. نه، بالاخره آقای رئیسی اینطوری و اونطوری. گفتم نه، اشتباه کردند. دومین اشتباهشان اینجا بود که من از آنها درخواست کردم به دولت آقای رئیسی رأی دهید. واقعا برای دولت آقای رئیسی آمدم در میدان واقعا؛ بنده عرض میکنم، از جایگاه حقوقی عرض میکنم، نه شخص محمدحسین عظیمی. منظورم تشکیلات است. ما آمدیم وسط و کمک کردیم، ولی واقعا به دوستان مجلسی نگفتیم 280-270 تا رأی دهید. این وزرا باید 180، 190 تا 200 تا رأی میدادند و میآمدند. یکدفعه دوستان مجلس هم متاسفانه دچار رأی دادند. بعد هم گفتیم چرا به فلانی 260-250 تا رأی دادی؟ برگشتند به من گفتند تو گفتی رأی بده. گفتم من گفتم رأی دهید، نگفتم 270 تا رأی دهید، نگفتم 260 رأی دهید، 250 تا رأی دهید. در صورتی که من همین الان هم حامی دولت هستم. دولت آقای رئیسی به هر حال دولت خود ما است، کما اینکه هیچ سهمی از این دولت ما نداریم و سهمی هم نخواستیم. همه وزرا آمدند و هر کدام از وزرا گفتند این آقای عظیمی آمده یا مجموعه جبهه آمده اینجا و ما را در فشار گذاشته یا فشار سیاسی گذاشته که هیچ شخص X یا Y را جایی بالاخره در منصبی قرار دهیم، خودشان هم میدانند چنین چیزی نبوده، سهمی هم در این دولت متاسفانه نداشتیم. البته آقای رئیسی هم متاسفانه دعوت نکرد از بچه انقلابیها که بیایند این وسط و کمکش کنند. ما هم گذاشتیم هر وقت خوش خواست. البته بعید هم میدانم خودش بخواهد، چون افرادی که دور و بر آقای رئیسی هستند...
- در کابینه آقای رئیسی همه انقلابی هستند، از بچههای جبهه پایداری هستند.
شما میفرمایید که جبهه پایداریها انقلابی هستند؟ بیشتر خودشان اعتقاد دارند و هیچ ماستبندی نمیگوید ماست من ترش است. پایداری چون خیلی اعتقاد دارند خیلی چیزها هستند؛ فقط انقلابی نیستند. اصلا به نظر من پایداریچیها دوست دارند یک خدای جدید برای مردم ترسیم کنند، یعنی پروردگار، پروردگار رأفت و بخشش و مهربانی است، اینها میخواهند یک خداوند جدید با تفکر خودشان برای مردم ترسیم کنند. نه، اینها خیلی ادعا دارند که ما خیلی چیزها هستیم، ولی هیچ کدامش نیستند. ملت ایران هم آگاه هستند. نظام مقدم جمهوری اسلامی هم از این گروهها و تیپهای مختلف زیاد در این سالها داشته است. اگر یادتان باشد، یک زمانی روحانیت و روحانیون مبارز بودند، یک زمانی این و آن بودند. همه اینها آمدند و رفتند، آن چیزی که ماند، انقلاب بود و مردم و حالا جبهه پایداری هم از این ادعا زیاد دارند. شما زیاد توجه نکنید. ایرادی ندارد یکی بخواهد، عرض کردم ما سعی میکنیم انقلابی باشیم. حالا این دوستان شاید به مدارج عالی عرفان رسیدهاند و انقلابی شدهاند، یعنی دیگر دروغ نمیگویند. این را بگویم برای اینکه یک مشورت بدهم. دور قبل مجلس که یک بنده خدایی حقش تضعیف شده بود. گفتم خواهشا این را کمک کنید، بالاخره این آدم حقش تضعیف شده که الحمدلله تایید هم شد و الان هم نماینده مجلس است. بعد طرف گفت این مشکل دارد و التزام عملی ندارد. میخواهم بگویم پایداریچیها بعضیهایشان، آنها که خیلی مدعی هستند، اینطوری هستند. گفت نه، ایشان التیام؟؟؟ عملی ندارد. گفتم چرا ندارد؟ گفت دروغ میگوید. گفتم حضرت عباسی یک سوالی از تو میکنم، تو تا حالا دروغ نگفتی؟ گفت سوالهای سخت نکن. گفتم نه، گفتی یا نگفتی؟ گفت نگفتم. گفتم والله میروم پایین و اذان میگویم، میگویم امام زمان ظهور کرده. گفت چرا؟ گفتم تو اگر دروغ نگفتی، امام زمانی. خیلی از اینها ادعا دارند که اصلا دروغ نگفتهاند، خطا نکردهاند. بالاخره امکان خطا در همه ما وجود دارد، هرچند که ادعا کنیم. حالا نه پایداری؛ من به ملت شریف ایران هم عرض کنم؛ پایداری این جبهه پایداری نیست، این چیزی که ما میبینیم آقای آقاطهرانی است و آقای محصولی و دیگران؛ این جبهه پایداری نیست. جبهه پایداری خطرناک نیست، تفکر پایداری بسیار خطرناک است.
- چه تفکری دارند؟
به هر حال من به نظرم تفکر پایداری، باز هم میگویم، جبهه پایداری نه، تفکر پایداری خیلی نزدیک به انجمن حجتیه است.
- گفتید جبهه پایداری، انقلابی نیستند. بنابراین در این مملکت چه کسانی انقلابی هستند؟
من نگفتم انقلابی نیستند، گفتم امیدوارم آنها هم سعی کنند انقلابی باشند، مثل ما که سعی میکنیم انقلابی باشیم.
- بنابراین چه کسانی انقلابی هستند؟
مردم؛ مردمی که 45 سال است با اتفاقات بعد از انقلاب ساختند، این ملتی که باید واقعا به احترامشان تعظیم کرد، این ملتی که با جنگ کنار آمدند، این ملتی که دست گلهایشان را خودشان فرستادند رفتند جبهههای جنگ و شهید شدند با دست خالی، این ملتی که با تحریم کنار آمده. من و شما همسن هستیم. در یک شرایطی ما به دنیا آمدیم و بزرگ شدیم که این شرایط، شرایط بسیار سختی بوده، کشور در اوج تحریم بوده، جنگ تازه در کشور رو به پایان بوده، بعد ما تازه بچه بودیم و جنگ شروع شده؛ زندگیهای کوپنی را شما یادتان میآید. کدام دولت با زندگی در تحریم، با زندگی کوپنی، با زندگی آریایی کنار میآید؟ بدون مسکن، بدون اشتغال و... حالا آنها را بگذاریم کنار؛ بدترین چیزی که اگر از دست بدهیم، ملت را کامل از دست دادیم، امید است. خیلی از جوانان ما بدون امید دارند زندگی میکنند. این هم آسیب است و هم خطر بزرگی است. وقتی کسی امید نداشته باشد، ممکن است هر اتفاقی در جامعه بیفتد. بنابراین ما ملت خوبی داریم. ملت ما انقلابی هستند. هیچ کسی به اندازه ملت انقلابی نیست. ما انقلابیگری را آمدیم و یک خطکش گذاشتیم که تو بیحجابی؟ تو باحجابی؟ تو انقلابی هستی؟ تو انقلابی نیستی؟ آقا اصلا این خطکشها را چه کسی گذاشته؟ غلط کرده کسی که آن خطکشها را گذاشته. من صحبت خود حضرت آقا را میگویم. متاسفانه این صدا و سیمای ما صحبتهای حضرت آقا را به درستی انعکاس نمیدهد. این صدا و سیما من نمیدانم کارش چیست. حضرت آقا در فرمایشاتشان میفرمایند همین دختر بیحجاب، دلباخته این آرمانها و عقاید ما است. حالا او یک عیبی دارد، من هم یک عیبی ندارد؛ عیب او در ظاهر است، عیبهای این حقیر در باطن است. این عین کلام حضرت آقا است. یکسری مسئولان خودشان را از آقا جلوتر میدانند، خودشان را از آقا مقدستر میدانند. همین که گفتید نشانه انقلابیگری. حضرت آقا مرجع بنده هم هستند، رهبر بنده هم هستند. حضرت آقا یک پینه روی پیشانیاش نیست. تازه سیاهپوست هم نیست، سفیدپوست است. من هم سفیدپوست هستم، ما باید بیشتر تاثیر بگذاریم. ما که به اندازه حضرت آقا اهل سجود و رکوع نیستیم و همین یومیهمان را برقرار کنیم، خدا بدهد برکت. حضرت آقا که اهل سجود و رکوع است. این آقایانی که اینجایشان جای مهر است، اینجا جای مهر است، اینجا جای مهر است، من نمیدانم، اصلا سجده اینطوری که اصلا نماز را باطل میکند؛ من نمیدانم چطوری پنج تا جای مهر دارند روی پیشانیشان. حضرت آقا که اهل رهبر انقلاب است، اهل سجود و رکوع است، اهل ایمان است، اهل تقوا است، ایشان جای مهر روی پیشانیاش نیست؛ خیلی از این آقایان مدعی هستند. این نشانه چیست؟ این نشانه این است که همین افرادی که جای مهر بر پیشانی دارند که حضرت آقا این جای مهر را بر پیشانی ندارد و قطعا از همه اینها هم سلامت نفس بالاتری دارد و هم اعتقاد بیشتری، مطمئن باش در تفکراتشان هم در ظاهر نمیگویند از ترسشان، خودشان را جلوتر از آقا میدانند. شک نکنید. چرا اینها یک جاهایی اجتهاد میکنند، در صورتی که مجتهد نیستند؟ منظورم روحانیون نیست، بنده، مثلا یک شخصی اجتهاد میکند، یعنی با تشخیص خودش عمل میکند. چون خودش را جلوتر از آقا میداند. اینها دارند به این کشور ضربه میزنند. شما فرمودید انقلابی واقعی چه کسانی هستند؛ انقلابی واقعی مردم هستند. انقلاب بزرگی است، جهاد بزرگی است تو بتوانی با این شرایط سخت سالها زندگی کنی و باز هم پای نظام بایستی، باز هم بیایی رأی بدهی.
