کد خبر: 18562
A
ناگفته های اسماعیل دوستی از پشت پرده شورای شهر در گفت و گوی تفصیلی با دیده بان ایران:

شهردار و فرزندانش نباید روحیه سوداگری و کاسبی داشته باشد / نباید شهرداری بیاوریم که از روز اول برای ریاست جمهوری برنامه بریزد/ اردوگاه اصول گرایی درهم ریخته است، اما حداقل یکدیگر را تضعیف نمی‌کنند

قالیباف مدیر پرخرجی بود / اگر پیروزی اصلاح‌طلبان اتفاق بیفتد، سه گزینه برای اداره شهر بیشتر نداریم آقایان بی‌طرف، حناچی و محسن هاشمی، بقیه خودشان را زحمت ندهند اداره تهران شوخی نیست/با لابی نگذاشتند تحقیق و تفحص از شهرداری رای بیاورد!

شهردار  و فرزندانش نباید روحیه سوداگری و کاسبی داشته باشد / نباید شهرداری بیاوریم که از روز اول برای ریاست جمهوری برنامه بریزد/  اردوگاه اصول گرایی درهم ریخته است، اما حداقل یکدیگر را تضعیف نمی‌کنند

دیده بان ایران- سعید سیف : "شهر بی دفاع" مهم ترین نامی است که می توان به پایتخت ایران داد. شوراهای شهری که طی چهار دوره گذشته در خیابان بهشت جمع شده اند تا کنون نتوانسته اند مشکلات شهر بی دفاع را حل کنند. با اسماعیل دوستی درباره پشت پرده شورای چهارم گفت و گو کردیم؛ دوستی می گوید:"دولت گفته ما برای شما دو کار انجام می‌دهیم و بر این اساس لایحه مدیریت واحد شهری و لایحه خودکفایی یا تأمین منابع شهرداری را به مجلس می‌دهیم. همان زمان می‌خواستم به آقای روحانی بگویم که این کار امکان‌پذیر نیست. چون هیچ کدام از دولت‌های ما حاضر نشده‌اند تصدی‌های خود را واگذار کنند. مثلاً باید زمین شهری را منحل کنند و به شهرداری واگذار کنند."نکات مهم گفت و گوی اسماعیل دوستی با پایگاه خبری و تحلیلی دیده بان در ذیل آمده است: 

 

شهردار آینده تهران نباید نه خودش و نه پسرش فساد مالی داشته باشند

قالیباف مدیر پرخرج بود

با لابی  نگذاشتند تحقیق و تفحص از شهرداری رای بیاورد!

 

باید یک بنای یادبود در محل ساختمان پلاسکو ایجاد شود بنیاد مستضعفان ملک زیاد دارد

نباید شهرداری بیاوریم که از روز اول برای ریاست جمهوری برنامه بریزد

معتقدم اصلاح‌طلب‌ها در خودزنی خیلی تبحر دارند. تا جایی که من مطلعم اردوگاه اصولگراها درهم ریخته است، اما یکدیگر را تضعیف نمی‌کنند.

اگر پیروزی اصلاح‌طلبان اتفاق بیفتد، سه گزینه برای اداره شهر بیشتر نداریم آقایان بی‌طرف، حناچی و محسن هاشمی، بقیه خودشان را زحمت ندهند اداره تهران شوخی نیست

اعضای شورای شهر آن‌چنان که باید بر اموری که در شهرداری می‌گذرد، مسلط نیستند. چراکه شناخت و تخصصی در این زمینه ندارند. سابقه دوستان ما در شورای شهر در حوزه مدیریت شهری واقعاً اندک است.

 

در کوهدشت کاری کردم که هیچ اصول گرایی رجز خوانی نکند 

 

 

مشروح گفت و گوی پایگاه خبری و تحلیلی دیده بان ایران در ذیل آمده است: 

 

یکی از مسائلی که درباره شما مطرح میشود، ‌بحث حمایت از آقای قالیباف است؛ با این اوصاف در چهار سال شورا عملکرد شهردار تهران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من با قاطعیت می‌گویم که هیچ حمایت شخصی از آقای قالیباف نکرده ام. نه فقط آقای قالیباف، بلکه اگر فرد دیگری هم شهردار تهران می بود،‌ من به‌عنوان شخص شهردار از او حمایتی نمی‌کردم. چون نه اهل کار اقتصادی هستم و نه مدیریت کاسب‌کارانه را قبول دارم؛ اهل ساخت و ساز هم نیستم.

یعنی شما جزو دارندگان املاک نجومی نبودید؟

اصلا و ابداً!

اگر چنین سندی منتشر شود چه؟

ببینید من اصلاً نیازی به این گونه املاک ندارم. از انتشار هر سندی هم استقبال می‌کنم. اگر هم از کسی حمایتی کرده ام، حسب‌الامر رهبری بوده است.

در دیدار اعضای شورای شهر با رهبری، ایشان فرمودند که وظایف شورا حول سه محور نظارت، حمایت و هدایت تعریف می‌شود. در نتیجه من در بحث حمایت از شهر و شهرداری موضع داشته‌ام و نباید این‌گونه تعبیر شود که از شخص شهردار حمایت کرده‌ام. البته شاید زمانی شهردار مسئله‌ای منطقی گفته باشد و من از آن حمایت کرده باشم، اما به هیچ وجه نباید نه از قالیباف و نه از هیچ شهردار دیگری، دفاع غیرمنطقی داشته باشیم. اگر بخواهم عملکرد شورای چهارم را شرح دهم، باید بگویم که معتقدم اعضای شورای چهارم در بحث هدایت و حمایت سنگ تمام گذاشتند، اما در بحث نظارت نمره قابل قبولی نمی‌گیریم.

چرا بحث نظارت در این شورا کمرنگ بود؟

یک علت آن خلأ قانونی است. مثلا دیوان محاسبات دخل و خرج دولت را کنترل می‌کند و برای هر مدیر یا وزیر یا هر استانداری یک ذی‌حساب از طرف وزارت اقتصاد تعریف و دخل و خرج آن سازمان کنترل می‌شود. اما در شورای شهر این قانون که ما بتوانیم خودمان یک ذی‌حساب تعیین کنیم، وجود ندارد. یعنی یک شخص هم شهردار است و هم ذی‌حساب است. در صورتی که معتقدم باید یک دیوان محاسبات شهری داشته باشیم که ذی‌حساب‌های شورای شهر هم از سوی اعضای شورا انتخاب شده و بر درآمدها و هزینه‌های شهرداری کاملا مسلط باشند و آنها را کنترل کنند. این یکی از ضعف‌های بزرگ شورای کلان‌شهرهاست که نمی‌توانند طبق قانون، نظارتی سیستمی بر شهرداری داشته باشند. البته دلیلش این است که قانون بالادستی هم وجود ندارد و مجلس شورای اسلامی باید برای این موضوع چاره‌ای بیندیشد.

از طرفی ضعف دوم این واقعیت است که اعضای شورای شهر آن‌چنان که باید بر اموری که در شهرداری می‌گذرد، مسلط نیستند. چراکه شناخت و تخصصی در این زمینه ندارند. سابقه دوستان ما در شورای شهر در حوزه مدیریت شهری واقعاً اندک است.

به نظر می رسد که در میان این علل، بحث تطمیع هم وجود دارد. طبق گزارش سازمان بازرسی، بخشی هم املاک نجومی دریافت کرده‌اند.

من از اینجا از طیف اصلاح‌طلب دفاع می‌کنم. هیچ کدام از اعضای این طیف چنین املاکی دریافت نکرده‌اند و کاملاً مخالف چنین مسئله‌ای بودند.

چرا شورای چهارم نتوانست یک شهردار اصلاح‌طلب انتخاب کند؟

برخی می‌گویند فراکسیون اصلاح‌طلب‌ها در این زمینه ضعیف عمل کرد، اما من چنین اعتقادی ندارم. ما 14 نفر بودیم که از آن لیست رأی آوردیم؛ در صورتی که طیف مقابل 15 نفر بودند.  دو نفر هم بدون لیست رأی آوردند. یعنی آقایان ساعی و جدیدی. حال ما در بدو ورود به شورا 13 نفر بودیم که آقای "محسن هاشمی" را برای شهرداری در نظر داشتیم. در همان زمان آقای "دنیامالی" خیلی صادقانه اعلام کرد که اگر آقای هاشمی در برابر آقای قالیباف قرار بگیرد، من به آقای قالیباف رأی می‌دهم. البته جای تشکر دارد که آقای دنیامالی تکلیف ما را مشخص کرد، اما خانم راستگو به ما نگفت که رأی نمی‌دهد و تا همان روزی که جلسه رسمیت یافت به ما اعلام کرد که به آقای هاشمی رأی می‌دهد. بنابراین ما نگاه‌های مستقل، مانند آقایان جدیدی، ساعی و رضازاده را متقاعد کردیم و این افراد در رأی‌گیری اولیه که هیئت رئیسه شورا انتخاب شد، به آقای مسجدجامعی رأی دادند. بعد از آن ما برای انتخاب شهردار جلسه گذاشتیم. در اینجا دو اتفاق افتاد که شاید تا پیش از این جایی بیان نشده باشد؛ اول اینکه ما 15رأی بودیم که در برابر 15رأی طیف مقابل قرار گرفتیم، با یک رأی ممتنع که به نظرم آقای شیبانی بود. در اینجا آقای مسجدجامعی باید ختم جلسه را با اعلام اینکه هیچ یک از آن دو نفر رأی نیاوردند، اعلام می‌کرد تا فردای همان روز ما یک سرپرست برای شهرداری قرار می‌دادیم تا زمانیکه روی یک شهردار توافق کنیم، اما آقای مسجدجامعی رأی‌گیری مجدد را اعلام کرد.

حال با توجه به اینکه شهرداری در اختیار آنها بود و لابی‌گری‌هایشان قوی‌تر بود، در نتیجه در رای گیری مجدد آقای شیبانی به آقای قالیباف رأی داد، یکنفر هم رأی اشتباهی نوشت و خانم راستگو هم رأی دیگری داد و ما شکست خوردیم. پس لابی‌گری ما در مرحله اول ضعیف نبود، یعنی با عنایت به نظر آقای دنیامالی و خانم راستگو، ما باز هم 15 رأی داشتیم. بنابراین اگر مدیریت جلسه قوی بود و آیین‌نامه را رعایت می‌کردند، در چهار سال بعدی آقای قالیباف شهردار نبود.

داستان دوم که آن هم در جایی گفته نشده این است که در هیئت رئیسه دور بعد بین خودمان اختلاف افتاد. من همیشه در این چهار سال به‌عنوان سخنگو کاندیدا بودم و رقیبم آقای تقی‌زاده بود. از طرفی همواره 14رأی داشتم و آقای تقی زاده 16 رأی، به علاوه یک رأی ممتنع. زمانیکه آقای مسجدجامعی در هیئت رئیسه رأی نیاورد، آقای حکیمی‌پور را برای نایب‌رئیسی کاندید کردیم، اما یکی از دوستان خودمان به او رأی نداد، وگرنه ما نایب رئیسی را داشتیم. بنابراین در این چهار سال فقط یک سال رئیس داشتیم و در سال‌های بعد در هیچ یک از سمت‌های رئیس، نائیب رئیس، منشی و سخنگو شخصی را نداشتیم. اما باید توجه کرد که بیشترین کارآمدی شورای چهارم در اختیار اصلاح‌طلبان بود. به طوریکه ما دو کمیسیون در اختیار داشتیم؛ یکی کمیسیون عمران و حمل و نقل به ریاست آقای دنیامالی و دیگری کمسیون شهرسازی که آقای سالاری رئیس آن بود. حال این دو کمیسیون واقعاً زحمت کشیدند و کار کردند. بر این اساس ‌من از بچه‌های اصلاح‌طلب دفاع می‌کنم. در عین حال باید توجه کرد که شورای شهر نباید رنگ و بوی سیاسی داشته باشد و نباید بیش از دو روز سیاسی باشد؛ آن هم ‌یکی روز انتخاب شهردار و دیگری روز انتخاب هیئت رئیسه شورا. بنابراین در سایر روزها شورا برای کار کارشناسی است.

من در بسیاری از موارد نظرم با سایر دوستان متفاوت بوده است. چراکه کارم این بوده، 16 سال شهردار بودم و مدیریت شهری و خدمات شهرداری را می‌فهمم. برخی دوستان با بعضی طرح‌ها و لوایجی که در صحن مطرح می‌شد، مخالفت می‌کردند. به عنوان مثال در موضوع تغییر مکان نمایشگاه بین‌المللی به شهر آفتاب،یکی از دوستان می گفت که رفتن نمایشگاه بین‌المللی به شهر آفتاب حرام است. این درحالیست که رفتن نمایشگاه از منطقه سئول آرزوی دیرینه مردم تهران بوده است. علاوه بر این شهرداری در آنجا 300هکتار زمین از مرقد امام گرفته است و این اقدام در آینده درآمد سرشاری برای شهرداری تهران ایجاد می کند. مسئله باید به این صورت مطرح می‌شد که هزینه‌هایی که در آنجا انجام شده و بین 800 تا 900 میلیارد تومان است، مورد بررسی قرار گیرد و شوراطرحی مبنی بر تحقیق و تفحص از هزینه‌های نمایشگاه بین‌المللیرا مطرح کند.

 

چرا در شورای چهارم هیچ وقت تحقیق و تفحص درباره آقای قالیباف مطرح نشد؟

اتفاقاً یکی از طراحان تحقیق و تحفص درباره حادثه پلاسکو من بودم و آن طرح را نوشتم، اما رأی نیاورد. اگر رأی می‌آورد، اصلاً نیازی نبود که مجلس طرح تحقیق و تحفص انجام دهد. اصولگرایان در اینجا اشتباه کردند. در این مسئله خیلی لابی کردیم، اما لابی آنها قوی‌تر است. زمانی که آقای چمران در مرحله دوم رئیس شورا شد، برای انجام مصاحبه‌ای به صداوسیما رفت و گفت که اصلاً لابی نکردند. من را پشت خط آوردند، همانجا گفتم اتفاقاً خیلی لابی کردید و لابی سنگینی را هم در داخل و هم در بیرون انجام دادید. اگر این کار انجام نمی‌شد، شاید مسجدجامعی رأی می‌آورد. باید اعلام کنم که آنها در لابی کردن بسیار  قوی‌تر از ما هستند؛ چراکه ما ارتباطات آنها را نداریم.

وقتی طرح تحقیق و تفحص رأی نیاورد، پیش آقای چمران رفتم و علت رأی ندادنشان رو جویا شدم که گفتند نام طرح را به تحقیق و بررسی تغییر دهید. آن طرح هم رأی آورد و با اینکه ما به آن رأی ندادیم، اما آنها با 16 رأی آن را تصویب کردند. بعد از آن دو گروه هم تشکیل دادند که هنوز گزارششان به صحن شورا نیامده است.

4650_503

چرا طرح به مجلس رفت؟ در آنجا چه اتفاقی افتاد که طرح تصویب نشد؟

مجلس باید آن را تصویب می‌کرد. زمانیکه خودم نماینده مجلس بودم،هر طرح تحقیق و تفحصی را امضا می‌کردم، حتی اگر علیه وزیری بود که با من رفاقت داشت. چنین طرحی هم به نفع سازمان و کشور است و هم افکار عمومی را قانع می‌کند. اینکه طرح تحقیق و تفحص از شهرداری در مجلس رأی نیاورد، باعث شد هم مجلس تضعیف شود و هم شهرداری ضرر کند. چرا شهرداری ضرر کرد؟ چون همه می‌گویند لابی کردند و... در صورتی که ما صحت و سقم آن را نمی‌دانیم. من از دوستانم در فراکسیون امید سؤال کردم و یکی از افراد گفت که متأسفانه مسئله جنبه سیاسی پیدا کرد. باید همیشه واقعیت‌ها را بگوییم. در مجلس فراکسیون امید هست،‌ فراکسیون پایداری هم وجود دارد. ممکن است این حرف به ضرر من باشد، اما به نظرم پایداری‌ها فعالترند، وگرنه 70 نماینده چگونه می‌توانستند چند رئیس کمیسیون داشته باشند؟.مشخص است که لابی دارند و قوی هم هستند. پایداری‌های مجلس فعلی مانند چپ‌های مجلس پنجم هستند و جدی و باانگیزه کار می‌کنند. در صورتی که در فراکسیون امید انگیزه کم است. یک فراکسیون دیگر هم وجود دارد و آن مستقلین هستند. هر زمانی که فراکسیون امید، مستقلین را به سمت خود بکشاند،‌ رأی را به دست می‌آورند. مانند جریان استیضاح آقای آخوندی. در طرح تحقیق و تفحص از شهرداری هم می‌توانستند چنین کاری بکنند، اما آن را انجام ندادند. چون آدم‌های پررنگ سیاسی جلودار این کار شدند و اشتباه استراتژیک هم اینجا بود؛ چراکه باید افراد معتدل که انگیزه‌های سیاسی کمرنگی دارند این کارها را پیگیری کنند تا مستقلین هم جذب شوند و این نیاز به تدبیر دارد.

در بحث املاک نجومی اگر دوستان ما آن را سیاسی نمی‌کردند و بازرسی کل کشور کارش را ادامه می‌داد هم نتیجه مثبتی می‌گرفتیم و هم حکومت این همه هزینه نمی‌داد و هم یاشار سلطانی به زندان نمی‌رفت. اما متأسفانه برای اینکه خود را در فضای مجازی برجسته کنیم، این مسئله را سیاسی کردیم و در نهایت هم نتیجه نگرفتیم.

به آقای قالیباف برای 12 سال فعالیت در شهرداری چه نمره‌ای می‌دهید؟

برای 8 سال اول به او نمره بالای 15 می‌دهم، اما برای چهار سال آخر زیر 15.

چرا؟

مدیر باید زمان مشخصی را در یک مسند باشد، 12 سال واقعا زیاد است. چراکه خلاقیت‌ها به پایان می‌رسد و چیز جدیدی برای ارائه باقی نمی‌ماند،‌ مخصوصااگر کابینه‌اش همان کابینه سابق باشد. عمر مفید یک مدیر در هر مقام و منصبی پنج سال است.

یکی از مشکلات ما در تهران عدم ایجاد زیرساخت‌هاست. به این معنی که تمرکز بر روی ساخت اتوبان‌ها قرار گرفت، در حالی که در شهرهای جدید به گسترش سیستم حمل‌ونقل عمومی مانند مترو نیاز است. 8 سال را به این شکل از دست دادیم با بهانه‌هایی از این دست که به ما بودجه ندادند و... . آقای قالیباف شاید مدیر منضبط و منظمی باشد، اما استراتژی مدیریتش برای شهر تهران مناسب نبود؛‌آیا موافقید؟

به نظر من در طول تاریخ انقلاب دو شهردار کارآمد داشتیم؛ یکی آقای کرباسچی بوده و دیگری آقای قالیباف. سایر شهردارهای ما نیز زحمت کشیده‌اند. مثلاً در بحث انضباط مالی بهترین شهردار آقای الویری بوده است. هرچنددر کارهای عمرانی از آن دو نفر کمرنگ‌تر خود را نشان داد، اما در مبارزه با فساد توفیق زیادی داشت. آقای کرباسچی یک مدیر فکور، کارآمد و دوراندیش بود و آدم‌هایی که با او کار می‌کردند نیز قوی بودند. او موفق شد در دوره‌ای از تاریخ انقلاب یک رنسانس عمران شهری در کشور ایجاد کند. باید توجه کرد که تهران قلب کشور است و هر اتفاقی که در آن بیفتد،‌ چه خوشایند و چه ناخوشایند، در کشور تأثیر به‌سزایی دارد. آن زمانی که آقای کرباسچی شهردار تهران شد، اقدامات شهرداری تهرانگسترش یافت.او شجاعت و ریسک‌پذیری را به مدیران شهری آموخت و این کار بی‌نظیری بود. من آن زمان شهردار خرم‌آباد بودم و از کارهای او در تهران الگو می‌گرفتم. در آن زمان انقلاب شده بود و با جنگ هم مواجه بودیم و اتفاقاتی که افتاده بود در بعد از انقلاب بی‌نظیر بود.

بعد از آقای کرباسچی چند شهردار داشتیم. به نظرم بدترین دوران شهرداری زمان  آقای احمدی‌نژاد بود.اگر عملکرد آقای احمدی‌نژاد را نگاه کنید به غیر از توزیع بن، حلیم و آش در خیابان‌ها کاری از او سر نزد. البته آقای بهبهانی چند دوربرگردان در بلوارهای تهران درست کرد، اما ابداً کار شاخصی در زمان شهرداری او انجام نشد.بعد از آن آقای قالیباف آمد، او فرمانده ناجا بود و کارهای خارق‌العاده‌ای انجام می‌داد. او خودروهای بنز را برای ناجا آورد. هرچند خیلی‌ها به او ایراد می‌گرفتند. وقتی قالیباف شهردار تهران شد، یک استراتژی برای خود تعیین کرد که کارهای باقی مانده از زمان کرباسچی را ادامه دهد، مانند تونل‌ها و شریان‌های اصلی، اتوبان‌ها، تقاطع‌های غیرهمسطح، مترو و توسعه فضای سبز. آقای قالیباف در این شاخص‌های شهری توفیق داشته است. تمام رینگ‌های تهران یا تمام شده است یا در حال تمام شدن است. البته شهید شوشتری و تونل شهید متوسلیان که ادامه تونل صیاد است، باقی مانده است. سایر شریان‌های اصلی تهران به اتمام رسیده است. همچنین آقای قالیباف در ساخت تقاطع‌های غیرهمسطح توفیق خوبی داشته است. به طوریکه بیش از 150 تقاطع غیرهمسطح در این زمان ساخته شده است.

البته اشکالی که آقای قالیباف دارد این است که یک مدیر کمیت‌گرا است. اشکال دیگرش این است که پرخرج است. مثلاً اگر پروژه‌ای را شروع می‌کند که به پنج سال زمان نیاز دارد،‌ او می‌خواهد آن را دو ساله تمام کند. ایده‌اش این است که با صرف هزینه پولی، زمان بخرد. اگر این فرآیند کنترل شده باشد، مناسب است، اما معتقدم کنترل آن بسیار دشوار است و ما در برخی از پروژه‌ها مانند پل صدر و تا حدی هم تونل توحید این کنترل را نداشتیم. در زمان ساخت پل صدر کشور در تحریم بود و بالشتک‌هایی که برای آن خریداری شده، چند دست چرخیده و مستقیماً وارد نشده است. همین موضوع باعث شد برای آن پروژه خیلی خرج شود.خلاصه آقای قالیباف کارهای بزرگی انجام داده، اما مدیری است که ریخت و پاش دارد.

آقای قالیباف به حلقه خاصی از مدیران باور دارد. مثلاً از مدیران دوران آقای کرباسچی استفاده نکرده، بلکه افرادی را از بنیاد تعاون ناجا به شهرداری آورده است؛ در این باره چه نظری دارید؟

آقای قالیباف ریسک‌پذیر است. در تهران کار کردن سخت و با بیابانی که می‌توان در آن به هر شکلی مانور داد، متفاوت است. در رابطه با پروژه‌های تونل توحید و پل صدر شهامت به خرج داده است. اشکالی که آقای قالیباف در دو دوره قبل داشت، این بود که از اقیانوس نیروهای شهرداری استفاده نمی‌کرد. اعتقاد دارم در شهرداری تهران که بالای 60هزار نفر پرسنل دارد، بهترین نیروها برای شهرداران مناطق، مدیران سازمان‌ها و شرکت‌ها وجود دارد. اما آقای قالیباف برون‌گرا بود و اعتقاد داشت باید از بیرون نیرو آورد. همین باعث شد که خیلی از نیروهای شهرداری نسبت به آقای قالیباف بدبین شوند. یعنی سطح محبوبیت شهرداران تهران در بین پرسنل به‌گونه‌ای است که آقای الویری محبو‌ترین است، حتی آقای کرباسچی هم محبوب نیست. چون او هم مانند قالیباف از بیرون نیرو آورد. در دوره‌ای که ما در شورا بودیم با او مذاکره کردیم از نیروهای خود شهرداری استفاده کند و این کار را هم کرد.

انتخابات شورای شهر آینده را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا اصلاح‌طلبان به لیست واحدی می‌رسند؟

باید برسند، در غیر این صورت ممکن است ما ضرر ‌کنیم.

بحث دولیستی مطرح می‌شود.

من هم شنیده‌ام که خیلی از دوستان اصلاح‌طلبمان ساز جدایی می‌زنند که این موضوع به صلاح نیست. باید تحت امر شورای عالی اصلاحات عمل کنیم. البته خود شورای عالی اصلاحات هم نباید کاندید‌شود. چراکه نمی‌شود هم بازیکن بود و هم داور.

ریشه همه این اختلافات به این برمی‌گردد که چه کسی شهردار شود. به نظر شما شهردار آینده چه فردی خواهد بود؟

همان زمانیکه رأی آوردیم من به دوستان گفتم دنبال آقای بی‌طرف بروید. بهترین گزینه برای شهرداری تهران آقای بی طرف است. اعتقاد دارم که مهم‌ترین مسئله درباره شهردار تهران سلامت اوست. اگر هم فرد سیاسی باشد، نباید آن را در کار دخالت دهد. شهردار تهران باید آدم سالمی بوده و کاسب نباشد. وقتی هم که شهردار تهران شد،‌کیف سیاسی خود را کنار گذاشته و فقط به فکر کار اجتماعی و خدماتی برای مردم باشد. رویکرد جدید شهرداری دیگر خدماتی نیست، بلکه اجتماعی است. کرامت مردم، رفاه، آسایش و آرامش انسان‌ها وظایف شهرداری است؛ حمل زباله و آسفالت کردن معابر فرع قضیه است. در دوره چهارم ما روی شهر هوشمند خیلی کار کردیم. 43درصد بوجه شهرداری را به کمیسیون عمران و حمل‌ونقل اختصاص دادیم.

نوسازی ناوگان حمل‌ونقل جزو وظایف شما بود، اما شاهدیم خیلی از رانندگان تاکسی ناراضی هستند.

ما در نوسازی ناوگان حمل‌ونقل توفیق زیادی نداشتیم. اکنون نیازمند 11هزار دستگاه اتوبوس هستیم، اما تنها 6هزار دستگاه داریم که نیمی از آن فرسوده است.البته مترو برایمان در اولویت است و برای نوسازی اتوبوس‌ها هم خودمان بودجه نداریم و هم دولت. متاسفانه آن زمانی که دولت پول داشت کوتاهی کرد. در همان موقع باید اتوبوس‌ها و واگن‌های مترو خریداری می‌شد، اما بودجه‌ای به ما ندادند. البته ما توقع چندانی از دولت نداریم. زیرا حقوق کارمندان خود را هم به سختی پرداخت می‌کند. تنها توقعمان از دولت این است که برای ما فاینانس داخلی و خارجی باز کنند.

بحث درآمدزایی شهرداری باید حل شود تا مانند 10 سال گذشته به شهرفروشی روی نیاورد؛ شورای چهارم برای این مسئله چه کرد؟

دولت گفته ما برای شما دو کار انجام می‌دهیم و بر این اساس لایحه مدیریت واحد شهری و لایحه خودکفایی یا تأمین منابع شهرداری را به مجلس می‌دهیم. همان زمان می‌خواستم به آقای روحانی بگویم که این کار امکان‌پذیر نیست. چون هیچ کدام از دولت‌های ما حاضر نشده‌اند تصدی‌های خود را واگذار کنند. مثلاً باید زمین شهری را منحل کنند و به شهرداری واگذار کنند و همین می‌شود منبع درآمدی برای شهرداری، اما دولت این کار را انجام نمی‌دهد. از طرفی مخابرات، شرکت آب و فاضلاب و تربیت بدنی نیز هیچ کدام مایل به واگذاری دارایی‌های خود به شهرداری نیستند. در نتیجه انگیزه تمرکززدایی و واگذاری تصدی‌ها به شهرداری‌ها یا حکومت‌های محلی هنوز در هیچ کدام از دولت‌ها شکوفا نشده است.

در حادثه پلاسکو شاهد نارضایتی آتش‌نشان‌ها بودیم، در رابطه با تجهیزات آتش‌نشانی‌ها چه کاری انجام داده‌اید؟

بحث عملکرد آتش‌نشانی در پلاسکو جدای از بحث تجهیزات آتش‌نشانی است. معتقدم تجهیزات ما در حد یک ساختمان 10 الی 11 طبقه بیشتر نیست. تا این تعداد طبقات ما به تجهیزات روز و مدرن مسلحیم. اما اینگونه نیست که کاملا به روز باشیم. چراکه هر روز ابزارهای جدیدی به بازار می‌آید، اما توان آتش‌نشانی ما در حد ساختمان‌های 11 طبقه، توان خوبی است و تا به حال هم در ساختمان‌هایی از این دست اتفاق ناگواری نداشتیم. در پلاسکو چند تفاوت وجود داشت از جمله اینکه ساختمان فرسوده بوده و مالک ساختمان به آن رسیدگی نکرده بود. مالک برای این ساختمان گاز شهری نکشیده بود. در نتیجه چندین کپسول گاز در این ساختمان وجود داشت که خودشان باعث انفجارهای متعدد شدند. دیگر اینکه آتش‌نشانی نباید این‌قدر در ساختمان پلاسکو می‌ماند. وقتی این افراد وارد ساختمان می‌شوند، مستأجرین را خارج می‌کنند، پلیس هم همکاری می‌کند. من خودم آنجا بودم و زمانی که دود آبی را دیدم به این نتیجه رسیدم که خاموش شده اما آتش نهفته در تمام ساختمان پیچیده بود.هیچکس نگفت که ساختمان پلاسکو دو سقف اصلی و کاذب داشته که بین آنها حدود 80سانتی‌متر فاصله بوده است. مستأجرین ساختمان این فاصله را پر از البسه کرده  بودند. زمانی که دود آبی مشاهده شد، همه فکر کردند کار تمام شده است. ‌در حالیکه از نظر زمانی اشتباهی اتفاق افتاد. ساختمان‌های مدرن امروز اگر عایق کاری و ضد حریق هم باشد، یک ساعت و نیم الی دو ساعت بیشتر تحمل چنین آتشی را ندارد.

چه کسی دستور داده که آتش‌نشان‌ها در ساختمان باقی بمانند؟

فرمانده عملیات را در جلسه شورا آوردیم و او گفت من دستور دادم که آنها خارج شوند، اما آنها هنگام خروج نتوانستند نجات پیدا کنند و ساختمان ریزش کرد. در صورتی که من این را قبول ندارم و باید زودتر دستور می‌داد.

اکنون مالکین پلاسکو باید چه کنند؟ به آن‌ها گفته شده به پاساژ نور بروند، در حالیکه آنجا یک پاساژ متروک است و بافت خیابان ولی‌عصر با نوع فعالیت آن‌ها سنخیت ندارد. بحث مالکیت بنیاد مستضعفان هم در بین مباحث سیاسی گم شده، در حالی که این بنیاد باید پاسخگو باشد.

مستأجران باید سر و سامان بگیرند. دولت، مجلس، شهرداری و بنیاد مستضعفان باید فکری به حال این افراد کنند. موقتاً باید جایی برای آ‌نها در نظر گرفته شود. البته خود پاساژ نور هم مشکل سند دارد. آقای فاضلی از اتحادیه اصناف تهران به‌صورت جدی پیگیر است. دولت هم بنا بوده به آنها وام 300میلیون تومانی اعطا کند. از طرفی بنیاد مستضعفان می‌گوید که طبق قانون نمی‌تواند حق و حقوق این‌ افراد را پرداخت کند. چون اینها مالک اعیان بودند که تخریب شده، اکنون فقط عرصه مانده که متعلق به بنیاد است. در همین زمینه با آقای نعمت احمدی از حقوق‌دان‌های برجسته صحبت کردم و پیشنهاد او را مبنی بر اینکه مجلس درباره این موضوع یک طرح دوفوریتی بنویسد که مستأجرین پلاسکو حق سرقفلیشان محفوظ می‌ماند، به نمایندگان مجلس اعلام کردم. نمونه‌ چنین طرحی را هم درقبل از انقلاب و هم در بعد از آن داشته‌ایم. متأسفانه مجلس چنین طرحی را نداد، اما آقای سعیدی‌کیا گفته بود که ما اینجا را می‌سازیم و طبق شرایط جدیدی به این‌ افراد واگذار می‌کنیم. این یعنی هیچ. ممکن است با قیمت متفاوتی بخواهند آن را واگذار کنند که افراد زیر بار نروند. در نتیجه مجلس باید این مسئله را حل کند. اعتقاد دارم مجلس باید وارد شود و یک طرح بنویسد و فکر هم می‌کنم شورای نگهبان و آقای سعیدی‌کیا هم خیلی مخالف نباشند.

آیا قرار نیست یادبودی در آن محل برای آتش‌نشانان شهید ساخته شود؟

مشخص نیست که ما موافقت کنیم آنجا دوباره ساختمانی احداث شود. در آن محل باید یک یادمان به‌علاوه یک پارکینگ ساخته شود. بنیاد مستضعفان ملک و زمین زیاد دارد،‌ در یکی از این زمین‌ها برای مستأجرین سابق پلاسکو یک ساختمان تجاری بسازد.

ساختمان‌های دیگری هم هستند که وضعیتی شبیه به پلاسکو دارند، شورای شهر چه پیگری‌هایی در این زمینه داشته؟

973 برج یا ساختمان 10طبقه به بالا داریم که از این تعداد 30درصد یا فرسوده است یا نیاز به مقاوم‌سازی و تعمیر اساسی دارد. حالا این 30درصد شامل وزارتخانه‌های دولت،‌ ساختمان‌های تجاری، ‌اداری و مسکونی می‌شود. شهرداری موظف به آنالیز و کنترل این ساختمان‌ها شده تا سپس از طریق وزارت کشور یا شورای تأمین استان تهران به مالکین اخطار دهیم که نسبت به تعمیر و مقاوم‌سازی اقدام کنند.

قبلاً اخطار گرفته‌اند آیا این کفایت می‌کند؟

یکی از بحث‌هایی که در شورا داریم و عده‌ای اعم از اصلاح‌طلب و اصولگرا احساسی با آن برخورد می‌کنند این است که می‌گویند شهرداری می‌توانست پلاسکو را قفل کند. اگر این کار را انجام می‌داد،‌ آن 600 نفر را باید کجا اسکان می‌داد؟ همه چیز که دست شهرداری نیست، ‌دستگاه قضایی، فرمانداری و استانداری هم باید به صحنه بیایند. این‌ کار مانند مسئله بافت فرسوده است و نیاز به عزم ملی دارد. ما بالای 700هکتار در تهران بافت فرسوده یا ناپایدار داریم. این مسئله را که شهرداری نمی‌تواند به تنهایی حل کند، اصلاً بودجه آن را از کجا بیاورد؟ در جلسه‌ای که با بعضی از نمایندگان مجلس داشتم به آن‌ها گفتم شما نماینده تهرانید اما نمی‌دانید امیراکرم و فرحزاد کجاست؛ می‌توانم شما را به جاهایی ببرم که در بشاگرد و کهگیلویه و بویراحمد هم نیست. در تهران 550 مدرسه فرسوده داریم که یک زلزله چهار ریشتری هم می‌تواند باعث شود، یک دانش‌آموز سالم باقی نماند. هیچ کدام از استان‌های کشور این‌گونه نیست. یک بیمارستان سالم در این شهر نداریم،‌ آن بیمارستان‌های سالمی که هست مربوط به بخش خصوصی است؛ ساختمان‌های اداری هم همه فرسوده‌اند. به آنها گفتم به اندازه نماینده‌ای که برای شهرستان فکر می‌کند، برای تهران فکر کنید. این یعنی چه که ما نماینده ملت ایرانیم؟ پس تهران چه می‌شود؟ همین دره اسلام‌آباد انواع و اقسام فسادهایی وجود دارد که در هیچ استانی نیست. در دره فرحزاد بچه خرید و فروش می‌شود. نه فقط اینها، نمایندگان قبلی تهران هم مردم را ندیدند.

اگر قرار باشد اصلاح‌طلب‌ها شهردار آینده را انتخاب کنند، بین آقایان مهرعلیزاده و هاشمی چه کسی انتخاب می‌شود؟

اگر پیروزی اصلاح‌طلبان اتفاق بیفتد، سه گزینه بیشتر نداریم. آقایان بی‌طرف، حناچی و هاشمی. بقیه خودشان را زحمت اداره تهران شوخی نیست، من شهردار یک منطقه آن بوده‌ام و می‌فهمم چیست؛ چه برسد به 22 منطقه. شهردار تهران کابینه می‌خواهد، به‌تنهایی که نمی‌توان وظایفش را انجام داد، بلکه هفت معاون، 22 شهردار منطقه و بیش از 50 نفر هم مدیرعامل می‌خواهد. آیا دولت این قدر کابینه دارد؟ نکته دیگر این است که شهرداری تهران خیلی تفاوت پیدا کرده و بعضی از دوستان متوجه نیستند. زمان آقای کرباسچی بودجه شهرداری تهران به 1000 میلیارد تومان نرسید، اکنون بودجه شهرداری 17هزار میلیارد تومان است. نیازهای مردم هم خیلی فرق کرده است؛ اگر دیروز توقع مردم حمل زباله‌هایشان بود،‌ امروز توقعشان این است که در رفاه و امنیت روانی زندگی کنند و سرحال باشند. این وظیفه شهرداری است.

اگر اصلاح‌طلب‌ها یکسری افراد سیاسی را در لیست گذاشتند، آیا می‌توانند این اهدافی را که گفتید تأمین کنند؟

توصیه می‌کنم که شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاحات افرادی را در لیست بگذارند که سابقه اعتدالی داشته باشند، زیرا کار خدماتی و اجتماعی است. همچنین افرادی باید باشند که هم به اصول انقلاب و هم اصول اصلاح‌طلبی پایبند باشند. اصلاح طلبی یعنی عدم تخریب و پذیرش انتقاد. باید به جای تخریب بگوییم زنده باد مخالف من. همچنین به رسانه ها و سایت ها توصیه میکنم که در این فضای انتخابات اصلاح طلبان را تخریب نکنند. معتقدم اصلاح‌طلب‌ها در خودزنی خیلی تبحر دارند. تا جایی که من مطلعم اردوگاه اصولگراها درهم ریخته است، اما یکدیگر را تضعیف نمی‌کنند.

اگر در لیست قرار نگیرید کاندیدا می‌شوید؟

باید در آن زمان بسنجم که رأی می‌آورم یا خیر، البته نمی‌خواهم در برابر اصلاحات باشم. چون یک سابقه طولانی اصلاح‌طلبی دارم. اما توقع هم ندارم که از لیست حذف شوم. مدیریت شهری بلد نیستم یا به اصلاحات خیانت کرده‌ام؟

گفتید آقای قالیباف پروژه‌ها را سریع‌تر از زمان نرمال تمام می‌کند و این باعث افزایش هزینه مالی می‌شود؛ آیا فکر نمی‌کنید دلیلش این است مدیری بر مسند شهرداری تکیه زده که می‌خواهد کارها را چهار ساله تمام کند تا به ریاست جمهوری برسد؟

خیر. اعتقاد دارم نباید شهرداری بیاوریم که از روز اول برای ریاست جمهوری برنامه بریزد. زیرا قطعاً خدمات او را هم زیر سؤال می‌برد. قطعاً یکی از ضعف‌های آقای قالیباف در شهرداری تهران این است که در طول این هشت سال به ریاست جمهوری فکر کرده است. معتقدم آقای قالیباف نباید کاندیدای  ریاست جمهوری می  شد و در جریانم که اکنون در این رابطه مردد است. اگر قالیباف در دوره‌های قبلی کاندیدا نمی‌شد، کارنامه خوبی در شهرداری تهران باقی می‌گذاشت. اما اکنون به نظرم این‌گونه نیست. حال باید ببینیم چه کسی را انتخاب می کنند. محسن هاشمی و مهندس بی طرف از گزینه های خوب برای شهرداری آینده تهران هستند. شهردار آینده تهران نباید نه خودش و نه پسرش فساد مالی داشته باشند.

در رابطه با کوهدشت آیا شما به لیست اصلاحات خیانت کردید درست است؟

هرگز، ‌من حامی پروپا قرص اصلاحاتم. ما در شهری هستیم که فکر می‌کنم یکی از سیاسی‌ترین شهرهای ایران است. من خودم یک دوره نماینده کوهدشت بوده‌ام. در دوره‌ای من با شخصی به اسم امامی‌راد رقیب بودم که از اصولگرایان تند است. دوستان چپ آن زمان به علت مسائل طایفه‌ای از من حمایت نکردند و امامی پیروز شد. در دور پنجم دو اصولگرا و من کاندید بودیم، باز همین دوستانی که با من بد هستند به آقای شاهرخی قبادی که از اصولگرایان است، رأی دادند، اما این بار من رأی آوردم. دور ششم باز با من مخالفت کردند و فردی را در برابر امامی‌راد آوردند. در دور ششم که در کل کشور جناج چپ پیروز شد، به‌علت بی‌تدبیری دوستان ما امامی رأی آورد و خار چشم مجلس ششم شد. در دور هفتم من استاندار بودم و یک فرد چ پارزشی جبهه رفته را به نام آقای محمدعلی سوری کاندیدا کردیم که قبلاً نماینده خرم‌آباد بود. همین افراد به اصطلاح تندرو، در برابر او ایستادند. آقای صوری شکست خورد و باز هم آقای امامی نماینده شد. در دوره هشتم شاهرخی به جای امامی آمد که او رأی آورد و صوری شکست خورد. در دوره بعد من به دنبال یک نیروی معتدلی بودم که داستان غم‌انگیز و تراژدی امامی را در کوهدشت برای همیشه منتفی کنم. با من همراهی نکردند و انتخابات را تحریم کردند. من آقای ملکشاهی‌راد را آوردم که قاضی عادلی است و مدیرکل دادگستری لرستان و کرمانشاه بوده و از نظر سیاسی آدم مستقل و معتدلی است. تنها نماینده ادواری که در لرستان نماینده می‌سازد، من هستم، با اینکه نه قیافه رشیدی دارم و نه پول زیادی. علتش این است که با مردم بوده ام و از زمان مجلس پنجم تا کنون 20 سال است که در بین مردم هستم. تقریباً ماهی یک روز به کوهدشت می‌روم و با اینکه عضو شورای شهر تهرانم، آنجا را رها نکردم. دو دوره است که من آقای ملکشاهی را بالا می‌کشم، چون آدم مستقلی بوده و طرفدار دولت، سالم و اخلاقی است. به همین دلیل شورای هماهنگی جبهه اصلاحات به‌خاطر خصوصیات ایشان در کوهدشت سکوت کرد و به صراحت گفتند به خاطر ملکشاهی سکوت می‌کنیم. ملکشاهی رأی آورد و چون این موضوع دو دوره پشت سر هم اتفاق افتاده، برایشان سخت بوده و این افراد چون من را باعث این مسئله می‌دانند دست به تخریبم می‌زنند. واقعاً بی‌انصافی است. تا ابد در کوهدشت دیگر اصولگرایی وجود ندارد، یعنی با تدبیری که نشان دادم کاندیدای اصولگرایی نمی‌تواند در کوهدشت رجزخوانی کند. این افراد ناراحتند چون اعتقاد دارند یا خودشان و یا هیچ کس، اما این در قاموس اصلاحات نمی‌گنجد. بزرگ این‌ها در کوهدشت سخنرانی می‌کند و می‌گوید این دفعه یا باید یک نفر از ما رأی بیاورد یا انتخاباتی برگزار نمی‌شود. من با او تماس گرفتم و گفتم پس مردم چه می‌شوند؟ از زمانی که من بنا گذاشتم که در شورای پنجم کاندیدا شوم،‌ این افراد شروع به تخریب کرده‌اند اما من به خدا واگذارشان می‌کنم.

 

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر