کیهان: انتقام از اسرائیل حدفاصل اقیانوس آرام تا دریای سرخ و دریای مدیترانه در حال اجراست
روزنامه تحت مدیریت حسین شریعتمداری نوشت: معنای انتقام، محدود و منحصر به زدن یک یا جند نفر از دشمن و تاسیساست آنها نیست، هرچند که این وجه از انتقام هم در منطقهای به وسعت حدفاصل اقیانوس آرام تا دریای سرخ و دریای مدیترانه در حال اجراست و در آینده شدت بیشتری خواهد گرفت. انتقام جدیتر که پشت دشمنان را میلرزاند
به گزارش سایت دیده بان ایران؛ روزنامه تحت مدیریت حسین شریعتمداری در واکنش به طرح انتقام از اسرئیل نوشت: «انتقام ایران، واکنش نیست حملات راهبردی مداوم است.»
بنابر گزارش دیده بان ایران؛ کیهان نوشت: روزنامه زنجیرهای هممیهن میگوید: هدف اسرائیل از ترور سردار سید رضی موسوی، کشاندن ایران به تله جنگ است و انقلابیونی که در دولت روحانی دنبال انتقام خون شهید سلیمانی بودند، حالا معتدل شده و دعوت به ملایمت میکنند!
این روزنامه در تحلیلی به قلم تریتا پارسی (از عناصر دوتابعیتی وابسته به دولت آمریکا) نوشت: «اقدام اسرائیل در ترور ژنرال موسوی، بهعنوان تحریک برای ایجاد واکنش از سوی ایران انجام شده و این خود نشان میدهد که اسرائیل به دنبال بهانه برای گسترش دامنه جنگ است».
«هممیهن»، تیتر نخست خود را هم به «بررسی اهداف اسرائیل: ترور برای گسترش جنگ؟» اختصاص داده و سپس در تحلیلی، به بررسی واکنش جریان انقلابی به ماجرای ترور پرداخت که در آن آمده است: «با انتشار خبر ترور سردار موسوی، فعالان انقلابی شروع به واکنش کردند. همچنین شاهد تعدادی از کفنپوشان در مقابل دفتر شورای عالی امنیت ملی بودیم. یکی از کانالهای انقلابی در ایتا نسبت به تبعات عدم گرفتن انتقام هشدار داد. یکی دیگر از کانالهای تلگرامی ایتا[!] صحبتهای قبلی سردار سلامی را به یاد او آورده و خواهان عمل به وعدههایش بود. یکی از مهمترین واکنشها به توئیت وزیر خارجه بود: «تلآویو منتظر شمارش معکوس سخت باشد.» در پای این توئیت واکنشهای متفاوتی را شاهد بودیم. از جریان اپوزیسیون نزدیک به اسرائیل، تا جریان انقلابی. اپوزیسیون سلطنتطلب خواهان ایجاد برخورد و جنگ میان اسرائیل و ایران هستند.
با بالا گرفتن دُز «انتقامخواهی»، دست فرمان کمی تغییر کرد تا این جریان متعادلتر شود. برخی از کاربران انقلابی تلاش کردند «مطالبه انتقام» را مدیریت کنند. اما در مقابل، واکنش یکی از کاربران انقلابی این بود: «قبلاً گفته میشد روحانی نمیذاره واکنش نشان بدیم. الان چی؟». فردای روزی که سردار سلیمانی ترور شد و در شرایطی که هشتگهای «انتقام سخت» دست به دست میشد، جمعی از اصلاحطلبان، خواهان خویشتنداری در مواجهه با این ترور شدند. اما پاسخی که دریافت کردند به شدت تند بود. همانها که بعد از شهادت فخریزاده و حاج قاسم معتقد بودند «آمریکا و نوچههایش فقط زبان زور را میفهمند»؛ امروز ترجیعبند حرفشان این است که نباید وارد درگیری مستقیم با آمریکا و اسرائیل شد. اما در طرف مقابل، بدنه رای آنها همچنان بر همان نظر است. در چنین شرایطی، سطح واکنش سیستم باید به نحوی باشد که هم این بدنه را راضی کند و هم با سیاستهای کلی نظام درخصوص سطح تنش در منطقه همراستا باشد. آیا چنین راهی وجود دارد؟ یا آنکه خروجی این ماجرا به شکاف میان سیستم و وفادارترین طیف از بدنه خود منجر خواهد شد؟».
بنابر گزارش دیده بان ایران؛ کیهان نوشت: درباره شبههافکنی روزنامه کرباسچی، چند نکته گفتنی است. نخست این که، خط قرمز ایران، جنگ نیست. به همین علت هم در دوره ترامپ، پهپاد متجاوز آمریکایی را سرنگون کرد و در اتفاقی بیسابقه ظرف چند دهه پس از جنگ جهانی دوم، پایگاه بزرگ آمریکا در عینالاسد را هدف حملات موشکی قرار داد و در عین حال تا مرز جنگ با آمریکا در منطقه بوکمال در مرز عراق و سوریه پیش رفت. این مغالطه هم که «اسرائیل خواهان کشاندن ایران در تله جنگ است بنابراین نباید به تعرضات اسرائیل و آمریکا واکنش نشان داد(!)، خودش بازی در زمین آمریکا و اسرائیل است. با همین مغالطه بود که غربگرایان در ماجرای نقض تمام و کمال حقوق ایران در برجام، به مدت پنج سال بیگاری دادند و ضمنا دامنه تهدیدها علیه کشور را گسترش دادند. چون دشمن مطمئن بود هر غلطی بکند، دولت روحانی واکنشی نشان نخواهد داد. اکنون اما همه دولتمردان، پای منطق انتقام راهبردی ایستادهاند.
ثانیا انتقام، هم مراتب دارد، و هم بخشی از راهبرد کلی ایران است. انتقام در ذات خود، واکنش است و حال آن که ایران در طول سالها، فقط دنبال واکنش نبوده بلکه در ایراد ضربات راهبردی به دشمن، کاملا فعال و مبتکرانه و تهاجمی عمل کرده است. اگر حاجقاسمها و سید رضی موسوی ترور شدند، پیش از آن، زدنِ ضرباتی عمیق به رژیم صهیونیستی و آمریکا را در طول سالها مهندسی کردهاند که هرگز جبران نخواهد شد. انتقام خون این شهیدان، مراتب کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت دارد که در حال اجراست و در اجرای این مراحل، آشفتگی و دستپاچگی در کار نخواهد بود. این که پس از ترور حاج قاسم، نهتنها پیشروی جبهه مقاومت فروکش نکرده، بلکه زدن ضربات اساسی شدت یافته، حاکی از اهتمام فرماندهان جبهه مقاومت به موضوع انتقام است. شهید موسوی هم در میدان و موقعیتی ترور شد که یکی از خطوط مقدم مهندسی انتقام از اسرائیل بوده است.
ثالثا معنای انتقام، محدود و منحصر به زدن یک یا جند نفر از دشمن و تاسیساست آنها نیست، هرچند که این وجه از انتقام هم در منطقهای به وسعت حدفاصل اقیانوس آرام تا دریای سرخ و دریای مدیترانه در حال اجراست و در آینده شدت بیشتری خواهد گرفت. انتقام جدیتر که پشت دشمنان را میلرزاند، همان است که جناب سیدحسن نصرالله، به عنوان یکی از همرزمان و خونخواهان بزرگ شهید سلیمانی، دو روز بعد از شهادت او گفت: «قصاص عادلانه به چه معناست؟ مسئله حاج قاسم متفاوت است... قاسم سلیمانی، فقط متعلق به ایران نیست. قاسم سلیمانی یعنی ایران، لبنان، سوریه، لبنان، افغانستان. قاسم سلیمانی یعنی کل امت [اسلامی]... ما در محور مقاومت باید همه برای قصاص عادلانه حرکت کنیم. قصاص عادلانه چیست؟ ممکن است برخی بگویند که قصاص عادلانه این است که شخصیتی در حد حاج قاسم. چه کسی معادل حاج قاسم است؟ وزیر دفاع آمریکا؟ رئیس ستاد مشترک یا رئیس مقر فرماندهی آمریکا در خاورمیانه؟ اینها هیچکدام در حد این دو شهید نیستند. کفش حاج قاسم معادل سر ترامپ و همه ژنرالهای آمریکاست؛ پایان دادن به حضور نظامی آمریکا در منطقه، تقاص عادلانه خون حاج قاسم و ابومهدی است... پاسخ به خون قاسم سلیمانی و ابومهدی باید اخراج کل نیروهای آمریکایی باشد؛ این هدف انشاءالله محقق خواهد شد و قدس و فلسطین نیز آزاد خواهد شد».
اکنون باید پرسید آیا پس از شهادت حاج قاسم، فشار راهبردی و مؤثر بر آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه کم شده یا افزایش یافته و از جمله رژیم نامشروع صهیونیستی را به جایی رسانده که سران آن، دائما کابوس «نفرین هشتاد سالگی دولت یهود» را میبینند؟ آیا رژیم صهیونیستی و نیروهای آمریکایی، چهار سال قبل احساس ناامنی بیشتری میکردند یا امروز؟
رابعا روزنامه هممیهن میتواند پاسخ شبههافکنی خود را در اظهارات «عَلَم صالح، استاد مطالعات خاورمینه در دانشگاه ملی استرالیا» پیدا کند که در صفحات دیگر همان روزنامه منتشر شده است: «بعد از آن که اسرائیل، مدتی کار تخریبی انجام میداد و چند پهپاد فرستاد و چند جا را خراب کرد و تعدادی از دانشمندان را ترور کرد، تصور بر این بود که این، یک شکست بزرگ برای ایران است؛ با این حال، کاری که اسرائیل با ایران میکند، تختهنرد بازی کردن است، در جایی میبرد و جایی میبازد؛ اما کاری که ایران با اسرائیل میکند، یک بازی شطرنج است که بهطور استراتژیک و ساختاری، موجودیت اسرائیل را زیر سؤال میبرد و من نام این طرح را حلقه آتشی مینامم که حول اسرائیل شکل گرفته. خراب کردن سقف دو ساختمان یا کارخانه و کشتن چند نفر، هیچوقت برای یک کشور خطر وجودی نیست. این خطر، زمانی مفهوم مییابد که بتوان صدها هزار موشک در اطراف یک کشوری که از نظر امنیتی بسیار آسیبپذیر است، قرار داد... اگر اسرائیل ندانست که در غزه به آن کوچکی که حدود دو دهه در محاصره کامل است چه رخ میدهد و در چنین فضائی 7 اکتبر به وقوع میپیوندد، باید خیلی حواسش باشد که چه کارهایی در سوریه که وسعتش چند برابر اسرائیل است، انجام میشود. به جرأت میگویم الان ایران در سوریه حتی از فرماندهان ارتش سوریه دستش بازتر است. اگر میخواستم به اسرائیل مشاوره دهم به او میگفتم شما هیچچیزی در مورد سوریه نمیدانید و احتمالاً چیزهایی که در سوریه کاشته شده، سلاحهایی است که میتواند برای شما خطر وجودی ایجاد کند و همه اینها، جز حزباللهی است که آمریکا در گزارشهایش اشاره میکند بیش از صدهزار موشک آماده شلیک دارد».
به گردانندگان هممیهن هم بر این قیاس باید گفت شما هیچچیزی از قدرت فرماندهی و سازماندهی و عملیات راهبردی ایران که رژیم صهیونیستی را به ستوه آورده، نمیفهمید.