- یکی از نشانههای اعتراض مردم در انتخابات تبلور پیدا کرد؛ کم شرکت کردند. به نظرتان این نشانه چیست؟
حالا در این کم شرکتکردن و شرکتنکردن، یعنی مشارکت بالا و پایین، بله، چنگی به دل نمیزند و آن چیزی که ما دوست داشتیم، نبود، اما خیلی هم کم نبود. با توجه به این شرایط، هر جای دنیا هم باشد، 10 درصد هم رأی نمیدهند، ولی مردم حق دارند. ابزار دموکراسی در این کشور، نه در این کشور، در هر کشوری چون ما جمهوری اسلامی ایران هستیم. بعضی از آقایان اصولگرا که البته همه ما باید اصولگرا باشیم و در مسیر اصول حرکت کنیم. حالا بعضیها میگویند ما اصولگرا هستیم، او میگوید ما اصلاحطلب هستیم. همه ما هم باید به دنبال اصلاح جامعه باشیم؛ اول به دنبال اصلاح خودمان باشیم. ما تا خودمان را اصلاح نکنیم، جامعه را نمیتوانیم اصلاح کنیم. آن روحانی که میرود چنگ میزند به اموال مردم، به زمین مردم، به ملک مردم، تا خودش را اصلاح نکند، نمیتواند برود بنشیند بالای منبر و ملت را اصلاح کند. نه او، خیلیهای دیگر. حالا این بنده خداهایی که الان بحثشان است، تازه مثلا این بارز شده است. متاسفانه یکسری اصلاحطلبانمان میگویند جمهوری ایران، اصولگرایان ما میگویند اسلامی ایران. همه اینها غلط است؛ جمهوری اسلامی ایران. ابزار دموکراسی هم به مردم این اجازه را میدهد که اعتراضشان را با عدم رأیدادن نشان دهند. البته ما وظیفهمان تشویق مردم به رأی است، ما وظیفهمان مشارکت حداکثری است. من همیشه خواهش کردم، التماس کردم و حتی گفتم اعتماد کنید. متاسفانه شرایط، شرایط خوبی نیست، اما خواهش میکنم اعتماد کنید و بیایید پای صندوقهای رأی و امیدوارم ما با عملکردمان کاری کنیم که مشارکت 80-70 درصدی شکل بگیرد و با این عملکرد فعلی مسئولان کشور، این مشارکت بالا حالا حالاها شکل نخواهد گرفت، ضمن اینکه اعتمادی در بین مردم از بین رفته که آن اعتماد باید بازسازی شود. اگر کار را به کاردانش بسپارند و به اهل صبر و فهم بسپارند این کار را، مطمئنا میتواند این اعتماد را بازسازی کند.
- اگر دوباره رفراندوم و رأیگیری انجام شود، مردمی که به قول شما انقلابی هستند، دوباره به جمهوری اسلامی رأی خواهند داد؟
صددرصد؛ من میگویم کل مردم انقلابی هستند، به خاطر آن شرایط زندگی. حالا برمیگردیم به انقلاب سیاسی. من آن اولش گفتم انقلابی از جهت سیاسی یا از نظر شخصیتی. از شخصیتی که همه مردم انقلابی هستند؛ از نظر سیاسی، یک بخشی خودشان ری انقلابی میدانند، بعضیها میگویند ما صددرصد. حتی آن کسانی که خودشان را از نظر سیاسی، انقلابی نمیدانند هم رأی میدهند. ملت ما ملت عاقل و باشعوری هستند. ملت ما به دنبال ثبات هستند، ملت ما به دنبال اقتدار هستند، ملت ما به دنبال این هستند که خدای ناکرده کشور دچار خدشه، تجزیه و مشکلات اینچنینی نشود. ملت ما به دنبال امنیت هستند. خداییش امنیت در بحثهای نظامی و امنیتی کلی بسیار است. امنیتهای خیابانی مثل زدن گوشی و اتفاقات اینطوری و بحثهای انتظامی، آن هم آیتمهایی دارد که انشاءالله یک مقدار بهبود پیدا میکند، ولی امنیت ملی باز خوب است. مردم ما دنبال امنیت هستند.
- اقتصاد چطور؟ الان مردم با دلار 65 هزار تومان و سفرههای خالی و فساد؟
خیلی افتضاح است.
- چون مردم، خروجی عملکرد دولت را در سفرههایشان میبینند.
این بازسازی اعتماد مردم، کار میبرد. یک؛ مسئولان توانمند و دو؛ اهل مفاهمه. نه اینکه بخواهی تند برخورد کنی و بزنی و بگیری ببری؛ اینطور جواب نمیدهد. دو؛ اهل کار باشند و کاربلد هم باشند. در زمان آقای دکتر احمدینژاد بنده اوایل خیلی مخالف بودم با آقای احمدینژاد، خودش هم میداند؛ به خاطر نوع نگاه. ولی دولت آقای دکتر احمدینژاد اگر تورم رفت بالا، با اینکه من در آن دوره مسئولیت اجرایی هم داشتم. اگر تورم رفت رشد کرد، توان اقتصادی مردم هم رشد کرده است. در زمان آقای روحانی هشت سال مملکت راکد بود و خیلی دلباختگی به غربیها و دنبال این بودند که لاو بترکانند با غربیها که متاسفانه آن هم به نتیجه نرسید و دولت آقای رئیسی هم تا الان آنطور که با ید و شاید موفق نبود.
- اگر بخواهیم از نظر اقتصادی مقایسه کنیم، عملکرد کدام دولت را بهتر میدانید؟
صددرصد احمدینژاد. شما رشد اقتصادی کشور را نگاه کنید و مردم سر سفرههایشان اقتصاد دولت احمدینژاد را درک کردند، ضمن اینکه ما در بحث زیرساخت بعد از انقلاب به نظرم اگر بگوییم از میزان صددرصد کاری که شده در بحث زیرساخت، 70 درصدش زمان احمدینژاد شد.
- شما در زمان آقای احمدینژاد مسئولیت داشتید؟
بله، من یکی، دو تا مسئولیت داشتم در زمان آقای احمدینژاد. جالب است که آقای احمدینژاد اصلا کاری نداشت که دیدگاه شما با آن موافق است یا مخالف، اگر میتوانستی یک جایی یک کاری را از زمین بلند کنی، آقای احمدینژاد با آغوش باز تو را میپذیرفت. این نکته ویژهاش است. با اینکه من ایشان را قبول نداشتم.
- میرسیم به بحث آیتالله صدیقی، یک روحانی همفکر و نزدیک به جبهه پایداری. شما ایشان را اصولگرا میدانید؟
من در مورد شخص صحبت نمیکنم، خدا از دل آدم آگاه است. ولی من یادم است اولین روزی که ما رفتیم برای نماز جمعه که ایشان آمده بود، با یکی از دوستانمان رفتیم نماز جمعه و اتفاقا جمعه اول ماه مبارک رمضان هم بود. رفتیم و ایشان گریه کرد، ما گریه کردیم؛ ایشان گریه کرد و ما هم گریه کردیم و خلاصه خیلی احساس معنوی خوبی داشت. چهار، سال که گذشت، یعنی تا هفت، هشت تا 10 سال گذشته نگاه من نسبت به ایشان عوض شد، به خاطر اینکه تمام این چیزهایی که میگویند را من تا حدودی شنیده بودم و میدانستم و از افراد موثق شنیده بودم؛ چه در اینجا، چه در لواسانات و چه در جاهای دیگر شنیده بودم. من تایید یا رد نمیکنم، چون آن دوستانی که گفتند، خودشان بروند تایید یا رد کنند و در موردش صحبت کنند. اما من اینها را شنیده بودم و واقعا نگاهم نسبت به ایشان حداقل بهعنوان کسی که بروم پشت سرش نماز بخوانم و گریه کنم، عوض شد و قطعا این اعتقاد را ندارم. ضمن اینکه بالاخره از این افراد زیاد داریم، خیلی از اینها زیاد داریم و خیلی زیاد هستند که قرعه به نام این بنده خدا افتاده است.
- تحلیل شما چیست از این اتفاقی که افتاده؟ آیا واقعا فریب خورده یا دروغ گفته آیتالله صدیقی؟
نماز تمام افرادی که پشت سر ایشان نماز خواندند، اگر ایشان فریب خورده باشد، باطل است. ایشان یا جاهل است یا عامد است یا عامل است. اولی که نیست. یا جاهل است یا عامد است یا عامل. یعنی یا عمد به این کار داشته یا عامد به این کار بوده و یا جاهل است. یکی از اینها است و معنای دیگری نمیدهد. من نمیدانم کسی که یکی از اینها بوده باشد در این مساله، شما پشت سر او نماز میخوانید.
- قطعا خیر. شما صحبتهای حجتالاسلام پناهی را گوش کردید؟
بله، همین صحبتهای اخیر در مورد پیغمبر اسلام.
- به نظر شما این نوع تفکر نشأتگرفته از کجاست؟
من که امیدوارم این صحبتهای آقای پناهیان بدون غرضورزی بوده باشد، یعنی غرض خاصی در آن نهفته نباشد. ولی اگر منظورتان آن قسمت بود که گفت پیغمبر اسلام(ص) بلاتشبیه گوشتتلخ بودند. ما پیغمبر را به رأفت و مهربانی میشناسیم. آقای پناهیان که در گذشته من خیلی سنم کم بود و میرفتیم فرهنگسرای خاوران و ایشان یک کلاس مهدویت و صهیونیستشناس داشت و سه نفر سر کلاس بودیم و آن زمان هم کسی زیاد نمیشناخت آقای پناهیان را. به ایشان علاقمند هستم، خوشتیپ هم هست، دوستداشتنی هم هست، اما امیدوارم این حرفها از روی غرض نبوده باشد و امیدوارم یکسری از روحانیون بیش از اینکه و پیش از اینکه مو و ریششان را شانه کنند، عقلشان را شانه کنند. یکسری از حرفها گفتنش هم اشتباه است. اینکه پیغمبر اسلام را ما یک چیزی بلاتشبیه به او نسبت دهیم، حالا ایشان خودشان مولا است و بهتر از ما میداند، ولی اینکه ناشایست است. دوم اینکه ما داریم به نوعی این را میرسانیم که مسئولان باید طور دیگری عمل کنند، یعنی در برخورد با مردم، شما خیلی سلبی برخورد کنید؛ در برخورد با مردم شما مثلا خیلی بداخلاق باشید و اینکه زمینه برای اتفاقات جدیدی که در ذهن خودشان است و این واقعا خوب است. اگر این باشد، ولی امیدوارم نباشد.
- در یک جای دیگر آقای پناهیان کلمه باند را چند بار تکرار میکند. آیا این کلمه تعبیر خالص سازی دارد از ایشان، یعنی دایره خودی دارد تنگتر میشود؟
امیدوارم اینطور نباشد.
- اصلا معنی باند چیست؟
نمیدانم آخوند با باند چیکار دارد؟ اصلا کلمه باند با آخوندها نمیخورد. به روحانیت نمیخورد و نمیدانم ایشان از کجا آورده؛ من نمیدانم منظورش از باند چیست، ولی متاسفانه اینها دارند اثبات میکنند خالص سازی در کار بوده و راه هست و تا الان یک بخشی از آن اتفاق افتاده؛ البته هر چقدر این دایره را تنگ کنند، مردم دست میاندازند در این دایره و دایره را گشاد میکنند و پاره میکنند، چون هرچه حلقه تنگتر باشد، مردم نسبت به اینها حساستر میشوند. مملکت که برای پدر اینها نیست، مملکت برای من و شما و همه ملت شریف ایران است؛ حالا چه باحجاب باشند، چه بیحجاب باشند، چه مثل من و شما ریش داشته باشند، چه ریشتراشیده باشند، چه مثل من و شما یقه را تا بالا ببندند، چه کراوات بزنند و نگاهشان هرچه باشد، کشور برای ما است. برای اینها هم هست اگر به حق خودشان قانع باشند. اگر بخواهند همه کشور را مصادره به مطلوب کنند و در کنارش تمامیتخواهی کنند و بگویند کشور برای ما است، مردم هم حساب اینها را میرسند، اما این مدت صحبت یعنی اینکه قرار است شرایط سختتری اتفاق بیفتد. باز هم میگویم امیدوارم ایشان بداند منظور حرفهایی که زده، چیست.
- در انتخابات مجلس، اصولگرایان نیروهای انقلابی چند تا لیست دادند؟ این نشان از انشقاق بودن اصولگراها است؟
این همان بحث تمامیتخواهی است.
- یعنی قدرتطلبی؟
اصلا بدتر از اینها؛ ثروتطلبی، قدرتطلبی، تمامیتطلبی. یک افرادی بیایند و بگویند نوکرهای من باشند، راننده من باشد، داماد من باشد، کیفکِش من باشد، کیفکِشِ من باشد، نوکر نوکرِ من باشد، فلانی که به من خدمت میکرده یک زمانی باشد. و میدانید تصورشان چیست؟ فکر میکنند این آدمهای کوچک، توسریخورهای بهتری هستند و هر وقت بزنند در سر اینها، اینها میگویند بله قربان، حتما. البته درست فکر میکنند، تا یک زمانی اینها اینطوری هستند، ولی بعدا برای همینها جُفتک میاندازند. آدمها باید درونشان درست باشد، نه اینکه بخواهند ظاهرشان را بزرگ نشان دهند، متوسل شوند به آدمهای حقیر و کوچک. آدمی که درونش بزرگ باشد، با آدمهای بزرگ کار میکند، دنبال آدمهای بزرگ میگردد، دنبال بستن یک لیست مقتدر با آدمهای توانمند میگردد، نه اینکه بروند و بگردند و آدمهای حقیر و کوچک را پیدا کنند و بیاوریم و در لیست بگذاریم که بعدا نوکرهای خوبی برای ما باشند. یکی از دلایلی که این اتفاق افتاد، تمامیتخواهی بود و این تمامیتخواهی باعث انشقاق شد. ما که سالهاست گفتیم ما انقلابی هستیم؛ نه اصلاحطلبی و نه اصولگرا.
- نقش داماد و عروسها را چطوری ارزیابی میکنید؟
پدیده پان دامادیسم، یعنی دامادگرایی، در میان نیروهای انقلاب رواج پیدا کرده است. دوره قبل آقای سیدامیرحسین قاضیزادههاشمی که الان معاون رئیس جمهور است، به ایشان در بحث نایب رئیسی کمک کردیم؛ انسان متشخص و خوبی است و من هم به او علاقمندم. ایشان شد نایب رئیس. بعد اخوی ایشان آقای سیداحسان قاضیزاده میخواست بشود رئیس کمیسیون اجتماعی که من محکم مخالفت کردم؛ با تمام وجود تشکیلات ما ایستاد و گفتیم نه. گفتند چرا؛ ایشان حزباللهی است؟ گفتم نه، معیارهای ما که چیزهای دیگری است، اما اصلا ما با این پدیده مخالفیم. در دولت آقای روحانی، یک قاضیزادههاشمی وزیر بهداشت باشد، همزمان مثلا یک پسر عمو داشته باشد که عضو هیات رئیسه مجلس باشد، در مجلس جدیدی که شکل میگیرد، او بیاید و بشود نایب رئیس مجلس، در دولت جدید او بشود معاون رئیس جمهور، رئیس بنیاد شهید، بعد آن یکی داداش بشود رئیس کمیسیون اجتماعی. بله، برادر ایشان یک توانایی و استعدادی دارد و هیچ اشکالی ندارد پیشرفت کند، ولی من اگر خودم در آن جایگاه بودم و برادرم میخواست بیاید، به برادرم میگفتم یا شما بیا برای کمیسیون یا من میروم برای نایب رئیسی. و این یک اشتباه بزرگی است که هر دو ما بخواهیم در آن عرصه سیاسی کشور ایفای نقش کنیم. و یک جاهایی هم باید گذشت کرد. بگذاریم گردش نخبگان اتفاق بیفتد. تا من به یک جایی رسیدم، یک قلاب بیندازم و داداشم را بیاورم بالا، آن یکی قلاب بیندازد و عمویش را بیاورد.
- این نقص قانون نیست که همزمان چند نفر میتوانند در جاهایی قدرت داشته باشند؟
بیقانونی نیست، اما بیشرافتی است. نه در مورد این آقایان قاضیزاده، در مورد دامادها و آن بحث پاندامادیزم و شکاف مقدس عرض میکنم.
- میتوانید مثال بزنید در مورد دامادها؟
خیلیها هستند. الان در مجلس فعلی که هنوز تمام نشده، در تهران چند نفر هستند، داماد یک شخصی بوده، آمده و رفته در لیست، فقط همین. یک کت و شلوار خوبی هم میپوشد، شیک و فکر میکنم خیلی توانمند است.
- آن شاخصهایی که برای انتخاب لیست انجام میدهند، همه کاذب است؟
30 درصدش رعایت میشود و 70 درصدش رعایت نمیشود. این دوره کدام یک از شاخصها را رعایت کردند؟ باز دوره پیش بهتر بود، دوره قبلش بهتر بود. هیچ کدام از شاخصها درست نبود، ضمن اینکه در شورای شهر هم این را داریم. چون من مساله بیقانونی و بیشرافتی را مطرح کردم، نگویم بهتر است. خودشان بدانند اگر به واسطه پدر زنشان به جایی رسیدند، آدمهای بیشرفی هستند. همین را که بگویم، کافی است و خودشان میگیرند. البته شاید او توانمند باشد، ولی آیا ما در کشور بچههای توانمندتر از آنها نداشتیم؟ اگر من کوچکترین حقی از آنها تضییع کرده باشم، آدم بیشرفی هستم.
درون باندهای مافیایی نیروهای دولتی، حزب اللهی وکسانی که نمی توانم بگویم هستند
- ما با پدیده افزایش فساد اقتصادی در نظام اداری مواجه هستیم. تحلیل شما چیست؟ چرا دارد روز به روز افزایش پیدا میکند؟
فساد در کشور ما خیلی ریشه دوانده؛ البته من اعتقاد ندارم که فساد سیستماتیک است یا سیستماتیک شده. زمانی فساد سیستماتیک است که دستوری فاسد میشود، یعنی یک سیستم حاکمیتی دستور دهد، بگوید بروید اینجاها و این فساد اتفاق میافتد و ما هم حمایت میکنیم. بنابراین این سیستماتیک نشده، اما فساد ریشه دوانده و دارد نهادینه میشود متاسفانه؛ از ریز تا درشت. و این فساد برگرفته از این است که یکسری افراد در پسِ پرده که میتوانیم بگوییم در پسِ پرده سیاست و اقتصاد هر دو متصل هستند که میتوانیم اسمشان را بگذاریم هزاردستان. این هزاردستان هزاران منفعت مشترک دارند. شاید به ذات همدیگر را نشناسند، اما منافع مشترکی برای اینها تعریف شده که از آن وقایع، منافع مشترکی را به دست میآورند و حاصل میشود. یک شعر جالبی فریدون مشیری دارد، شعر گرگ که یک بیتش خیلی قشنگ است. میگوید آن ستمکاران که با هم محرماند/ گرگهایشان آشنایان هماند. اینها متاسفانه تفکراتشان شبیه هم هست، حتی اگر همدیگر را نشناسند؛ منافعشان مشترک است، حتی اگر با همدیگر مستقیما در ارتباط نباشند. بنابراین یک حمایت فکری و ذهنی از پشت پرده این مفاسد دارند. ولی متاسفانه دارد این فساد خیلی ریشه میکند، اما هنوز سیستماتیک نشده که اگر سیستماتیک شود، باید فاتحه انقلاب را خواند، چون اگر سیستماتیک شود که دیگر انقلاب نیست و ما هم اعتقاد داریم سیستماتیک نشود. حضرت آقا قطعا نظرشان این است که سیستماتیک نشود. ایشان از بالا دارند نظارت میکنند، مطمئنا بهتر از ما هم هستند در این مجال و امیدواریم این موضوعات رفع شود، اما برخورد و مبارزه با فساد خیلی هزینه دارد؛ هزینه مالی، جانی، آبرویی و اعتباری. کسی بخواهد با مسائل اقتصادی و فساد اقتصادی برخورد کند، خیلی هزینه دارد. الان من خواهش میکنم مردم بروند این بحث فروش نفت ایران به کشورهای خارجی به آن افرادی که دارند این نفت را جابجا میکنند و این افرادی که در این چرخه دارند کار میکنند، یک دقتی بکنند. حالا آن آقازادههای آقای فلانی بمانند، آن دو تا اخوی حسن و حسین، چون آنها فکر میکنم بالای هفت، هشت، ده میلیارد دلار از پول این مملکت زدند و بردند و کِیفشان را میکنند.
- چرا برخورد نمیکنند؟
جمهوری اسلامی ایران یکی از نقشهایی که تعریف کرده برای ساختارها، نقش چمنزن است. سطح چمن یا دیدید شمشادها در بزرگراهها و اتوبانها بزرگ میشوند؟ نقش چمنزن این است که همه چمنها را در یک سطح کوتاه کند. خیلی سرشان بیاید بالا، سرشان قطع میشود؛ این را شک نکنید. ضمن اینکه ما که میگوییم ما سعی میکنیم انقلابی باشیم، یکی از وظایفمان این است که در دهان اینها بزنیم. درست است که اینها پول دارند، اینها ثروت دارند، اینها ارتباط دارند و همه اینها را دارند، ولی اینها چون همه اینها را دارند، خدا را فراموش کردهاند و خدا را دیگر ندارند، ولی ما الحمدلله خدا را داریم، جلوی اینها میایستیم، با آنها مبارزه میکنیم و تا جایی که بتوانیم هم اجازه نمیدهیم امثال اینها بتوانند در این کشور ریشه کنند، ضمن اینکه ما این همه شهید دادیم و انشاءالله خود همان خون شهدا، حامی رفتارها و فعالیتهای ما است.
- یکی از بحثهای دیگر که در ارتباط با فساد با آن برخورد داریم، تخصیص ارز نیمایی است که متاسفانه خیلی از فسادها از آنجا نشات میگیرد. نظر شما چیست؟
داستان مفصلی است. این بحث ارزهای نیمایی، کلا یک بازار بزرگی را ایجاد کرده برای آدمهای سودجو و کمتلاش، یعنی تلاش نمیکنند و فقط به واسطهگری و با کارهای اینچنینی، سودهای کلان میکنند. من فکر میکنم الان مجموعا هلدینگ خلیج فارس، فولادها، شرکت ملی مس، ایمیدرو و شرکتهای وابستهاش که فولاد مبارکه و گلگهر و چادرملو و بسیاری از این شرکتهای بزرگ هستند، پتروشیمیهای وابسته به غیر از وزارت نفت که ذیل وزارت رفاه است، ذیل وزارتخانههای دیگر هم هست، هلدینگهای بزرگ، فکر میکنم نیماییهایشان بالای حداقل 60-50 میلیارد دلار در سال است.
- آیا دولت افزایش قیمت دلار نقش دارد؟
دولت در افزایش قیمت دلار نقش دارد. شما الان متقاضی ارز هستی، من مثلا صراف هستم. من میروم و میگذارم روی سامانه و ارز را که 12-10 تومان زیر قیمت است را میگذارم. بعد بین من و شما سه تا واسطه است. دوباره بین و آنکه دارم ارز نیمایی میگیرم، سه تا واسطه است. هر کدام از واسطهها یک مبلغی را میگیرند، هزار تومان، هزار تومان، هزار تومان، یکدفعه پنج هزار تومان این وسط میگیرم؛ من پنج هزار تومان روی آن میگذارم، میشود 10 هزار تومان، دلار میشود 65 هزار تومان. دولت واقعا این معضل را دارد؛ حالا آقای فرزین در بانک مرکزی از زمانی که آمده، یک کار خوبی کرده؛ متمرکز کرده این ارزها را در بانک ها، ولی کافی نیست، باید یک نظارت شدیدی شود و این ارز نیمایی را باید کنترل کرد. خیلیها میگویند ارز دست دولت نیست، اگر دولت ارز اصلی را عرضه میکرد، دلار بالا نمیرفت. ارز دست دولت است، دست شخص نیست. من کاری ندارم به ارزهای زیربالشی. ارزهای زیربالشی چقدر است؟ دلار زیربالشی چقدر است؟ در مجموعش شاید زیاد باشد، ولی تک به تک چقدر است؟ مثلا من 200 دلار دارم، شما 100 دلار داری، آن یکی 500 دلار دارد. شما اکثر صرافیها را تشریف ببرید، کار نقد انجام نمیدهند؛ همه آنها فقط دنبال تراستی و کارهای اینچنینی مثل بحث ارز نیمایی هستند و کار نقدی خیلی کم انجام میدهند. بله، وقتی که ارز یکدفعه بخواهد برود به سمت بالا، مردم حمله میکنند که بخرند، وقتی میآید پایین هم حمله میکنند که بفروشند، ولی در زمان حال یا در زمان ثبات نسبی که تلورانس آن بین هزار تومان، دو هزار تومان، پنج هزار تومان است که زیاد آن هجوم نیست، کار و کاسبی صرافیها این نیست؛ کار و کاسبی صرافها همین ارزهای نیمایی است. چه کسی دارد به آنها میدهد؟ هلدینگ خلیج فارس عرضه دارد؟ ببخشید، هلدینگ خلیج فارس ارث آقای مثلا علیعسگری یا آقای اوجی یا وزرای قبلی یا مدیر عاملان قبلی بوده؟ نخیر؛ ارث پدری که نیست، اینها برای مردم است، متعلق به دولت است، برای دولت است، بنابراین نمیتوانیم بگوییم دولت عرضهکننده اصلی ارز نیست، به خاطر همین قیمت ارز بالا میرود. اصلا این اشتباه است. نخیر؛ عرضهکننده اصلی ارز، دولت است. الان شما بروید و ببینید وزارت رفاه در شستا، در صندوق بازنشستگی و در مجموعههای دیگر و هلدینگهای زیرمجموعهاش چه ارزی دارد جابجا میشود، در هلدینگ خلیج فارس چه ارزی دارد جابجا میشود، در مجموعههای فولادی چه ارزی دارد جابجا میشود. همه اینها برای دولت است و دولت عرضهکننده است و وقتی دولت عرضهکننده است، میتواند تنظیمکننده قیمت ارز هم باشد. فریب نخوریم، ملت ایران فریب نخورند. من با مثلا ارز 10 هزار تومان، 15 هزار تومان به دلایلی که دارم، مخالفم، اما ارز 65 هزار تومان اصلا معنیای ندارد. البته الان با توجه به قیمتهای دیگر، قیمتهای واقعی ارز را بچهها محاسبه کردند، با توجه به قیمت محصولات دیگر و تورم، مثلا حدود 80 بود، حالا در این تاریخ، یعنی 19/1/1403 این بود، ولی میتواند قیمتها را تنظیم کند و مافیای عجیبی در این بحث ارز است. افراد مختلف آمدند و ریز و زیر و بم این کار توضیح دادند که چه میکنند و چه میبرند و چه اتفاقاتی میافتد، کما اینکه خیلی از افراد پول در کشورهای خارجی در یدشان بوده و برنگرداندند. نه بابک زنجانی، اینها را ول کن، ما افرادی داریم که اگر سر باز کنند، از بابک زنجانیها بدتر هستند، خیلی بدتر هستند. الان ما چند تا صراف داریم که ارز این مملکت را بردهاند، هیچ جا هم جواب پس نمیدهند و پرونده قضایی هم ندارند. بعد هم طرف مثلا هیچ تعهدی هم ندارد. بعد یکسری از افراد که این وسط منافع دارند، به آنها میگویی چرا بررسی نمیکنی، میگوید نه، چارهای نداریم به خاطر تحریم. میگویم این چه حرفی است؟ تحریم سر جای خودش، تعهدات مطمئنه اینجا از طرف بگیرید، محکم و بعد به او بدهید. الان اکثر کسانی که این کار ارز را انجام مید هند، بعدا همانها هم میروند کار فروش نفت را انجام میدهند. چرا؟ با سود حاصل از این داستان میروند کشتی میخرند. جلوی این باید گرفته شود. به این شکل، به شکل سالم نه. سالم کار میکنند، آن هم یک ترید است، یک بیزینس است، بروند و انجام دهند، کار بازرگانی بروند انجام دهند، ولی به این شکل که یکدفعه شما بیایی 200 میلیون، 100 میلیون دلار پول را بدهید، دوباره طرف نیاورده تسویه کند این پول را با نظام جمهوری اسلامی ایران و مال این ملت را نیاورده، دوباره 200 میلیون دلار دیگر به او میدهید، این چه معنی میدهد؟ اگر ارتباط نباشد، چنین کاری میکنند؟ در بانکها هم متاسفانه این فساد زیاد است که باید جلوی همه اینها گرفته شود.
فساد در کشور ما خیلی ریشه دوانده؛ با باندهای مافیایی درون قدرت روبرو هستیم
- چرا برخوردی با مافیا نمیشود؟ مافیای گوشت، مافیای دلار، مافیای سکه؟ این مافیا بالاخره اشخاصی هستند.
اشخاص نیستند، طبق همان گفته آن دوست عزیزمان، باندهایی هستند. هر یک باند، متشکل از افراد زیادی است. مثل یک بقالی که میخواهد جنسش جور باشد؛ هم لبنیات دارد، هم پفک دارد، هم برنج دارد و هم چیز دارد، اینها هم در بانکشان همه تیپ آدمی دارند. مثل ما و با تیپ ما حزباللهی دارند، از آن آدمهایی که نمیشود گفت کی هستند دارند، از آن آدمهایی که میشود گفت کی هستند هم دارند، همه مدل دارند. و البته باید با اینها مبارزه کرد. مردم آگاه شدهاند. حضرت آقا هم شک نکنید که نظرشان به این است که باید محکم جلوی اینها ایستاد. من سالهاست تشکلگردانی میکنم که واقعا کار سختی هم هست، سعی کردیم در خدمت مردم باشیم و واقعا هم سعی کردیم با سلامت کار کنیم. اما یک نکته بگویم؛ حضرت آقا یک فرمایش قشنگی دارند که من این را آویزه گوشم کردم؛ خدا کند بتوانم تا آخر تحمل کنم و این فرمایش حضرت آقا را همیشه حفظ کنم در وجود خودم. با دستمال کسی نمیشود آینه یا شیشه را تمیز کرد. بعضی از گروههای سیاسی که در موردش صحبت شد، تصور میکنند چون فعالیت سیاسی دارند میکنند و باید به مثلا قلههای رفیع اقتدار برسند، توهماتی که دارند، هر کاری را جایز هستند که انجام دهند. اکثر این گروههایی که عرض کردم، قلابشان به یک گوشهای از این گروههای سیاسی متصل است، یعنی گروههای سیاسی حمایتشان میکنند به بهانه هزینه، ولی برای شخص خودشان خرج میکنند، خارج از کشور سرمایهگذاری میکنند و عِرقی هم به این کشور ندارند، ولی ما سعی کردیم که مصون باشیم از این موضوعات. حالا صحبت زیاد است در ارتباط با این موضوعات.
عملکرد قالیباف ضعیف است
- عملکرد آقای قالیباف را در مجلس یازدهم چطوری ارزیابی میکنید؟
ضعیف؛ به نسبیه علی لاریجانی، آقای قالیباف در مجلس ضعیف، به خاطر اینکه تجربه کار اینچنینی نداشت. بالاخره آقای قالیباف آدم نظامی است و آدم اجرایی است. آقای قالیباف باید رئیس جمهور این کشور میشد. رئیس جمهور بسیار خوبی بود، رئیس جمهور کاری و اجرایی است، ولی کار مجلس یک روحیه دیگری میخواهد. کار مجلس، کار هر کسی نیست. آقای قالیباف تصور میکند رئیس مجلس یعنی نمایندهها. خدمتگزار هستند ایشان رئیس است نخیر؛ ایشان نماینده است و به نمایندگی از نمایندهها، راهبر این کار است، ولی رأی آقای قالیباف با رأی نماینده یک شهری که با 10 هزار، 8 هزار، 6 هزار وارد مجلس شده، برابر است و نمایندهتر نداریم. آقای قالیباف تصورش این نیست و میگوید پادگان است، بنده سرلشکر هستم، همه شما سرباز داریم تا گروهبان تا استوار سرجوخه تا بیاید سروان و سرگرد و سرهنگ و سردار. اینطور نمیشود پادگان را اداره کرد. اما آقای قالیباف رئیس جمهور بسیار خوبی میشد. ای کاش به جای آقای روحانی، هشت سال آقای قالیباف رئیس جمهور بود، چون آقای قالیباف کارهای خوبی در تهران کرد. من کاری به این حرفهای اخیر ندارم، من کاری به سیسمونی گرفت و این چیزها ندارم و کاری هم به این داستان بحث اخیر آقازاده ایشان ندارم که مطرح شد و از صحت و سقم آن هم آگاه نیستم. من چیزی که آگاه باشم، محکم و با شجاعت در موردش حرف میزنم، ولی چیزی که آگاه نباشم و بشنوم، معمولا خیلی روی آن مانور نمیدهم. اما آقای قالیباف واقعا خدمات بزرگی برای کشور کرد. آقای قالیباف زمانی که در ناجا بود، بالاخره به نیروی انتظامی شأن داد و حقوق اینها را برد بالا، ماشینهایی که آورد و کارهایی که کرد، ظواهر را عوض کرد، ورزش را برای اینها اجباری کرده بود و خیلی کارهای خوبی کرد. آمد در شهرداری هم تحول اساسی اتفاق افتاد که آقای زاکانی انگشت کوچک قالیباف هم نمیشود در این قضیه، ادای قالیباف را هم نمیتواند در بیاورد. من هیچ جایی با آقای قالیباف چیزی نداشتم و ما یک سلام و علیک خیلی سرد و خیلی هم غیرسیاسی شاید با هم داشته باشیم، هیچ ارتباطی هم نداریم با آقای قالیباف و الحمدلله با آقای زاکانی هم ارتباط خاصی نداریم، یعنی هیچ ارتباطی نداریم، اما این را عرض کنم که آقای زاکانی، انگشت کوچک آقای قالیباف هم نمیشود در شهرداری. قالیباف واقعا در شهرداری جهاد کرد، واقعا انقلاب ایجاد کرد در شهرداری و خیلی خوب کار کرد.
- چرا آقای قالیباف حواشی زیاد دارد؟
هر صعودی، یک سقوطی هم دارد.
- و شما از علی لاریجانی اسم بردید؟ چرا ایشان مثل علی لاریجانی به خاطر مهاجرت پسرش رد صلاحیت نشد؟
مگر آقای لاریجانی را به خاطر مهاجرت رد صلاحیت کردند؟
- آقای لاریجانی گفت.
ما خیلی از مسئولان را در این کشور داریم که بچههایشان و دامادشان الان در روسیه مهاجرت کردند و اگر شما کُنه قضیه را ببینید یا قالیباف و دیگران را میتوانند، آنها اصلا نمیتوانند، ولی این کار را کردهاند. خیلی بحثها را نمیشود کرد و اینها واقعا درد دل است. خیلیها ادای این را درمیآورند که به شهدا اعتقاد دارند و خیلی مخلص هستند، اما واقعا اینطوری نیست. من همان شعری را که حضرت آقا در مورد حجاب فرمودند که برای پروین اعتصامی است و حضرت آقا هم خیلی علاقه دارند هم به این شعر و هم به پروین، میگوید: شیخا هر آنچه گویی هستم/ آیا تو چنان که مینمایی هستی؟ من سعی کردم همان که هستم، باشم و هیچ وقت هم تظاهر نکنم. همان که هستم؛ بد دارم، خوب هم دارم. هیچ مطلق خوبی نداریم. کما اینکه من معایبم خیلی بیشتر از محاسنم است و خودم هم اعتقاد دارم و باید سعی کنم واقعا اینها را جبران کنم و درست کنم. اما این آقایان میگویند ما خوب مطلق هستیم. در نهایت باید بگویم از نظر من کسی که فرزندانشان میروند و مهاجرت میکنند و در کشور دیگری زندگی میکنند، یعنی این کشور را جای خوب و مناسبی برای زندگی نمیدانند، کما اینکه خودشان این کشور را یک فضایی ایجاد کردند که یک فضای خوبی برای زندگی نباشد، اگر اینطور نباشد. و وقتی این اعتقاد را دارند، اصلا صلاح نیست که مسئولیت بگیرند، چه میخواهد قالیباف باشد، چه لاریجانی باشد و یا هر کسی دیگر باشد.
- به نظر شما قالیباف دوباره رئیس مجلس خواهد شد؟
به نظر شما چه کسی میتواند رئیس مجلس شود بهجز آقای قالیباف؟ مثلا شما میخواهی آقای رسایی بشود رئیس مجلس؟ به نظر شما رسایی درایت کافی برای رئیس مجلسی دارد؟ آقای قالیباف چهار سال مجلس را تجربه کرد. در مجلس یازدهم ضعیف بود، اما در این وجلس خواه ناخواه قوی خواهد شد.
- از چه لحاظ؟
از نظر قدرت سیاسی شاید قوی نشود، ولی از نظر تجربه اداری کار، قوی میشود، چون چهار سال اینجا را یاد گرفت.
- ولی طیفهای مختلفی قطعا وارد مجلس شدند.
باشد، ولی آقای قالیباف اصل کار را یاد گرفت، یعنی چارچوب کار را یاد گرفت. اما در مورد اینکه اقتدارشان اقتدار است؟ نه، چون دولت که با او مخالف است، طیفهای مختلف هم آمدهاند و مخالفت میکنند. اما به نظر شما مثلا آقای آقاطهرانی میتواند مجلس بچرخاند؟ مثلا شما فکر میکنید آقای رسایی میتواند مدیریت کند؟ کسی که حضرت آقا میآید و یک فرمایشی میکند، بعد میآید دقیقا در تضاد با فرمایش حضرت آقا یک صحبتی میکند. گفتم که اینها همان افرادی هستند که خودشان را جلوتر از حضرت آقا میدانند و این اشتباه است. اینها نمیتوانند مجلس را بچرخانند. درست است آقای رسایی نماینده مجلس بوده، ولی همان موقع که نماینده هم بوده، من خروجی خاصی از او سراغ ندارم. یک نشریه دارد بهنام 9 دی. شعار آقا را بکنیم نشریه یا مثلا یک روز خاص را بکنیم نشریه، به نظر شما فیضی در آن است وقتی به فرمایشات حضرت آقا عمل نکنیم؟ بنابراین اینها نمیتوانند. الان در این افرادی که وارد مجلس شدند، فعلا بهترین گزینه آقای قالیباف است. البته افرادی هستند. این به منزله این نیست؛ چون ما در مجلس گذشته، یعنی در این مجلسی که الان در آن هستیم، ما مجلس هفتم، هشتم، نهم و یازدهم؛ دهم چون اصلاحطلبان بودند نه. هفتم، هشتم، نهم و یازدهم فراکسیون داشتیم در مجلس، تحت عنوان فراکسیون حامیان انقلاب اسلامی مجلس شورای اسلامی که الان شده فراکسیون ایران اسلامی مجلس شورای اسلامی. الان هم 177 تا عضو دارد، 40-30 تا پای کار همیشگی دارد و بهجز مسائل ملی، ما در مسائل دیگر هم سعی کردیم دخالت نکنیم، ولی در مسائل ملی دخالت کنیم. اما این فراکسیون در این مجلس انشاءالله جدید، قطعا تعداد کیفیهایش افزایش پیدا میکند، یعنی مثلا همان 170 تا حفظ میشود، ولی 90-80 تا 100 تا پای کار. من نظری نمیدهم، آن رأی شورای مرکزی است و من هم نظری ندارم. اینجا هم نمیگویم آقای قالیباف. منظور من این نیست که آقای قالیباف را ما هم حمایت میکنیم و رئیس مجلس میشود. آن چیزی که در ذهن شماست را من برداشت کردم؛ به نسبه آن افرادی که در ذهن شماست، آقای قالیباف بهتر است، اما این وسط هم شاید یک کسی هم پیدا شود، یک گزینهای هم باشد که شاید ما مطرح کنیم و بتوانیم یک ظرفیتسازی کنیم.
با فسادهای بزرگ تری نسبت به املاک نجومی در درون شهرداری تهران روبرو هستیم
- در زمان مدیریت آقای قالیباف در شهرداری شامل فساد املاک نجومی و هلدینگ یاس بودیم که حتی معاون ایشان هم بازداشت شد. نظر شما چیست؟
سوالات سخت میپرسید. من واقعا در بحث شهرداری تهران، املاک نجومی را تایید نمیکنم.
- از چه لحاظ؟
به هر حال همین که شما یک رانت ویژهای ایجاد کنی برای کسی، مورد تایید نیست. این تایید نمیشود. حالا اینکه چه میزان آقای قالیباف دست داشته در این موضوع، الله اعلم. معاونش بازداشت شد، اما شهرداری محل رفع و رجوع همین موضوعات مالی است و پر از مفسده است همه شهرداریها. خدا کند واقعا فساد در شهرداری تهران، چه آن زمان، چه الان و چه گذشته در حد همین املاکهای نجومی باشد. به نظر من پیمانکاران و مسائل دیگر بیداد میکند. این بولد شد، وگرنه اصلا این املاک نجومی در مقابل آن مفسدههایی که در شهرداری بوده و هست و امیدواریم نباشد در آینده که بعید هم میدانم با این دست فرمان عمل کرد که البته بعضی از آنها حاصل سوء مدیریت و عدم فهم درست است؛ الزاما مغرضانه نیست. به نظرم این اصلا یک دستگرمی بوده؛ اینقدر فساد آنجا زیاد است که نگو و نپرس.
- بحث شهرداری را کردیم. عملکرد آقای زاکانی را در شهرداری تهران چطوری ارزیابی میکنید؟
به نظر من ضعیف است. از نظر من شهرداری تهران را آقای ساختاری و آقای لطفالله فروزنده میچرخانند. البته آقای فروزنده آدم بسیار سلیمالنفس و کاربلدی هم هست، کما اینکه من خودم دوستانه وقتی ایشان شد معاون آقای زاکانی، به او گفتم تو اشتباه کردی؛ چون ایشان معاون رئیس جمهور بود در زمان آقای احمدینژاد، معاون پارلمانی رئیس جمهور بود، به نوعی رئیس خود ما بود؛ انسان بسیار کاربلد و درستی است. من مخالفت کردم و گفتم در شأن شما نبود بروی معاون زاکانی شوی. گفت نه، دوست هستیم و رفیق هستیم و میخواهم کمکش کنم. آن بخش کاری هم که شده، به نظرم زحمات سه، چهار نفر مثل آقای فروزنده است. آقای زاکانی بیشت شومَن است و چیز خاصی از او ندیدم، مثلا ایده خاصی ندارد. مثلا اینکه شما در ایام خاصی مداح بیاورید در دفتر شهردار تهران و گریه کنید و بعد مطبوعاتیاش کنید. اگر برای دل خودت است، چرا رسانهای میکنی؟ بیا آنجا و گریهات را بکن.
دوما اصلا شما اجازه نداری و حقالناس است. ساعت اداری تمام شد، بلند شو و برو در هیات و گریهات را بکن، حق نداری آنجا بروی و بنشینی و گریه کنی؛ اصلا ما چنین چیزی نداریم، بلند شو و برو هیات و گریهات را بکن. بعد میخواهد آقابازی در بیاورد و ادای اینطور کارها را در بیاورد که اصلا معنیای ندارد. بله، اگر میبینی یک شخصی حتی مثل رئیس جمهور، حتی مثل رهبر انقلاب میروند آنجا، اولا آن در یک ساعاتی است که معمولا بعدازظهر است که افراد فراقی دارند، دوما یک کسی مثل حضرت آقا بنده خدا اصلا از آن مجموعه در حد اینکه فقط نیاز باشد به یک موضوعی نظارت کند، خارج میشود و همیشه آنجا است. دیدار ایشان میروند، سن و سالش، شخصیتش، شأن او و تو کسی نیستی در مقابل ایشان و تو کارهای نیستی، تو چیزی نیستی، تو نوکر مردم هستی، همه ما نوکر مردم هستیم، رئیس جمهور هم نوکر مردم است، نمایندهها هم نوکر مردم هستند. تو آدم دعوت کنی بیاید اینجا مداحی، بعد رسانه را دعوت کنیکه از تو عکس بیندازد که تو خیلی حزباللهی هستی؟ یعنی تو فکر میکنی مردم اینقدر نفهم هستند که مثلا تو را آنجا نگاه کنند که داری گریه میکنی، بگویند چقدر عابد و زاهد است، دستش را برویم و ببوسیم؛ به او رأی دهیم؟ افطاری داری میدهی در شهر تهران آقای زاکانی؟ بعد افطاری را آمدی روی تابلوها تبلیغ کردی. افطاریکردن که تبلیغ ندارد. عمل کریمانهای است، دست شما هم درد نکند، کما اینکه این عمل کریمانه را ما میتوانیم به شکلی دیگر هم انجام دهیم. برویم واقعا خانوادههای نیازمند تهران که کم نیستند؛ شناسایی کنیم. مدتهاست شاید گوشت و مرغ و برنج درست نخوردهاند و آبرودار هستند. ما برویم و آنها را پیدا کنیم و مستقیم به صورت پکهایی به دستشان برسانیم. حالا افطار دادی؟ خوب است، عمل کریمانهای هم هست، دست شما درد نکند. آیا باید این عمل کریمانه را بیاییم تابلو کنیم که دارم افطاری میدهم به شما؟ افطاری دارم میدهم به شما مردم، به ازای هر افطاری باید یک رأی به من بدهید. این معنیاش این میشود. برداشت شخصی من این است. من به هیچ کسی تهمت نمیزنم و این برداشت شخصیام است. من ببینم یک کسی عمل کریمانه انجام میدهد و بعد تبلیغ میکند، میگویم این عمل کریمانه نمیگویم تبدیل به چی میشود برای آن شخص. آن کسانی که افطار میکنند، ثوابش را میبرند، آن کسانی هم که خدمه آن موضوع، خدمتگزار آن موضوع هستند، دارند ثوابش را میبرند. اما آن کسی که میآید این را تبلیغ میکند برای مقاصد آیندهاش، هیچ ثوابی نصیبش نمیشود. بعد هم به شما بگویم؛ این را در مورد ایشان نمیگویم، در مورد همه، خدا کند من هم اینطوری نباشم؛ پردههای تظاهر پاره شود، خیلی خطرناک است. من به ملت شریف ایران میگویم، خدمت شما هم عرض میکنم؛ اگر محمدحسین عظیمی هر خطایی کرد، پای اسلام و نظام و انقلاب ننویسید، من هم انسانم، ممکنالخطا هستم، امکان خطا دارم، خطا هم میکنم، خطا هم خیلی کردم، بنده گناهکار خدا هم هستم، ولی این آقایان ادعا میکنند نعوذ بالله فرزند خدا هستند، یعنی واقعا من تصورم اینطور است در مورد خیلی از آقایان. اینجا اسم نبردم.
زاکانی کار پرداز یک تیمی است که نمی شود راجع به آن صحبت کرد؛ صحبت راجع به آنها ممنوعیت دارد
- خیلی از کارمندان شهرداری در دوره آقای زاکانی میگویند امنیتیتر شده شهرداری.
بدنهاش را زیاد نمیشناسم. چرا بگویم بدنهاش را میشناسم؟ حالا اینکه مثلا از بسیج و از پایگاه بسیج یک نفر را گذاشته باشد شهردار، امنیتی حساب نمیشود، اما کارآمد هم فکر نمیکنم باشد، ولی نه، بعضی شهرداری مناطق شهرداری بدی نیستند.
- اینکه گفته میشود زاکانی علاقمند است که رئیس جمهور شود را قبول دارید؟
بله، اینطور نشان داده میشود.
- و گفته میشود آقای زاکانی را از یک طیف خاصی حمایت میکنند. آیا میشود گفت آقای زاکانی، کارپرداز یک طیف و گروه خاصی است؟
آن طیف را نمیتوانم به شما بگویم. نمیشود گفت.
- یعنی ممنوعیت دارد؟
بله، ممنوعیت دارد. ذهن مردم به سمت بیت رهبری نرود، اصلا اینطوری نیست. چون مردم یک ذهنیت دارند. نه، بیت حضرت آقا در این موضوعات اصلا دخالت ندارد، ولی نمیشود گفت. آن چهار، پنج نفر اشخاصی هستند که در یک سیستمی هستند که نمیشود گفت.
- و یکی از حاشیههایی که اخیرا مطرح شده، پارک قیطریه است، ساختن مسجد. بعضی به مزاح میگویند آنجا گنج وجود دارد.
نمیدانم. حالا خدا کند آقای زاکانی آنجا را کَند و گنج پیدا کرد، سهم ملت را هم بدهند.
- بنابراین شما ساختن مسجد را تایید میکنید؟
من یک اعتقاد دیگری دارم. من میگویم بهجای اینکه نمازخانه را زیاد کنیم، نمازخوان را زیاد کنیم. نمازخوان که زیاد شد، در منزل هم نماز را ادا میکنند. نمازخوان که زیاد شد، مسجد زیاد داریم. بهجای 30 نفر در یک مسجدی 500 نفر، 1000 نفر میایستند و نماز میخوانند. ما هرچه به نمازخوان اضافه کنیم، برد کردیم، ولی هرچه نمازخانه اضافه کنیم و کسی در آن نماز نخواند، فایدهای ندارد. ضمن اینکه چرا باید یک لجبازی غیرعاقلانهای با مردم انجام دهیم؟ چرا باید لجبازی کنیم؟ در پارک قیطریه دختر و پسرهای جوان میآیند؟ ما یک مسجد میسازیم که اینجا کِیف شما کوک که نمیشود، کور شود و پدر شما در بیاید. شما فکر میکنید اولا با این اتفاق، کِیف مردم کور میشود؟ نخیر، مردم از پارکها میروند در خانهها و در خانهها 100 تا مفسده دیگر اتفاق میافتد. دوم؛ چیزی که زیاد است، پارک است. شما همه پارکها را هم مسجد کن. بعد هم در یک جامعه مسجد نیاز است، پارک هم نیاز است. کسانی که ابرام میورزند و اصرار دارند روی این موضوعات، خدا آخر و عاقبتشان را به خیر کند. نمیدانم جدا از کسانی که حمایتشان میکنند، پشت پرده تفکرشان چیست. خدا نکند نیتشان این باشد که نظام را بزنند زمین. من تصورم این است کسانی که خیلی فشار میآورند روی این موضوعات، به دنبال تضعیف نظام هستند. گرچه به حول و قوه الهی انشاءالله اینقدر آدم عاقل و فهیم این کشور دارد، اینقدر بچههای پای کار این نظام هستند که هیچ غلطی نمیتوانند بکنند، ولی میخواهم بگویم نهایتا وقتی میبینند با روشهای دیگر نمیتوانند از بین ببرند، با یک روشهایی میآیند که امثال ما بچه حزباللهیها و انقلابیها هم نتوانیم بگوییم چرا. میگوید تو گفتی مسجد چرا؟ میگویم من نمیگویم مسجد چرا، برو این را صرف ازدیاد نمازخوان کند. نه، تو گفتی مسجد چرا. یعنی زود یک اَنگی بچسبانند روی پیشانی تو. البته من که نمیترسم؛ من از اَنگچسباندن نمیترسم. خودم را آماده همه چیز در زندگی کردم طی این سالهایی که کار کردم و عمدتا هم درست است که من در فضای رسانه بودم، ولی در رسانههای تصویری خوب نبودم، دوست هم نداشتم، علاقه هم نداشتم؛ زیاد علاقهای نداشتم که در این فضاها به این شکل باشم، ولی سالهاست خودم را آماده هرگونه اتفاقی کردم.
- یکی از مواردی که در بحث متاسفانه ترور فرماندهان سپاه قدس در دمشق مطرح شد، بحث نفوذ بود؛ اینکه چطور اسرائیل از محل جلسه و تردد فرماندهان سپاه اطلاع پیدا کرد. نظر شما چیست؟
من اولا یک خواهشی دارم؛ یک چیزی باب شده در مسئولان، در مجریان، در کارشناسان سیاسی و در بچههای سیاسی مثل خود شما که دوست خوب و عزیز ما هستی و واقعا یک کارشناس خِبره در سیاست هستی و ما درس پس میدهیم خدمت شما، کلمه اسرائیل اشتباه است، کلمه رژیم صهیونیستی. ما وقتی میگوییم اسرائیل، داریم تایید میکنیم یک کشوری وجود دارد. رژیم صهیونیستی صددرصد چیزی را که شما میگویی، قبول دارم. مطمئنا یک نفوذی رخ داده؛ ما در شهادت این عزیزانمان که واقعا برای ما خیلی سخت بود، مسلما این اطلاعات و اتفاقات از یک جایی به گوش اینها رسیده؛ البته اینها وصل هستند به ماهوارههای جاسوسی آمریکا و با پشتوانه آمریکاییها این کار را انجام میدهند، ولی قطعا این بحث نفوذ جدی است. به نظرم بحث نفوذ از زمان آقای روحانی جدیتر شد.
- ما شاهد سرقت اسناد هستهای بودیم در تورقوزآباد، ترور فخریزاده.
اینها در دوران آقای روحانی بود. در دوران حسن روحانی اتفاق افتاد، در دوران حسن روحانی، شهید فخریزاده ترور شد، در دوران حسن روحانی، حاج قاسم را از دست دادیم؛ در دوران روحانی خیلی جنایتها و خیانتها در حق این ملت شده و متاسفانه کار افتاد به دست کسانی در آن ابعاد امنیتیاش که نباید میافتاد و یک بخشی از اینها دلباخته و نوکر تفکرهاشمی بهرامنی بودند و خروجیاش میشود همینها که میبینیم و هنوز هم ادامه دارد. این دولت انقلابی و مخلص است، هیچ کسی هم در بدنه دولت کوچکترین ظنی نمیشود به او داشت که خدای ناکرده، حتی در لایه دوم و سوم، این نگاه را ندارند. شاید یک کمی ناتوان باشند و در ردههای سوم و چهارم بیعُرضه باشند، ولی خائن نیستند، ولی دولت قبل متاسفانه...
امیر عبدالهیان ضعیف است
- آیا به نظرتان دستگاه دیپلماسی دچار ضعف شده است؟
دو، سه تا کار مثل شانگهای و اینور و اونور شده، ولی بله، قوی نیست، خیلی ضعیف است.
ما از اول هم ما ظریف نمیخواستیم، ما ضخیم میخواستیم
- اگر بخواهیم مقایسهای از نظر عملکرد بین امیر عبداللهیان و ظریف انجام دهیم.
ما از اول هم ما ظریف نمیخواستیم، ما ضخیم میخواستیم. ما ظریف برخورد کردیم با وجود ظریف با آمریکاییها و مذاکرهکنندهها که متاسفانه وضعمان این شد. بنابراین آقای امیر عبداللهیان هم ضعیف است.
- یعنی هیچ فرقی نکرده از نظر دیپلماسی؟
نه. من خودم تصور میکردم آقای امیر عبداللهی یک آدم توانمند باشد و خیلی هم حامی ایشان بودم از نظر ذهنی و فکری و حضوری.
- آیا در دستگاه دیپلماسی، نفوذی وجود دارد؟
امیدواریم نباشد، ولی فکر میکنم که هست و ما در بحث دیپلماسی، دیپلماسی اقتصادی را فراموش کردیم. دیپلماسی اقتصادی خیلی میتواند به ما کمک کند که بتوانیم رشد پیدا کنیم و فرمایشات حضرت آقا را هم که سال به سال نامگذاریهای مختلفی میکنند، با توجه به دیپلماسی اقتصادی انشاءالله پوشش دهیم و نظر حضرت آقا را تامین کنیم.
- البته در این دولت هم افراد شاخص ترور شدند. تحلیل شما چیست؟
درز امنیتی که ایجاد میشود، بعدا پرکردن درز امنیتی کار سادهای نیست. این درزهای امنیتی آن زمان خیلی بولد شد و اتفاق افتاد. چون سال 88 به بعد به نظرم یک پالایش خوبی شد، یکسری آدمهایی که سیاسی نگاه میکردند و تخصصی نگاه نمیکردند، بازنشست شدند
با حضور افغان ها در کشور مخالفم
- یکی از چالشهایی که ما الان در کشور داریم، حضور جمعیت زیاد افاغنه است، افاغنهای که فاقد مدارک شناسایی و هویت هستند. عملکرد وزارت کشور را در کنترل مرزها و حضور افغانها چطور ارزیابی میکنید؟
من کلا با حضور افغانیها در کشور مخالفم و این نظر شخصیام است.
- از چه لحاظ؟
به دلایل مختلف. سختگیرانهترین قوانین مهاجرت در دنیا متعلق به کشور ما است. از گذشته هم بوده، سالهای سال از گذشته تا به امروز به این شکل بوده، یعنی ملت ما اصولا میهماننوازان خوبی هستند، اما اگر کسی بخواهد بیاید و صاحبخانه شود، با او برخورد میکنیم. بالاخره ما وطندوست هستیم و آن حسی که داریم در وجودمان، اجازه نمیدهد، ضمن اینکه وقتی ما سنمان کم بود، یادمان میآید همین افاغنه محترمی که تشریف آورده بودند در اوایل، بهجز تجاوز و بریدن سر زن و بچه مردم، کار دیگری انجام نمیدادند. الان آمدهاند و به یکسری مشاغل مشغولند، یکسریشان هم آمدند و فاطمیون و اینها در کنار ما بودند. یک بخشی از آنها که بودند، هستند، ولی الان اضافهشدن افراد دیگر چه معنیای دارد؟ ما یک نگاه عمیقی نسبت به نظام مقدس جمهوری اسلامی داریم. چرا باید امنیت نظام و امنیت مردم را با حضور این افاغنه در کشور زیر سوال ببریم؟ ضمن اینکه این کشور الان مشکل آرد دارد، مشکل آب دارد. الان این یارانههایی که مردم باید بهره ببرند، آنها دارند بهره میبرند. شما بروید و در شهرستانها ببینید، مردم میروند نان بخرند، خیلی جاها به سختی، ولی اینها میروند 10 تا، 20 تا. حالا ایرادی ندارد، بنده خدا هستند و باید اینها را سیر کرد و از اینها بگذریم؛ ولی اولویت، ملت خودمان هستند. دولت کم مشکل ندارد، کشور ما کم الان مشکل ندارد. ما الان مشکل گوشت داریم، مشکل آب داریم، مشکل نان داریم، مشکل برق داریم و... تعداد چند میلیونی اینها چقدر دارند از این ظرفیتهای ما بهره میبرند؟
- این را کدام ارگان باید نظارت کند؟
این را همه باید با هم تصمیم بگیرند. این یک تصمیم اساسی در دل نظام میخواهد. این چیزی نیست که شما بگویید الان مثلا سردار وحیدی بتواند رأسا در موردش اقدام کند؛ ایشان الان در این بحث یک هماهنگکننده است. نمیتوانیم بگوییم حالا اگر مثلا کار اشتباهی است، ایشان مقصر است و اگر کار درستی است، ایشان مثلا... نه، ایشان هماهنگکننده است. حتی نقش وزارت خارجه در این قضیه کم است؟ طالبانی که ادعا دارد من الان دیپلماسی موثر دارد و... ما اینجا برویم با دیپلماسی موثر طالبان مذاکره کنیم. وزارت خارجه مسئول است، وزارت اطلاعات مسئول است، وزارت اقتصاد حتی مسئول است. باید وزارت اقتصاد شاخصها را بدهد به مردم و اطلاعرسانی کند که اینها چقدر دارند از منابع ما استفاده میکنند. ما باید اینها را بدانیم.
- نظر شما درباره لایحه حجاب چیست؟
در این کشور هر چیزی باید یک چارچوبی داشته باشد، ولی اینکه ما بیاییم و الزام کنیم که این اصل هشتاد و پنجی شود، با اینکه اینقدر مشکلات و معضلات در کشور داریم، به نظرم کار منطقیای نیست. آن زمانی که خیلی اصرار داشتند به اصل هشتاد و پنجیشدنش، تمام تشکیلات جمع شدند و مخالفت کردیم، با اینکه خیلی فشار زیاد بود. که رفت و الحمدلله شورای نگهبان رد کرد و نشان داد که نقد ما هم نقد درستی بوده است. یکسری از آقایان با رفتارهای سلبی دنبال این بودند که نه آقا بزنیم و بگیریم. بعد جالب است در همان مثلا مرجع تظلمخواهی در آن نیست، یعنی مثلا یکی به من بگوید تو بیحجاب و بدحجابی، مثلا من دیگر نمیتوانم بگویم مرجعش چیه، کیه، برای چی این حرف را زدی، اصلا بر چه اساسی این را گفتی. بنابراین تهمتزدن آسان میشود. دوم اینکه قانون باید تیز باشد، نباید گِرد باشد که بشود دورش زد. قانون باید تیز و بُرنده باشد و تکلیف را روشن کند. این لایحه خیلی گِرد است. بنابراین اصل هشتاد و پنجیشدنش که اصلا نیازی نیست. بعد هم اینکه اصلا ما امر به معروف باید بکنیم، اما به زبان خوش. حضرت آقا هیچ کجا نگفته بروید و با چماق بزنید در سر مردم. نمیگویم زده شده، مثال میزنم. و یک اعتقادی من همیشه دارم؛ میگویم زمانه زبان چماق به پایان رسیده، امروز زمانه چماق زبان است. من باید زبانم اینقدر بُرا باشد که افراد بپذیرند، نه اینکه بخواهم به زور چیزی را در ذهن کسی کنم. به خدا با فرهنگسازی خیلی بهتر میشود. ما اگر طی این 15 تا 20 سال این همه مجموعه فرهنگی مفتخور در این کشور داریم؛ پول مفت میگیرند و مفت میخورند، هیچ غلطی هم نمیکنند، هیچ کاری هم برای ملت نکردند، هیچ خروجی هم ندارند، یک مشت مفتخور دور هم جمع شدند. ما اگر این بودجهای که به این مجموعهها تعلق دادیم، میگذاشتیم برای گسترش عفاف و حجاب، خیلی بهتر جواب میداد. «الانسان حریص علی ما منع»؛ انسان حریص میشود نسبت به هر چیزی که منعش کنند. و ما مدام آمدیم با منع کار کردیم و دیدیم جواب نمیدهد. و البته با این رفتار منافقگونه افراد هم من مخالفم. خیلی از این افرادی که خیلی اصرار به این بحث حجاب دارند که باید با چماق، با زور، با مشت آهنین و... یک کمی به نظرم در تربیت فرزندان و اطرافیانشان کوشا باشند، خیلی بهتر میتوانند برای جامعه مفید باشند تا با اینگونه رفتارها. اما اینکه اصل حجاب، بله، همه ما میدانیم. کسی هست که به حجاب علاقه نداشته باشد؟ کسی هست که به عفاف علاقه نداشته باشد؟ کما اینکه الزاما حجاب، عفاف قطعی نمیآورد و اصولا هم خیلیها شاید عفیف باشند، ولی باحجاب مثلا نباشند و این بخش را نداشته باشند. کما اینکه یکسری افراد داریم که اعتقاد دارند تمام آن کسانی که حجاب ندارند، اصلا عفاف هم ندارند. نه، این اشتباه است. عفت یک چیز ذاتی است، عفاف یک چیز ذاتی است، حجاب یک چیز ظاهری است. نباید خدای نکرده مردم را به چیزهایی خطاب کنیم که بعدا شرمنده هم مردم شویم و هم مدیونشان شویم. عفاف درونی است، حجاب ظاهری و متاسفانه ما تفکری در این کشور داریم که میخواهد بگوید نه، هر کسی حجاب نداشت، عفاف ندارد. کما اینکه من میگویم چه بهتر کسی که عفت درونی دارد، حجابش را رعایت کند. والله با زبان خوش، والله با زبان خوش، نسل جدید به پذیرش حجاب و اعتقادات قلبی دینی میرسند، کما اینکه خیلیهایشان داشتهاند و از دست دادهاند. ما بد عمل کردیم، ما باید دوباره اینها را احیا کنیم.
- چند تا کلمه خدمت شما عرض میکنم،
در یک جمله کلمات را توصیف کنید. آیتاللههاشمی رفسنجانی.
ایشان را نمیتوانم در کلمه توصیف کنم، باید چند دقیقه در موردش صحبت کنم. در مورد آقایهاشمی رفسنجانی اگر بخواهم در یک جمله بگوید، عامل اصلی انحراف از انقلاب اسلامی، خیلی از آن چیزهایی که مردم برایش انقلاب کردند. در واقع خیلی از آن آرمانهایی که به عشقش مردم جان دادند، خیلی از آن آرمانهایی که این جوانها رفتند و شهید شدند. من آقایهاشمی رفسنجانی را یکی از علل اصلی میدانم؛ بر اساس دلایل مختلفی که هست و باید بعدا در موردش مفصل صحبت کرد، اما یکی از نمونههایش دستپروردههای آقایهاشمی است؛ حسن روحانی و خیلیهای دیگر که خودتان میشناسید؛ اینها دستپروردههای اکبرهاشمی رفسنجانی هستند یا اکبرهاشمی بهرمانی؛ ایشان رفسنجانی بود و نوع مدیریت خانواده، همین تندرویهایی که الان دارند، هاشمی رفسنجانی در گذشته داشت. همین بزن بهادرهایی که ناخواسته یا خواسته پیرو تفکرات اینچنینی هستند، آقایهاشمی رفسنجانی هم برای خودش داشت. خروجیاش شد اتفاقات ناخوشی که الان داریم میبینیم و در کنارش به نظرم آقایهاشمی هم باید به آن نصیحتی که الان به مسئولان کردم، در گذشته یکی این نصیحت را به او میکرد و به این نصیحت گوش میداد. پیش از اینکه اول جهاد اکبر، اول خودت و محیط اطراف و خانوادهات را بساز. ایشان باید اول میپرداخت به تربیت فرزندان. مثلا یکی مثل فائزههاشمی، تو که در جمهوری اسلامی نماینده مجلس بودی، تو که در جمهوری اسلامی ایران خوب خوردی، خوب گشتی، لذت دنیا را بردی و عشق و حالش را کردی؛ اگر انقلاب نمیشد، فائزههاشمی تصور میکرد کجا بود؟ الان در دهاتهای رفسنجان احتمالا یک چادر به کمرش بسته بود و مرغ و خروسها را در پستو جا میکرد. بیشتر از این بود؟ یا مثلا مهدیهاشمی چیکار میکرد؟ احتمالا داشت سر زمین بیل میزد و بقیهشان هم همینطور. شما به واسطه نظام مقدس جمهوری اسلامی به همه جا رسیدید، حالا دارید به این نظام توهین میکنید؟ دارید به این نظام لگد میزنید؟ مردم هم آگاه میشوند. من کاری ندارم که مردم عزیز نظرشان چیست، هر کسی نظرش مهم است، اما این را بدانند پستترین و بدترین آدمها کسانی هستند که از سر یک سفرهای نمک برمیدارند و لگد به آن سفره میزنند. یک خائن همیشه خائن است، یک آدم قدرنشناس همیشه قدرنشناس است. آقایهاشمی رفسنجانی در یک جمله نمیگنجد و نمیتوانم در یک جمله معنایش کنم و در مورد آقایهاشمی رفسنجانی خیلی صحبتها دارم. اخیرا هم دیدم محمدهاشمی در مورد اخویاش گفته حضرت امام اول به اخوی من پیشنهاد داد رهبر شود. اینها توهماتی است که بالاخره دارند و بگذارید با این توهمات خوش باشند و من یک شعری را خواندم، یک توییتی زدم چند وقت پیش در جواب صحبت خانواده آقایهاشمی به این موضوع و این شعر را خواندم که بهرام چو گور میگرفتی همه عمر؛ حالا من با این لفظ خواندم؛ بهرمانی که گور میگرفتی همه عمر/ دیدی که چطور گور بهرمانی بگرفت. همه ما بدانیم که عاقبتمان خاک است، مسئولان ما هم بدانند اگرهاشمی بهرمانی هم باشید، در اوج قدرت، با اوج قدرت، آخرش عاقبت ما همان خاک است. چه بهتر که وقتی میرویم، در تاریخ از ما به نیکی یاد کنند و آه و ناله و نفرین مردم پشت سر ما نباشد، خدا از سر تقصیرات ما بگذرد انشاءالله و امیدوارم خدا ایشان را هم رحمت کند.
- سیدمحمد خاتمی؟
محمد فریبا.
- احمدینژاد؟
علی بابا، ولی علی بابایی که با 40 دزد بغداد هم طرف بود.
- روحانی؟
در مورد روحانی آن چیزی که میخواهم بگویم را نمیتوانم بگویم. بگویم؟
- بفرمایید.
به اندازه کافی در مورد اینها گفتم. در مورد حسن روحانی هیچ نظری ندهم، بهتر است، اما بعدها تاریخ اثبات خواهد کرد که این چهره مرموز چه خیانتهایی به کشور کرد.
- آقای مخبر؟
همان مخبر، در حد گفتن خبر ایشان عمل کرد. مخبر است.
گفت و گو: ابوالفضل دولتشاهی