رامین: یک دستشدن قدرت در جمهوری اسلامی افتخار است/ ورود نظامی ها به دولت اشتباه بود/ به رئیس جمهور نیرو معرفی می کنند؛ چون تجربه ندارد/ بی حجابی ها کار باندهاست/ نظام اسلامی مردم را جریمه نمی کند/ دوسال دیگر مانع به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته ای از بین می
محمد علی رامین، فعال سیاسی اصولگرا و معاون مطبوعاتی دوره احمدی نژاد: یعنی یک آدم نظامی را بیاورند و با شاکله فکری و ذهنی نظامیگریاش یا شاکله ذهنی و فکری امنیتیاش و او را بگذارند در مسائل فرهنگی، حتما اشتباه خواهد کرد و حتما دچار چالش میشود و دچار چالش میکند. یک انسانی که مثلا 10 سال، 20 سال، 30 سال، 40 سال ذهن امنیتی کار کرده، با نگاه امنیتی مسائل را تجزیه و تحلیل کرده یا با نگاه نظامی؛ اگر این وارد مقوله اقتصادی شود یا مقوله فرهنگی شود، بهخصوص فرهنگی که حساسیت بیشتری دارد، من معتقدم این موفق نخواهد شد، مگر اینکه در جایگاه نظامیاش و در جایگاه امنیتیاش هم متصدی امور فرهنگی بوده باشد که در واقع ساختار ذهنیاش یک شاکله فرهنگی داشته باشد. حالا این از حوزه نظامیگری یا امنیتی وارد قضایای سیاسی هم بشود. اولا اگر ساختار ذهن درست شکل نگرفته باشد و وارد یک مقوله دیگر بشود، شکست میخورد، یعنی موفق نمیشود. حالا در زمینه حجاب من معتقدم که حجاب یک مساله اجتماعی است. حتی یک مساله عقیدتی هم نیست که مثلا شما تصور کنید اگر یک کسی حجابش ضعیف شد، دینش از دست رفته؛ واقعا اینطوری نیست.
دیده بان ایران: محمدعلی رامین، فعال سیاسی و معاون مطبوعاتی دوره احمدی نژاد در گفت و گوی ویدیویی با دیده بان ایران درباره هلوکاست، ولایت فقیه، ۱۱ سپتامبر، احمدی نژاد، یهودستیزی، انتخابات مجلس و خبرگان رهبری ، مهاجرت یاسین رامین و مهناز افشار به آلمان گفت و گو کرده است
دیده بان ایران- آیا مردم در انتخابات مشارکت می کنند؟
هم بله و هم نه.
دیده بان ایران- علتش؟
لفظ مردم یک تعبیر سیال است. مردم میگوییم مردم، تعریفمان چیست؟ حالا بعد از آن تعریف، میرسیم به انتخابات که در همه انتخاباتها در همه جهان، بعضی از مردم شرکت میکنند، بعضی از مردم شرکت نمیکنند. بنابراین این سوال شما یک مقداری پاسخش مشکل است. اگر منظورتان این است که آیا چه قشری مثلا شرکت میکنند و چه قشری شرکت نمیکنند، این را راحتتر بتوان جواب داد. یا اینکه مثلا اکثریتی، اقلیتی.
دیده بان ایران- نظر شما بابت مشارکت مردم چیست؟
من فکر میکنم مردم بهطور عام شرکت میکنند، فارغ از اینکه دغدغههای سیاسیشان چه باشد. یک تصویر درستی در ذهن جامعه ما هست و آن اینکه جمهوری اسلامی بالا برای اولین بار در تاریخ ایران مملکت را، یعنی هم حکومت، هم کشور و هم سرنوشت ملت را به دست خود مردم سپرده است. شما برگردید به تاریخ گذشته ایران. حالا مهم نیست چه تاریخی را در نظر بگیریم؛ هفت هزار سال، پنج هزار سال، سه هزار، 2500 یا کمتر و یا بیشتر. در تمام طول تاریخ یا یک قبیلهای حاکم بوده، یا یک خاندانی حاکمیت داشته و یا یک خانواده و یا یک فرد. در تمام دوران همین بوده و چیز خارج از این قاعده را شما پیدا نمیکنید. جمهوری اسلامی برای اولین بار آمده سرنوشت خودش را، یعنی تعیین سرنوشت جمهوری اسلامی را به مردم سپرده در اولین انتخابات در سال دهم فروردین 1358. دهم و یازدهم مردم در فروردینماه به جمهوری اسلامی رأی دادند در 12 فروردین شد روز جمهوری اسلامی. در تمام مراحل بعدی در 40 انتخابات بعدی هم تا امروز مردم شرکت کردند، ولی یک بخشی از مردم هم همیشه شرکت نکردند. آن کسی که شرکت نمیکند، به این مفهوم نیست که مخالف یک چیزی هست. نه، ما هفت هزار سال عادت داشتیم شرکت نکنیم.
- طبقه آمار مرکز ایسپا، بیشتر مردم مشارکت نمیکنند در انتخابات آینده طبق آماری که ارائه دادهاند.
من الان آمار خاصی ندارم و میتواند همین باشد که شما میفرمایید. البته در انتخابات هم یک مطلب را در نظر بگیرید که حوادث، تعیینکننده لحظه تصمیمگیری است، یعنی حوادثی که در داخل کشور اتفاق میافتد، حوادثی که در پیرامون کشور و حوادثی که در عرصه جهانی اتفاق میافتد، اثر میگذارد. ممکن است آن را کم کند و ممکن است زیادش کند. بنابراین نمیشود از الان پیشبینی کرد که چند درصد مشارکت میکنند. البته اگر امروز ما اعلام میکردیم برای انتخابات، یعنی فردا انتخابات بود، ممکن بود همین آماری که شما میفرمایید باشد، ولی تا ما تا روز انتخابات هم زمان زیادی داریم و هم اینکه اتفاقات قابل پیشبینی و غیرقابل پیشبینی هم در پیش داریم. بنابراین الان نمیشود به این آمار استناد کرد. ما در خلال 41 انتخاباتی که تا الان داشتیم، بیش از 933 میلیون رأی مردم رأی دادند؛ همین مردم.
- این آمار از کجاست؟
آمار رسمی وزارت کشور است. عدد خیلی بالاست. هم از نظر نسبی مشارکت مردم در انتخابات فوقالعاده بوده، هم تعداد انتخابات و هم کیفیت برگزاری انتخابات. البته اینکه عرض میکنم، منظورم این نیست که الان انتخابات ما کاملا بینقص و بدون اشکال است و هرچه بوده، تا حالا عالی بوده و دیگر نباید اصلاح شود. نه؛ ما نواقص انتخاباتی، زیاد داریم. یکی از نواقص انتخاباتی همین ساختن دو تا قطب یکی چپ، یکی راست، یکی راستگرا، یکی چپگرا، یکی اصولگرا، یکی اصلاحطلب. اینها مفاهیم مردمی نیستند، اینها القائات آن باندها و گروههای سیاسی هستند، ولی مردم فارغ از این قطببندیها؟؟؟ همیشه آمدهاند و آن چیزی که تشخیص دادهاند؛ فارغ از اینکه تشخیص آنها از نظر من یا شما درست بوده یا درست نبوده، آمدهاند و رأی دادهاند و این به نظرم یک فرصتی است برای مردم که اول بگویم نخبگان؛ برای نخبگان یک فرصتی است که بتوانند مردم را دعوت کنند، فرا بخوانند به سمت آن نگاهی که خودشان دارند، یعنی برای نخبگان یک موقعیت ممتاز است که بیایند و اظهارنظر کنند، حرف بزنند و بگویند که حرف تازه دارند، حرف دارند، دیدگاه دارند و با استدلال و منطقشان میتوانند مردم را به سمت خودشان دعوت کنند. این فرصت در اختیار همه است.
- دلایل شرکتنکردن مردم در انتخابات چیست؟
شما یک مقدار روی واژه مردم حساس باشید. کلمه مردم یک چیز بدون تعریف است. بفرمایید اگر کسانی در انتخابات شرکت نکنند، منطقشان چیست؟ مثلا این میشود. آن کسانی که در انتخابات شرکت نکنند؛ البته باید از خودشان بپرسید. ممکن است یک کسی از سیاست جاری ناراحت باشد.
- یعنی عملکرد ضعیف دولت؟
مثلا؛ عملکرد ضعیف دولت. حالا چون انتخابات مجلس خبرگان و بهخصوص مجلس شورای اسلامی است، ممکن است از عملکرد نمایندگان مجلس راضی نباشد، بگوید فایدهای ندارد و شرکت نمیکنیم. ممکن است تحت تاثیر القائاتی که آقا انتخابات شرکت نکنید، متاثر باشد و شرکت نکند. ممکن است از وضعیت زندگی شخصی خودش؛ آنقدر درگیر باشد، آنقدر مشکلات شخصی داشته باشد که انگیزه و حوصله و انرژی این را نداشته باشد که در یک امر اجتماعی شرکت کند. ممکن است از نظر آگاهی، اطلاع نداشته باشد که این انتخابات چه تاثیری بر سرنوشت او، شخص خودش، آینده خودش دارد؛ ممکن است نسبت به این غافل باشد و دلایل مختلف دیگر.
- شما گفتید ابتدای انقلاب، مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند. آیا یک نسل میتواند تصمیمگیری کند برای بقیه مردم برای نسلهای بعد؟
نه. سوال خوبی است، ولی پاسخش هم مهم است. پاسخش به این دلیل مهم است که در بعضی از کشورها که انقلاباتی شده یا حکومتهای مقتدری تاسیس شدند... من دو تا مثال بزنم، یکی فرانسه و یکی آمریکا که اینها در خلال 240-230 سال گذشته تاسیس شدند و آنها شدند ملاک دموکراسیها و جمهوریها و... مردم فرانسه تا آن قرن 18 همه مسیحی بودند، ولی 300-200 سال تلاش فکری، اینها را سکولار کرد و از کلیسا فاصله گرفتند و دین را گذاشتند کنار و حالا آمدهاند به یک جمهوری میخواهند رأی دهند که انتخاب کنند که عملا نمیدانند چیست، چون تا حالا مسیحی بودند و این الان آمده و فارغ از مسیحیت میخواهد حکومت تشکیل دهد و نفی کلیسا. هیچ چیزی مشخص نیست. بنابراین مردم فرانسه اصلا نمیدانستند چی را دارند انتخاب میکنند. این یک نمونه. نمونه دیگر، آمریکا است. ایالات متحده آمریکا که از سال 1776 اولین هستهاش از 13 نماینده شکل گرفته در واشنگتن و نشستهاند دور همدیگر و یک اساسنامهای را، یک قانون اساسی را تدوین کردند و بعد یواش یواش این را رأی دیگران گذاشتند و تا حالا مثلا به 50 ایالت و بیشتر رسیده، در آن زمان اصلا جامعهای وجود نداشته و همه مهاجرین بودند، بدون هیچگونه همبستگی فکری، فرهنگی، تاریخی، تمدنی، مذهبی، قومی و قبیلهای. همه مهاجر هستند، همه غریبهاند و بومیان اصلی اصلا مشارکت نداشتند، اصلا حق شرکت نداشتند. حالا آن جمهوری ایالات متحده آمریکا در حقیقت اول تاسیس شده و بعد جامعه شکل گرفته است. اما در ایران چی؟ در ایران مردم 1400 سال اول مسلمان بودند، شیعه را انتخاب کردند، دنبال علمای اسلام راه افتادند، بعد با شناخت از اینکه مسلمان هستند و عالم دینی را تایید کردند، بعد این ترکیب مردم، رهبری و دین مشترک، یعنی مردم فرض کنید رهبری انقلاب اسلامی ایران را به خاطر دین خودشان انتخاب کردند. چون آقای خمینی دین ملت را داشته، فرهنگ ملت را داشته، آمده و رهبریاش پذیرفته شده و چیزی تحمیل بر جامعه نیست. جامعه وجود دارد، دین وجود دارد - مکتب فکری، رهبری هم انتخاب میشود و انقلاب شکل میگیرد. در اینجا این نسل دوران انقلاب نیست که آمده و یک جمهوری تشکیل داده که مثلا حالا نسل بعدی بگوید من انتخاب نکردم و نمیخواهم. آقا شما نسل 1400 ساله هستی حداقل. مثلا سوال شما میتواند این باشد که اگر مردم ایران دینشان را کنار گذاشتند، اسلام را کنار گذاشتند، تشیع را کنار گذاشتند، اهل بیت را کنار گذاشتند، مخالف قرآن شدند و یک چیز دیگری شدند، آن وقت این جمهوری به دردشان نمیخورد که میگویم درست است. ولی تا زمانی که این نیست، بنابراین این جمهوری هم اصالت دارد، هم منطق دارد، هم پشتوانه ملی، تاریخی، فرهنگی و عقیدتی دارد.
- بعضی از مردم اعتقاد دارند که مجلس هیچ کارکردی ندارد. آیا به نظرتان وجود شورای نگهبان، تشخیص مصلحت نظام و بقیه، مجلس را از آن جایگاه میاندازد؟
شورای نگهبان که دخالتی در امور مجلس ندارد. مجمع تشخیص هم زمانی حضور پیدا میکند که مجلس کارکرد درست و مستدل و قانونی و منطقی و کاربردی نداشته باشد. آنجا میآیند و دخالت میکنند. اگر مجلس قانونگذاریاش درست باشد و جامعهشناسیاش درست باشد، دغدغههایش درست باشد و اولویتها را درست تشخیص دهد و کارش را انجام دهد، بهطور طبیعی چه شورای نگهبان، چه مجمع تشخیص دخالتی ندارند در این قضیه. ولی وقتی ما آنجا نمایندگانی را انتخاب میکنیم فلهای؛ مثلا لیست دهیم یا مثلا لیست چپ یا لیست راست. برای چی؟ مردمی که این لیست را نمیشناسند، مثلا فرض کنید 30 نفر در تهران. 30 نفر برویم و رأی دهیم. برای چی؟ من از این لیست 30 نفره، پنج نفرشان را میشناسم، 10 نفرش را قبول دارم، 15 نفر. یک لیست دیگر است که آدمهای دیگر هستند، شخصیتهای دیگر هستند. انسان باید انسان متعهد و آگاه باید بر اساس شناخت خودش انتخاب کند.
- چرا شورای نگهبان تاثیر دارد در قانونگذاری مجلس؟
نه، تاثیری ندارد. اگر قانونی را مجلس بر اساس قانون اساسی و شرع اسلام تصویب کند، شورای نگهبان دخالتی ندارد. شورای نگهبان فقط نگهبانی میدهد که مجلس خلاف قانون اساسی یا خلاف دین مردم قانونگذاری نکند، همین و بیش از این نیست. این کلیتش است.
- به انتخابات مجلس خبرگان هم داریم نزدیک میشویم. خیلی از مردم میگویند وظیفه مجلس خبرگان چیست؟
اول یک جمله بگویم راجع به مجلس شورای اسلامی و بعد مجلس خبرگان را خدمت شما هستم. بنده خودم سالهاست، شاید 25-24 است، بعد از مجلس چهارم که در مجلس پنجم یک مقداری بلبشو ایجاد شد و باز به تعریف عوام هرکی هرکی شد و هر کسی تبلیغات بهتری، رنگ و لعاب بهتری، شعارهای عوامفریبنده بیشتری داشت و وارد مجلس شد؛ بیایید دوچرخهسواری کنید و فلان کنید، از این شعارهای اینطوری و رأی مردم را گرفتند و وارد مجلس شدند، از آن زمان من معتقد بودم کسی که کاندیدای مجلس شورای اسلامی میشود، باید قوانین جاری کشور را بشناسد، ساختار نظام را بشناسد، نیازهای جامعه را بشناسد و بتواند در آن حوزهای که میخواهد وارد شود، مثلا اقتصادی یا فرهنگی یا علمی و یا در هر حوزهای که میخواهد وارد شود؛ باید در آن حوزه ببیند چه قوانینی موجود است و کدام یک از این قوانین، ناقص است یا زائد است. بعد طرح داشته باشد و بگوید من اگر وارد مجلس شدم، این قوانین را به اینگونه اصلاح میکنم. این شرطش این است که این شخص قبلش این قوانین را بشناسد، ولی وقتی که ما افرادی را میفرستیم در مجلس که قانون اساسی را هم درست نخواندهاند، چه برسد به قانونهای بالادستی و چه برسد به این قوانین جاری کشور. میروند آنجا و گیر میکنند و درست نمیتوانند قانونگذاری کنند. به نظرم باید یکی از شرطهایشان این باشد که اینها قانون و قوانین را بشناسند و بگویند که کدام قانون را چگونه میخواهند اصلاح کنند اگر رفتند؛ این برای مجلس شورای اسلامی. در بحث مجلس خبرگان اولا یک مجلس خاص است و در جهان نمونه ندارد، یعنی مثلا حدود 80 نفر عالمِ مجتهدِ اسلامشناسِ واجد شرایط انتخاب میشوند که کارشان شناسایی، گزینش و معرفی ولی فقیه زمان به امت اسلامی، به ملت است و در خلال دوران این امامت و ولایت فقیه هم نظارت کنند که آن شروط ولایت فقیه محقق باشد. این علما کارشان تبلیغاتی نیست، یعنی مثلا الان فرض کنید انتخابات پیش رو مردم چقدر با این علما مستقیم سروکار دارند؟ یا همین اعضای خبرگان فعلی را مردم چقدر از کارکردشان اطلاع دارند که مثلا اینها چه کمیسیونهایی دارند، چه تصمیماتی میگیرند، چه بحثهایی میکنند، چه تحقیقاتی را انجام مید هند و چه اقداماتی را انجام مید هند؟ چون کار اینها مثل مجلس شورای اسلامی یا مثل شورای اسلامی شهر و روستا خیلی عامیانه نیست، خیلی اطلاعرسانی نمیشود و شاید هم ضروری نداشته باشد برای اطلاعرسانی، مردم هیچ شناختی ندارند و شاید اینجا بشود سوال کرد که منِ مردم برای چی باید بروم خبرگان را انتخاب کنم؟ ولی این به روشنگری نیاز دارد و الان تا انتخابات واقعا...
- این مجلس چه زمانی بر عملکرد رهبری نظارت داشته است؟
مرتب، دائم. این یک نظارت دائم است. فرق رهبری با هر کدام از منتخبین جمهوری اسلامی این است که مثلا اگر یک رئیس جمهوری را شما انتخاب کردی، یک نماینده مجلس را انتخاب کردی و این خلاف قانون عمل کرد و یک جرمی را هم مرتکب شد، یک ظلمی را هم مرتکب شد.
- چرا گزارشاش منتشر نمیشود؟
این را عرض کنم؛ بعضا یک خیانتی هم مرتکب شد. میروند و بررسی میکنند و میگویند یک سال دیگر دورهاش تمام میشود، دو سال دیگر تمام میشود، شش ماه دیگر تمام میشود. بنابراین با تغافل برخورد میشود نسبت به منتخبین مردم. اما در مورد رهبری این نیست، چون جایگاه رهبری جایگاه لحظهای است. برعکس اینکه میگویند دائمی است و مادامالعمر است، نه، مادامالعمر نیست، این لحظهای است. تا زمانی که آن شرایط را دارد، رهبر است، امام امت است، ولی اگر یک شرط از شروطش ساقط شود، فیالمجلس منعزل است، ساقط میشود و این کار خبرگان است که لحظه به لحظه، آن به آن نظارت کنند بر عملکرد هم شخص رهبری، هم زیرمجموعههای رهبری، یعنی نهاد رهبری و این کارهایی است که انجام میگیرد، ولی این اطلاعرسانی نمیشود، به دلایل مختلف، از جمله اینکه مردم انتظار دارند که همه چیز درست عمل شود. بنابراین مدام مردم را درگیر این کردند که اینجا اشکال دارد، آنجا اشکال دارد و خیلی کار مردم را حل نمیکند، مشکل مردم را حل نمیکند. ضمن اینکه چون رهبری ماموریت اجرایی ندارد و یک نظارت کلان دارد، یک سیاستگذری کلان دارد، کار خبرگان در مسائل کلان حکمرانی خیلی نقشآفرین است. اینها باید عالم باشند، آگاه باشند و جامعالاطراف باشند، خیلی سیاسی و باندی و گروهی عمل نکنند، نگاه نکنند. ویژگیهایی دارد که خلاصه باید یک مقداری فارغ از تبلیغات روزمره انجام بگیرد. اما یک راهکاری وجود دارد؛ من این را از دوره قبل هم پیشنهاد داده بودم، الان هم خوب است که از این دیدار با شما و این گفتوگو با بینندگان این را عرض کنم که اگر هر عضو خبرگان، مثلا 10 نفر، 20 نفر، 30 نفر از افراد واجدالشرایط، افراد آگاه، افراد امین خودشان که در عین حال ارتباطات مردمی، ارتباطات رسانهای، ارتباطات عمومی خوبی داشته باشند، روابط عمومی خوبی داشته باشند، اینها را انتخاب کنند، اینها حلقههای واسطه بین خودشان و مردم شوند. آن وقت بسیاری از اطلاعات لازم را همین مشاوران، همین برگزیدگان آن نماینده مجلس خبرگان میتواند به مردم منتقل کند و مردم هم میتوانند از طریق آنها منویات و مطالبات خودشان را به آن نماینده منتقل کنند؛ اگر اشکالی میبینند، اگر پیشنهادی دارند. این به نظرم یک کار ضروری است که امیدواریم اتفاق بیفتد. البته من با بعضی از آقایان داوطلبان خبرگان رهبری که صحبت کردم، استقبال کردند، ولی حالا چقدر محقق شود، نمیدانم.
- نهادهای زیرمجموعه رهبری، کارهای اقتصادی و اجرایی میکنند، مثل بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام. نظارت بر این نهادها برعهده چه کسی است؟
مجلس شورای اسلامی.
- انجام میشود؟
بله، مرتب انجام میگیرد. غیر از اینکه قانون اساسی این را اجازه میدهد، رهبری هم حتی تاکید داشتند سر این قضیه که همه این زیرمجموعهها تحت نظارت مجلس هستند.
- شورای نظارت مجمع تشخیص مصلحت نظام آیا شورای نگهبان دوم است؟
نه. مجمع تشخیص در حقیقت دو، سه تا کار مشخص را انجام میدهد. یکی اینکه اگر مجلس شورای اسلامی با شورای نگهبان سر یک مسالهای به اختلاف رسیدند، یعنی یک مصوبه مجلس شورای اسلامی را شورای نگهبان ایراد گرفت، ایراد این را برمیگرداند به مجلس شورای اسلامی. اگر مجلس شورای اسلامی تاکید داشته باشد روی همین مصوبه و شورای نگهبان نپذیرد، یعنی بار دوم برود، بعد از این میرود مجمع تشخیص که آنجا که هم نمایندگان مجلس شورای اسلامی هستند و هم شخصیت حقیقی دیگر، آنجا جمعا تصمیم میگیرند که این به چه نحوی باشد، سرنوشت آن مصوبه چه باشد. یکی این است و یکی سیاستهای کلان نظام را این مجمع تشخیص میآید و بررسی میکند، ارزیابی میکند، جمعبندی میکند و به رهبری میدهد برای تایید. یکی دیگر از کارهایی که مجمع تشخیص انجام میدهد، آن مطالبات رهبری است، یعنی رهبری راجع به یک موضوعی میفرمایند این را بررسی کنید. مجمع تشخیص مصلحت نظام میآید این خواسته رهبری را بررسی میکنند، جمعبندی میکنند و ارجاع میدهند به رهبری. و معمولا رهبری در تصمیمات کلان از تشخیص مصلحت مشورت میگیرد و بدون مشورت انجام نمیدهد.
دیده بان ایران - زمانی که حضرتعالی معاون مطبوعاتی آقای دکتر احمدینژاد بودی، زمانی که به برجهای دوقلوی نیویورک در 11 سپتامبر حمله شد، شما این حمله را توطئهای از سمت غرب و صهیونیست دانستید. ممنون میشوم دلایل خود را توضیح دهید.
البته یک مساله تاریخی اینجا تداخل پیدا کرد. حمله به برجهای دوقلوی تجارت جهانی نیویورک در 11 سپتامبر، یعنی 20 شهریور 1380 بوده است. زمانی که من معاون مطبوعاتی بودم، 1388 بوده است. بله، سوال شما درست است که من از زمان آن حادثه معتقد بودم که این کار خود صهیونیستهاست و این یک عملیات درونی است. اگر سوال شما این است، حالا مستندات بنده چیست؟ بعد از فروپاشی شوروی بحث رژیمهای آپارتاید و برچیدن آنها در افکار عمومی جهان مطرح شد، یعنی قرار شد بعد از فروپاشی دیکتاتوری کمونیستی، دیکتاتوری بدتر از آن که نژادپرستی است هم برداشته شود. آقای نلسون ماندلا که تقریبا 30 سال مبارزه کرده بود علیه رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی، بالاخره موفق شد در سال 1994 این موفقیت را پیدا کند که رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی منحل شود. این توفیق بزرگی بود و از همان زمان، یعنی از همان سال 1994، چهار بعد از فروپاشی شوروی بحث بر سر این شد که یک رژیم آپارتاید از بین رفته و یکی دیگر مانده و آن اسرائیل است. آپارتاید یعنی جداسازی نژادی که این دو تا رژیم اسرائیل و آفریقای جنوبی اینها هر دو در سال 1948 توسط انگلیس طراحی و جاری شدند؛ یکی در فلسطین اشغالی و یکی در آفریقای جنوبی. از اینجا بحث نژادپرستی اسرائیل مطرح شد که این صهیونیزم مساوی با نژادپرستی است که اگر این جا میافتاد و به قطعیت میرسید، عملا باید رژیم اسرائیل هم از بین میرفت، مثل رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی. در سال 2001 این بحث آنجا اوج گرفت که قرار شد یک کنفرانس بینالمللی ضد نژادپرستی و ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی برگزار شود برای اینکه صهیونیزم را مساوی با نژادپرستی معرفی کنند و رژیم اسرائیل را بردارند. از چهار، پنج ماه قبلش که این دیگر قطعی شده بود، تلاشهای بسیار زیادی شده بود که جلوی این کنفرانس را بگیرند، ولی بالاخره موفق نشدند، اما نگرانیهای بسیار جدی برای این کنفرانس وجود داشت که اگر این کنفرانس برگزار شود و اسرائیل بهعنوان رژیم نژادپرستی معرفی شود در جهان، هم یک دادگاه بینالمللی برای محاکمه سران رژیم اسرائیل تاسیس خواهد شد، هم این رژیم از تمام نهادهای بینالمللی حذف خواهد شد و هم عملا فروپاشی اسرائیل در دسترس خواهد بود. تا آخرین روزها هم رژیم آمریکا، رژیم اسرائیل، رژیم انگلیس و دیگران تلاش کردند که این کنفرانس برگزار نشود، ولی بالاخره شد. در این کنفرانس بیش از 10 هزار نفر، به نظرم نزدیک به 12 هزار نفر از اعضای سازمانهای مردمنهاد یا NGOها سه روز کنفرانس داشتند؛ ابتدای این کنفرانس بینالمللی. بیش از سه هزار NGO در آنجا شرکت کرده بودند و جمعبندی همه این NGOها این بود که رژیم اسرائیل باید از بین برود، چون نژادپرست و آپارتاید است و با آن مختصاتی که عرض کردم. این باعث شد که بعد از این سه روز که نمایندگان رسمی دولتها کنفرانس را ادامه میدادند، رژیم آمریکا و اسرائیل تا روزهای آخر مردد بودند که شرکت کنند یا نکنند. در آخر قرار ش در سطح پایین یا در سطح متوسط شرکت کنند؛ مثلا معاون وزیر خارجه آمریکا آمد و معاون وزیر خارجه اسرائیل. اینها تلاش کردند که این مسیر را برگردانند، ولی بالاخره فضای حاکم در این کنفرانس به نحوی بود که فارغ از اینکه حالا سران کشورها چه تصمیمی بگیرند، افکار عمومی جهان به شدت علیه ماهیت اسرائیل بهعنوان یک رژیم نژادپرست است؛ افکار عمومی جهان. و هیچ راه گریزی وجود نداشت. حالا بعد از یکی، دو روزی که سران کشورها یا نمایندگان دولتها اجلاس را ادامه دادند، البته آخر سر سعی کردند که این مساویبودن نژادپرستی با صهیونیزم را در حاشیه قرار دهند و جلوی تاسیس یک دادگاه بینالمللی برای محاکمه سران اسرائیل را بگیرند، چقدر موفق شدند و چقدر موفق نشدند، افکار عمومی جهان را نتوانستند تغییر دهند و افکار عمومی جهان به شدت در انتظار فروپاشی اسرائیل بود. این کنفرانس در این وضعیت که افکار عمومی جهان را واقعا فرا گرفته بود، تمام شد، نمایندهها برگشتند به کشورهایشان و هنوز بعضیها به کشور مبدأ خودشان نرسیده بودند، برجهای دوقلوی تجارت جهانی فرو ریختند. یعنی 13 شهریورماه 1380 که NGOها کارشان را تمام کردند، بعد سران تمام شد، مثلا پانزدهم یا شانزدهم شهریورماه اینها برگشتند به کشورهایشان و سه، چهار روز بعد در 21 شهریور این اتفاق افتاد. حالا ممکن است شما بگویید یعنی اینها توانستند در این سه، چهار روز آن تدارک را مهیا کنند و این برجها را فرو بریزند؟ نه، اینها از چندین ماه قبل میدانستند که این اتفاق میافتد، میدانستند که افکار عمومی جهان با این کنفرانس دوربان آفریقای جنوبی ملتهب و منزجر خواهد شد از صهیونیزم و استکبار صهیونیستی و بهخصوص رژیم اسرائیل. و باید صهیونیستهای جهان یک راهکاری پیدا میکردند. سادهترین راهکار به نظرم همین بود که انجام دادند، یعنی دو تا برج دوقلوی تجارت جهانی را فرو ریختند، هزینه مادی سنگینی را تحمل کردند. البته جالب است که در این برج که دهها هزار نفر آدم هم بودند، سه هزار یهودی هم جزو کارکنان آنجا بودند، آن روز هیچ یهودیای در سر کارش حاضر نشده بود. گویا همه مرخصی ساعتی رفته بودند. بعد روز سهشنبه مثلا ساعت 9 صبح این اتفاقات میافتد و در آن نیویورک یک پدافند هوایی نیست، یک مراقب هوایی نیست، یک ضدهوایی آنجا وجود ندارد که این هواپیمای اول تا دومی که در این دو تا برج خوردند، 17-16 دقیقه فرصت داشتند. هیچ کسی مراقب این شهر نبود، در حالی که از دهها و شاید صدها زاویه تصویربرداری شده بود و آنلاین کل جهانیان داشتند این صحنه را میدیدند. صحنه بسیار بسیار پر از ترس و وحشتی را بر افکار عمومی جهان تحمیل کردند و در آن لحظه جالب است که آقای جورج بوش پسر که رئیس جمهور آمریکا بود، در یک مهد کودکی، در یک مدرسهای و در یکی از ایالتها رفته بود و با بچهها داشت بازی میکرد و داشت صحبت میکرد که به او خبر میدهند که برجهای دوقلو منفجر شدند. یعنی همه چیز سناریو آنچنان چیه شده بود و تنظیم شده بود که کاملا واقعی نشان داده شود. اما این هزینه سنگین مقدمهای شد که اولا آمریکایی که از درون به شدت دچار چالش بود، بهخصوص که رئیس جمهور اقلیت حاکم شده بود، یعنی آقای جورج بوش رأی کمتری از رقیبش داشت، ولی آن الکترولها آمد و رئیس جمهور شد. وضعیت سیاسی آمریکا بحرانی بود، وضعیت اقتصادیاش به شدت بههمریخته بود از یک طرف، اسرائیل هم در آستانه فروپاشی در افکار عمومی جهان بود. یعنی در افکار عمومی جهان فرو پاشیده بود، در آستانه فروپاشی واقعی خودش بود. در این زمان با یک چنین اتفاقی، ناگهان کل افکار عمومی جهان برگشت به این ماجرا و آقای جورج بوش هم آمد و بلافاصله اعلام کرد القاعده هستند، طالبان بوده و اینها تروریست هستند، جنگ علیه تروریست و هر کسی با ما نیست، علیه ما است و جنگ جهانی و اصلا را به هم ریختند. بعد موفق شدند دو کشور اسلامی را با گنجینههای بسیار بزرگ؛ یکی افغانستان و بعد هم عراق را تسخیر کنند با هدف اینکه ایران را محاصره کنند، بعد ایران را محور شرارت بنامند و بعد به ایران حمله نظامی کنند. یعنی میخواهم بگویم ورق را از دوربان آفریقای جنوبی که باید اسرائیل فرو میپاشید، برگرداندند به اینکه مسلمانها حالا متهم هستند. اسرائیل کلا فراموش شده و حالا مسلمانها آمدند و در تیررس افکار عمومی قرار گرفتند که اسم اسلام و اسم مسلمانی و اسم جهاد، همه شد تروریسم و آن همه بلاها سر مسلمانها آوردند، غارت کردند؛ هم افغانستان را با معادن عظیمش، هم عراق را. جالب این است که در مساله عراق، صهیونیستها اول آمدند و بانک مرکزی عراق را در اختیار گرفتند، موزههای ملی عراق را در اختیار گرفتند، مراکز اصلی فرهنگی - اقتصادی را در اختیار گرفتند تا هرچه میخواستند را ببرند. این یک تدارک بسیار شاهانه بود، شاهکار بود، فوقالعاده بود و باعث شد هم آمریکا حداقل 10 سال بتواند ادامه دهد، هم بعد از آن توانستند از دل این اشغالگریها یک داعشی را درست کنند، آن را هم 10 سال بیندازند به جان اسلام و مسلمانها و خیلی شاهکار بود. و اسرائیل را هم 20 سال توانستند سرپا نگه دارند تا رسیدیم به طوفانالاقصی.
دیده بان ایران- بعد از حمله حماس به اسرائیل، وضعیت اسرائیل و استراتژیک جمهوری اسلامی در قبال حماس را چطور ارزیابی میکنید؟
مساله طوفان الاقصی در حقیقت یک برنامهریزی طولانیمدت بوده و ثمره و نتیجه 78-77 سال جرم و جنایت و اشغالگری و آدمکشی و نسلکشی فلسطینیها توسط اشرار یهودی بوده که آمدند و چیزی بهنام اسرائیل تاسیس کردند و این عملیات، عملیاتی بود که تقریبا آنچه را که رژیم اسرائیل طی 77-76 سال جمعآوری کرده بود، مثل یک اعتبار جهانی، یک پایگاه تثبیتشده صهیونیزم جهانی، یک نقطه مطمئن برای جمعکردن یهودیان از سراسر جهان، یک کانونی که اگر آمریکا ناگزیر شد منطقه را ترک کند، جانشین آمریکا در منطقه شود، یک قدرتی که حالا نه فقط در منطقه نفوذ دارد و میتواند با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس همپیمان شود و اتحادیه درست کند و چیکار کند، بلکه حتی در اروپا، در جنگ اوکراین هم میتواند دخالت کند و به نوعی اظهار وجود کند بهعنوان یک قدرت جهانی. این عملیات طوفان الاقصی کل این برنامهریزیها را ریخت به هم، یعنی اسرائیل بهعنوان ارتش مقتدر مثلا به قول خودشان چهارم جهان، الان که نزدیک به سه ماه از این حادثه میگذرد، اسرائیل با کمک ناتو و آمریکا که حتی مدیریت مستقیم این عملیاتها را هم آمریکاییها و اروپاییها به دست گرفتند، موفق نشده یک گروه کوچک چند ده هزار نفری حماس را از بین ببرد. هنوز نه از سرانشان توانسته کسی را ترور کند و بکُشد، نه به پایگاههای زیرزمینیشان دسترسی پیدا کرده، نه توانسته غزه را به اشغال خودش در بیاورد و نه فقط اینها را نتوانسته، برای اولین بار افکار عمومی جهان را دومرتبه علیه وجود اسرائیل و صهیونیزم جهانی و قوم یهود برانگیخته کرد. اسرائیل در طول این همه سال بهخصوص بعد از کنفرانس دوربان آفریقای جنوبی، هرگز اینچنین منفور جهانیان نبوده است. حتی آن موقع هم اینقدر منفور نبوده که الان این اتفاق افتاده است. بنابراین مورد نفرت جهانیان قرار گرفته، اقتصادش به شدت زمین خورده، امنیت عمومیاش از بین رفته، مهاجرت میلیونی به معکوس برای بازگشت یهودیان اشغالگر به کشورهای اصلی خودشان دارد ادامه پیدا میکند و در عین حال سرگردانی و سراسیمگی سران رژیم و آرام آرام بحث تشکیل دادگاه بینالمللی برای بررسی جنایات جنگی رژیم اسرائیل دارد مطرح میشود. دادگاه لاهه، دادستان کلش دارد این کار را دنبال میکند و الان سران رژیم نمیدانند باید چیکار کنند و یک وضعیت بحرانی هست که هرچه هم ادامه پیدا کند، سودی برای اسرائیلیها نخواهد داشت، سودی برای صهیونیزم جهانی ندارد و یهودیت به دست این اشرار یهودی اشغالگیر واقعا در جهان بدنام شدند و من خوف این را دارم که در آینده یهودیان در هیچ کجای جهان و بهخصوص در غرب امنیت جهانی دیگر نداشته باشند و این فرایندی است که ما پیش رو داریم و شاید بهترین راهکار این باشد که خود یهودیها قیام کنند یا بهتر است تعبیر بنیاسرائیل که از اقوام مختلف یهودیها فقط یک قبیله از بنی اسرائیل هستند. خود بنی اسرائیلیها قیام کنند و این اشرار یهودی را از اینجا جمع کنند و مثل آفریقای جنوبی، یک کشور آزاد شود، مردم اصیل آنجا رأی دهند، هر حکومتی که تشکیل شود، ولی حکومت مردمی باشد، حکومتی باشد که بدون آپارتاید، بدون نژادپرستی، بدون انگیزههای نسلکشی که این میتواند صلح جهان و منطقه را تامین کند.
دیده بان ایران -نفی هولوکاست تقریبا با اسم شما گره خورده؛ نظرتان درباره ایدهای که داشتید را بگویید.
نفی هولوکاست چرا با اسم بنده گره بخورد؟ البته قبول دارم که در رسانهها این مطرح میشود یا شده که مثلا من نافی موضوع هولوکاست هستم که این حرف غلطی است، به دلیل اینکه من از ابتدای طرح مبحث که شاید در داخل کشور به سالهای 75-74 برمیگردد، در آن زمان من از مدیران موسس شبکه چهار سیما بودم. در آن زمان در شبکه چهار موضوعاتی که مطرح میشد و مرحوم آقای طالبزاده را من بهعنوان یکی از مدیران شبکه با کمک دوستان دعوت کردیم به همکاری و به کشورهای انگلیس و آلمان و فرانسه رفتند و گفتیم با چه کسانی مصاحبه کنند و ما از همان دنبال بررسی هولوکاست بودیم و عرض بنده بررسی و تحقیق آزاد در مورد این موضوع تاریخی بوده است. هیچ وقت من نفی نکردم، چون اصلا نفی و اثبات آن را از طرف ما غلط میدانم.
دیده بان ایران - بنابراین حضرتعالی نفی هولوکاست را تکذیب میکنید؟
من میخواهم بگویم این کار غلط است که ما یک چیزی را که تاریخی است، بهجای اینکه بگوییم آزادانه دربارهاش تحقیق کنیم، بگوییم بوده یا نبوده؛ به شما چه مربوط است که بوده یا نبوده؟ باید محققین، مورخین، افراد صاحب نظر، افراد بومی، بازماندگان آن دوران، چه آن کسانی که مدعیان بوده، چه آنهایی که مدعیان نبوده؛ هر دو بیایند و حرف بزنند. عرض بنده همین بود و آن کنفرانس بررسی هولوکاست هم که در زمان آقای احمدینژاد در سال 1385 تشکیل شد و بنده بهعنوان دبیر کمیته بینالمللی حقیقتیاب توسط شرکتکنندگان انتخاب شدم و بعدش هم دنبال همین بررسی بودیم و چیز دیگری هیچ وقت نبوده، ولی کسانی که نمیخواستند این بررسی انجام شود، دلشان میخواست بنده را متهم کنند به اینکه تو نافی هولوکاست هستی. این حرف غلطی است.
دیده بان ایران - پسر حضرتعالی اخیرا مصاحبهای با بیبیسی داشته و موضعگیریهای سیاسی خاصی داشته است. نظرتان درباره مصاحبه ایشان چیست؟
قرار نیست هر کسی هر مصاحبهای میکند، بنده بخواهم پاسخ آن مصاحبه را بدهم، ولی حالا ایشان بهعنوان فرزند ارشد بنده دیدگاهی دارند، نظری دارند، نظرشان را مستند و مستدل مطرح میکنند و شاید تنها ایراد این باشد که چرا شما با یک رسانه بیگانه، آن هم با بیبیسی که بیبیسی برای انگلیس است که 10 میلیون از ایران در طی این 100 سال گذشته از ما قربانی گرفته؛ 10 میلیون ایرانی را کشتهاند انگلیسیها و هنوز محاکمه و مجازات نشدهاند. و وقتی ما برویم و با این شبکه مصاحبه کنیم، این غلط و اشتباه است. اما چرا ایشان این کار را کرده، من چه در مورد فرزند خودم و در مورد بسیاری از منتقدین و معترضینی که ناگهان تغییر جهت میدهند، من معتقدم اینها بیشتر احساسات شخصی است، یعنی در حقیقت یک مقداری برخوردهای شخصی اتفاق میافتد؛ بگویم ظلمهای شخصی اتفاق میافتد و دلخوریهایی پیش میآید، اینها رنجیده میشوند، هم رنجدیده میشوند و هم رنجیده و بعد بر اساس شرایط یک مواضعی میگیرند.
دیده بان ایران - با پسرتان در این ارتباط صحبت کردید؟
نه؛ مدتی است که ایشان آلمان هستند و من صحبتی با ایشان نداشتم.
دیده بان ایران- و ایشان از چه کسی رنجیده شده است؟
اینها چون مسائلی است که من دوست ندارم با رسانه در میان بگذارم، به نظرم قابل حل است و چیز خاصی نیست و نه فقط در مورد ایشان، بلکه در مورد بسیاری از هموطنانمان که دیدگاههایی داشتند، سبک زندگی داشتند که رنجیده شده، رنجدیده شدند، برخوردهایی با آنها شده که مثلا احساس غریبی، احساس بیکسی و بیپناهی میکنند، به نظرم نظام اسلامی کریمانه میتواند همه اینها را جمع کند و پشتوانه همه ایرانیان باشد در همه جای جهان.
دیده بان ایران - شما گفتید مجلس خبرگان رهبری پیشنهاداتی داشتید در رابطه با عملکرد و اطلاعرسانی مجلس خبرگان رهبری. یک موضوعی که مطرح است و مردم میپرسند و پیگیرش هستند، اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران، حکومت اسلامی هست یا نظام جمهوری اسلامی؟ یعنی تعریف چیست؟ اگر حکومت اسلامی هست، یک تعریفی دارد، اگر نظام جمهوری اسلامی است، بنابراین ولایت فقیه اینجا چیکاره است؟
سوال خیلی خوبی است و به نظرم لازم است که طرح شود و مردم آگاه باشند. در عنوانی به اسم حکومت اسلامی، حاکم اسلامی در حقیقت بر اساس تشخیص خودش عمل میکند و نیازی به پرسش از جامعه ندارد، بهجز در موارد خاصی بر اساس «و امرهم شورا و بینهم» یا «وشاورهم فی الأمر» بخواهد مثلا یک پرسشی را از مردم داشته باشد. اما در نظام جمهوری اسلامی که الان ما داریم، مردم در هر امری که به امور خودشان بستگی داشته باشد، انتخاب میکنند؛ شورای شهر را انتخاب میکنند برای امور شهر و روستایشان، مجلس شورای اسلامی را انتخاب میکنند برای قانونگذاری، برای تقسیم بودجه، برای نظارت بر امور اجرایی کشور، رئیس جمهور را انتخاب میکنند برای اینکه امور جاری مملکت را، چه در ابعاد اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و بینالمللی دنبال کند، مجلس خبرگان را هم انتخاب میکنند برای اینکه این مجلس بتواند ولی فقیه را در هر زمان شناسایی کند با آن شرایط و تعریفهای مختصات خاصی که در قانون اساسی آمده؛ او را شناسایی کند، تشخیصاش دهد، معرفیاش کند و بعد هم نظارت کند بر عملکرد و در نظارت بر عملکرد نهاد رهبری، یعنی رهبر و زیرمجموعههای رهبری. در اینجا رهبر، یعنی ولی فقیه مقید است که تصمیمات مردم را جاری کند. این فرق میکند با آن حاکم اسلامی که ما در تاریخ اسلام سراغ داریم. آنجا خود حاکم تصمیم میگیرد، اینجا مردم تصمیم میگیرند، کما اینکه در طول این 45-44 سال هرچه مردم تصمیم گرفتند، رهبری از تصمیم مردم حمایت کرده است.
دیده بان ایران- اینجا ما یک کامنت داریم، یک حرفی داریم و آن این است که مرحوم آیتالله مصباح یزدی که یکی از نظریهپردازان نظر ولایت فقیه محسوب میشدند، معتقد بودند که ولایت فقیه امری نیست که از سمت مردم واگذار شود، این از سمت پروردگار واگذار میشود. در این صورت ما به مساله ولایت مطلقه فقیه میپردازیم در ادامه این نظریه. بنابراین یک تناقضی پیدا میشود.
این تناقض نیست، این یک دوره باطل نیست که ما تصور کنیم. اولا در یک جامعه اسلامی، جامعه با خدا معارض نیست، یعنی جامعه اسلامی نمیخواهد خلاف اراده الهی عمل کند، یعنی آمده و اسلام را پذیرفته، یعنی تبعیت از خداوند را. از طرف دیگر ولی فقیه با مشخصاتی که برایش قائل هستیم، اینها از شروط ولایت او است و او باید در هر زمان از نظر معیارها و موازین، نزدیکترین شخصیت به امام زمان(عج) باشد؛ در هر زمانی. تشخیص اینها با مجلس خبرگان است. بنابراین منتخبین مردم میآیند با مجلس خبرگان شخصیتی را برمیگزینند که با معیارهای الهی، نزدیکترین شخصیت به امام زمان(عج) میشود و چون خودشان منتخب مردم هستند، منتخب مردم هم میشوند. یعنی در حقیقت مجلس خبرگان آن واسطه بین قداست الهی ولی فقیه و جمهوریت مردمی آن است.
دیده بان ایران - شما وقتی از سمت خداوند ماموریت داشته باشید و به قول معروف این ولایت در تعریف ولایت مطلقه فقیه
آن معروف انبیا و اولیای معصوم(ع) است.
دیده بان ایران - بنابراین در ولایت مطلقه فقیه اگر ولی فقیه تصمیم بگیرد بر جنگ و صلح و یا طبق آن چیزی که قانون اساسی آورده، بر جنگ و صلح اگر تصمیم مردم چیز دیگری باشد، این باعث تعارض نمیشود؟
این اصلا ارتباطی به ولایت فقیه ندارد.
دیده بان ایران - جنگ و صلح طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی در حیطه وظایف رهبری است.
در همه ممالک جهان، در همه کشورها یک نفر مسئول جنگ و صلح است، یعنی مسئول اعلام جنگ و صلح است. یک نفر، حالا یا فرمانده کل قوا است، یا رئیس جمهور است، یا پادشاه است، یا صدر اعظم است یا هر کسی؛ در کشور ما ولی فقیه است. این ارتباطی به عنوان ولایت فقیه آن ندارد. او در واقع بهعنوان رأس قانون اساسی که هر شخصی در هر جای جهان هم این حالت را دارد، موظف به تصمیم در صلح یا جنگ. تازه ولی فقیه، محدودتر از سایر کشورها باید در این امور با کارشناسان مشورت کند، یعنی در تصمیمات کلان...
دیده بان ایران - روسای جمهور هم در همه جا مشورت میکنند، مشاوره دارند و...
نه؛ در قانون اساسی ما تاکید شده است. مثلا با شورای عالی امنیت ملی یا با مجمع تشخیص مصلحت.
- آنها هم منصوب رهبری هستند. مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب رهبری است، شورای عالی امنیت ملی، غیر از رئیس جمهور که باز هم تنفیذ رهبری را دارد، آن هم باز هم منصوب رهبری است.
نه؛ این شوراهای عالی که در قانون اساسی ما هست، در جاهای دیگر هم هست. گاهی وقتها مثلا زیر نظر یک مجلس عام است. مثلا میتوانست بعضی از این شوراها زیر نظر مجلس خبرگان باشد؛ مثلا. یا یک مجلس دیگری، مجلس دومی، سومی، چهارمی. اما اینجا که زیر نظر ولی فقیه است، در جایگاه رأس امور، این تکالیفی که قانون اساسی به آن سپرده. قانون اساسی اگر هر تکلیفی را به هر کسی بسپارد، باید آن را انجام دهد. چه شهردار باشد، چه استاندار باشد، چه رئیس جمهور، چه فرمانده کل قوا و ولی فقیه. اینجا بحث ولی فقیه بهعنوان قداست الهی است، صرفا آن شاخصههایی است که در قانون اساسی لحاظ شده بر اساس معیارهای شرعی و دینی ما. فارغ از آن، هیچ فرقی نمیکند با سایر روسای کشورهای جهان. شما وقتی که میخواهید یک رئیس جمهور را در فرانسه انتخاب کنید یا یک صدر اعظم را در آلمان و یا یک رئیس جمهور در آمریکا یا هر جای دیگر، این شرایط سنگینی که شما برای ولی فقیه داری، هیچ کسی در دنیا ندارد. یعنی سختترین شرایط را برای شناسایی و معرفی ولی فقیه و نظارت بر او فقط شما دارید در جمهوری اسلامی؛ در هیچ جای جهان نیست. سختگیری که شما برای گزینش و تایید ولی فقیه دارید، در هیچ جای جهان نیست. یعنی شما پیچیدهترین راهکارها را برای نظارت بر رهبری، برای صلاحیت رهبری تایید کردید تا او کوچکترین تخلفی مرتکب نشود. حالا چطور شد در هر حکومت دیگری بالاخره یک کسی مسئول جنگ و صلح است. گاهی وقتها طرف اصلا سواد هم ندارد. مثلا ملکه انگلیس فرض کنید؛ کجا درس خوانده بود؟ در کدام دانشگاه؟ پادشاه عربستان یا این ویژگیهایی که برای روسای جمهوری آمریکا و دیگر کشورها است. واقعا شما میدانید چه ابتذالی در اینها هست؟ شما پاکترین، نجیبترین، صالحترین، داناترین، عادلترین، مردمیترین و مواضعترین مردم را در رأس مملکت خودتان دارید. آن وقت ایرادگرفتن و اشکالکردن بر آن به نظرم؛ آن وقت باید شما باید به هر قانون اساسی در هر جای جهان ایراد بگیرید.
دیده بان ایران- بنا بر حرف شما یک طوری رد نظریه آیتالله مصباح درخصوص اینکه رهبری وظیفه ندارد پاسخ بدهد به کسی، چون از سمت خداوند مامور شده است.
این جمله را عرض کنم راجع به نظریهها. نظریات مختلف است؛ نظریهپردازان مختلفی ما داریم. الان نظریه آیتالله مصباح(ره) که از متفکران بزرگ دوران ما هم بودند، الان جاری نیست، در حکومت ما جاری نیست.
دیده بان ایران- الان التزام به ولایت مطلقه فقیه بنا بر تعریف آیتالله مصباح، روند تایید صلاحیت نامزدهای انتخابات است.
جملهام تمام نشد. اگر آیتالله مصباح یک دیدگاهی دارند که مثلا نیازی به نظر مردم نیست و چنین ادعایی شد. چه ایشان و چه هر کسی. یا یک دیدگاهی باشد که آقا، اصلا نیازی نیست همه بیایند رأی دهند، مثل آقایهاشمی رفسنجانی اعتقاد داشت آقا یک جمعی بیایند و رأی دهند، ما کارمان را انجام دهیم. این نظر رهبری نیست و نظر قانون اساسی نیست و اجرا هم نمیشود. چه نظر آقایهاشمی رفسنجانی، چه نظر آقای مصباح. اینجا نظر ولی فقیه بهعنوان کسی که مسئول قانون اساسی هستند و مسئول مراقبت از سلامت ساختار نظام هستند، این است که مردم در رأس امور هستند، مردم هم حق مشارکت دارند و هم وظیفه مشارکت دارند، چون سرنوشت خودشان هست و هر کسی را هم که همین مردم انتخاب کردند، چه موافق نظر رهبری باشند، چه مخالف که ما در طول این 45 سال مثال زیاد داریم که منتخب مردم، مورد نظر رهبری مثلا نبوده؛ فراوان داریم. از اولین رئیس جمهورمان گرفته تا خیلی از موارد. یا گاهی وقتها مثلا فرض کنید رهبری اشاره کردند به لیستی که فلان بیگانگان مثلا از آن تبلیغ میکنند، مردم رأی ندهند، مردم رأی نمیدهند، ولی مردم آمدند و رأی دادند، رهبری هم تایید کردند. بنابراین رهبری خودشان را موظف به تایید نظر مردم و اجرای نظر مردم باشد، حتی اگر مخالف نظر خودش باشد.
دیده بان ایران - اینجا حرفی که همه میزنند و راجع به آن صحبت میکنیم، این است که در عصر حاضر شما گفتید لازم نیست بنا بر نظری که آقایهاشمی رفسنجانی داشتند، یک جایی گفته بودند که لازم نیست همه در انتخابات شرکت کنند، یک اقلیتی بیایند. ما الان دقیقا از سمت برخی از دولتمردانمان در روند رد صلاحیتها داریم این را میبنیم به عینه، یعنی اینکه بخشی از قدرت حاکمه مدعی است که نیازی به رجوع به رأی همه مردم نیست، یک عدهای دارند رد صلاحیت میشوند. این نظر آقای مصباح یزدی است و افرادی هستند که در وزارت کشور یا شورا نگهبان، نظریه ایشان را دارند پیاده میکنند که لازم نیست همه مردم اظهارنظر کنند یا نظر دهند. آیا به نظر شما جمهوری اسلامی در این 44 سال، بهخصوص در این هفت، هشت سال به سمت یکدستشدن از نوع یک تفکر خاصی حرکت نکرده است؟
الان دو، سه تا سوال با هم تداخل پیدا کرد. اینکه رد صلاحیت؛ رد صلاحیت یک عنوانی است که شورای نگهبان به کسی نمیدهد، بلکه چهار تا مرجع وجود دارد که آنها میگویند این آدم مثلا پرونده قضایی دارد یا فلان خیانت را دارد یا فلان جرم را مرتکب شده و یا فلان اتهام متوجهاش است و... در اینجا شورای نگهبان بر اساس آن نظرها و آن مستندات میگوید این نمیتواند بیاید در انتخابات. چون باید مبرا باشد از آن جرائم.
دیده بان ایران- همین نگاه باعث شده که اقلیت مردم شرکت کنند.
عذرخواهی میکنم؛ آنها مستندات قانونی است که به شورای نگهبان میدهند. این مستندات را شما ممکن است ایراد داشته باشید یا نداشته باشید، یک بحث دیگر است، اما شورای نگهبان خودش نمیتواند تشخیص دهد که من از این آدم خوشم میآید یا از این دیدگاه خوشم میآید یا این افکارش خوب است یا افکارش بد است. این را نمیتواند تشخیص دهد. تایید صلاحیتها بر اساس آن مستندات قانونی است که به شورای نگهبان داده میشود.
دیده بان ایران- قبول دارید جمهوری اسلامی در هفت یا هشت سال گذشته به سمت یکدستشدن...
این اتهام یکدستشدن یکی از جالبترین اتهامات است.
دیده بان ایران- اتهام نیست، مشخص است. من به نقل از خود سران نظام میگویم.
آیا اگر یک نظامی انسجام درونی داشته باشد، جرم است؟ اتهام است؟
دیده بان ایران- اتهام نیست، نوع نگاه است.
اصلا نظام جمهوری اسلامی و شخص رهبری دنبال این نیستند که ببینند مثلا بر اساس نگاهها، جریانات فکری، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... این را در همین سخنرانی اخیرشان فرمودندکه از یک طیف باشد یا از یک جناح باشد، اصلا اینطوری نیست. ولی شما افراد را در نظر بگیرید. افراد اگر مثلا از یک جناح X، مجرمین را بیاورند در صحنه و بگویند کاندید شوید، داوطلب شوید. بعد آن مجرمین رد صلاحیت شدند، برای این است که آن نگاهها را رد کردند یا جرائم را؟
دیده بان ایران - الان کدام جناح مجرمین را آورده؟
اگر یک جریانی اصرار داشته باشد که من آن کسانی که متخلف هستند، آن کسانی که سند دارند، آن کسانی که پرونده دارند، اینها را میآورم در انتخابات که کاندیدا شوند، داوطلب شوند، بعد شورای نگهبان اینها را رد کند، ما به شورای نگهبان اتهام بزنیم که تو خواستی یک جناح را حذف کنی. نه، آن جناح به جای این کار بیاید آدمهای صالح خودش را، آدمهای سالم دیدگاههای خودش را بیاورد در صحنه، شورای نگهبان هم نمیتواند رد کند.
دیده بان ایران- یعنی شما یکدستشدن قدرت در نظام جمهوری اسلامی را چیز بدی نمیدانید؟
این یک افتخار است برای یک جامعهای که به دنبال کشمکش و فرسایش نیروهای خودش نباشد. یک جامعه میخواهد پیشرفت کند. برای پیشرفت یک جامعه، مردم بیایند و آدمهای متعارض و متناقض را انتخاب کنند که فقط اینها بروند بالای سن و جنگ و دعوا راه بیندازند یا اینکه یک افرادی را انتخاب کنند که این افراد با برنامه، با انگیزه و با هدف پیشرفت کشور و حل مشکلات مردم، دست همدیگر را بگیرند و کار را پیش ببرند.
دیده بان ایران- حتی اگر این یکدستشدن قدرت که شما هم امر مبارکی میدانید، منجر شود به حذف بخشی از جامعه یا تفکرات بخشی از جامعه؟
همیشه این جامعه یک بستر پویا است. جامعه میآید امتحان میکند. مثلا یک مجلسی، یک دولتی را انتخاب میکند، میآید هشت سال برجام را مثلا پرچمداری میکند، کشور را هم تعطیل میکند و هرچه را که آمریکاییها هم بخواهند، به آنها امتیاز هم میدهند، ولی آخر سر مردم میبینند هیچی دستگیرشان نشد. این همه جنگ و دعوا و کشمکش و بحث هم شد، اما چیزی حاصل نشد.
دیده بان ایران- آن موضوع برمیگردد به اینکه مردم دیگر در انتخابات شرکت نکردند، چون سرخورده شدند، چون فهمیدند که مجلس در رأس امور نیست به واسطه اتفاقاتی که در آن سالها افتاد. به این معنی نیست که مردم رفتند و پشت یک جناح دیگری قرار گرفتند.
نه، من اصلا جناحها را نگاه نمیکنم، من جناحی فکر هم نمیکنم. من میگویم مردم آمدند و یک ادعا را، یک شعار را، یک نگاه را؛ این نگاه ممکن است لابلای جناحین سیاسی ما هم وجود داشته باشد، یعنی صرفا یک جناح مدعی یک نگاه نیست. اینها را انتخاب کردند، بعد آمدند مثلا چهار سال یا هشت سال ملاحظه کردند، مطالعه کردند، رصد کردند و دیدند جواب نمیدهد. میروند و آن نگاهی که منتقد این نگاه است را انتخاب میکنند، به آنها فرصت میدهند، به آنها میدان میدهند تا ببینند آنها بلدند مشکلات مردم را حل کنند. چون اصل این انتخابات برای این نیست که حالا یک تیمی، یک گروهی به قدرت برسند یا نرسند. اصلا این نیست. مردم دنبال مسائل خودشان هستند. نیازهای کشور را هر کسی بابرنامهتر، منسجمتر و هماهنگتر با مجموعه حاکمیت بتواند پیش ببرد، این به نفع مردم است.
دیده بان ایران- شما معتقدید اینها مردم هستند که انتخاب کردند و این اتفاق افتاده است؟
بله، همیشه.
دیده بان ایران - من آمار انتخابات مجلس گذشته، یعنی مجلس یازدهم را با ریاست جمهوری گذشته را مقایسه میکنیم. 18 میلیون نفر در انتخابات سال 96 آمدند و به آقای رئیسی ردی دادند. همان 18 میلیون نفر آمدند و در انتخابات 1400 دوباره به آقای رئیسی رأی دادند. آن طیفی از جامعه که در انتخابات شرکت نکرد، آن کسانی بودند که قبلا رأی داده بودند و سرخورده شدند که دیگر شرکت نکردند.
بله، این را قبول دارم و درست است. یک عده هستند که تحت تاثیر آن فضای سیاسی که القاء میشود؛ سیاسیون، نخبگان سیاسی، میآیند بالاخره یک فضایی را القاء میکنند، تلقین میکنند، تحمیل میکنند، به هر طریقی که بتوانند؛ از طریق رسانه و از طرق مختلف. آن مردمی که مثلا در 12 سال پیش، بعدش در هشت سال پیش آمدند و رأی دادند و سرخورده شدند، واقعا سرخورده شدند، خسته شدند و نیامدند پای صندوق رأی. آن کسانی که میخواستند کشورشان را پیش ببرند و به هیچ عنوان حاضر نیستند که سرنوشت مملکت خودشان را رها کنند، آمدند و رأی دادند و یک رئیس جمهور دیگری را انتخاب کردند. حالا اگر این رئیس جمهور بعدی که الان رئیس جمهور فعلی ما است، این رئیس جمهور بتواند مشکلات مردم را بهتر حل کند، بتواند مردمیتر باشد، بتواند دلسوزانهتر و شجاعتر، باتدبیرتر و هماهنگتر بتواند اهداف مملکت را پیش ببرد و مشکلات مردم را حل کند، فکر میکنید مردم بعد از این فاز انتخاباتی، فاز دوره ریاست جمهوری بیشتر شرکت خواهند کرد یا کمتر؟
دیده بان ایران- الان شما خودتان چه فکر میکنید؟
من میگویم حتما بیشتر.
دیده بان ایران- یعنی دوره آقای رئیسی فرضا دو سال دیگر تمام شود، بعد از دو سال دیگر مردم بیشتر در انتخابات شرکت میکنند؟
البته من خودم یک انتقاداتی دارم و این را مطلق نمیتوانم بگویم، ولی میخواهم عرض کنم که مردم حتما از دور اول آقای رئیسی در دور دوم ایشان حتما بیشتر شرکت میکنند.
دیده بان ایران - به چه دلیلی؟ وضع اقتصادی مردم بهتر میشود؟ درگیریهای اعتقادی یا عقیدتی قرار است کمتر شود؟ ما چیزی که در این دو سال داریم میبینیم، تنش بیشتر است.
حالا گفتند جوجه را اگر اجازه دهید، آخر پاییز میشمارند و هنوز وسط کار هستیم، یعنی همیشه دولتها میآیند اول یک برنامهریزی میکنند، یک ذره آن ریل قبلی را اصلاح میکنند، یک مهلتی به آنها داده میشود برای چهار سال و حالا وسط کار شما بخواهید نرخ بگذارید روی آن، یک مقدار سخت است. میخواهم بگویم الان واقعا نمیشود قضاوت کرد. در عین حال که بنده خودم به دولت آقای رئیسی در بعضی از عملکردها اشکال هم وارد میبینم.
دیده بان ایران- شما چه اشکالی وارد میبینید؟ مثلا این ماجرایی که با محدودیتهای ما فرهنگی روبر هستیم یک موضوع، یک موضوع وضعیت اقتصادی جامعه را شاهد هستیم و یک موضوع دیگر هم تیم آقای رئیسی را شاهد هستیم که یک تیمی است که خیلیها میگویند بیتجربه است، بعضیها هم میگویند یک تیم نظامی است. شما به چه چیزی الان انتقاد دارید از دولت آقای رئیسی؟
اینکه نظامیها نباید در سیاست دخالت کنند و نباید وارد جناحبازیها و امثالهم شوند، حرف درستی است. با این تفاوت که نظامیهای ما نظامیزاده نیستند، اینها سیاسی بودند که آمدند و انقلاب کردند و بهخاطر دیدگاههای سیاسی و انقلابیشان و نیازی که بود، وارد نظامیگری یا سپاه شدند. الان ما از نسل جدید نظامی نداریم که در سیاست ورود پیدا کرده باشد.
دیده بان ایران- اکثر نمایندههای مجلس، نظامیهایی هستند که سرهنگ سپاه بودند، یک مدتی جنگدیده هستند، ولی انقلاب را ندیدند.
اینها همان آدمهای سیاسی اول انقلاب هستند، یعنی آدمهایی هستند که ماهیتا انگیزهها، بصیرتها، درک و اطلاعات سیاسیشان اولویت دارد، بعد هم به خاطر نیاز رفتهاند و جنگیدهاند به خاطر کشورشان.
دیده بان ایران - ما الان راجع به نسل جدید و مدیران دولت آقای رئیس داریم صحبت میکنیم که اکثرا از سپاه آمدهاند و مدیران جوان هستند، مثل اکثر استانداران دولت آقای رئیسی، مثل استاندار مازندران که قبلا مدیر کل اطلاعات همدان بوده است.
ایشان چند سالشان است؟
دیده بان ایران- حدود 45 سال. ما اکثرا آدمهایی را در دولت آقای رئیس داریم که نظامی بودهاند؛ به خاطر نوع نگاه نظامیشان است که در وزارت کشور برخوردشان چکشی است، برخورد فرهنگی ندارند.
الان افرادی که فرمودید را نمیشناسم، ولی اگر این باشد که شما میفرمایید، یعنی یک آدم نظامی را بیاورند و با شاکله فکری و ذهنی نظامیگریاش یا شاکله ذهنی و فکری امنیتیاش و او را بگذارند در مسائل فرهنگی، حتما اشتباه خواهد کرد و حتما دچار چالش میشود و دچار چالش میکند. یک انسانی که مثلا 10 سال، 20 سال، 30 سال، 40 سال ذهن امنیتی کار کرده، با نگاه امنیتی مسائل را تجزیه و تحلیل کرده یا با نگاه نظامی؛ اگر این وارد مقوله اقتصادی شود یا مقوله فرهنگی شود، بهخصوص فرهنگی که حساسیت بیشتری دارد، من معتقدم این موفق نخواهد شد، مگر اینکه در جایگاه نظامیاش و در جایگاه امنیتیاش هم متصدی امور فرهنگی بوده باشد که در واقع ساختار ذهنیاش یک شاکله فرهنگی داشته باشد. حالا این از حوزه نظامیگری یا امنیتی وارد قضایای سیاسی هم بشود.
اولا اگر ساختار ذهن درست شکل نگرفته باشد و وارد یک مقوله دیگر بشود، شکست میخورد، یعنی موفق نمیشود. حالا در زمینه حجاب من معتقدم که حجاب یک مساله اجتماعی است. حتی یک مساله عقیدتی هم نیست که مثلا شما تصور کنید اگر یک کسی حجابش ضعیف شد، دینش از دست رفته؛ واقعا اینطوری نیست.
مردم ما یک مردم بااصالتِ بانجابتِ دیندار هستند، ولی اگر ما دین را به آنها معرفی نکرده باشیم، تقصیر او چیست؟ اگر ما مفهوم حجاب را برای او روشن نکرده باشیم، یعنی او متوجه نباشد که چرا باید حجاب داشته باشد، بعد به او بگوییم اگر حجاب نداشتی، میروی گشت ارشاد. این غلط است و جواب نمیدهد. همان زمانی هم که مثلا در زمان یکی از وزرای ارشاد، مثلا آقای صفار هرندی بحث گشت ارشاد مطرح شد، خیلی از آقایان مخالف بودند و میگفتند این یعنی چی؟ ما باید این را اول از همه تفهیم کنیم؛ در مهد کودک، در دبستان، در راهنمایی، در دبیرستان، در دانشگاه، در مسجد و در رسانه هیچ کدام از اینها را انجام نمیدهیم. ما کار خودمان را انجام نمیدهیم، بعد درست در یک فصلی که این فضای مجازی وارد کشور ما شده بود و این رسانههای مجازی، این شبکههای اجتماعی در اختیار مردم قرار گرفته بود. درست در آن زمان بگوییم این شبکهها هر کسی را که تحریکش کردند که تو حجاب خودت را بردار، ما میگیریم و پدرش را درمیآوریم. این چه کاری است؟ این شبکهها در اختیار دشمن بودند، دشمن این شبکهها را در اختیار جامعه ما قرار داد برای اینکه جامعه ما را در اختیار خودش قرار دهد. ضمام ذهنی جامعه ما را، جوانان و نوجوانان ما را در اختیار خودش قرار دهد، نقاط ضعف و قدرت و تمنیات و آرزوها و مشکلات و تنگناها و همه چیز مردم را آن شبکههای اجتماعی، اطلاعات را جمعآوری کنند و در اختیار دشمن بگذارند، دشمن برنامهریزی کند علیه جامعه ما؟ بعد هر کسی را که آنها توانستند فریب دهند و تحریکش کنند، ما بیاییم و او را بگیریم و بزنیم و به او توهین کنیم.
دیده بان ایران- شما قانون حجاب را قبول دارید، همین لایحه حجاب؟ با این شرایطی که توضیح دادید.
قبول دارید یا قبول ندارید که من توضیح دادم. من میگویم ما یک برهه طولانی حجاب را تشریح نکردیم بهعنوان یک امر معروف، بهعنوان یک ضرورت، بهعنوان یک نیازی که زنها به آن دارند، یعنی زن نیاز دارد باحجاب باشد. اگر باحجاب بود، امنیت پیدا میکند. اگر باحجاب بود، در کانون خانواده محور امور میشود، در رأس امور قرار میگیرد. اگر باحجاب بود، یک نفر حاضر میشود تا آخر عمر پای او بایستد و نیازهایش را تامین کند، معیشتش را تامین کند، آیندهاش را تامین کند و پایه و مایه اصلی خانواده قرارش دهد، ولی اگر بیحجاب شد، اگر در دسترس همگان قرار گرفت، اگر زیباییهایش را به هر کس و ناکسی عرضه کرد، اگر کالای مجانی در جامعه شد، آن پایگاه را از دست میدهد. بنابراین اگر ما تفهیم کنیم که این حجاب چه آثار و تبعات مفید و ارزشمندی برای زن دارد...
دیده بان ایران - الان در لایحه حجاب این کار را نکردند و هیچ جا هم دیده نشده و الان هم دارند اجرا میکنند.
نه، به نظرم الان نظام اسلامی این کار را نمیکند.
دیده بان ایران- همین الان دارد تصویب میشود و میخواهد اجرا کند؛ لایحه حجاب و جریمهکردن در آن است.
ما در بحث بیحجابی یا بدحجابی دو تا مقوله را باید از هم تفکیک کنیم؛ یکی عامه جامعه بانوان ما هستند که بیحجابترین آنها، نجیبترینهای عالم هستند از نظر من. اما یک چیز دیگری هم داریم و آن باندهایی هستند، آن گروههایی هستند که ماموریت دارند در ترویج بیحیایی و بیحجابی و بینجابتی.
دیده بان ایران- چه کسانی؟ کدام باندها؟ این برداشت ذهنی است که خیلی افراد من شنیدم که میگویند فلان باند، فلان گروه آمده تا بیحجابی را در ایران ترویج دهد. چرا باید این کار را انجام دهد؟
سوال شما مبتنی بر این است که اصلا ما دشمنی نداریم.
دیده بان ایران- چرا دشمن ما باید بیحجابی را ترویج دهد؟ راحت تر این است که فساد اقتصادی را ترویج دهد، نارضایتی عمومی را ترویج دهد.
فرض سوال شما این است که جهان، جهان نجابت است، جهان پاکی است، جهان فضایل اخلاقی است، جهان مخالفت و معارضه با همجنسگرایی و شکستن همه هنجارهای اسلامی، مخالفت دارد با همه، چرا در کشور ما خلافش بکند؟ نه عزیزم، اینطوری نیست. در جهانی که مسلط است بر افکار و بر اذهان عمومی و رسانههای فراگیر را در اختیار دارد و شبکههای اجتماعی را هم در اختیار دارد، لجنزار ضدبشری است، لجنزاری است از شکستن همه ارزشهای تاریخ بشر.
دیده بان ایران - مستندات شما مبنی بر اینکه دشمنان دنبال گسترش بیحجاب در ایران هستند، چیست؟ غیر از اینکه مثلا مثال بزنید از شبکههای ماهوارهای که آنها برای جذب مخاطب است، ولی ما داریم درباره واقعیت جامعه و حضور باندهای ترویج بیحجابی...
باندها را که من و شما نمیشناسیم، باند را آن دستگاههای نظارتی، آن دستگاههای امنیتی که رصد و شناسایی میکنند، میتوانند به شما معرفی کنند.
دیده بان ایران - تا حالا چرا این باندها معرفی نشدند؟
اینکه چرا معرفی نمیشوند، چرا چهرههایشان را شطرنجی نشان میدهند، چرا اسامیشان را اعلام نمیکنند و... برای اینکه یک افرادی ناآگاهانه گیر میافتند در آن باندها، بعد نظام اسلامی مصلحت نمیداند که شرافت انسانی اینها را از آنها بگیرد و اینها را معرفی کند بهعنوان آدم فاسد.
دیده بان ایران - یعنی شما معتقدید این لایحه حجاب برای برخورد با باندها است؟
نه، این را ادعا نمیکنم، ولی میخواهم بگویم توجه داشته باشید این باندها یک واقعیت است؛ نه فقط در کشور ما، در همه جای کشورهایی که هنوز سالم ماندهاند، در همه جای کشورهای اسلامی اینها وجود دارند و ریشهشان هم در یک جایی است که میگویند؛ حالا ریشه اصلیاش را در یک جمله به شما بگویم، در دست کسانی است که آنها اینطور اعلام و ادعا میکنند و دیدگاهشان است، میگویند ما فرزندان خداییم، همه بشریت بردگان ما هستند و باید ما افراد جوامع را، ملتها، قبایل و فرهنگها و همه را نابود کنیم تا انسانها بیهویت، بیاصالت، بینجابت و بردهوار در اختیار ما قرار بگیرند.
دیده بان ایران - این موضوع مربوط به مبحث صهیونیست بود که به آن میپردازیم، ولی شما داشتید دولت آقای رئیسی را نقد میکردید. من گفتم حضور نظامیها که گفتید...
اگر هر جا که مثلا اینطوری باشد که شما میفرمایید، غلط است. ما این همه آدمهای غیرنظامی فهیم آماده بهکار داریم که میتوانند از آنها استفاده کنند، اما آقای رئیسی یک مشکل دارد و آن اینکه چون یک شخصیت اجرایی نبوده، آدمهای اجرایی را هم نمیشناسد. بنابراین از روز اول هم این نقد وجود داشت که آقای رئیسی با همه فضیلتهای شخصیتی چون آدم اجرایی نبوده و افراد و کارشناسان و نخبگان اجرایی را نمیشناسد، بنابراین آدمهایی که پیرامونشان قرار میگیرند، از آنها استفاده میکند، اینها معرفی میکنند و ایشان تایید میکند و...
دیده بان ایران- شما به این موضوع اعتقاد دارید و میپذیرید که در فضای سیاسی کشور گفته میشود آقای رئیسی را هدایت میکنند؟
هر کسی هدایت شود که خوب است.
دیده بان ایران- یعنی کسانی در پشت صحنه ایشان را بهعنوان یک فردی که حالت تدارکاتچی لقب گرفتهاند.
نه، اصلا اینطوری نیست.
دیده بان ایران- شما معتقدید ایشان چون تجربه اجرایی نداشته، کسانی به ایشان آدم معرفی میکنند. بنابراین هدایتش هم میتوانند بکنند.
این در همه دولتها هست و هر کسی که میآید و رئیس جمهور میشود، اشراف به همه صحنهها ندارد.
دیده بان ایران- ولی آقای احمدینژاد کار اجرایی کرده بود، آقای روحانی تا حدودی با کارهای اجرایی و قانونگذاری آشنا بود.
شما دو تا اسم بردید؛ آقای احمدینژاد و آقای روحانی. آقای روحانی اصلا آدم اجرایی نبود. آقای روحانی یک آدم امنیتی بود و تمام دولتش را از امنیتیها قرار داد و آنها بودند که به او جهت میدادند که چیکار کند و چیکار نکند. آقای احمدینژاد نه، آدمی بود که خودش صحنه را میشناخت، جریانات را میشناخت، افراد توانمند، کارآمد، جوان، مبتکر و خلاق را با آنها ارتباط داشت؛ در دانشگاهها؛ در جوامع فرهنگی و... ایشان خودش به نیروهایش اشراف داشت و فرض کنید از یک سال قبل از ریاست جمهوریاش یک لیست چند هزار نفره از آدمها را ردیف کرده بود که اگر یک روزی رئیس جمهور شد، از اینها بتواند استفاده کند، ولی آقای رئیسی تا آن روزهای آخر چنین شرایطی نداشت. بنابراین این را شما میتوانید بهعنوان یک نقیصه در کار ایشان بدانید. یک مساله دیگری هم قابل طرح است در مورد آقای رئیسی و آن اینکه تیم اقتصادی منسجمی ندارد. مثلا شما قبلش ایراد گرفتید در اشکال بر یکدستبودن، ولی اینجا واقعا یکدستبودن یک امتیاز است و تیم اقتصادی آقای رئیسی چون این یکدستی را نداشته، تا الان یک مقداری با چالش و با پیشرفت و عقبگرد و دوربرگردان مواجه بوده است.
دیده بان ایران - شما این مباحثی که طرح کردید، باز هم سوالی که اینجا میماند و چالشی که گفته میشود، میگویند آقای رئیسی پوست خربزه انداختهاند زیر پایش و ایشان نه تجربهاش را داشت و در جایگاه دیگری بود، عملا آن جایگاه را از دست داد، آمد در معرض رأی مردم قرار گرفت و الان ممکن است با یک کارنامه بدتری قوه مجریه را ترک کند. آیا این نظر را موافق هستید که پوست خربزه زیر پایش انداختهاند؟
صددرصد غلط است و آن اینکه آقای رئیسی یک آدمی بوده که خودش مدیریت نداشته، مدیریت اجرایی نداشته و الان شما در این مصاحبه پشت دوربین هستی و تصویر پشت سر من هم سیاه است و حالت بازجویی میشود که مثلا میگویند یک بازجویی آمده اینجا و دارد فلانی را بازجویی میکند، اما اگر شما هم حاضر باشید چهرهتان را نشان دهید، برای مخاطب جذابیت دارد و سوالات شما به نظرم الان اولویت مردم نیست، به دلیل اینکه ما الان برگردیم به اینکه دو سال پیش آیا یک پوست خربزه آنجا بود، یک پوست موز اینجا بود؛ اینها سوالات مبتلابه مردم نیست. شما بهعنوان رسانه باید سوالی را مطرح کنید که بتوانید یکی از نیازهای ذهنی مخاطبتان را تعیین دهید.
دیده بان ایران- الان مردم این انتقاد را به دولت آقای رئیسی دارند که میگویند عملکردش ضعیف است.
مردم اینطوری فکر نمیکنند.
دیده بان ایران- آیا شما آخرین نظرسنجی را داشتید که این نظر را تایید کند که اینطور فکر نمیکنند؟
من برای چهارمین بار است در صحبتهایم میگویم که مردم یک واژه سیال است، = شما باید بگویید یک گروهی از مردم این فکر را میکنند، یک گروه فکر دیگری. اگر این را بگویید، من هم قبول میکنم.
دیده بان ایران- حدود 60 درصد مردم در نظرسنجی ایسپا که یک نظرسنجی رسمی است، مدعی هستند عملکرد دولت آقای رئیسی در بسیاری از حوزهها منفی بوده، هم اقتصادی، هم سیاسی، هم سیاست خارجی و مسائل مختلف. دلیلش این است که پروندههایی که قرار بوده بسته شود در دولت ایشان، مثل پرونده هستهای. همه مردم امیدشان این بود که در موضوع یکدستشدن قدرت، حداقل پرونده هستهای بسته شود، ولی بسته نشد. به خاطر اینکه در این دو سال، این عملکرد دست مردم نرسیده و مردم در سفرههای خودشان این اثر را ندیدند، مردم طرفدار دولت آقای رئیسی نیستند و دیگر حاضر نیستند به ایشان رأی دهند. این خلاف آن نظر قبلیتان است در آن مصاحبه که گفتید جوجه را آخر پاییز میشمارند. اگر این روند ادامه پیدا کند، ما شاهد بازگشت اعتراضات مردمی خواهیم بود.
چون شما از پشت صحنه دارید سوال میکنید، یک مقدار برای مخاطب مسالهساز میشود. اما شما باید به یک واقعیت توجه کنید و آن اینکه دولت آقای رئیسی الان بیشتر از دولت قبل دارد کالا صادر میکند، ارز وارد میکند، کالاهای مورد نیاز را وارد میکند؛ از همان روزهای اول که این دولت آمد، بزرگترین نیاز جامعه ما را تامین کرد، یعنی واکنس کرونا.
دیده بان ایران- واکنس کرونا در دولت قبل سفارش داده شده بود.
هیچ چیزی وارد ایران نشده بود تا دولت آقای رئیسی. و بسیاری از نیازهای اساسی کشور تامینشده است و هنوز هم دولت آقای رئیسی به نیمه خودش بیشتر رد نشده و هنوز دو سال دیگر فرصت دارد. اگر بحث بستن پرونده هستهای مورد نظر شماست، این را من به شما جلوی دوربین عرض میکنم آقای رئیسی در طول دو سال آینده آن کسانی را که پرونده هستهای را علیه ایجاد کردند، آنها را جمع خواهد کرد.
دیده بان ایران - یک مقدار این را بازتر کنید.
همان کسانی که برای ایران پرونده هستهای درست کردند و ایران را بیش از 20 سال گیر انداختند، در دولت آقای رئیسی من به شما وعده میدهم که آنها را جمع خواهد کرد.
منبع: دیده بان ایران