در دسته بندیهای سیاسی روحانی یک اصولگرای معتدل است و نه یک اصلاحطلب/ نقدهای آیت الله هاشمی رفسنجانی به دولت مربوط به تیم رسانهای آن بود
هاشمی موفق شد رابطه حسنهای با عربستان سعودی برقرار کند. سه سال پیش ملک عبدالله دو بار به آیت الله هاشمی رفسنجانی نامه نوشت و ایشان را به حج دعوت کرد. او در نامه خود جملاتی عاطفی برای آیتالله مینوشت. بکار بردن چنین عباراتی از سوی پادشاه عربستان سعودی در قبال یک مقام ایرانی که از مشهورترین روحانیون مطرح شیعه محسوب میشود، بیسابقه است. بکارگیری این عبارات در تاریخ دیپلماسی عربستان برای سایرکشورها نیز سابقه ندارد.
به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی دیده بان ایران؛ ایسکا نیوز نوشت؛ شبی که آیت الله هاشمی دیده از جهان فروبست را هیچگاه نمیتوان فراموش کرد. عصر روز 19 دیماه سال 95 برای دیداری از دفتر کار بیرون رفتم. تا عصر برای من روز خوبی بود. کسانی که صبح آن روز با آیت الله ملاقات داشتند شهادت میدادند که آیت الله نیز در آن روز بسیار شادمان و با روحیه بود. عصر در مسیر بازگشت به خانه با یکی از مغازهداران با سرعت به سمت دوید و خبر داد تلویزیون وفات آیت هاشمی رفسنجانی را زیرنویس کرد. انقدر برایم عجیب بود که با صراحت گفتم شایعهاس. هرچه به منزل نزدیکتر میشدم بیشتر در فکر فرو میرفتم. صدا و سیما؟ وفات آیت الله؟ سریع گوشی را از جیبم بیرون آوردم تا اخبار را چک کردم. 8 تماس بدون پاسخ در پنج دقیقه! سریع خودم را به خانه رساندم و صفحه خبرگزاری را باز کردم: "خبرفوری: آیت الله هاشمی رفسنجانی دعوت حق را لبیک گفت". هاشمی با سینهای پر از اسرار و جایگاهی بیبدیل در نظام سیاسی کشور دیده از جهان فروبسته بود. هضم اینکه او دیگر نیست مشکل بود و نبودش بغضی در گلویم گذاشته بود. شاید در آن شب قریب به سی نفر تماس گرفتند و همه ناباورانه درباره صحت خبر سوال میپرسیدند. با وجود اینکه تمام خبرگزاریها این خبر را کار کردهاند اما کماکان باور وفات ایشان برای همه مشکل بود. فردای آن روز با وجود بیخوابی خودم را به جماران رساندم. غلامعلی رجایی مشاور ایشان در کنار ورودی سالن جماران به سختی ایستاده بود. ناخودآگاه بغض میکرد و ناخودآگاه اشک میریخت و به سختی خود را سرپا نگه داشته بود. در کنار مهدی هاشمی، محسن هاشمی، حسین مرعشی و چند تن دیگر از نزدیکان آیت الله ایستاده بودند و همه ناخودآگاه دوستان و آشنایان را در آغوش گرفته و میگریستند.
چند هفته پس از وفات آیت الله با دکتر غلامعلی رجایی برای عرض تسلیت مجدد و مصاحبه هماهنگ کردم. زمانی که وارد مجمع شدم، آن بنای باشکوه را سوت و کور دیدم و برعکس گذشته شور و اشتیاقی در خود نداشت. وارد دفتر دکتر رجایی که شدیم بابرخورد گرم و صمیمانه مردی مواجه شدیم که میشد عزاداری را در چهره و خوی وی دید. مردی که وقتی از وفات آیت الله سخن میگفت بغض صدایش را سنگین میکرد و با پایین انداختن سرش اشکهایش را پنهان میکرد و زمانی که از خدمات هاشمی میگفت سرش را بالا میگرفت و با ذوقی توام با اندوه سخن میگفت. دکتر غلامعلی رجایی که پنج سال گذشته زندگی خود را در کنار آیت الله هاشمی رفسنجانی سپری کرده بود، پیش از انقلاب زندان رژیم گذشته را تجریه کرده، 93 ماه مبارزه در هشت سال دفاع مقدس را در کارنامه داشته و به درجه جانبازی نائل گشته است. وی مدتمدیدی را به نویسندگی، کار رسانهای و فعالیتهای فرهنگی اختصاص داده است و از اساتید شاخص دانشگاه تهران است.
پس از وفات آیت الله هاشمی رفسنجانی، خبرنگار ایسکانیوز در راستای بررسی عملکرد ایشان با غلامعلی رجایی مشاور رئیس سابق مجمع تشخیص مصلحت نظام به گفت و گو پرداخت.
مشروح گفت و گوی خبرنگار ایسکانیوز با غلامعلی رجایی در ادامه آورده میشود:
مشی آیت الله هاشمی رفسنجانی را در طول زندگی ایشان چگونه ارزیابی میکنید؟
مشی هاشمی قبل از انقلاب شکل گرفت. در مشی او میتوان خردگرایی و اتکای به عقل را دید.
برای مثال در دورهای که بحث مترو در دولت مطرح شده بود ایشان رئیس مجلس بودند و مسئولیت اجرایی نداشتند. با این حال رفتند و دولت را متقاعد کردند که طرح مترو انجام اجرایی بشود. سپس در نماز جمعه خطبهای درضرورت احداث مترو خواندند که به خطبه مترو شهرت یافت. از یک روحانی در سالهای پس از انقلاب اسلامی، نمیتوان چنین انتظاراتی داشت. این دست کارهای آقای هاشمی نشان از تفاوت ایشان با سایر روحانیون بود.
شما به عنوان کسی که در سالهای اخیر به ایشان نزدیک بودید، مهمترین نگرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی را چه دانید؟
نگرانی اصلی ایشان افراط بود. در منطقه نیز نگران جریانهای تکفیری، تروریستی و داعش بود. اما در داخل به صورت خاص و ویژه نگران جریان انحرافی بودند و تقریبا در هر دو یا سه سخنرانی خود، یکبار به این موضوع گریز میزدند. پس از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید و با افزایش آگاهی مردم، معتقد بودند این مانع از سر راه نظام برداشته شده است. آقای احمدی نژاد دنبال این بود که استراتژی پوتین-مدودف را پیاده کند که با رد صلاحیت آقای مشایی این استراتژی کاملا شکست خورد. البته الان جریان انحرافی بدون استفاده از دولت قصد دارد با بهانههایی به روند خود ادامه دهد. کما اینکه ما می بینیم تحت عنوان گفتمان امام تلاش میکنند حرفهای خودشان را بزنند. یعنی احمدی نژادی که در اخبار ساعت 14 ظاهر شد و صراحتا گفت که نظریه مکتب ایرانی که مشایی مطرح کرده نظریه دولت است، خود را داعیه دار گفتمان امام میداند. هاشمی نگران رشد این جریان بود و آن را برای نظام یک خطر جدی میدانست.
نقش آیت الله هاشمی رفسنجانی را در پایان یافتن جنگ چگونه ارزیابی میکنید؟
یکبار از ایشان پرسیدم وقتی خاطرات سالهای زندگی خود را مرور میکنید، چه چیزی بیشتر شما را خوشحال میکند؟ گفتند پایان به موقع جنگ. گفتند چون با این تصمیم جلوی کشته شدن ایرانیها را درجنگ گرفتم. ایشان در آن دوران به حلبچه رفته بودند و صحنههای بسیار بدی را دیدند. مادری را دیده بودند که همانطور که فرزندش را در آغوش داشت، از دنیا رفته بود. یا چند نفر در حال برداشتن آب از چشمه از دنیا رفته بودند و همانطور مانده بودند. ایشان زمانی که این صحنهها را دید، گفت اگر صدام همین جنایات را در شهرهای کشور انجام دهد، دیگر نمیتوان کاری کرد. بعد گفت من هرطور شده امام را قانع میکنم که جنگ را تمام کند.
در این مقطع به دنبال ایده تازهای رفتند. ایشان تصمیم گرفتند با انجام یک عملیات بزرگ عراق را تحت فشار قرار دهند و پیشنهاد صلح را بپذیرند. اینکار کمک میکرد سر میز مذاکره امتیازات خوبی بگیرند و جنگ را در چنین شرایطی تمام کنند. لذا هرچه در توان داشتند به کار بردند تا کشور در این مسیر قرار بگیرد.
از طرفی زمانی که آمریکاییها هواپیمای مسافربری ما را زدند این برای ما معنای زیادی داشت! این یعنی هر جنایتی از صدام در جنگ علیه ایران بر میآید و با او هیچ کاری ندارند. لذا از طرف صدام برای ضربه زدن به ایران هیچ محدودیتی وجود نداشت. هاشمی روحانی عاقلی بود. این مسائل را میفهمید که به امام میگفت جنگ باید به پایان برسد.
به حمدالله نتیجه مذاکرات نیز مثبت بود. در پایان، جنگ به گونهای تمام شد که صدام در نامه پنجم خود نوشت: لقد تحقق کل ما اردتموه/ یعنی محقق شد آنچه شما میخواستید.
صدام میگفت من رهبر مردم عراق هستم و توقع داشت امام به نامه هایش درباره صلح و آتش بس پاسخ دهد. اما بعد که دید از ایران پاسخی برایش نمیرسد با آقای هاشمی مکاتبه میکرد. به ویژه در بحث آزادی اسراء که آیت الله خودشان این موضوع را پیگیری میکردند.
چه چیز باعث شد ایشان بتوانند با کشورهای عربی و به ویژه ملک عبدالله پادشاه عربستان رابطه دوستانهای برقرار کنند؟
شش دهه حضور هاشمی در عالم سیاست باعث شد ایشان به اصول ثابتی دست یابند و در چارچوب همان اصول عمل میکردند. اکنون روش و نگرش هاشمی تبدیل به یک اندیشه شده است. مثلا یکی از اصول ایشان این بود که ما بعنوان یک کشور شیعی صرف نظر از اینکه شیعه هستیم و خود را مذهب حقه می دانیم، باید با کشورهای جهان اسلام که حاکمیت آنان با اهل سنت است، تعامل سازنده و رو به جلو داشته باشیم. بر همین اساس باید ابتدا با شهروندان اهل سنت خودمان رفتار مناسبی داشته باشیم. اینها متعلق به پیکرهای از جهان اسلام هستند که بخش عظیمی از آن در بیرون از کشور قرار دارد. درست است که شیعه در ایران اکثریت را دارد، اما در خارج از ایران در اقلیت است. این همان واقع گرایی در عالم سیاست است که هاشمی سخت بدان پایبند بود.
براساس همین اصل بود که هاشمی موفق شد رابطه حسنهای با عربستان سعودی برقرار کند. سه سال پیش ملک عبدالله دو بار به آیت الله هاشمی رفسنجانی نامه نوشت و ایشان را به حج دعوت کرد. او در نامه خود جملاتی عاطفی برای آیتالله مینوشت. بکار بردن چنین عباراتی از سوی پادشاه عربستان سعودی در قبال یک مقام ایرانی که از مشهورترین روحانیون مطرح شیعه محسوب میشود، بیسابقه است. بکارگیری این عبارات در تاریخ دیپلماسی عربستان برای سایرکشورها نیز سابقه ندارد.
تا زمانی که ملک عبدالله زنده بود هاشمی میتوانست مشکلات عربستان با ایران را حل و فصل نماید. توانایی انجام اینکار را داشت. ارتباط هاشمی و ملک عبدالله هم سیاسی بود و هم عاطفی. به خاطر دارم ملک عبدالله در یکی از نامههای خود به هاشمی گفته بود دلتنگ ایشان است و پرسیده بود چرا به عربستان سفر نمیکنید. ارتباط هاشمی با بسیاری از سیاستمداران دنیا یک رابطه خشک نبود. اینطور نبود که فقط یک ساعت دور یک میز بنشینند و پس از پایان مذاکره از اتاق خارج شوند و بروند. کوفی عنان در سفر اخیر خود به تهران که به دیدار هاشمی آمد، در اولین جملات خود به هاشمی گفت خانم به شما سلام رساندند و آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز متقابلا جویای احوال خانواده کوفی عنان شدند.
نگاه هاشمی درباره رابطه با کشورهای جهان و علل الخصوص جهان غرب چگونه بود؟
ببینید هاشمی یک آخوند دیپلمات و در واقع یک کارشناس ارشد و کار کشته سیاسی در لباس روحانیت بود. او معتقد بود ما میتوانیم با تمام دنیا بجز اسرائیل رابطه داشته باشیم. در واقع همان خط قرمزی که امام تعیین کرده بود. یکی از مصادیق بارز این موضوع برجام بود و میدانیم ایشان در حمایت از دولت برای مذاکراتی که به برجام منتهی شد نقش اساسی داشتند. به خاطر دارم ایشان جایی می گفت این چه حرفی است که نباید با امریکا مذاکره کنیم؟ اگر منطق داریم پس دیگر نگران چه هستیم؟ اگر هم منطق نداریم خب برویم آن را کسب کنیم. در گذشته سلطان عمان با هواپیما به تهران میآمد و پیام مقامات آمریکا را به مقامات ما منتقل میکرد و میرفت. ایشان از این موضوع ناراحت بود. هاشمی میگفت دلیلی برای اینکه یکنفر به این صورت واسطه شود وجود ندارد و ما باید خودمان بنشینیم و حرفهایمان را بزنیم. این مسائل منتهی شد به مذاکرات قبل از برجام. وزرای خارجه دو کشور نشستند و با یکدیگر مذاکره کردند. در طول مذاکرات توانستیم حرفهایمان را بدون واسطه بزنیم و دیدیم که در عمل این نسخه جواب داد. هاشمی میگفت ما که نمیخواهیم به سمت ساخت بمب اتم حرکت کنیم، رهبری هم این موضوع را حرام اعلام کردهاند. پس نگران چه هستیم؟ چه اشکالی دارد مواضع خودمان را بگوییم؟ وقتی رهبر ما تولید بمب اتم را حرام اعلام کرده ما میتوانیم این را به غرب بقبولانیم و به توافق برسیم.
یک فرد واقعگرا به دنبال منافع کشور خودش میرود. هاشمی نیز به این دلیل از مذاکرات حمایت میکرد. ممکن است برجام نتایج آیدهآلی نداشته باشد. اما نتایج مثبت بسیاری به همراه داشته. برجام سایه جنگ را از سر کشور برداشت. ما با برجام توانستیم در حمل و نقل، بیمه و آزاد شدن بخش عظیمی از داراییهای کشورمان به نتیجه برسیم و قراردادهای تجاری مهمی را با جهان امضا کنیم. داراییهایی را که چند دهه بلوکه شده بودند و تاکنون نتوانسته بودیم از آنها استفاده کنیم را دریافت کنیم. ما با حضور در این مذاکرات نشان دادیم، ایران انقلابی پس از امام نیز اهل تعامل منطقی و دیالوگ با دنیاست. ضمن اینکه ما گفتیم اگر آنها نسبت به عهد خود پایبند نباشند ما نیز متقابلا رفتار خود را تغییر خواهیم داد.
واکنشها نسبت به وفات ایشان را چگونه میبینید؟
هاشمی وزنه سنگینی هم درون کشور و هم بیرون از کشور بود. زمانی که ایشان از دنیا رفتند پرچم 69 کشور به احترام ایشان به حالت نیمه برافراشته در آمد. تلاش بعضیها برای نادیده گرفتن هاشمی در داخل عجیب بود. شما باید چشمتان را ببندید که الوند و دماوند را نبینید. هاشمی نیازی به بزک کردن ندارد. بعید است تا چند دهه دیگر فردی مثل هاشمی پیدا شود. او هم در دوران مبارزه برای تشکیل این حکومت حضور داشت و هم از همان آغاز ورود به قم با امام همراه شده بود.
ایشان در دوران تبعید امام به ترکیه و عراق در رهبری مبارزه، نقش پر رنگی داشت. هاشمی دستیار و مشاور امام بود و پس از وفات امام همین نقش را درکنار رهبری ایفا نمود و همواره یار و یاور ایشان بود.
ایشان تعریف میکرد زمانی که امام به فرودگاه مهرآباد وارد شد با شهید بهشتی به فرودگاه رفتند اما در آن ردیفهای عقب که در عکس دیده نمی شد ایستادند و پس از مدتی فرودگاه را برای حل مشکلات و انجام کارهای مربوط به ادامه مبارزه ترک کردند. ایشان می گفت اهمیت کار مبارزه به من امکان نداد که همان روز اول بروم و از نزدیک امام را ملاقات کنم. لذا وقتی پس از دو روز به مدرسه رفاه و به دیدار امام رفتند، امام با گلایه به ایشان میگوید که دو روز است من به ایران آمدهام و هیچ معلوم است شما کجایید؟ ایشان در این دو روز درگیر کارهای مهمی بود که اگر انجام نمیشد ممکن بود از سوی رژیم اقداماتی جدی علیه انقلاب صورت پذیرد. بعد از اینکه امام وارد کشور شد کماکان نیروهای رژیم شاه دست بردار نبودند. در آن روزها برنامهای برای از بین بردن امام داشتند. قصد داشتند حکومت نظامی اعلام کنند و ضمن سر به نیست کردن امام، در یک برنامه ضربتی حلقههای اول، دوم و سوم از اطرافیان امام را دستگیر، اعدام یا در جزایر خلیج فارس زندانی کنند. این امثال هاشمی و بهشتی بودند که با هوشمندی خود در خنثیسازی این برنامهها نقش مهمی را ایفا کردند. این موضوع جز خدماتی از هاشمی است که تاکنون جایی گفته نشده است.
هرگاه هاشمی وارد جلسهای میشد که در آن اختلاف نظر و نفاق وجود داشت، مرحوم علیاکبر پرورش میگفتند: "باز هم هاشمی با موتور جوشش اومد". " اومده دو طرفو به هم جوش بده و بره". این شوخی آقای پرورش بخاطر این بود که هاشمی مدام تلاش میکرد اختلافات موجود را حل کند.
ویژگی برجسته آیت الله هاشمی رفسنجانی را چه میدانید؟
روزی که قرار بود مهدی را به زندان منتقل کنند، حاج آقا حدود ساعت 11 از در بیرون رفتند. من به سوی ایشان رفتم و گفتم: "حاج آقا خدا بهتون صبر بده". ایشان هم قاطعانه و محکم گفتند: داده! و سوار ماشین شدند و رفتند.
یکبار که با آقای مهندس محسن هاشمی جلسه داشتم به اتفاق ایشان به بیمارستان فرهیختگان رفتیم. دیدیم آقای هاشمی هم به بیمارستان آمدند. معلوم شد مهدی را از زندان به بیمارستان منتقل کردهاند. وقتی پشت سر ایشان به سمت اتاقی که مهدی در آنجا فیزیوتراپی می شد رفتیم، با افسوس با خود میاندیشیدم که چرا این شخصیت استثنایی را به اینجا رساندهاند که باید برای دیدن و صحبت کردن با فرزند خود به زندان و بیمارستان مراجعه کند!
تاثیر وفات آیت الله هاشمی رفسنجانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
با درگذشت آیت الله هاشمی کشور ضربه سنگینی را متحمل شد و بعید است کسی بتواند جای هاشمی را پر کند. همانطور که پس از شهادت آقای بهشتی و آقای مطهری جای این افراد خالی ماند. فقدان آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز همینطور است. کسی نمیتواند جایشان را پر کند. شاید در هر کدام از نقشهایی که هاشمی ایفا میکرد لازم باشد چند نفر تلاش کنند تا جای ایشان را پر کنند. ما به علت نبود هاشمی در آینده دچار مشکل خواهیم شد. تاثیر غیبت ایشان در جلسات مجلس خبرگان رهبری بسیار محسوس خواهد بود.
نگاه ایشان به دانشگاه آزاد اسلامی چگونه بود؟
آقای هاشمی نسبت به رشد و بالندگی دانشگاه آزاد اشتیاق داشتند. ایشان در دوران جنگ و با وجود آن همه محدودیت و فشارهای اقتصادی به دنبال تاسیس دانشگاه آزاد رفتهاند و تا زمانی که در قید حیات بودند دانشگاه آزاد را یک پروژه موفق میدانستند. پیش از تاسیس این دانشگاه بسیاری از جوانان ما یا پشت سد آهنین کنکور میماندند و یا باید به خارج میرفتند و خروج آنها از کشور به معنی از دست رفتن سرمایههای انسانی و صرف میلیونها دلار از پول کشور بود. با تاسیس دانشگاه آزاد بسیاری از جوانان ما در کشور ماندند و جذب بازار کار شدند. ارز کشور نیز در داخل باقی ماند. علاوه بر اینها مشاهده میکنیم تربیت فرزند در خانوادهای که پدر و مادر آن مدرک تحصیلی لیسانس یا فوق لیسانس دارند، متفاوت از تربیت فرزندی است که در گذشته و در دهه پنجاه یا شصت با والدینی بیسواد یا کم سواد سر و کار داشتند. لذا به این دلایل و بابت مسائل مثبت دیگری که در نظر داشتند این نهاد را از دستاوردهای مهم زندگی خود میدانستند. هاشمی با وجود داشتن مسئولیتهای اثرگذار و مهم در کشور، به دنبال تاسیس این دانشگاه رفته بود. و بابت آن به خود میبالید. این موضوع نشان میدهد که هاشمی شخصیتی خاص و ویژه داشته است.
تاکنون درباره عدم حضور ایشان در نماز جمعه پرسشهای بسیاری مطرح شده است و کماکان عدم حضور ایشان در نماز جمعه برای بسیار مورد پرسش واقع است.
کسی به ایشان نگفته بود که خطبه نخواند. شان ایشان بگونهای بود که کسی نمیتوانست مانع از رفتن ایشان به نماز جمعه شود. اما پیشبینی میکردند که یکسری سازماندهیها بر علیه حضور ایشان درنماز جمعه انجام صورت میپذیرد.زمانی که از این جریان آگاه شدند برای حفظ حرمت نماز جمعه ترجیح دادند روزهای جمعه در خانه بمانند. وگرنه دلیلی نداشت تریبون نماز جمعه را ترک کنند.
نگاه هاشمی نسبت به دولت چگونه بود؟
یکی از خوش شانسیهای آقای روحانی این بود که آیت الله هاشمی رفسنجانی به صورت زودهنگام اعلام کردند که در انتخابات 96 از دولت تدبیر و امید حمایت میکنند. در دسته بندیهای سیاسی روحانی یک اصولگرای معتدل است و نه یک اصلاحطلب. هاشمی همواره پشتیبان و حامی دولت بود. آقای روحانی شخصیت مستقلی دارد و چند دهه با هاشمی رابطه تنگاتنگ و همکاری نزدیکی داشته است. آقای هاشمی هرگز در کار دولت مداخله نمیکردند اما گاه بنا به مصلحت و ضرورت توصیههای میکردند. البته ارتباط ایشان با دولت مستمر بود و به طور دائم با دکتر روحانی تماس تلفنی داشتند. گاهی معاون اول دولت به آقای هاشمی مراجعه میکردند یا دکتر روحانی به ایشان سر میزدند و در مواقعی هم ایشان میهمان رئیس جمهور بودند. وزرا هم با توجه به تجارب بسیار ارزشمندی که آقای هاشمی در شناخت مسایل کشور داشتند و با توجه به دید توسعه محورشان، برای پیشبرد در امور کشور از ایشان وقت ملاقات میگرفتند. شاید پس از رهبری نزدیکترین مسئول نظام به هاشمی شخص رئیسجمهور بودند.
آیا ایشان نقدهایی هم به دولت داشتند؟
بله. یکی از نقدهای آیت الله هاشمی رفسنجانی به دولت مربوط به تیم رسانهای آن بود. ایشان معتقد بودند دکتر روحانی با این تیم رسانهای نمیتواند در مقابل تهاجمها ایستادگی کند. لذا نسبت به این موضوع ابراز نگرانی کردند و حتی نقد خود را هم علنی کردند. امیدواریم دکتر روحانی بالاخره این معضل را برطرف سازد.
یکی از نقدهای دیگری که آقای هاشمی نسبت به دولت داشتند، عدم حمایت دکتر روحانی از نیروهایی بود که در ستاد ایشان فعالیت کردند. دولت در سال 92 رای خود را به کمک این افراد کسب کرد. دولت که تشکیل شد بعضا گلایههایی میشد که آنها را به حال خود رها کردهاند. آقای هاشمی که این شکایتها را میشنید به دولت توصیه کرد نیروهای وفادار خود را رها نکرده و آنها را فراموش نکند.
در صورتی که هاشمی فرصتی برای نوشتن وصیتنامه سیاسی داشتند، بنظر شما چه توصیههایی برای آینده کشور داشتند؟
هاشمی بعضی از خطوط وصیتنامه خود را از قبل بارها گفته است. مثلا معتقد بود اگر نظام میخواهد بماند باید پایههای خود را در میان مردم قرار دهد. نظامی میتواند به حیات خود ادامه دهد که دارای گروههای اجتماعی قدرتمندی باشد. دیگر اینکه دین باید دین امروز باشد. یعنی یک فقه نواندیشانه و کارآمد وجود داشته باشد. و نباید فراموش کرد که ضرب آهنگ مستمر بیانات ایشان اعتدال بود.
هاشمی معتقد بود باید قانون رعایت شود و با حاکمیتهای چندگانه و خود محور مخالف بود. نمیشود که مثلا وزارت ارشاد به گروهی مجوز کنسرت بدهد و دیگری اعلام کند اجازه نمیدهد این کنسرت مجوز دار و قانونی برگزار شود. هاشمی معتقد بود که همه باید به قانون پایبند باشند.
پیش بینی می کنم هجمهها علیه بیت امام ادامه یابد. بیت امام و آیت الله هاشمی مخالفان مشترکی داشته و دارند. و ارتباط بسیار نزدیکی باهم داشتند. هاشمی معتقد بود در صورت استفاده از ظرفیتهای بیت امام و به ویژه یادگار امام، میتوان نسبت به آینده کشور امیدوار بود. ایشان میگفت حاج حسن آقا به علت داشتن فراغت بیشتر نسبت به پدرشان، موفق شدهاند از استعدادهای علمی خود بیشتر استفاده کنند. سید حسن آقا هم به ایشان علاقه خاصی داشتند. ایشان در شب وفات هاشمی بسیار شکسته شده بودند. حال ایشان طوری بود که گویی که دوباره پدر خود را از دست دادهاند.
بزرگترین نعمت خدا به هاشمی قدرت تحمل و صبر ایشان بود. تحمل ایشان فوق العاده بالا بود و این صبر ناشی از ایمانی مبتنی بر واقعگرایی بود و نه به طور اکتسابی. ایشان در دو دهه آخر عمر خود بیش از پیش متوکل بودند و به نقش آفرینی خداوند متعال در همه امور ایمان داشتند. یکبار به من گفتند من نگران محکومیت فرزندم مهدی نیستم چون مهدی پیش از اینکه فرزند من باشد بنده خداست و خدا هم وعده داده است که متکفل امر بندگانش باشد.