کد خبر: 179864
A
در گفت و گو با دیده‌بان ایران مطرح شد؛

صادق زیباکلام:اصلاح طلبان فهمیده‌اند، شرکت در انتخابات به جز بدنامی هیچ دستاوردی ندارد/ اصلاح‌طلبان دچار وضعیت «نه در غربت دلم شاد و نه روی در وطن دارم»، شده‌اند/ ۱۱۰ نفری که بیانیه «روزنه‌گشایی» را امضاء کردند در اقلیت هستند

صادق‌ زیباکلام در تحلیل خود از بیانیه «روزنه‌گشایی» به دیده‌بان ایران گفت: اکثریت اصلاح‌طلبان می‌گویند که اگر دوباره شرکت کنیم و بخشی از مجلس را به دست بیاوریم، می‌دانیم که بخش انتصابی اجازه کوچک‌ترین گام مثبت در مجلس را نمی‌دهد. اصلاح‌طلبان دچار وضعیت «نه در غربت دلم شاد و نه روی در وطن دارم»، شده‌اند.

صادق زیباکلام:اصلاح طلبان فهمیده‌اند، شرکت در انتخابات به جز بدنامی هیچ دستاوردی ندارد/ اصلاح‌طلبان دچار وضعیت «نه در غربت دلم شاد و نه روی در وطن دارم»، شده‌اند/ ۱۱۰ نفری که بیانیه «روزنه‌گشایی» را امضاء کردند در اقلیت هستند

به گزارش سایت دیده‌بان ایران؛ از زمان انتشار بیانیه موسوم به ۱۱۰ نفر، موجی از تحلیل‌ها واکنش‌های مخالف، موافق و منتقدانه نسبت به این بیانیه منتشر شد. گروه منتقد، برخورد نظام با اعتراضات آبان ۹۸ و شهریور ۱۴۰۱ را یادآوری می‌کردند و معتقدند که صدای اعتراضات مردم به گوش بالادستی‌ها نمی‌رسد و براین اساس امیدی به تغییر وضع موجود نیست و انتخابات برای این دسته از موضوعیت افتاده است. گروه منتقد علاوه بر اینکه این بیانیه را «انشعاب» از رویکرد جبهه اصلاحات می‌دانند، معتقدند در شرایطی که چهره‌های اصلاح‌طلب توسط شورای نگهبان رد صلاحیت می‌شوند، امکان شرکت در انتخابات وجود ندارد. در مقابل گروه موافق این عقیده را دارند که میدان را نباید به جبهه پایداری و تندروها واگذار کرد، بلکه باید «اقلیت خوب» تشکیل داد تا آسیب‌های تصمیم‌های نامطلوب در مجلس را کاهش دهد، نقش تعیین کننده در برخی مصوبات داشته و صدای شهروندان حذف شده باشد.

به منظور بررسی بیشتر واکنش‌های منتقدان، مخالفان و موافقان بیانیه «روزنه‌گشایی» دیده‌بان ایران با صادق‌ زیباکلام، تحلیلگر مسائل سیاسی به گفت و گو نشسته است. مشروح این گفت و گو را در ادامه می‌خوانید.

یکی از انتقاداتی که در مخالفت با این بیانیه مطرح می‌شد، این بود که باتوجه به وضعیت فعلی و موضع جبهه اصلاحات، امضاکنندگان این بیانیه بیشتر در پی منافع شخصی خود هستند؛ نظر شما چیست؟

من فکر نمی‌کنم منافع شخصی در میان بوده باشد. بیشتر فکر می‌کنم ادامه همان دوگانگی هست که مدت‌هاست در میان اصلاح‌طلبان به وجود آمده است. پس از دوم خرداد ۷۶ و اینکه اصلاح طلبان نتوانستند در آن هشت سال دولت آقای خاتمی گام هایی را در جهت تحقق اهداف و آرمان‌های اصلاح‌طلبی بردارند، شاهد بودیم که به تدریج حکمرانی و مدیریت نظام، مرتبا به دو بخش «انتخابی و انتصابی» تقسیم می‌شد. قدرت و اختیارات بخش انتخابی محدود بود، می‌بایست در چارچوب قانون عمل می‌کرد و در عین حال باید پاسخگو هم می‌بود. اما قدرت و اختیارات بخش انتصابی نامحدود بود، چندان خود را موظف به رعایت قانون نمی‌دانست و پاسخگو هم نبود. بنابراین یک عده از اصلاح طلبان به تدریج این تفکر برایشان به‌وجود آمد که چه اصراری است که قوه مجریه یا مقننه در دست ما باشد؟ حکایت آش نخورده و دهن سوخته پیدا می‌کنیم؛ از یک سو مردم اصلاح طلبان را انتخاب کردند و انتظاراتی از آن‌ها دارند و از سوی دیگر بخش انتصابی اجازه هیچ اقدام و تحرکی را به بخش انتخابی نمی‌دهد. بنابراین از دید این طیف از اصلاح‌طلبان، ما به جز اینکه به مردم مدیون می‌شویم و واقعا هیچ اقدامی نمی‌توانیم انجام دهیم، شرکت و پیروزی ما در انتخابات به جز بدنامی هیچ دستاوردی ندارد و بهتر است بگذاریم حاکمیت کشور یک دست و در اختیار اصولگرایان و جریانات تندرو وابسته به آن‌ها باشد تا خودشان هم پاسخگو باشند. چراکه در وضعیتی که بخشی از قدرت در دست اصلاح‌طلبان بود و نمی‌توانستند کاری انجام دهند، مقصر شناخته می‌شدند. اصولگرایان، اصلاح‌طلبان را به بی‌لیاقتی و ناتوانی متهم می‌کردند و مردم هم شاکی بودند که شما نتوانستید هیچ گامی بردارید.

 جریان مخالف شرکت در انتخابات، اقلیتی در جریان اصلاح طلبان بودند و درمقابل بخش قابل توجهی از این جریان معتقد بودند که ما باید درون نظام باشیم، در انتخابات شرکت کنیم و اینطور نیست که کل نظام متعلق به جریان اصولگرا باشد. این دوگانگی که ما باید در انتخابات شرکت کنیم یا چه فایده که شرکت کنیم، همچنان ادامه داشت تا به انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ رسیدیم. در آن مقطع شاهد بودیم که طیفی که معتقد بود اصلاح طلبان باید در انتخابات شرکت کنند، با تمام وجود آمدند و از تمام کسانی که طرفدار اصلاحات بودند نیز خواستند که در انتخابات شرکت کنند. حاصلش هم شد ۲۴ میلیون رای چشم‌گیری که آقای روحانی در سال ۹۶ به دست آورد. اما آنچه رخ داد این بود که بعد از سال ۹۶ تا ۱۴۰۰ یعنی در دولت دوم آقای روحانی، متاسفانه هم نظام و هم آقای روحانی طوری رفتار کردند که عملا هیچ ارزش و اعتنایی برای آن ۲۴ میلیون رای قائل نشدند. انگار نه انگار که این ۲۴ میلیون نفر انتظارات و توقعاتی داشتند و این باعث سرخوردگی گسترده جریان اصلاح‌طلب شد. بنابراین آن طیفی از اصلاح‌طلبان که معتقد بود شرکت در انتخابات نفعی ندارد و تغییری در وضعیت ایجاد نمی‌کند، از سال ۹۶ به بعد وزن بیشتری پیدا کرد. با این حال یک اقلیتی معتقد بودند که ما همچنان باید در انتخابات شرکت کنیم چراکه هر مقدار اندکی که از قوه مقننه یا مجریه در اختیارمان باشد، کمک می‌کند که وضع کشور مصیبت بار نشود. از این رو شاهد بودیم که اصلاح‌طلبان نه در انتخابات ۹۸ به صورت رسمی شرکت کردند و نه در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰. بدان معنا که آن طیفی که معتقد بود شرکت در انتخابات فایده ندارد، اکثریت را در جریان اصلاحات پیدا کرد. تا به امروز که به انتخابات مجلس رسیده‌ایم، باز همچنان آن دوگانگی وجود دارد. این ۱۱۰ را نفر می‌توان گفت باقی‌مانده اصلاح‌طلبانی هستند که معتقدند باید در انتخابات شرکت کنیم، البته که به اقلیت تقلیل پیدا کرده‌اند. اما آنچه وضعیت این اقلیت معتقد به شرکت در انتخابات را جدی‌تر کرده، ناکامی است که از پس از انتخاب آقای رییسی در وضعیت کشور به وجود آمده است. ما شاهد هستیم که در این دو سال و اندی که آقای رییسی و طیف اصولگرای انقلابی قدرت را در دست داشتند، وضع کشور  از نظر اقتصادی، روابط خارجی، سیاست داخلی، فرهنگی و اجتماعی بدتر شده است. بنابراین این ۱۱۰ نفر عملا دارند این پرسش را مطرح می‌کنند که اگر در انتخابت شرکت نکنیم، حاصلش می‌شود دولت رئیسی و مجلس یازدهم که در نتیجه آن وضع مردم خیلی غم‌انگیز شده است. شما بررسی کنید که کارنامه مجلس یازدهم چه بوده یا دولت آقای رییسی در هیچ زمینه‌ای نتوانسته است حداقل موفقیت را کسب کند و از هر نظر ما به عقب رفتیم. این استدلال که اگر هیچ شرکتی در بخش انتخابی نداشته باشیم وضع کشور آشفته‌تر و اوضاع نابه‌سامان‌تر می‌شود، باعث شده که تعدادی از اصلاح‌طلبان معتقد باشند که ما دین و وظیفه‌ای در قبال مردم داریم و باید هرجور شده و در هر مقداری که می‌توانیم در حاکمیت حضور داشته باشیم؛ چراکه اگر کشور را به انقلابیون و تندروها بسپاریم حاصلش می‌شود دولت آقای رییسی و وضعیتی که کشور ظرف دو سه سال گذشته پیدا کرده است، یعنی فضای پادگانی در دانشگاه‌ها و فشار زیاد علیه روشنفکران، نویسندگان و روزنامه نگاران از یک سو و وضع ناهنجار اقتصادی، مدیریت کشور و سیاست خارجی از سوی دیگر. بنابراین این ۱۱۰ نفر دارند این پرسش را مطرح می‌کنند که آیا ما وظیفه‌ای در برابر خراب شدن وضعیت کشور نداریم؟ نباید احساس تکلیف کنیم؟ به باور من، این همان مشکلی است که میان اصلاح‌طلبان در رابطه با شرکت یا عدم شرکت در انتخابات، به‌وجود آمده است.

با این تفاصیل شرکت در انتخابات و به فرض راه یافتن اصلاح‌طلبان به مجلس، بازهم تکرار این چرخه که شما آن را تشریح کردید، نیست؟

این مسئله وجود دارد. یعنی آن طیف اصلاح‌طلبان که می‌گویند ما نباید در انتخابات شرکت کنیم چون مردم از ما توقعاتی پیدا می‌کنند و در عین حال بخش انتصابی نظام هم مطلقا اجازه هیچ کاری را به ما نمی‌دهند. منتهی وقتی شرکت نمی‌کنیم حاصلش می‌شود دولت رئیسی و مجلس یازدهم. بنابراین اصلاح‌طلبان در یک وضع مشکلی قرار گرفتند. از یک سو اگر در انتخابات شرکت کنند چندان نمی‌توانند گامی بردارند. به خاطر دارید که نظام چه قدر به دولت آقای روحانی حمله می‌کرد که شما هیچ کاری نکردید، آمریکایی‌ها از برجام خارج شدند و قص علی هذا ولی وقتی مقایسه می‌کنید، می‌بینید که چه قدر وضع کشور از نظر اقتصادی، تورم، گرانی، بیکاری و افزایش مهاجرت، از زمان دولت دوم آقای روحانی بدتر شده است. یعنی با هر متر و معیاری که به کار می‌برید، بازهم در دولت آقای رییسی نتیجه مطلوبی برای کشور به همراه نیاورده است. بنابراین این ۱۱۰ نفر سوال می‌کنند که چه بکنیم؟ بازهم در انتخابات شرکت نکنیم و وضع کشور از وضعیت فعلی هم خراب‌تر شود؟ اصلاح‌طلبان واقعا در وضعیت دشواری قرار دارند؛ اگر در انتخابات شرکت کنند و بخشی از مجلس دوازدهم را به دست آورند، با این مشکل مواجه هستند که بخش انتصابی همه توانمندی‌های بخش انتخابی را گرفته است و اگر شرکت نکنند و همه اختیارات را به دست تندروهای انقلابی و جبهه پایداری بسپارند، وضع مملکت همین می‌شود که با آن مواجه هستیم. این است که یک وضعیت دشواری را برای آن‌ها رقم زده است. به هر حال اکثریت اصلاح‌طلبان بنا دارند که در انتخابات شرکت نکنند.

یکی دیگر از انتقاداتی که مخالفان این بیانیه عنوان می‌کردند، امضای چند تن از فعالان سیاسی و رسانه‌ای خارج از کشور بود. مخالفان این استدلال را داشتند که چرا افرادی که سال‌هاست از کشور مهاجرت کرده‌اند و با مشکلات داخل ایران دست و پنجه نرم نمی‌کنند، باید مردم ایران را به رای دادن دعوت کنند.

به شدت با این ایده و طرز فکر مخالف هستم که کسانی که خارج از کشور هستند نباید در مسائل ایران دخالت کنند و کسانی که داخل کشور هستند، ملی‌گرا و میهن‌پرست هستند. من به شدت با این طرز فکر مخالف هستم. چه بسا بسیاری از ایرانیانی که خارج از کشور هستند، از امثال صادق زیباکلام دل‌شان بیشتر برای ایران می‌سوزد و بیشتر طرفدار این امر هستند که مردم از این وضعیت فلاکت‌بار نجات پیدا کند. بنابراین اینکه یک عده خارج از کشور این بیانیه را امضا کرده‌اند، به نظر من هیچ مسئله خاصی نیست. آن‌ها افراد دلسوزی هستند که معتقدند اصلاح‌طلبان بنا به دلایلی که اشاره کردم، باید در انتخابات شرکت کنند تا شاید وضع کشور از وضعیت فعلی بدتر نشود.

یعنی به نظر شما هر زمان مردم در انتخابات شرکت نکرده‌اند، اوضاع کشور بدتر شده است؟

مردم در انتخابات ۹۸ شرکت نکردند و حاصلش شد مجلس یازدهم. من نمی‌گویم مجلس دهم معجزه کرده و یک شبه ره صد ساله رفته است ولی بالاخره مجلس دهم گام‌هایی برداشت و تلاش‌هایی کرد. یا دولت اول و دوم روحانی را از نظر مدیریت کشور، مسئولین، وزرا و استانداران با دولت فعلی مقایسه کنید؛ از هر نظر که مقایسه کنید، به این نتیجه می‌رسید که ما به عقب رفته‌ایم و بهای این به عقب رفتن را مردم دارند می‌پردازند. این مردم هستند که وضع‌شان بدتر شده است. بنابراین این ۱۱۰ نفر می‌گویند که نباید احساس مسئولیت کنیم؟

اکثریت اصلاح‌طلبان می‌گویند که اگر دوباره شرکت کنیم و بخشی از مجلس را به دست بیاوریم، می‌دانیم که بخش انتصابی اجازه کوچک‌ترین گام مثبت در مجلس را نمی‌دهد. اصلاح‌طلبان دچار وضعیت «نه در غربت دلم شاد و نه روی در وطن دارم»، شده‌اند.

طیف مخالفی که رادیکال‌تر هستند به برخورد حکومت به اعتراضات مردم اشاره می‌کنند و می‌گویند باتوجه به آنچه در اعتراضات گذشته گذراندیم، صدای مردم شنیده نمی‌شود، امیدی به تغییر نیست و از این رو صحبت از شرکت در انتخابات و رای دادن، معنایی ندارد. نظر شما چیست؟

اینکه نظام با مردم و اعتراضات آن‌ها چگونه برخورد می‌کند بحثی است که ارتباطی با اصلاح‌طلبان و انتخابات پیدا نمی‌کند. یعنی ما شاهد بودیم که در دوران روحانی چگونه برخورد شد و ایضا در دوران رئیسی چگونه برخورد می‌شود. این است که شیوه برخورد با مردم چندان ارتباطی با قوه مجریه و مقننه پیدا نمی‌کند. مگر اینکه رییس جمهوری باشد که بخواهد از چارچوب‌هایی که بخش انتصابی تعیین کرده، پا فراتر گذارد، مگر اینکه نمایندگانی در مجلس باشند که پی نظارت استصوابی را به تن بمالند و از حقوق مردم دفاع کنند. متاسفانه ما این مهم را نه خیلی در مجلس دهم دیدیم و نه در مجلس یازدهم.

منبع: سایت دیده‌بان ایران

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر