کد خبر: 178605
A

آیت‌الله موسوی تبریزی: برخی علما با انقلاب و مبارزه علنی با شاه مخالف بودند/ آقای شریعتمداری علیه انقلاب حرفی نزد

آیت‌الله سید حسن موسوی با بیان خاطراتی از مبارزه مردم تبریز علیه شاه، گفت: متأسفانه برخی از علما با انقلاب و حرکت انقلابی و مبارزه علنی علیه شاه، مخالف بودند.


آیت‌الله موسوی تبریزی: برخی علما با انقلاب و مبارزه علنی با شاه مخالف بودند/ آقای شریعتمداری علیه انقلاب حرفی نزد

به گزارش سایت دیده بان ایران ؛

آیت‌الله موسوی، دبیرکل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم با اشاره به خاطراتی از مبارزه مردم تبریز علیه رژیم شاه، گفت: بعد از پیروزی انقلاب، در تبریز انقلابیون و طرفداران امام یک طرف و طرفداران آقای شریعتمداری در طرف دیگر بودند. طرفداران تند مرحوم آقای شریعتمداری، ایشان را به ضد انقلاب‌ها منحصر می‌کردند در حالی که این گونه نبود و آقای شریعتمداری علیه انقلاب حرفی نزد؛ درست است که به نفع انقلاب کم حرف زد، اما علیه انقلاب موضع‌گیری نکرد.

بنابر روایت جماران، آیت‌الله سید حسین موسوی تبریزی در دومین نشست از مجموعه نشست‌های «بازخوانی خاطرات امام و انقلاب»، گفت: قبل از انقلاب کسی نمی‌توانست در راسته بازار قدیم تبریز که معروف‌ترین بازار شهر بود، عکس امام را در مغازه‌اش نصب کند. تنها کسی که تصویر امام را داخل مغازه‌اش زده شده بود، پدرم بود و از هیچ کس ترس نداشت. یادم نمی‌رود یک بار دم در مغازه پدرم بودم که چند مأمور شهربانی آمدند و به پدرم دستور دادند که باید عکس را برداری. پدرم گفت: «هیچ کس نمی‌تواند به من دستور دهد که این کار را انجام دهم. از اول این عکس را دارم، الآن هم خواهم داشت». در این حین، سرهنگی که رئیس شهربانی بود آمد و دید که اینها با پدر من بگومگو می‌کنند. وی دست پاسبان‌ها را گرفت و گفت: «از اینجا بروید، اینجا جای مقدسی است، اینجا مسجد است و با فلانی کاری نداشته باشید». حتی آن سرهنگ نگفت که عکس امام را بردارید. 

ترویج نام امام در حوزه علمیه قم

دبیرکل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، اظهار داشت: ما در حوزه علمیه قم یک گروهی تشکیل داده بودیم تا اساتیدی را که به فرمایشات علمی، فقهی و اصولی حضرت امام توجه نداشتند، ترویج نمی‌کردیم. اینکه استادی در حوزه علمیه قم جرأت می‌کرد از حضرت امام مطلبی بیان کند، فضیلتی برای وی بود که باسواد است، ترسو نیست و حق را فراموش نمی‌کند. چون امام قبل از اینکه از قم تبعید شود، درس خارج بزرگی داشت و بزرگان، علما و اساتید از ایشان استفاده می‌کردند و بعد از تبعید هم در نجف، تدریس را ادامه داد. 

وی افزود: یادم هست که خدمت حضرت آیت‌الله مشکینی رسیدم و به ایشان گفتم که در تدریس مقداری به آراء امام هم اشاره کنید. به ایشان عرض کردم که ولو خارج نمی‌گویید اما از آراء و افکار امام هم بیان کنید. آیت‌الله مشکینی با کمال میل قبول کرد و از من تشکر کرد که این مسأله را به ایشان یادآوری کرده‌ام. ایشان سطح مکاسب را می‌گفت و بعدها خارج مکاسب را تدریس کرد. مقداری از مباحث امام درباره مکاسب چاپ شده بود و در دسترس آیت‌الله مشکینی بود لذا در درس خود به آراء امام اشاره می‌کرد. البته برخی از علما با این پیشنهاد مخالفت می‌کردند. یعنی هم مخالفت دولت بود و هم متأسفانه مخالفت برخی از علما و آقایانی که دوست نداشتند غیر از خودشان از کسی اسم ببرند. 

آیت‌الله موسوی تبریزی یادآور شد: آیت‌الله سلطانی درس کفایه می‌گفت و اساتید بزرگ به درس ایشان می‌رفتند. من درس کفایه را نزد ایشان خواندم. ایشان هم مثل آیت‌الله مشکینی، اصول یا فقه را توأم با درس اخلاق می‌گفت. لذا موقعیت و جایگاه این دو بزرگوار در حوزه بیشتر بود. اینها بزرگان قم بودند که اگر انسان نیم ساعت یا یک ربع در حضورشان بود، بدون استفاده معنوی از حضورشان بیرون نمی‌رفت و ما همیشه از ایشان استفاده معنوی می‌کردیم. 

وی افزود: آقای سلطانی با انقلاب همراه بود، اما سر و صدا نداشت و در جایی که لازم بود کمک می‌کرد. به خود من هم عنایت داشت که انقلاب را ادامه دهم. من آن زمان شرح لمعه می‌گفتم، به من می‌فرمود: شرح لمعه را ول نکنید، همیشه بگویید و درس‌های فقهی را ادامه دهید.

طیف‌های مختلف علمای قم

دبیرکل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم تأکید کرد: متأسفانه برخی از علما با انقلاب و حرکت انقلابی و مبارزه علنی علیه شاه، مخالف بودند. دلیل برخی از مخالفت‌ها صرفاً عقیدتی بود و عقیده‌شان این بود که ما نباید در سیاست دخالت کنیم. برخی می‌گفتند که دخالت در سیاست برای علما درست نیست و روحانیون نباید در سیاست دخالت کنند. البته این طیف در قم کم بود و در جاهای دیگر زیاد بود؛ حتی در نجف هم زیاد بود.

وی ادامه داد: برخی تعبیری داشتند که «سیاست نجس است و کسی که در سیاست دخالت کند، برای وی مشکل پیدا می‌شود.» لذا برخی از علما دوست نداشتند که در سیاست دخالت کنند. البته برخی از ترس‌شان این حرف را می‌زدند. چون ساواک مبارزین را اذیت، تبعید و یا زندان می‌کرد به همین دلیل احتیاط می‌کردند و حاضر نبودند درباره مسائل سیاسی اظهار نظر کنند اما در گفت‌وگوی خصوصی علیه رژیم و سلطنت مطالبی می‌گفتند؛ که برخی از آن‌ها از اساتید من بودند.

آیت‌الله موسوی تبریزی تصریح کرد: برای نمونه آیت‌الله سلطانی پدر خانم مرحوم حاج احمد آقا شخصیت بسیار بزرگوار، عادل، خوش اخلاق و خوش طبع بود، دروناً امام را می‌شناخت و انقلاب را دوست داشت، ولی خیلی مایل نبود که طلبه وارد جنجال فعالیت انقلابی شود. ایشان معتقد بود که ممکن است به اصل درس و بحث و ادامه درس و بحث طلبه مشکل ایجاد شود و نتواند آن مقدار که لازم است در حوزه پیشرفت کند. ایشان به امام اعتقاد و علاقه داشت اما مثل برخی از علما نبود که به صورت علنی علیه شاه صحبت کند یا اعلامیه و اطلاعیه دهد. 

وی افزود: برخی دیگر از علما معتقد بودند که باید اطلاعیه داد و مبارزه با شاه را وظیفه خود می‌دانستند. بعد از سال ۴۲، عده‌ای از علمای بزرگ و اساتید از جمله آیت‌الله مشکینی، آیت‌الله خزعلی و بزرگان دیگر که نام‌شان را در کتاب خاطراتم گفته‌ام اعتقاد به مبارزه داشتند. 

غائله طرفداران آیت‌الله شریعتمداری در تبریز 

دبیرکل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم گفت: بعد از پیروزی انقلاب، در تبریز انقلابیون و طرفداران امام یک طرف و طرفداران آقای شریعتمداری در طرف دیگر بودند. طرفداران تند مرحوم آقای شریعتمداری، ایشان را به ضد انقلاب‌ها منحصر می‌کردند در حالی که این گونه نبود و آقای شریعتمداری علیه انقلاب حرفی نزد؛ درست است که به نفع انقلاب کم حرف زد اما علیه انقلاب موضع‌گیری نکرد.

وی افزود: متأسفانه در تبریز، جوانان طرفدار کمونیست‌ها و مقلدین شخص آقای شریعتمداری که با انقلابی‌ها مخالف بودند مشکلات بسیاری ایجاد می‌کردند. مشکل من این بود که بتوانم شخصیت و حیثیت آقای شریعتمداری را از مخالفین انقلاب جدا کنم تا از آقای شریعتمداری سوءاستفاده نکنند. من در سخنرانی‌ها می‌گفتم که ما به تمام مراجع ارادت داریم، شخصیت مراجع را حفظ می‌کنیم و هیچ وقت با مراجع مخالفتی نخواهیم کرد. 

آیت‌الله موسوی تبریزی یادآور شد: متأسفانه از عنوان مرجعیت آقای شریعتمداری، علیه انقلاب زیاد استفاده می‌شد و این مشکل بزرگی بود. در عین حال تنها چیزی که باعث شد ما بتوانیم غالب شویم و نه تنها دشمن ما زیاد نشود، بلکه افراد را به طرف خودمان جذب کنیم، این بود که من در سخنرانی‌ها از مرحوم آقای شریعتمداری اسم می‌بردم و می‌گفتم که ما با آقای شریعتمداری که مرجع تقلید است کار نداریم، کارمان با کمونیست‌ها و دشمنان انقلاب است. الحمدلله با این شیوه که کوچکترین سخن و بی‌ادبی علیه آقای شریعتمداری نگفتیم، توانستیم تبریز را مقداری آرام کنیم.

قضیه آزادی آیت‌الله قاضی طباطبایی از تبعید

وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: آیت‌الله قاضی طباطبایی از جمله علمای تبریز بود. پدر ایشان از علمای بزرگ این شهر بود و خاندان قاضی طباطبایی سالیان سال در جامعه تبریز معروف و مورد اعتماد بودند. نمی‌گویم سواد آقای قاضی طباطبایی در حد سواد علمای درجه یک بود، ولی در حد یک مجتهد بود. من خودم مقداری به درس مکاسب ایشان رفتم، درس را خوب می‌گفت و خوب تحلیل می‌کرد. ایشان از علمای انقلابی تبریز بود و طرفداران شاه هم مخالف وی بود.

دبیرکل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم افزود: رژیم پهلوی آیت‌الله قاضی طباطبایی را به دلیل فعالیت‌های سیاسی دستگیر و تبعید کرد. خیلی‌ها فکر می‌کردند که ایشان به فرح التماس می‌کند تا وی را آزاد کنند در حالی که چنین کاری نکرد ولی نامه‌ای به مرحوم علامه طباطبایی نوشت. من نامه را ندیده بودم، علامه طباطبایی نامه را به من داد و آن را دیدم. علامه طباطبایی نامه تندی به فرح نوشت که آقای قاضی طباطبایی شخصیت بزرگ تبریز، فردی معروف و معتبر است و باید آزاد گردد. این نامه باعث آزادی آیت‌الله قاضی طباطبایی بعد از چند ماه تبعید شد. 

وی تأکید کرد: اگر آیت‌الله قاضی طباطبایی تنها مانده بود، بعید بود که فرح بتواند در برابر شاه یا مخالفین علما، کاری انجام دهد اما چون علامه از ایشان دفاع کرد، آزاد شد. علامه طباطبایی من را خواست و فرمود که این نامه را به آیت‌الله مرعشی نجفی می‌فرستم تا ایشان اقدام کنند. آقای نجفی من را احضار کرد و گفت که حتماً اقدام می‌کنم. ایشان تا حدود زیادی اقدام کرد. چون غیر از مرحوم آقای شریعتمداری، مرحوم آقای نجفی هم تبریزی بود. فرح هم تبریزی بود. فرح اقدام کرد و اجازه داد که تبعید آقای قاضی طباطبایی تمام شود. لذا قبل از پیروزی انقلاب، آیت‌الله قاضی طباطبایی سریع‌تر به تبریز رسید و به صورت کامل بر این شهر نفوذ داشت.

جایگاه آیت‌الله مدنی و آیت‌الله قاضی طباطبایی در تبریز

آیت‌الله موسوی تبریزی با اشاره به حکم امام به خودش، گفت: آن زمان آقای مدنی از نجف به تبریز آمده بود و اصالت ایشان از شهر آذرشهر نزدیک تبریز بود اما ریشه و جد و اجداد آقای قاضی طباطبایی تبریزی بودند. من به حضرت امام عرض کردم که «اگر در تبریز بخواهیم در برابر طرفداران آقای شریعتمداری فعالیت کنیم باید این دو بزرگوار را در کنار هم حفظ کنیم. هر دو افرادی دارند که می‌توانند در برابر طرفدران و مقلدین آقای شریعتمداری( که متأسفانه از کمونیست‌ها و مخالفین انقلاب دفاع می‌کنند) کاری کنند.» حضرت امام نامه‌ای نوشت که آقای قاضی و آقای مدنی هر دو همدیگر را حفظ کنند.

وی افزود: خدمت حاج احمد آقا رفتم و گفتم می‌خواهم به صورت خصوصی با امام صحبت کنم. خدمت امام رفتم و حاج احمد آقا هم نیامد. به حضرت امام عرض کردم: «به این دو بزرگوار دستور دهید که همدیگر را همیشه حفظ کنند و اگر با هم باشند هیچ مشکلی در تبریز نداریم.» امام همین کار را خیلی خوب انجام دادند و حتی نماز جمعه تبریز را یک هفته آقای مدنی و یک هفته آقای قاضی طباطبایی می‌خواند. هماهنگی و همراهی آیت‌الله مدنی و آیت‌الله قاضی طباطبایی خیلی مفید و مؤثر بود و اگر این‌گونه نبود تبریز را نداشتیم و دشمنان سوء استفاده می‌کردند. حتی احتمال داشت که خانواده آقای قاضی را علیه آقای مدنی تحریک کنند، یا طرفداران آقای مدنی را علیه آقای قاضی تحریک کنند. این موضوع به طور کلی نگران‌کننده بود که الحمدلله این نگرانی با تدبیر، قلم و قدم امام حل شد.

منبع : جماران

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر