سفیر سابق ایران در فرانسه: روابط دوجانبه ایران و کشورهای اروپایی نیمه مرده است
سفیر سابق ایران در فرانسه گفت: بازگشت ناگهانی و زودتر از موعدم به ایران هم باتوجه به استقرار دولت آقای رییسی کاملا طبیعی بود؛ شاید مشکل دولت سیزدهم ظاهرا روابط نبود (اگر چه معلوم نشد چرا بعد برای دو سال ایران سفیری به پاریس اعزام نکرد و روابط را در سطح سرپرست موقت کاهش داد) مشکل من بودم که بطور غیرمستقیم نیز به من گفته شد در دوره دولت آقای روحانی و وزارت آقای ظریف، سخنگو بودم و از طرف دیگر دولت و وزیر خارجه با شعار تغییرات گسترده آمده بودند و به تعبیر رایج خالصسازی باید از یک جایی آغاز میشد.
به گزارش سایت دیدهبان ایران؛ شصتمین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در شرایطی برگزار میشود که با کاندیداتوری رئیس جمهور اسبق دونالد ترامپ هراسی در دل بسیاری از دولتها و ملتها افتاده است. رفتارها، تصمیمات و اظهارنظرهای ترامپ به گونهای است که به سادگی قابل پیش بینی و برنامهریزی متناسب نیست. درباره ایران هم، محتملترین گزینه اعمال تحریمهای تهاجمی علیه کشورمان است. در این باره گفتگویی با بهرام قاسمی، سفیر سابق ایران در فرانسه و سخنگوی وزارت خارجه دولت روحانی، درباره انتخابات آمریکا، روی کار آمدن ترامپ و نحوه رویارویی او با کشورهای منطقه و اروپایی داشتیم. همچنین در این مصاحبه درباره برجام، روابط ایران و اروپا، اختلاف میان ایران و آذربایجان، روابط ایران و عربستان و .. گفتگو شد.
بهرام قاسمی معتقد است: «چه بخواهیم و چه نخواهیم در واقعیت قدرت آمریکا در جهان تا سالهای دورتر قابل چشم پوشی نیست و این آقای ترامپ امروز با ترامپ دوره گذشته حتما در همه مواضع و سیاستها یکسان نیست. اگر ایران برنامه ریزی مشخص و واقع بینانهتری داشته باشد میتواند حتی با بازگشت مجدد ترامپ از افزایش تنش بیشتر جلوگیری کند در غیر این صورت در آینده شاهد تنش بیشتری میان ایران و آمریکا خواهیم بود.»
متن مصاحبه بهرام قاسمی، سفیر سابق ایران در فرانسه و سخنگوی وزارت خارجه دولت روحانی، به شرح زیر است:
آینده جنگ روسیه و اوکراین در هالهای از ابهام است
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بزودی برگزار میشود. پیروز انتخابات آمریکا ترامپ است یا بایدن؟
تجارب تاریخی گذشته تاکنون نشان میدهد گاهی تصمیماتی که اتخاذ میشوند و سخنانی که به زبان جاری میشود شروع یک فرآیندی است که انتهای آن چندان روشن نیست. در واقع تصمیم گیرنده، فرایندی و روندی را آغاز میکند و به سرنوشتی دچار میشود که هرگز به هنگام اتخاذ آن تصمیم بدان نیندیشیده بود و جهان فعلی هم جهانی است که تحولات آن سریع تر از آنی است که به تصور و تصویر در آید. اتفاقاتی را مشاهده میکنیم که شاید۱۰ یا ۱۵ سال پیش هرگز تصور نمیکردیم که چنین اتفاقاتی شگرف و در پس تجارب دیرینه تاریخ رخ دهد. لذا پیش بینی اینکه چه حوادثی و چگونه اتفاقاتی میتواند رخ دهد تا حدی دشوار است به ویژه در وضعیت فعلی جهان. واقعا چه کسی تصور میکرد حماس در هفت اکتبر با همه آن مشخصههای غیرقابل تصور به اسرائیل حمله کند و جنگ، مقاومت و پایداری بینظیری تا این زمان ادامه داشته باشد! آن هم با این کشتار و آثار بیحد و حصر جهانی، بینالمللی و منطقهای. چه کسی باور داشت که روسیه تحت عنوان عملیات ویژه به هردلیل بر سر اوکراین، مورد توجه و نظر ناتو و جهان غرب آوار شود و به این جنگ نافرجام تا امروز ادامه دهد؟
پوتین تصور میکرد طی ۲ هفته یا ۱ ماه اوکراین را تصرف و داستان را تمام میکند. الان بیش از ۲ سال است که این وضعیت ادامه دارد و آینده آن هم در هالهای از ابهام است. همه این عوامل و دهها مساله بینالمللی و منطقهای بر کشوری مانند آمریکا نیز تاثیرگذار است. بایدن مشکلات خاصی به لحاظ سن و سال دارد. مسائلی پیرامون بایدن مطرح است و یک رقیب جدی مانند ترامپ دارد که ظاهرا خیلی از مسائلی که تا چند هفته پیش در مورد آن مطرح بود و به لحاظ حقوقی، شک و تردیدهایی را ایجاد میکرد که شاید از لحاظ سیستم قضایی، قضاوتها و حکمهایی که صادر می شود مانع ورود او به صحنه انتخابات و کاندیداتوری شود که آنها هم در کمال تعجب فعلا از میان برداشته شده است.
در حال حاضر صاحب ناظران زیادی فکر میکنند که راه ورود ترامپ به کاخ سفید نسبت به گذشته هموارتر شده است و با فاصلهای هم که با بایدن دارد و نظرسنجیهایی که وجود دارد، به نظر میرسد که اگر اتفاق خاصی بروز نکند و همه پارامترهایی که فعلا وجود دارد را ثابت فرض کنیم و در همین چارچوب و شرایط فعلی بمانیم، یعنی هیچ تغییر عمدهای یا تحول جدی جهانی اتفاق نیفتد ترامپ میتواند مجددا برای بار دوم وارد کاخ سفید شود حتی با همین پروندههای باز قضایی که دارد.
ورود ترامپ به کاخ سفید بسیار محتمل است
آیا امکان دارد احکام ترامپ به جریان بیفتد و او از ورود به کاخ سفید باز بماند؟
اولاً این احکام بعید است تا قبل از انتخابات قطعی شود. ثانیاً دیوان عالی خیلی از این موارد را رد کرده است و نهایتاً اگر احکامی هم باقی بماند در دورهای صادر میشود که او احتمالا رئیس جمهور است و در زمانی که رئیس جمهور باشد این احکام کارآمد و قابل اجرا نیست و اجرایی شدن آن به بعد از پایان دوره ریاست جمهوری او موکول می شود. فعلا به نظر میرسد که ورود ترامپ به کاخ سفید بسیار محتمل است.
روسها برای بازگشت ترامپ اشتیاق دارند| با روی کار آمدن ترامپ یک سری تحولات جدید در جنگ روسیه و اوکراین رخ خواهد داد
اگر فرض را بر ورود ترامپ به کاخ سفید در نظر بگیریم، پیش بینی شما از تحولات جهان مثل جنگ اوکراین چیست؟
من فکر میکنم حتی آدمهای عادی هم کردار، گفتار و پندار امروزشان با فردایشان تا حدی (برخی کمتر و برخی بیشتر) تفاوت میکند. البته جهان و عوامل موثر بر آن در این سالها نیز دچار تغییرات گستردهای شده است. در فاصلهای که او سکاندار کاخ سفید نبوده و ۴ سالی که بایدن، رئیس جمهور آمریکا بوده است تحولات زیادی درجهان اتفاق افتاد که صورت مسئله بسیاری از موضوعات را جابهجا کرده است.
از تحولات چین، روسیه و جنگ با اوکراین و تغییر وضعیت اروپا در داستان اوکراین، شرایط منطقه خلیج فارس، افزایش توان نظامی نیروهای مقاومت، افغانستان و پاکستان و مساله مهم غزه و تحولات درونی اشغالگران قدس و ... حتی اگر فرض کنیم که این فرد هیچ تغییر و تحولی در اندیشه، اوهام، خواب و خیالهای خود نکرده باشد، ولی با توجه به تغییراتی که در عرصه جهانی و بینالمللی صورت پذیرفته و هنوز وجود دارد، فکر میکنم روشها یا سیاستهای او در مواردی و تا حدی میتواند قابل تغییر باشد و عینا نمیتواند همان سیاستهای گذشته را به صورت ۱۰۰ درصدی دنبال کند. به هر حال در نبود او بایدن و دمکراتها بعد از خلاصی از او بسیاری از اقدمات او را با دگرگونیهای زیاد تغییر دادهاند و این گونه نیست که بایدن بتواند همان مسیر هموار خودساخته قبلی را ادامه دهد.
یک سری فرضیهها را علیرغم همه آن گفتهها میتوان در مورد او با حدس و گمان مطرح کرد. مثلاً در بحث اوکراین به نظر میرسد که با سیاستی که در دوره خودش هم داشت از ارسال کمکهای مالی و نظامی به اوکراین استقبال نکند یا در این حوزه خیلی مصر نباشد بخصوص با رابطهای که با روسها و شخص پوتین دارد و اشتیاقی که روسها برای روی کارآمدن ترامپ نشان میدهند. فکر میکنم با روی کار آمدن او شرایط احتمالا به نفع روسیه تغییر میکند و میتوانند وارد یک سری دادوستدهای مشخص شوند و مسائل را موقتا فریز و در کوتاه مدت آرام کنند.
اروپا نیز توان یا تمایلی جدی ندارد که به تنهایی بتواند یا بخواهد در صورت ادامه نبرد در کنار اوکراین بایستند. علیرغم همه نگرانیها و نفرتی که امروز در افکار عمومی اروپا و دولتمردان اروپا نسبت به روسیه وجود دارد، به نظر من با روی کار آمدن ترامپ یک سری تحولات جدید در اوکراین و در روسیه اتفاق میافتد.
در ارتباط با اروپا چطور؟ ترامپ چه سیاستی را با اروپا در پیش خواهد گرفت؟
در رابطه با اروپا هم همینطور است. در دوره قبلی ترامپ فشار سنگینی را روی اروپا گذاشت که شما نمیتوانید به همین شکل ساده، آسان و بدون پرداخت هزینه لازم یا با بلیط مجانی سوار کشتی آمریکا باشید و فشارهای زیادی روی آلمان، فرانسه و کشورهای مهم اروپایی وجود داشت و موجب تنشهای داغی هم در روابط ترامپ و اروپا شد.
در این قضیه با آمدن بایدن و جنگ اوکراین شرایط به گونهای شد که مجددا اروپا با بلیط غیر ارزان و حتی گرانتر سوار کشتی آمریکایی شد و در کنار آمریکا در دفاع از اوکراین وارد صحنه شد. اگر ترامپ بخواهد، سیاستهای قبلی خود را درمورد اروپا دنبال کند یعنی پرداختهای بیشتری از اروپا داشته باشد یا نهایتا افزایش بیشتر سهم آنان برای ناتو، اروپا برای صیانت از خود با توجه به فرهنگ و ارزشهای اروپایی و رسم و سنت دیرپای آن خطه که عموما و بخصوص بعد از جنگ جهانی دوم بیشتر در حوزه رفاه، تامین اجتماعی، کافهنشینی و یا ساعات کاری کم، یا پایین بودن نسبی سن بازنشستگی از آن استفاده کردند، برایشان خیلی میسر نیست که از این بودجههای رفاهی بکاهند و آنها را صرف مسائل نظامی کنند. حتی در صورت ادامه فشار و استمرار جنگ بحث کمکهای نظامی اروپا میتواند موجب شکافها و بحث و جدلهای جدیدی در بین اعضای اتحادیه اروپا شود. هم اکنون هم کم نیستند بخشهایی از مردم و حتی سیاستمداران اروپایی که از این گونه ورود اروپا و کمکهای مالی و تسلیحاتی به اوکراین ناخرسند هستند بخصوص هنگامی که هیچ دورنمای روشنی از پایان این نبرد و چگونگی آن ندارند. اگر چه این بحث از نفرت آنها از اقدام روسیه نمیکاهد و این نگاه نگاهی تاریخی و برخاسته از حوادث و جنگهای گوناگون و اقدامات اتحاد شوروی در برخورد با شرق اروپاست و این تصور قوی برای آنها وجود دارد که در صورت پیروزی احتمالی روسیه، خطر پیشرویهای بعدی و توسعهطلبی آنها در انتظار اروپا باشد. به هر حال چالشهای بسیاری با فرضیههای مختلف میتواند بروز کند.
برخی کشورهای عربی و عربستان با اتکا به شعارهای ترامپ و تحریمهای حداکثری در آن مقطع، امیدی باطل برای یکسره کردن کار ایران داشتند
روابط آمریکا در صورت ورود ترامپ به کاخ سفید با جهان عرب بخصوص عربستان به کدام سمت و سو خواهد رفت؟
به نظر میرسد جهان عرب بخصوص کشورهای حوزه خلیج فارس و در راس آنها عربستان سعودی باید از بازآمدن ترامپ استقبال کنند و این موضوعی مطلوب برای آنان خواهد بود آنهم به دلیل همکاریهای اقتصادی و پروژههای متعدد و بخصوص بحث حقوق بشر که در دوره بایدن و دموکراتها روابط آنان را با سردی و نوعی کاسته شدن از گرمی لازم مواجه کرد. بعد از مسئله خاشقچی، روابط بین عربستان و آمریکا تا حدی متشنج و رو به کاهش نهاد و هیچ وقت هم به آن گرمی گذشته نشد و یک وضعیت جدید میان آنان شکل گرفت و بعدا با کندی بسیار تا حدی شرایط دگرگون شد.
به هر حال در دوره ریاست ترامپ به قدری حمایتهای آمریکا از عربستان با وعده کمک اقتصادی و نظامی همراه بود و از سوی دیگر فشارهایی که ترامپ روی ایران گذاشته بود این تصور ناپخته را ایجاد کرده بود که ترامپ میتواند ایران را از پا دربیاورد و همین هم باعث شده بود که برخی از کشورهای عربی متحد با عربستان با شدت بسیار خیالپردازنهای، روابطشان را نسبت به ایران تغییر و تنظیم کنند و اگر یادتان باشد، آن آقای جوان کم تجربه در عربستان در آن مقطع شاید هر روز یا یک روز در میان سخنان تندی را علیه ایران بیان میکرد. آنها با اتکا به شعارهای ترامپ و تحریمهای حداکثری در آن مقطع امیدی باطل برای یکسره کردن کار ایران داشتند و بعد با اشغال سفارت عربستان، وضعیت نامطلوبی بین کشورهای حوزه خلیج فارس و ایران ایجاد شد و پس از اشغال سفارت عربستان، اکثر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس سفرای خود را از تهران خارج کردند.
هنوز روابط ایران و عربستان تعمیق یافته، و همهجانبه نیست| برقراری روابط با عربستان در دولت فعلی کار شایسته ای بود
یکی از مجموعه تلاشهایی که در دولت جدید اتفاق افتاد برقراری مجدد ارتباط با عربستان بود و اینکه خود این ارتباط چقدر موثر است و چه پیامدهایی داشته و خواهد داشت؟
برقراری مجدد رابطه با عربستان بعد از آن همه زیان و ضرری که برای ما بعد از آن اقدام نابخردانه و مشکوک داشت اقدام خوبی بود که صورت گرفت اما صرف داشتن سفارت یا صرفا رابطه رسمی تضمینکننده یک رابطه عمیق همهجانبه نیست. برقراری مجدد رابطه با عربستان به کمک چین اقدام خوبی بود که صورت گرفت. من فکر میکنم به عنوان نظر شخصی هنوز رابطه ما یک رابطه تعمیق یافته، عمیق و همهجانبه نیست. به طور مثال ما در حوزه سیاسی فکر نمیکنم همکاریهای مشترک، مفید و موثری را انجام داده باشیم یا در حوزه اقتصادی وارد یک سری همکاریهایی شده باشیم که ضمانتکننده یا تضمینکننده روابط سیاسی ما باشد یا حتی در حوزه روابط فرهنگی. باز شدن سفارت به این معنی نیست که همکاریهایی آغاز شده است در عین حال که شنیده می شود تا این مدت زمان سپری شده آنها هنوز در هتلی مستقر و به ساختمان سفارت خود کوچ نکرده اند، و این اقدامی نامفهوم به نظر میرسد.
دنیای غرب اقدامات یمنیها در دریای سرخ را تحمل نخواهد کرد| در آینده شاهد تنشهای بیشتری در منطقه خواهیم بود
ارزیابی شما از احتمال درگیری مجدد یمن با عربستان در صورت پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا چیست؟ آیا شاهد تغییر رویکرد عربستان خواهیم بود؟
در خصوص اتفاقاتی که در دریای سرخ رخ میدهد عربستان نگرانیهایی دارد همچنین آمریکا، اروپا و هند هم نگران هستند. علاوه بر هند خیلی از کشورهای آسیایی و دیگران هم در خود منطقه این نگرانی را دارند. با توجه به ادامه مسئله غزه که تا امروز هیچ دورنمای روشنی برای آتشبس، یک تفاهم و پایان ماجرا وجود ندارد به نظر میرسد که یمن هم در این نوع اقدامات خود جدی است و معتقد است چیزی برای از دست دادن ندارد و دنیای غرب هم این نوع اقدامات یمنیها را تحمل نخواهد کرد. در آینده ما میتوانیم شاهد تنشهای بیشتری در بین کشورهای منطقه باشیم. من فکر میکنم آمریکای ترامپ میتواند تاحدی تاثیرات بیشتری بر روی کشورهای عربی داشته باشد، همینطور که تحریمهای آمریکا علیه ایران روی سایر کشورها و کشورهای عربی موثر بود و آنان عمدتا از این تحریمها حمایت کردند برخی نیز آمریکا را به تحریمها یبیشتر تشویق کردند.
بعید است عربستان درصورت روی کار آمدن ترامپ در ارتباط با ایران دست به اقدام ناشیانه بزند| اگر وضعیت را مدیریت نکنیم روابط ایران و آمریکا خصمانهتر خواهد شد
نظر شما درباره رویکرد عربستان با ایران درصورت پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا چیست؟
اگر اتفاقات نامطلوب مانند حمله به سفارت عربستان که معلوم نیست توسط چه عواملی اتفاق افتاد و به چه منظوری و با چه اهدافی و چه منافعی برای آنها داشت رخ ندهد، و عوامل منفی دیگری ظهور نکند علیالاصول رابطه دو کشور میتواند حفظ شود و حتی میتواند تا حدی در زمینههای دیگر هم توسعه پیدا کند. اگرچه هنوز عواملی میتواند این روابط را تهدید کند. حتی با فرض روی کارآمدن ترامپ، عربستان امروز به نظر میرسد میخواهد در عین مستحکم کردن روابط خود با ترامپ، جمهورخواهان و جبران مافات این چند سالی که با بایدن و دموکراتها گذشت، سیاستهای خود را تا حد زیادی بر اساس منافع ملی خود با روسیه، چین و دیگر کشورها تعیین کند و آنطور نیست که به صورت ۱۰۰ درصدی تابع سیاستهای آمریکا باشد. عربستان با روسها رابطه خودش را تنظیم کرده است. با چینیها رابطه مطلوبی دارد و پروژههای زیادی را با هم تعریف کردهاند. با کشورهای اروپایی رابطه مطلوبی دارد و سیاستهایی که بنسلمان دنبال میکند چه در حوزه داخلی و چه در حوزه سیاستهای خارجی، سیاستهایی است که تاحدی حساب شده و دقیق است. به نظر میرسد عربستان منافع همهجانبه خود را دنبال میکند و بعید میدانم با آمدن ترامپ آنها اینقدر ناشیانه عمل کنند و دست به اقدامی بزنند که باعث ناخشنودی همسایه قدرتمند خود ایران شوند. اگرچه نیندیشیدن به آنچه از پیش چشمانمان گریخته است آسان نیست و صد البته آنچه به ما فرمان میراند واقعیتهای موجود و شرایط عینی حال است. باز ناگفته نماند که هیچکس و هیچ کشوری در جهان از آن چه در آن میگذرد و حادث میشود در امان نیست.
شرایط چین نسبت به چهار سال پیش هم تغییرات بسیاری داشته است. چین نشان داده است که از یک راهبرد مشخص و تعریف شده و منسجم در عرصه داخلی و خارجی پیروی میکند. آنها به نظر میرسد هرگز عوامل اصلی را فراموش نمیکنند تا به جزییات بپردازند. حوزه نفوذ، فعالیت، راهبرد و سیاست اعلامی و عملی آنها آن نسبت به آمریکا و جهان تعریف شده است. بعید میدانم که چین طوری حرکت کند یا حتی خود آمریکا هم با توجه به مجموعه تبادلات اقتصادی، بازرگانی و صنعتی گسترده آن بخواهد رابطه کاهنده یا رو به کاهش با آمریکا داشته باشد. فکر میکنم ترامپ با دیگر کشورهای آسیایی هم مشکلی نخواهد داشت. در این میان ایران میماند که می تواند در صورت عدم مدیریت به هنگام به دلایل مختلف وضعیت شاید از گذشته خصمانهتر شود، البته اگر ایران میتوانست برنامهریزی مشخص و واقعبینانهتری داشته باشد، شاید میتوانست حتی با وجود آمدن ترامپ از افزایش تنش جلوگیری و به نوعی مسائل و روابط را کنترل کند. فکر میکنم برنامه و تصویر خیلی مشخصی هنوز روی آمریکای آینده و آمریکای بعد از انتخابات نداریم و شاید نشانهها را هم خیلی در اختیار نداشته باشیم. بیشک نباید به خوشباشان اجازه داد بیش از اندازه و بدون حضور ما و مدیریت لازم دچار خواب و خیال باشند.
روسیه و چین هم بدلیل تحریم با ایران کار نکردند| برقراری و داشتن روابط نرمال میان ایران و آمریکا دور از ذهن است
به احتمال تنش میان ایران و آمریکا اشاره کردید. فکر میکنید ایران چه کاری باید انجام بدهد که تنش احتمالی میان ایران و آمریکا مدیریت شود؟
داشتن روابط نرمال میان ایران و آمریکا خیلی دور از ذهن است و خیلی به آن نمیخواهم بپردازم. قصد تحلیل جامع آن را ندارم البته این ترامپ هم با آن ترامپ فرقهای اساسی دارد و صدها پرونده میان ایران و او در انتظار قضاوت و دادرسی است. ترامپ از برجام خارج شد، تحریمهای همهجانبه علیه ایران وضع کرد و به دلیل جایگاه خودش در جهان و نفوذی که ایالات متحده به عنوان یک قدرت برتر جهانی در جهان داشت (چه بخواهیم و چه نخواهیم واقعیت قدرت آمریکا در جهان تا سالهای دور قابل چشمپوشی نیست) نه تنها به دلایل سیاسی بلکه به دلایل اقتصادی و نقش دلار در مبادلات جهانی میشود گفت که اکثریت کشورهای جهان را (با اعمال تحریم های همهجانبه و خروج از برجام که یک تفاهم و پیمان جهانی بود) با خودش همسو کرد و حتی کشورهایی مانند روسیه، چین و بعضی کشورهای همسایه هم با ما جز آنهایی که ممکن است مجوزهای محدودی از خود آمریکا داشتند، هیچکدام به صورت رسمی طی این سالها و بعد از رفتن ترامپ در دوره بایدن با ایران کار نکردند.
ما دیگر مشتریان بزرگ نفتی خود را نداریم| تنها خریدار نفت ایران آن هم به صورت غیررسمی و محدود چین است
کشورهای اروپایی عمدتا حتی اگر دولتهایشان هم علاقهمندبودند بانکهای آنها از ترس آمریکا با ایران کار نمیکردند، و یا شخصیتها و افراد حاضر به ایران سفر نمیکردند، علت این بود که نمیخواستند مهر ویزای ایران در پاسپورتشان باشد. این افراد اگر میخواستند به آمریکا سفر کنند نهایتا این ویزا برای آنها مشکل ایجاد میکرد. معاون وزیر خارجه فرانسه در بهار ۹۸ به من گفت صراحتا آمریکاییها به من گفتهاند با توجه به اینکه شما در بحث روابط با ایران فعالیتهایی انجام دادید به لحاظ شخصی دیگر نمیتوانید به آمریکا بیایید و فقط تحت پوشش سمتی که دارید و ماموریتهای اداری میتوانید وارد آمریکا شوید و میتوانید سفر کنید یا خیلی افراد عادی که قبلا سمتهایی داشتند یا در اندیشکدههای بینالمللی، سیاسی یا سیاست خارجی کار میکردند، همه اینها دیگر نتوانستند به ایران بیایند و وقتی از آنها پرسیده میشد چرا؟ دلیل آن را همین نگرانی از تحریم آمریکا و احتمال این که برایشان مشکل ایجاد شود، عنوان میکردند. تاثیر آمریکا بر تحریمها زیاد بود و مدام هم تشدید میشد در همه حوزهها. در کنار اینها، خسارات بسیار سنگینی به اقتصاد ایران و به مردم و همه اقشار و بیماران و معلولان و افراد مبتلا به بیماریهای خاص به خاطر تحریمها وارد شد. الان شاید تنها خریدار نفت ایران آن هم به صورت غیررسمی و محدود چین است و شما یک مشتری بزرگ و معتبری که برای بیش از دهها سال در اروپا داشتهاید هیچکدام را دیگر ندارید و همه آنها حتی رفتهاند و قراردادهای خود را با نوع نفت کشورهای دیگری تنظیم کردهاند و ایران از بازار اروپا و حتی از بازار جهانی به شکلی حذف شده است و دیگران آمدهاند و جایگزین شدهاند و بعدا هم بازگشت آنها ساده نخواهد بود. لذا از نظر ایران ترامپ هم در صدها پرونده متهم است و هم مجرم و یک عنصر و خصمی جدی برای ایران در دوره ریاست خود بوده است که خسارات جبران ناپذیر زیادی به ایران وارد کرده و به اضافه اینکه اتفاقات دیگری توسط ترامپ در آن دوره افتاده است، یعنی به شهادت رساندن بخشی از نیروهای نظامی و غیرنظامی ایران که مسئولیت همه اینها را پذیرفتهاند و ایران ظاهرا در حال پیگیری حقوقی ست. با آمدن ترامپ میتواند تحولات زیادی در رابطه با ایران و منطقه بوجود بیاید.
برندگان جدی باز آمدن ترامپ نتانیاهو، اسرائیل و روسیه است
روی کار آمدن ترامپ تغییری در شرایط نتانیاهو خواهد داشت؟
بحث اسرائیل مهم است، برنده جدی آمدن ترامپ خود نتانیاهو و اسرائیل است. اگر نتانیاهو تا آن موقع بر قدرت و صدارت باقی بماند، فکر میکنم ترامپ احتمالا یک گارانتی و ناجی برای او خواهد بود. اگر چه وضعیت او آن چنان به خون انسانهای بی گناه آلوده است که بعید است راه گریزی برای او باقی باشد. عوامل زیادی وجود دارد که از آمدن ترامپ تاثیر میپذیرد و بخشی از تحولات چه مستقیم و چه غیرمستقیم میتواند بر روی ایران اثر گذار باشد اما حال با این فرض بر آمدن و باز آمدن ترامپ چگونه با آن گذشته و مصالح کلی و منافع ملی ایران باید اقدام کرد، امری دشوارو فهم آن به زمان و روند تحولات نیاز دارد.
برجام را جوان مرگ کردند| یک بانک فرانسوی به خاطر تماس و همکاری با ایران حدود ۷ میلیارد از سوی آمریکا جریمه شد| روابط دوجانبه ایران و کشورهای اروپایی نیمه مرده است
یکی از مخالفین سرسخت برجام، ترامپ بود که از این توافق خارج شد.تا این لحظه هم ما به هیچ نتیجهای درخصوص برجام نرسیدهایم. در حال حاضر برجامی وجود دارد و آیا با آمدن ترامپ میتوان به توافق رسید؟ آیا با آمدن ترامپ اروپاییها ولو سمبلیک از برجام حمایت خواهند کرد؟
هیچ غیرممکنی در جهان سیاست وجود ندارد، اما آن برجام که احتمالا مدنظر شماست مدتهاست مرده است (ظاهرا جوانمرگش کردند). در دولت جدید هم سخنان بیشتر حول محور تلاش برای رفع تحریمها بود. بایدن که در آستانه انتخابات است و اروپا نیز به نظر میرسد موضوع را رها کرده و از ایران سلب اعتماد کرده است. برخی کشورهای منطقه و دیگران هم از ابتدا از فرجام برجام نگران و در کار تخریب و کارشکنی بودند. لذا در یک محیط واقعبینانه باید گفت آن برجام علیرغم خروج آمریکا در سال ۱۳۹۸ تا سال ۱۴۰۰، باز برای اروپا جای تلاش، کار و احیا داشت اما پس از آن با کما و مرگ آن مواجه هستیم. پارامترهای زیادی تغییر کرده است که به راحتی بازگرداندن آنها به ریل اصلی ممکن نیست. تفاوت اکنون با دوره قبلی که ترامپ روی کار آمد این است که اروپا از آمدن او نگران بود و از سیاستهای ترامپ و اقداماتی که میتوانست انجام دهد هراسان بود، مانند خروج از برخی سازمانهای بینالمللی مثل یونسکو، عدم پرداخت سهمیههای آمریکا در برخی سازمانهای بینالمللی، مخالفت با برجام، سیاستهای او در قبال رژیم اشغالگر و مساله ناتو و فشار بر اروپا و مجموعه سیاستهایی که دنبال میکرد. در بحث برجام، اروپا توافق هستهای را در حوزه منافع خود میدانست و مبتکر مذاکرات با ایران بود و به انجام رساندن آن حتی غیر از نگرانیهای امنیتی یک بحث حیثیتی بشمار میرفت و علاقهمند بود این توافق که حاصل تلاش چند سال و کار مستمر بود به جایی برسد. بلافاصله بعد از اینکه ترامپ از برجام خارج شد آنها جمعا در بروکسل کنفرانس مطبوعاتی برگزار کردند و بیانیهای را در دفاع از برجام ارائه و از خروج آمریکا انتقاد و از ایران حمایت کردند و روابط ایران با اروپا هم روابط نسبتا مطلوبی بود. بعداز برجام هم از سال ۲۰۱۵ بسیاری از شرکتهای اروپایی وارد ایران شدند و میخواستند کارهایی را شروع کنند و حتی شروع هم کردند، بعضیها تجهیزات خودشان را آوردند و قراردادهایی منعقد شد، شرکتهایی مهم و صاحب نامی آمدند ولی بعد از خروج ترامپ و اعمال تحریمهای گسترده مجبور شدند یکی یکی ایران را ترک کنند چون این شرکتها منافع خود را دنبال میکنند. یک بانک فرانسوی به خاطر تماس و همکاری با ایران حدود ۷ میلیارد از سوی آمریکا جریمه شد، بعدا دیگران همه عقب کشیدند. الان آن شرایط وجود ندارد، روابط ما با اروپا از نظر من که عمده کار من در حوزه اروپا بوده است و روابط دوجانبه را همواره دنبال کردهام، طی ۲ سال گذشته رفته رفته به یک رابطه نیمه مرده تبدیل شده است. ظاهرا روابط وجود دارد اما تهی از محتوا است و رفت و آمدی وجود ندارد. گفتگویی نیست مگر گاهی ملاقات با معاون بورل آن هم در کشور ثالث.
اروپایی ها از مذاکره درباره برجام خسته و ناامید هستند| بحث برجام تا انتخابات آمریکا فریز میماند
مهم نیست که ما در این دولت با اروپا ارتباط نداشته باشیم؟
شما اگر به آرشیوها مراجعه کنید، فکر نمیکنم هیچ هیات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، حتی افراد اندیشکدهای که میتوانند دولتی هم نباشند و در ایران سمینار برگزار کنند یا نشستهایی داشته باشند، در ایران قابل مشاهده نیست. باسایر کشورها هم تا حدی چنین اتفاقی افتاده است. یعنی ما با کشورهایی که صاحب صنعت و تکنولوژی و امکانات مالی و توان اعتبار دادن به ایران هستند، این رفت و آمدها را نداریم علت آن هم همان تحریمی است که گلوی همه را در جهان فشار میدهد و آنها را از کار با ایران منع میکند. اینکه اروپا مهم نیست چرا اگر جهان را چند قطبی در نظر بگیرید اروپا یک قطب مهم آن است و نقش بسیار زیادی دارد. رابطه ما با اروپا یک رابطه دیر پا است، اگر شما به تاریخ برگردید در ۱۰۰ سال یا ۲۰۰ سال گذشته رابطه ما در حوزه صنعت، آموزش و فناوری، کشاورزی، بانک و مالی و خیلی چیزهای دیگر به همکاری با کشورهای اروپا برمیگردد، یعنی شرکتهای اروپایی بودند که در ایران کار منسوجات، شکر، قند و ماشینآلات و صنعت و ... را شروع کردند و پایهگذار بودند.
شرکتهای هلندی، بلژیکی، آلمانی و فرانسوی پایهگذار صنعت در ایران بودند و بعدا هم ادامه دادند و حضور مستمری در ایران داشتند تا انقلاب و بعد از انقلاب هم علیرغم فراز ونشیبهایی که در رابطه با اروپا داشتیم، همکاریهای ما هیچ وقت در حوزه اقتصادی و گفتگوها مثل امروز قطع نشد. در بدترین شرایط سیاسی که به آن نمی پردازم شرکت ها، موسسات دولتی، خصوصی اقتصادی و تجاری کارشان را انجام میدادند و حتی در یک مقاطعی که ایران توسط آمریکا در حوزه نفت تحریم شد، شرکتهای فرانسوی با وجود قانون داماتو آمدند و شروع به کار کردند. اروپاییها با ایران کار کردند و به حرف آمریکاییها توجهی نکردند تا یک سقفی از پروژهها را در ایران ادامه دادند الان آن وضعیت را ما با اروپا نداریم . فکر میکنم اگر برگردیم به آن سوال شما که چه باید کرد برای آن دورهای که ترامپ میتواند در کاخ سفید باشد با همان مواضع سرسختانه ضدبرجامی و ضدایرانی آن، شاید باید برای عادی سازی روابط خودمان و بهتر شدن روابط در بسیاری از حوزهها با همه کشورها و اروپا باید تلاش جدی سازندهای بر اساس احترام متقابل و عدم مداخله در امور یکدیگر داشته باشیم و وارد یک مذاکره جدی شویم؛ اگرچه خود اروپاییها هم با اتفاقاتی که افتاده است و طولانی کردن مذاکرات و به جایی نرسیدن به عبارتی یا خسته هستند یا ناامید، به اضافه آنها هم منتظر تحولات و انتخابات آمریکا میمانند. حتی خود بایدن هم در مدتی که تا انتخابات باقی مانده است آن هم به دلایل افکار عمومی شاید هیچ کار خاصی نتواند با این روند درباره برجام انجام بدهد و لذا مسئله در این وضعیت به صورت فریز باقی میماند و ایران باید هر چه زودتر یک نقشه راهی قابل اجرا و عملی و نه برای مصرف تبلیغاتی بلکه برای کار با کشورهای جهان در دوران برآمدن احتمالی ترامپ داشته باشد اعم از همسایگان و کشورهای اروپایی و روسیه و چین و دیگر کشورها. البته برخی رفت و آمدهای محدود به چند کشور وجود دارد اما آنها پشتوانه همکاری های دوجانبه اقتصادی و تعمیق بیشتر همکاریهای عملی نداشته و نخواهد داشت. بیشتر سفرهایی است که پیامآور پیامی هستند از پیام دهندهای به پیامگیرندهای یا برعکس و نهایتاچنین نقشی را ایفا میکنند که البته حتما در جای خود و رسالتی که انجام میدهند بسیار بجا و مهم تلقی میشوند.
تریبون کنفرانس امنیتی مونیخ جایگاه والایی دارد
آیا حضور در کنفرانس امنیتی مونیخ اهمیت دارد؟ دعوت نشدن ایران به این نشست چه سیگنال و پیامدی میتواند داشته باشد؟
تاریخ تأسیس کنفرانس امنیتی قدمتی طولانی (حدود 42 سال) دارد که رفته رفته تکامل پیدا کرده است. بسیاری از سران کشورها یا مقامات عالی رتبه کشورها و حتی چهرههای سیاسی برجسته جهانی در آن شرکت میکنند، حضور دارند و در کمیتههای مختلف مسائل جهانی را بررسی میکنند و تحولات را مورد سنجش قرار میدهند و برخی از این تریبون که جایگاهی والا دارد برای تشریح مواضع و دیدگاه خود نسبت به تحولات روز و چگونگی جهان آینده بهره و ایراد سخن و مواضع خود را تشریح میکنند. تاآن جایی که به خاطر دارم در مقاطع مختلف از وزرای خارجه ایران دعوت به عمل میآمد و آنان نیز حضوری فعال داشتند در مورد عدم شرکت ایران در اجلاس اخیر اطلاع کاملی ندارم و ارجح آن است که به تحلیل شخصی و بسط آن نپردازم.
روسیه ستیزی بر مبنای عقلانی کار درستی نیست| اگر رابطه مطلوب با اروپا میخواهید حتما باید رابطه متوازن با روسیه و چین و حتی آمریکا داشته باشید و بر عکس
به نظر می رسد علیرغم شعارها، سیاست همسایگی در این دولت به درستی پیگیری نشده است. ارزیابی شما چیست و چقدر دولت سیزدهم در این زمینه موفق عمل کرده است؟
اگر در صحنه جهانی به توسعه، رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی نگاه کنیم، بخصوص در مقایسه با کشورهای پیرامونی خودمان که با سرعت مسیر توسعه را طی میکنند حتی کشورهایی مانند بنگلادش که روزی مثالی بودند برای عقبماندگی، میبینیم درحوزه نساجی و تولید پوشاک در صحنه جهانی خودی نشان میدهند یا بسیاری از برندهای مهم اروپایی و جهانی به کمک آنها تولید میشود و از یک درآمد سرانه بسیار بیشتری برخوردار هستند. ما برای اینکه در این جامعه جهانی بتوانیم از منابع مالی، تکنولوژی، فناوری، همفکری، دانش جهانی و دستاوردهای بشری به خوبی استفاده کنیم، هیچ راهی نداریم جز اینکه با همه کشورها یک رابطه منصفانه توام با احترام متقابل و معقول داشته باشیم. لذا رابطه ما با روسیه بسیار مهم است، روسیه کشور بسیار مهمی است، روسیه ستیزی بر مبنای عقلانی کار درستی نیست، مشروط به اینکه روابط، متعادل و توام بااحترام متقابل و منصفانه باشد و چارچوبهای متعارف کاملا رعایت شود. در مورد چین هم همین طور است. چین به عنوان دومین قدرت بزرگ اقتصادی جهان و به عنوان یک کشور مهم در آینده جامعه جهانی حتما باید مورد نظر ایران باشد و باید بتوانیم با آن همکاریهای گستردهای داشته باشیم و از امکانات آنها استفاده کنیم. همانگونه که اروپا و آمریکا از امکانات چین به خوبی استفاده میکنند ایران هم، حتما برای توسعه نیاز دارد که با این قطبها کار کند و به این معنا نیست که وقتی ما میگوییم کار با اروپا یعنی کار با روسیه نه یا کار با چین نه، اینها غلط است. اگر شما رابطه خوب با اروپا میخواهید حتما باید رابطه خوب با روسیه و چین و حتی آمریکا داشته باشید، شما نمیتوانید با یک قطب به تنهایی کار کنید. اگر بخواهید با یک قطب کار کنید دچار مشکلات عدیدهای خواهید شد، مجبور هستید گرانتر بخرید، بهای بیشتری در نقل و انتقالات مالی پرداخت کنید مانند وضعیتی که امروز وجود دارد که شما به خاطر تحریم مجبور هستید ارزانتر بفروشید و بسیار گرانتر بخرید و این باعث میشود که این وضعیت در اقتصاد ما ایجاد شود که یک نارضایتی عمدهای را ایجاد میکند. باید با همه این کشورها رابطه داشت و رابطه داشتن هم نگرانی و ترس ندارد و میتوان به گونهای روابط را تنظیم کرد که منافع شما حاصل شود و امتیاز بیش از حدی هم به دیگری ندهید. کشورهایی مانند ویتنام، بنگلادش و ... خیلی کشورهای دیگر با ایالت متحده آمریکا رابطه دارند، تجارت میکنند اما سالها شاهد جنگهای وحشتناکی بودهاند و این کشورها قربانی زیادی دادهاند، ولی امروز منافع خودشان را در تجارت با این کشور میبینند و حتما منافع و چارچوبهای منافع ملی خودشان را هم در نظر میگیرند. یا شما ببینید ایران و عراق ۸ سال بخاطر تجاوز صدام درگیر جنگی سخت بودند و هنوز روزانه آثار آن را می بینید، اما میزان همکاریهای اقتصادی به هر حال قابلتوجه است.
کار با همسایگان شعار زیبایی است ولی مهم این است که تاچه حد و چگونه بتوان این رابطه را پیش برد و چه سهمی از آن نزد شما باشد| هنوز افکار عمومی در مورد چگونگی روابط با روسیه با ابهام، پریشانی و نگرانی برخورد میکند
به نظر می رسد روابط ایران با روسیه و چین به لحاظ دیپلماتیک و رفت و آمد مانند گذشته نیست؟ نظر شما چیست؟
چین و روسیه مجبور به رعایت تحریمهای آمریکا هستند حتی خود روسیه امروز تحت شدیدترین تحریمها قرار دارد. چینیها درحوزه روابط سیاسی بسیار محتاط هستند و به راحتی رفت و آمدهای سیاسی بدون برنامه و عمدتا تبلیغاتی انجام نمیدهند مگر به ضرورت و آنها باز برای تحصیل و هدفی سودآور، یعنی ملاحظات زیادی را در نظر میگیرند که مبتنی بر منافع خودشان است و نوع نگاهی که به بقیه کشورها دارند و ملاحظاتی که با سایر کشورها دارند، همه جوانب را کاملا در نظر میگیرند. اگر به آرشیوهای رسانهها مراجعه کنید رفت و آمد از جانب چین به ایران زیاد نیست اگرچه آنها برای هر سفری که برنامهریزی میکنند حتما برای محتوای آن هم باید برنامه داشته باشند، یعنی بی دلیل و صرفا برای تبلیغات و منافع یا انگیزهای شخصی سفر نمیکنند. وضعیت ما با روسیه به خاطر جنگ آنها با اوکراین، حضور مشترک در سوریه و عضویت روسیه در شورای امنیت و بحث برجام و دیگر موضوعات منطقه ای و مباحثی که میان دو طرف در بحث تحریم های دو طرف توسط آمریکا مطرح بوده است و روابط دوجانبه و همسایگی و ... به این دلایل و مجموعه شرایطی که هر دو کشور داشتند، شاید رفت و آمدهای بیشتری وجود داشت ولی باز فکر میکنم، بیشتر سفرها از جانب ایران به روسیه بوده است، تا از جانب روسیه به تهران. نهایتا روی این موضوع تاکید میکنم که با روسیه باید به عنوان یک همسایه کار اساسی، درازمدت، با برنامه مدون و شفاف داشته باشیم. برای آن حد و مرزی هم نباید قائل شد مشروط به اینکه در چارچوب دقیق منافع ملی ما باشد آن هم بخاطر حساسیتهای افکار عمومی که، نسبت به روسیه به لحاظ تاریخی از خود نشان میدهند. بطور مثال هنوز افکار عمومی در مورد سهم و حق ایران در خزر با ابهام، پریشانی و نگرانی برخورد میکند. همچنین همکاری با چین، ژاپن و دیگر کشورهای آسیایی و کشورهای حوزه خلیج فارس یک ضرورت اجتناب ناپذیر است که ما بتوانیم علیرغم اینکه تاکنون موفق نبودهایم هر چه سریعتر به یک اعتماد متقابل دست پیدا کنیم. شاید در مقاطعی بیش از داشتن یک رابطه نرمال در حالت تنش به سر بردهایم، به خاطر جنگ تحمیلی ۸ ساله با عراق و صدام و در اختیار گذاشتن پایگاه برای ارتش عراق. برای مثال شما با خیلی کشورها روابط سیاسی دارید ولی هیچیک پشتوانه اقتصادی و فرهنگی ندارد، رابطه سیاسی گاهی اوقات به تنهایی معنا ندارد با برخی کشورها این نوع روابط طبیعی است اما باید با همسایگان و کشورهای پیرامونی با یک رشته همکاری های دراز مدت و اعتمادسازی پیش رفت، رابطه وقتی در جهان امروز معنا پیدا میکند که به همکاری عملی منتج شود. همکاریهای مشترک، همکاریهای دوجانبه یا همکاریهای چندجانبه زمانی میسر است که شما رابطه عادلانه و منصفانه داشته باشید و از همه این اهرمها استفاده کنید. دولت جدید و همه دولتها در گذشته بحث همسایگان را مطرح کردهاند، کار با همسایگان شعار زیباییست ولی مهم این است که تا چه حد و چگونه بتوان این رابطه پیش بُرد و چه مقداری از آن دست شما باشد. گاهی اتفاق یا وقایعی وجود دارد که حتی اگر شما هم مایل باشید این رابطه پیش نمیرود به طور مثال علنیترین آن همین تحریم ها است. خود تحریم خیلی اجازه نمیدهد یک رابطه گسترده اقتصادی، غیرتجاری و پیلهوری داشته باشیم، در عراق بیشک عوامل ثالث نقش منفی در روابط بازی میکنند. در موضوع آذربایجان متاسفانه اشتباهات راهبردی آنان و نقش مخرب عناصر ثالث و تحرکات منفی دیگران مانع این بوده که رابطه صمیمانه با این کشور داشته باشیم. به دلایل تاریخی و به دلیل اشتراکات زیادی که وجود دارد و به عنوان تنها کشور شیعه در جهان، میتوانستیم با توجه به زبان، ادبیات و فرهنگ و گذشته تاریخی رابطه بسیار ویژه با آذربایجان داشته باشیم ولی این رابطه وجود ندارد.
باید رابطه بهتری با ارمنستان و گرجستان میداشتیم
میتوان اختلافات موجود میان ایران و آذربایجان را مدیریت کرد؟
بخشی از رابطه دست شما است. باید ابتکار عمل داشته باشیم و با کمی گذشت و کمی تلاش برخی موانع را از سرراه برداریم. برخی مواقع عوامل ثالث مانع تلاشهای مثبت شما خواهند شد. من اقدام باکو در رابطه با سفارت خود در تهران را به هر دلیلی یک حرکت عادی، طبیعی و یا یک حادثه نمیبینم، کمی شرایط پیچیدهتر باید دیده شود. کنسولگری ذیل فعالیت یک سفارت معنی میدهد و عدم فعالیت سفارت آذربایجان در تهران و فعال کردن کنسولگری، مساله قابل بررسی و تعاملی است. باید رابطهای فراتر از این با ارمنستان و گرجستان میداشتیم و هرگز نتوانستهایم به نحواحسن در سالیان گذشته از ظرفیت موجود استفاده کنیم. منظور من این دوسال اخیر نیست. ما بعد از مدتی جوش و خروش و پس از فروپاشی اتحاد شوروی، این مناطق را رها کردیم.
شما با یک ساعت پرواز به ایروان میروید یا به باکو درصورتیکه فاصله تهران تا بندرعباس بیشتر است. مرز طولانی با آذربایجان و مرز کمی با ارمنستان داریم که به لحاظ کیفی یک مرز بسیار راهبردی و بسیار استراتژیک است. تحلیل و چگونگی برخورد و ارتباط با دیگران از عراق تا پاکستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس را بگذاریم برای آینده اما در یک کلام در رابطه با همسایگان با آن شعارها و ایدهآلهایی که مطرح بود، فاصله ما بسیار است. اگر در منطقه یک همگرایی و بسط روابط اقتصادی و ... با حضور ایران صورت پذیرد، یعنی وقتی تکاملی با حضور شما صورت میپذیرد بیشک این ترقی و تکامل همه چیز را در اطراف خود تکامل میبخشد. مشکل فعلا اینجاست که ایران از مدار آن همکاری جمعی بیرون مانده است.
در چند ماه اول دولت حدود شش تماس تلفنی بین مکرون و عمدتا با ابتکار عمل طرف فرانسوی با آقای رئیسی انجام شد| در همان روزهای نخست دولت از امیرعبداللهیان در کنفرانس منطقه ای بغداد برای سفر به پاریس دعوت شد اما سفر انجام نشد
برای سوال پایانی شما بعد از ریاست مرکز دیپلماسی عمومی و رسانهای و سخنگویی به عنوان سفیر ایران در فرانسه فعالیت داشتید. به نظر میرسد زودتر از موعد به کشور برگشتید. اتفاق خاصی در روابط بروز کرد؟ علت چه بود؟
اتفاق خاصی در فرانسه و روابط بروز نکرده بود. اتفاق در تهران صورت پذیرفته و دولت جدیدی بر سر کار آمده بود. روابط مسیر قبلی خود را طی میکرد، در همان چند ماهه اول دولت جدید حدود شش تماس تلفنی بین دو رییس جمهور صورت پذیرفت که فکر میکنم در چند روز آخر کار من در پاریس، یک تماس هم از طرف آقای رییسی صورت گرفت، مکرون در رابط با ایران بسیار فعال بود، البته تماسهای زیادی هم با آقای دکتر روحانی داشت. در همان ابتدای کار دولت جدید مکرون ابتکاری را به کمک عراق که روابط بسیار خوبی هم در حوزه سیاسی و اقتصادی با آنها دارند ارایه و یک نشست منطقهای با دعوت از روسای کشورهای منطقه و با میزبانی عراق در بغداد تشکیل داد و خودش هم در اجلاس حاضر بود، غایب اجلاس فقط سوریه بود. ایران در سطح وزیر خارجه شرکت کرد و در همان اجلاس مکرون و وزیر خارجه آنها از وزیر خارجه ایران برای سفری در چند هفته آینده به پاریس دعوت کردند و چند بار نیز این دعوت پیگیری شد اما طرف ایرانی به علت مشغله یا هر دلیل دیگری این سفر را نتوانست انجام بدهد. منظورم این است که در وضعیت عادی، پاریس علاقهمند به آغاز تماس و کار با دولت جدید بود. بازگشت ناگهانی و زودتر از موعدم به ایران هم با توجه به استقرار دولت آقای رییسی کاملا طبیعی بود. شاید مشکل دولت سیزدهم ظاهرا روابط نبود اگر چه معلوم نشد چرا بعد برای دو سال ایران سفیری به پاریس اعزام نکرد و روابط را در سطح سرپرست موقت کاهش داد. از سوی دیگر این بازگشت طبیعی بود، دولت و وزیر خارجه با شعار تغییرات گسترده آمده بودند که در کوتاه مدت قادر به این کار نبودند و باید از یک جایی به هواداران خود نشانه هایی از جدی بودن خود میدادند. (با خنده)
منبع: منیبان