سایهروشن کارنامه دولت یازدهم از نگاه عباس عبدی
عباس عبدی، تحلیلگر مسائل سیاسی در یادداشتی برای ویژهنامه نوروزی روزنامه ایران به بررسی عملکرد دولت حسن روحانی پرداخت.
او در این یادداشت نوشت: «بدون تردید برای هر دولت و فردی و هر تصمیمی میتوانیم مجموعهای از نتایج منفی را ردیف کنیم؛ همچنان که ممکن است بسیاری از دستاوردها را نیز برای آن برشمرد. با شمردن نتایج منفی میتوان عملکرد را شکست خورده معرفی کرد و بر اساس دستاوردهای مثبت آن را موفق دانست ولی این ارزیابیها منصفانه نیست. برای ارزیابی منصفانه ابتدا باید مبانی ارزیابی خود را بیان کرد. این مبانی باید به گونهای باشد که فراتر از افراد و دولتها باشد و به قول معروف بر اساس متری باشد که برای اندازهگیری هر چیزی به کار آید. ابزار سنجش باید مستقل از مصداقی باشد که میخواهیم بسنجیم. ما نمیتوانیم عملکرد دو دولت را با دو متر و معیار متفاوت ارزیابی کنیم. دولت فعلی نیز در حال ورود به ماه های آخر چهارمین سال خود است و در آستانه انتخابات جدید قرار داریم. از این رو بد نیست که ارزیابی منصفانهای از آن به دست آورد و پیش از آن باید متر و معیار خود را توضیح داد. البته این ارزیابی در حد یک یادداشت و خلاصه خواهد بود.
نخستین و مهمترین معیار تطبیق ادعاهای اولیه هر دولت یا شخص با عملکرد اوست. کسی که برای انتخابات نامزد میشود، به طور طبیعی قول و قرارهایی را مطرح میکند و این که چنین خواهد کرد و چنان. پس طبیعی است که عملکرد او نیز بر این اساس صورت گیرد که میان ادعاهایش با آن چه در عمل رخ داده، چقدر انطباق یا افتراق وجود دارد؟ بنده شخصاً به این معیار توجهی ندارم. هر چند معیار مهمی است ولی واقعیت این است که بسیاری از نامزدها آگاهانه یا ناآگاهانه شعارها و مسائلی را مطرح میکنند که تحقق آنها چندان در قدرت آنان نیست. چرا این معیار را نمیپذیرم؟ زیرا من به نامزدهای انتخاباتی بر اساس گفتهها و اظهارات موردی آنها رأی نمیدهم. حتی قولها و وعدههای آنان را پیگیری هم نمیکنم. بنده به درک و برداشت خودم از نگرشها و کلیت دیدگاههای نامزدها توجه میکنم. بنابراین ارزیابی را نیز بر همین اساس انجام میدهم یعنی دریافتیهای یک دولت در برابر خروجیهای آن بر اساس اهدافی که مد نظر است. شاید اگر کسی بخواهد برای دولت موجود از حیث میزان انطباق ادعاها و وعدههایش با آن چه انجام داده، ارزیابی کند بیشتر از نمره ۱۰ ندهد. اگر چه این نحوه ارزیابی را رد نمیکنم اما آن را دقیق نمیدانم. ارزیابی دقیق این است که بر اساس نگرش کلی نامزد یا دولت به آن چه در حدود ۴ سال فعالیت انجام داده، چه نمرهای داده میشود. به علاوه اثرات کوتاهمدت و بلندمدت سیاستهای یک دولت را نیز باید در نظر گرفت. اقداماتی که دارای اثرات بلندمدت منفی یا مثبت هستند نباید از گردونه ارزیابی خارج یا نادیده گرفته شوند. بنده سعی میکنم چند محور را شرح دهم.
۱. برجام
مهمترین و اساسیترین و راهبردیترین دستاورد دولت کنونی به ثمر رسیدن برجام است. برجام تعیین چارچوبی به نسبت دقیق و قابل پذیرش برای نحوه تعامل ایران با جهان خارج بود. چارچوبی که از گذشته اشکالاتی داشت و پس از طرح مشکلات هستهای در ایران این اشکالات برجسته شد و خود را نشان داد. بدترین اتفاقی که ممکن بود برای ایران رخ بدهد صدور قطعنامههای پیاپی بر اساس بند هفت شورای امنیت با رأی همه اعضا علیه ایران بود. از این مرحله به بعد دچار شدیدترین نوع تحریمهای جهانی شدیم و کشور را با یک بحران بزرگ مواجه کرد. بیرون آمدن از زیر ضربه قطعنامههای مذکور و حرکت به سوی عادیسازی روابط و تعریف چارچوبی حقوقی و قابل فهم برای روابط خارجی ایران بزرگترین دستاورد سیاسی این دولت بود و پس از انقلاب نیز نمونه نداشته است و نکته مهم عملکرد دولت در این واقعه ایجاد حدی از اجماع سازی داخلی برای رسیدن به این توافق بود. برجام توافقی فراتر از موضوع هستهای است اگر برجام به ثمر نرسیده بود الان با وضعیت بسیار بغرنجی روبهرو بودیم که به احتمال فراوان از شرایط فعلی ونزوئلا بدتر میبود. البته در رسیدن به برجام برخی اشتباهات نیز رخ داد از جمله تخصیص بیشترین توان رئیس دولت و دولت به این مسئله بود که تا حدی فرصت را برای انجام برخی کارهای دیگر از دست دادند. اشتباه مهمتر این بود که برای خنثیسازی مخالفان انتظاراتی بیش از واقعیت و ظرفیت را از تصویب برجام ارائه کردند. ضمن این که گمان داشتند این توافق خیلی سریع به نتیجه خواهد رسید؛ در حالی که چنین نبود ولی در مجموع اگر این دولت همین یک دستاورد را در کارنامه خودش داشت، باز هم به آن نمره قبولی تعلق میگرفت.
۲. تورم
مسئله دیگری که در این دولت رخ داد و به نظرم مهم است، کنترل تورم بود. دولت در برابر وسوسههایی که انجام میشد تا کنترل تورم را با هدف رشد رها کند، مقاومت کرد. هر چند یقین ندارم ولی احتمال می دهم که اگر دولت تورم را کنترل نکرده بود، امروز حتی از رشد هم خبری نبود و نگاه مردم به دولت خیلی منفی میشد. رشد پایدار را باید در شرایط کنترل تورم محقق کرد والاّ همچون گذشته شاهد رشد موقتی میشویم که فاقد اثرات بلندمدت خواهد بود بنابراین دومین دستاورد مهم دولت را در جلوگیری از تورم میدانم. البته خارج کردن اقتصاد از رکود ویرانگر دولت پیش نیز گام مهمی بود و امیدوارم که رشد اقتصادی سال گذشته و افزایش اشتغال آن در سالهای آینده نیز ادامه یابند.
۳. نفت
به لحاظ مدیریتی و فنی کمتر کسی باور میکرد که دولت بتواند تولید نفت را در مدت زمان یکی دو سال به سطح پیش از تحریمها برساند. وزارت نفت در اجرای این کار موفق شد و با اخباری که درباره افزایش برداشت ایران از پارس جنوبی و جلوزدن از قطر میرسد امیدواریم که این موفقیت نیز کامل شود. البته بنده به لحاظ تحلیلی مخالف اتکا به درآمدهای نفتی هستم و آن را برای کشور خطرناک میدانم ولی شرایط فعلی ایران بهگونهای نیست که این درآمدها برای اهداف مورد نظر خطرناک شود. اینها سه دستاورد مهم دولت بود ولی به نظرم شکستهایی نیز داشته است.
۱. نظام اداری
دولت در تحرکبخشیدن به نظام اداری در حد مورد انتظار ظاهر نشد و عمل نکرده است. نظام اداری در دولت احمدینژاد به ابتذال کشیده شد و بوروکراسی کشور مضمحل و تبدیل به ویرانه شد. این وظیفه دولت جدید بود که این نظام را تحرک بخشد و زنده کند ولی متأسفانه هنوز که هنوز است تحول قابل قبولی در آن دیده نمیشود حتی اقدامی موثر برای تغییر برخی از مسئولان سطح بالا را انجام نداده است. نوعی الیگارشی مالی و رفاقتی که از ابتدای انقلاب شکل گرفت در این دولت جاخوش کرده است. معرفی آنان برای رأیگیری از مجلس پیشین قابل قبول بود ولی ادامه حضور آنان در مجلس فعلی هیچ توجیهی نداشت.
۲. فساد
تردیدی نیست که وضعیت بخشی از فساد ریشه در همین ناکارآمدی اداری دارد و تردیدی هم نیست که شاخص فساد در کشور در مقایسه با دولت قبل بهبود یافته است ولی اتفاق دندانگیری در این زمینه دیده نمیشود. به ویژه در خصوص شفافیت و دسترسی آزاد به اطلاعات نیز باید گفت با وجود ابلاغ قانون آن از سوی این دولت در عمل هیچ اتفاق مهمی نیفتاد. مردم منتظر ابلاغ قانون نیستند بلکه به اجرای آن نیاز دارند.
۳. اجماعسازی
در حوزه سیاست داخلی اتفاقات خوب و بد همراه یکدیگر رخ داده است. در عین حال که دولت در اجرای انتخابات سال ۱۳۹۴ بسیار موفق عمل کرد و گام مهمی به پیش تلقی میشود ولی در مسیر اجماعسازی و تفاهم ملی از تمام ظرفیتهای خود استفاده نکرده است و اتفاقاً چوب فقدان فضای تفاهم را در نهایت دولت نیز خواهد خورد. البته میپذیرم که ابزار این کار به طور کامل در دست دولت نیست و اصلاحطلبان نقش بیشتری در انجام آن دارند ولی دولت میتوانست واسطه مناسبی برای تحقق این هدف باشد.
نقاط مثبت و منفی دیگری نیز در کارنامه دولت هست که بعضاَ هم مهم است و قصد ورود به همه آن ها را ندارم ولی با ملاحظه این عوامل گمان میکنم در مجموع نمره کمتر از ۱۴ را نمیتوان به این دولت داد.