کد خبر: 166061
A

مطهرنیا: می خواهند در نزاع اسرائیل و فلسطین ایران را مقصر کنند

مطهرنیا کارشناس مسائل بین‌الملل گفت: به نظر می‌رسد مساله‌ی حماس دیگر به حماس محدود نخواهد شد. با توجه به آنچه که اکنون بین تل‌آویو و واشینگتن در جریان است و با تلاش‌های بایدن برای جلب توجه یهودی‌های آمریکا در انتخابات آمریکا و عنایات مقام معظم رهبری در مورد فلسطین و خاورمیانه در هفته‌ی جاری، ما به یک نقطه‌ی عزیمت دیگر در مورد اسرائیل و فلسطین رسیده‌ایم.

مطهرنیا: می خواهند در نزاع اسرائیل و فلسطین ایران را مقصر کنند

به گزارش سایت دیده بان ایران؛ مهدی مطهرنیا کارشناس مسائل بین‌الملل به موضوع جنگ میان اسرائیل و حماس پرداخته است. مشروح مصاحبه در ذیل آمده است: 

ارزیابی شما از حمله‌ی حماس به مرزهای اسرائیل چیست؟ این حملات چه پیامدهایی بر معادلات منطقه دارد؟

ارزیابی در پایان یک اقدام و کنش در حوزه‌های گوناگون فردی، جمعی، ملی و بین‌المللی صورت می‌پذیرد. حمله‌ی حماس به اسرائیل یک حمله‌ی غافلگیرانه و در همان حال دارای ابعاد گسترده‌ای در جهت تغییر در جریان اقدامات سیاسی در خاورمیانه و در نظام بین‌الملل است. حملاتی از این دست مانند جنگ ۳۳ روزه، جنگ ۲۲ روزه و جنگ‌های مشهور دیگری در بحران اعراب و اسرائیل پیش‌تر هم صورت گرفته است و ابعاد گوناگونی از ارزیابی‌ها و ارزش‌یابی‌ها را به خود اختصاص داده است. این حمله با توجه به ابعاد گوناگون آن که در فضای مجازی منتشر شده است نه به دلیل حملات هوایی حماس که به دلیل یورش همه‌ جانبه‌ی حماس از روی زمین به داخل مرزهایی که اسرائیل نامیده می‌شود مورد توجه قرار گرفته است. به عبارت دیگر ابعاد درگیری‌ها را از منطق رودرویی‌های هوایی به منطق زمینی کشانده است. این حمله مانند جنگ‌های چریکی به صورت ضربتی و محدود نیست بلکه به صورت گسترده‌تر با در نظر داشتن اهداف تعریف شده‌ در جهت تهییج تحریکات منطقه‌ای صورت می‌پذیرد. پخش‌ فیلم‌های گوناگون از این حمله که از سوی رسانه‌های نزدیک به حماس صورت گرفته است؛ نشان دهنده‌ی یک یورش سخت به درون مرزهای اسرائیل تلقی می‌شود. البته اسرائیل این فیلم‌ها را تایید نکرده است. با این حال به نظر می رسد عملیات امروز تلفات زیادی از رژیم صهیونیستی گرفته باشد. از طرفی نتانیاهو اعلام وضعیت جنگی می‌کند و بر این نکته تاکید دارد که این حملات به معنای یک حمله‌ی محدود نیست. اسرائیل هم اعلام کرده است که آمادگی زدن ضربه‌های سخت‌تری را نسبت به گذشته در چهارچوب حرکت‌های بازدارنده و تدافعی خود دارد.

شیوه‎‌ی بیان نتانیاهو و آنچه که بیان می‌کند، بیش‌ از آنچه که نشان از غافل‌گیری و نگرانی از هجمه‌ی موجود و پاسخ‌گویی به افکار عمومی باشد؛ تلاشی است که او از این حمله برای حل و فصل مسائل داخلی خود و همچنین جهت‌گیری‌های سیاسی دگیر احزاب راست‌گرای افراطی در اسرائیل دنبال می‌کند. به نظر می‌رسد حمله‌ی نخست حماس به اسرائیل و هشدار وضعیت جنگی که دولت نتانیاهو بیان می‌کند نشان می‌دهد که اسرائیلی‌ها به این حملات حماس به چشم فرصتی برای دنبال کردن اهداف خود منطقه استفاده می‌کنند. به ویژه اینکه تلاش می‌کنند تا این حملات را به تهران نسبت داده و به این ترتیب با تغییر راستای حرکت بر ضد حماس در جهت ایجاد فضای ضد ایرانی در منطقه از آن بهره ببرد. به نظر می‌رسد مساله‌ی حماس دیگر به حماس محدود نخواهد شد. با توجه به آنچه که اکنون بین تل‌آویو و واشینگتن در جریان است و با تلاش‌های بایدن برای جلب توجه یهودی‌های آمریکا در انتخابات آمریکا و عنایات مقام معظم رهبری در مورد فلسطین و خاورمیانه در هفته‌ی جاری، ما به یک نقطه‌ی عزیمت دیگر در مورد اسرائیل و فلسطین رسیده‌ایم.

چیزی که بیش از هر چیزی می‌تواند هدف اثر باشد، تلاشی است که در مورد صلح میان ریاض و تل‌آویو انجام می‌شد. این حمله و ضربه‌های سخت انتقامی قابل پیش‌بینی اسرائیل علیه حماس می‌تواند آن روند صلح میان عربستان و اسرائیل را با اخلال موقت روبرو کند. البته این اخلال موقت می‌تواند به یک ابزاری در جهت هم‌گرایی در جامعه‌ی عربی محافظه‌کار و تغییر و تحول در خاورمیانه با اسرائیل باشد. ریسک این موضوع بسیار بالا و می‌تواند پیامدهای غیر منتظره‌ای در بر داشته باشد.
چرا حماس این مقطع زمانی برای حملات خود انتخاب کرده است؟ آیا دلیل و انگیزه‌ی خاصی برای انتخاب این مقطع زمانی برای حمله به اسرائیل وجود دارد؟

همانطور که عرض کردم خاورمیانه دچار التهاب‌های خاصی شده است. ماجرای اوکراین، ماجرای آذربایجان و ارمنستان و الان هم ماجرای حملات حماس همگی خطی را نشان می‌دهند که زمینه‌های درگیری بر اساس حیثیت و رو در رویی را به تهاجم‌های نظامی نزدیک می‌کنند. در این مقطع زمانی احتمالی نزدیکی بیشتر و رسمی‌تر ریاض و تل‌آویو می‌رفت. گفت و گوها در مورد باز شدن سفارت‌های اسرائیل و عربستان در پایتخت‌های یک دیگر در رسانه‌های گوناگون و در بخش‌های مختلف تحلیلی وجود داشت. صلح ابراهیم توانسته است تا حدود زیادی مساله‌ی اعراب و اسرائیل را حل کند. اکنون مساله‌ی اعراب و اسرائیل به گونه‌ای به ائتلاف عبری-عربی علیه ایران تبدیل شده است.در همین حال رسانه‌های مختلف از آمار بالای کشته شدگان در پی عملیات «طوفان‌الاقصی» خبر می دهند. اگر این صحبت‌ها درست باشد، مساله‌ی اعراب و اسرائیل می‌تواند جای خود را به بحران اوکراین ببخشد. یعنی توجه بین‌المللی از بحران اوکراین به طرف مرزهای فلسطین و اسرائیل بازگردد و احتمالا با ضربه‌های انتقامی سختی که اسرائیل در پی آن خواهد بود و با کشاندن جنگ از مرزهای اسرائیلی -فلسطینی به اسرائیلی- ایرانی زمینه‌های گسترش این تهاجم‌ها را افزایش بدهد.

فراموش نکنیم رسانه‌های اسرائیلی اعلام کرده بودند که در هفته‌های گذشته حمله‌های سختی به مواضع موشکی ایران داشتند. اگر چه ایران این حمله‌ها را انکار کرده است اما اسرائیل همچنان دست از تهدید سخت ایران بر نداشته است. رسانه‌های جهان در تلاش هستند که این حملات را به ایران نسبت بدهند. این در حالی است که همان‌گونه که در مصاحبه‌های قبلی خود گفتم، دکترین آمریکا محدودسازی همکاری‌های بین‌المللی با ایران و محاصره‌ی تهران بود. اسرائیل مدیریت و جامعه‌ی عربی اجرای آن را بر عهده داشت. با توجه به تلاش‌ ایران برای اینکه بتواند جبهه‌ی مقاومت را قدرتمندانه‌تر پیش‌ببرد در اثر تحریم‌ها این روند تضعیف شد. سپس ما شاهد بیرون آمدن ترامپ از برجام بودیم. در سال ۲۰۱۸ آمریکایی‌ها دکترین قبلی خود را گسترده‌تر کردند. یعنی تبدیل چالش تهران به تهدیدی برای امنیت منطقه‌ای و بین‌الملل. در سال ۲۰۱۸ انگلیسی‌ها به آمریکا پیوستند. الان‌ هم موضع انگلیسی‌ها روشن است. دکترین اسرائیل هم عملیاتی کردن همین پروژه‌ی تبدیل چالش تهران به تهدید امنیتی برای نظم منطقه‌ای و بین‌المللی است. اسرائیلی‌ها شروع به زدن هزار ضربه‌ی چاقو کردند. دانشمندان هسته‌ای ما مثل شهد فخری زاده را ترور کردند و پایگاه‌های نظامی ایران را مورد حمله قرار دادند. هر چند ایران بخشی از این حملات را تکذیب کرد اما فعال بودن اسرائیلی‌ها در این زمینه روشن است.

اقداماتی که تهران انجام داد موجب شد که جنگ هیبت و حیثیت در برابر اسرائیل بیش از گذشته مطرح شود. به هر روی حماس و نزدیکی رهبران حماس به تهران امری نیست که بر کسی پوشیده باشد. اینکه ایران در محل اتهام قرار بگیرد امری دور از انتظار نیست. اینکه اسرائیلی‌ها هنوز این تهدید را با پاسخ دندان‌شکنی همراه نکرده اند؛ نشان دهنده‌ی سختی ماجرا است. هم‌اکنون رسانه‌های غربی سجده‌ی شکر رهبران حماس را نشان می‌دهند. بازتاب گسترده و نمایش پی در پی آن در رسانه‌های گوناگون خبری نشان از تلاش آن‌ها برای بهره‌برداری از این تصاویر در جهت تبیین و توضیح حرکت‌های نظامی آینده در منطقه خواهد بود. بنابراین نزدیکی چین به کشورهای عربی متحد با اسرائیل، وضعیت روسیه در اوکراین، مساله‌ی ایران و وضعیت نامناسب سیاسی و اقتصادی تهران، می‌تواند چنین حمله‌ای را به یک فرصت تبدیل کند و ریسک بزرگی را متوجه جامعه‌ی موجود در خاورمیانه بکند. باید منتظر بود تا معلوم شود اسرائیل چه اقداماتی را انجام می‌دهد.

با توجه به اینکه رسانه‌های غربی در تلاش برای پیوند زدن این حملات حماس به تهران هستند؛ آیا حمایت برخی از مقامات جمهوری اسلامی ایران از حملات کنونی حماس توپ را در زمین ما نمی‌اندازد؟

با توجه به بوسه‌ی مرگ کشورهای عربی و با توجه به اینکه یک دهه از شعارهای بسیار سخت نیروهای مسلح و گفتمان انقلابی علیه ریاض نگذشته است و رییس‌جمهور انقلابی‌ترین دولت پس از انقلاب که با شیوه‌ی جالبی هم رییس‌جمهور شد که در نامه‌ی خود ملک‌سلمان را به عنوان عالیجناب یاد می‌کند و در ماجرای حمله به سفارت عربستان در مشهد قرار بود که دماغ عربستان به خاک مالیده شود اما اکنون وزیر امورخارجه‌ی ما مجبور می‌شود برای مصاحبه با طرف سعودی عکس رهبر ملی ما شهید سلیمانی را بردارد و یک تیم فوتبال عربستانی بخاطر وجود تندیس سردار سلیمانی زمین بازی را ترک می‌کند و هنوز فدراسیون جهانی فوتبال نظری نداده است، وزیر امورخارجه‌ی ما اعلام می‌کند که بازی باید تمدید شود. فرماندهان نظامی و رهبران ایدئولوژیک بر اساس مواضع گفتمان انقلابی که معتقد به دارالکفر و دارالاسلام هستند و مرکزیت کفر را آمریکا و نقطه‌ی اصلی گرانیگاه قدرت او را اسرائیل می‌بینند از این حملات حمایت می‌کنند. اما آنچیزی که مهم است بهره‌برداری طرف مقابل از این حملات است.

امروز بعد از آنکه آمریکایی‌ها توانسته‌اند زندانیان دو تابعیتی خود را از ایران خارج کنند این اتفاق رخ می‌دهد. کشته‌شدگان اسرائیلی‌ به عنوان شهروندان اسرائیلی برای آمریکا پاسخ‌گویی ایجاد نمی‌کند. در همین حال طرحی در مجلس نمایندگان و سنای آمریکا برای ممنوع کردن مهاجرت و ارتباط با اتباع ایرانی وجود دارد. این طرح حتی از محدودیتی که برای کوبایی‌ها هم انجام شده بود؛ سخت‌تر است. این حمله و پیامدهای آن می‌تواند در جهت حملات تلافی‌جویانه انجام شود. اگر آمار مجروحین و کشته‌ها همین‌طور ادامه پیدا کند؛ جنگ نیز گسترش پیدا می‌کند. پس از اتمام احتمالی آن در هفته‌های آینده زمینه‌ی مناسب برای ایجاد فضای مطلوب و در چهارچوب دکترین هزار ضربه‌ی چاقو تبعات زیادی در منطقه خواهد داشت.

منبع:خبرآنلاین

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر