روایت خواندنی سیدحسن خمینی از روز ثبتنام آیتالله هاشمی در سال ۹۲
یادگار امام گفت: روزی که آقای هاشمی برای ثبتنام سال ۹۲ رفته بود، گفتم با همان ماشینهای که همیشه رفت و آمد میکنید رفتید، گفتند بله برای رای مردم که نباید ریا کرد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی دیده بان ایران؛ حجتالاسلام سیدحسن خمینی در همایش دیدبان اعتدال عنوان کرد: سالروز ارتحال زینب کبری را گرامی میداریم و از این که توفیق شد در جمع دوستداران مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی باشم، خرسندم.
او افزود: در رسای آیتالله هاشمی رفسنجانی صحبت کردن سخت است، کسانی که ایشان را میشناسند بواسطه علقهای که با وی داشتند هنوز برایشان قابل باور نیست. اما به هر حال این تقدیر الهی است اگر قرار بود کسی بماند، پیامبر خدا میماند.
گزیده اظهارات سیدحسن خمینی را به نقل از خبرگزاری ها بخوانید؛
* کتابی را نوشته بودم سال گذشته نسخهای را مظهر آقای هاشمی تقدیم کردم، ایشان لطف داشتند و گفتند میخوانند، هفته بعد فرمودند مقدمه را خواندند. ایشان گفتند که مواردی که نوشته شده باطل است و وراد بحث شدیم، در این مجلس نمیگنجد که چه گفتیم مقصودم این است که آقای هاشمی چقدر نکتهدان بودند و گریز داشتند از ریا به گونهای که فکر میکردم که مقداری افراط میکردند.
* در ادوار مختلف آیتالله هاشمی به اشرافیت متهم شد، اما واقعیت این است که در عمل و گفتار به دور از ریا بود. در سخنرانیهایی ایشان گفتند به این دلیل جذب امام شدم که ریا نداشت. آقای هاشمی هم هیچگاه بنای کتمان نداشت و خودشان بودند.
* روزی که برای ثبتنام سال ۹۲ رفته بود، گفتم با همان ماشینهای که همیشه رفت و آمد میکنید رفتید، گفتند بله برای رای مردم که نباید ریا کرد. اشرافیت یعنی مال داشتن ، اگر ابراز کنیم به جهت تفاخر به دور از شان انسانی است، اما حالا کسی مال دارد اما کتمان میکند که ریا است و مصداق چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند، است.
* آقای هاشمی معتقد بود ریا مانع رشد در جوامع اسلامی است، او معتقد بود علت عقبماندگی در جامعه اسلامی این است که به تولید ثروت فکر نمیشود برای این است که توسعه کنار گذاشته میشود. بله هنگامی است که دین در جامعه حکومت میکند و میخواهند خوش نام باشد برای همین از ثروتاندوزی دوری میکنند. اما ایشان به توسعه جامعه فکر میکرد، آیتالله هاشمی خواستار توسعه و ثروتمند شدن جامعه بود که با اندیشه سوفیانی مخالف بود. در زندگی شخصیاش حتی قبل انقلاب نیز چنین میاندیشد.
*در جامعه باید "ساده زیستی" خصوصا میان مسئولان ترویج شود؛ زیرا اگر آنان ساده زیست باشند تحمل دردها در جامعه بیشتر می شود. لذا ساده زیستی در حوزه مسئولان را حتما باید ترویج کرد.
*یک بخش عدالت، در قانون گذاری است. قانون نباید ظالمانه باشد و قانون ظالمانه بدترین ظلم است. زیرا قانون ظالمانه باید اجرا شود که به معنای نهادینه کردن ظلم است. بخش دیگر عدالت، در اجراست که قانون عادلانه اجرا شود.
*" اعتدال" یک روش است؛ این روش هم عادلانه است و هم عاقلانه.
*آنچه مانع تصمیم عاقلانه می شود، ورود احساسات است. از امتیازات آقای هاشمی عدم ورود احساسات در مقام تصمیم گیری بود؛ در حالی که به شدت احساساتی بود. صبر او ریشه در عقلانیت او داشت.
*به دلیل عدالت شرط دیگر اعتدال است، در برخورد با مخالفان از شرط عدالت خارج نمی شد. لذا دشمنان دیروز را می توانست ببخشید یا حتی فراموش کند. او میتوانست به امروز نگاه کند و از آن پلکانی برای فردا بسازد. آقای هاشمی اعتدال داشت، زیرا عقلانیت داشت.
* جمله مشهوری از امام است که "ما مأمور به تکلیفیم، نه نتیجه". "هدف" قبل از پایان کار است، اما "نتیجه" بعد از انجام است.
*هدف وظیفه ما را معلوم می کند؛ امید همین جا معنا پیدا می کند، زیرا علی رغم در اختیار نداشتن تمام امور تلاش می کنیم.
*انسان معتدل کسی است که برای رسیدن به هدف بهترین و کم هزینه ترین راه را انتخاب می کند. آقای هاشمی اینگونه بود و لذا دیدبان اعتدال نبود؛ بلکه نماد اعتدال بود. او در اعتدال خود ثابت قدم بود و این امر ریشه در شجاعت و تدین داشت. انسان به دلیل "خوف" و "طمع" از عقلانیت خارج می شود. آنچه آقای هاشمی از ما می خواهد ثبات قدم در عمل عقلانی است. ما نیاز به اعتدال داریم اما بیش از آن به ثبات قدم در این راه نیاز داریم.
* هاشمی پراگماتیست نبود؛ اما عملگرا بود. آقای هاشمی شاگردی است که افتخار استادش بود. چه بخواهیم و نخواهیم و خوشمان بیاید یا نیاید، نام امام روی اوست. او فخر امام است و کسی است که می توان امام را از طریق او شناخت.
*آقای هاشمی هیچ گاه نمیخواست عامل شقاق در جامعه باشد. او به شدت به فهم و خواست مردم ایمان داشت.
*در آستانه انتخابات باید بشدت مراقب باشیم گرفتار چند پارگی و چند دستگی نشویم. امیدواریم این چند ماه با آرامش بگذرد و روزهای خوبی را شاهد باشیم.