آیتالله جوادی آملی: اگر کسی ذرهای خلاف در کارش باشد جزء دستگاه حسینی نیست
آیت الله جوادی آملی با اشاره به حدیثی از امام حسین علیه السلام بیان داشت: حضرت فرمود اگر کسی بخواهد به نام او تبلیغ کند، به نام او کتاب بنویسد، به نام او قلم فرسایی کند، به نام او وقف کند، به نام او حسینیه بسازد، اگر ذرهای خدای ناکرده خلاف در کارش باشد جزء دستگاه حسینی نیست!
به گزارش سایت دیدهبان ایران؛ دفتر آیت الله العظمی جوادی آملی سخنان این مرجع تقلید در جلسه درس طلاق که سال 1397 ایراد شده است را بازنشر کرده که به شرح زیر است:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
﴿ذلِکَ أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَیْکُمْ وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئَاتِهِ وَ یُعْظِمْ لَهُ أَجْراً (۵) أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنتُم مِن وُجْدِکُمْ وَ لاَ تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ وَ إِن کُنَّ أُولاَت حَمْلٍ فَأَنفِقُوا عَلَیْهِنَّ حَتَّی یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُم بِمَعْرُوفٍ وَ إِن تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَی (۶) لِیُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِن سَعَتِهِ وَ مَن قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لاَ یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاّ مَا آتَاهَا سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً (۷)﴾
سوره مبارکه «طلاق» که در مدینه نازل شد، ضمن بررسی احکام الهی، بین «امر الله» و «امر النّاس» فرق گذاشته است. در جریان «امر الله» که کیفیت اداره زندگی فردی و مانند آن است، میفرماید باهم مشورت کنید: ﴿وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُم﴾، ملاحظه فرمودید که این باب افتعال معنای باب مفاعله را میدهد، مثل «ائتلف، اختلف». «إئتمر»؛ یعنی با دیگران مؤامره کرده است، نظرخواهی کرد. اینکه میگویند «مُؤتَمَر»، این اسم مکان باب افتعال است به معنای اسم مکان باب مفاعله؛ یعنی جایی که بزرگان نشستهاند مشورت میکنند. «مُؤتَمَر»؛ یعنی این. ﴿وَ أْتَمِرُوا﴾؛ یعنی باهم مشورت کنید در امور اجتماعی یا فردی خودتان.
در بخشهای مشورت هم فرمود: ﴿وَ أَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُم﴾،[1] نه «امر الله». در اموری که مربوط به اداره زندگی خانوادگی یا جمعی است، با هم مشورت میکنند؛ اما در احکام الهی جا برای مشورت نیست، احکام شریعت نه جای برای استخاره است، نه جا برای مشورت؛ جا برای قرآن و عترت است که با منابع فقهی، احکام الهی روشن میشود و اما امور مردمی با «مُؤتَمَر» با کنگره و با نشست و با مشورت حلّ میشود. درباره احکام الهی در آیه پنج همین سوره «طلاق» فرمود: ﴿ذلِکَ أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَیْکُمْ﴾، این «امر الله» است. «امر الله» فقط باید از ناحیه خدا صادر بشود؛ یعنی حکم خدا و این هم نازل کردن است. قبلاً هم ملاحظه فرمودید ذات اقدس الهی دو چیز را به دو نحوه نازل میکند: باران را نازل میکند به انداختن در زمین که امیدواریم به برکت قرآن و عترت این سال، سال پربرکت باشد که این کشور نیازی به بیگانه نداشته باشد و در قرآن هم فرمود: ﴿وَ أَ لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُم مَاءً غَدَقاً﴾؛[2] مردم اگر بیراهه نروند، یک؛ راه دیگران را نبندند، دو؛ ما باران کافی میفرستیم، ﴿وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً﴾.[3] حالا نماز استسقاء و امثال آن، دستورهای جداگانه است، جزء نوافل کار است؛ اما فرائض کار این است که مردم اگر بیراهه نروند و راه دیگری را نبندند، ما یقیناً باران به اندازه کافی میفرستیم. اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ اهل احتکار بود یا زیادبخر بود، یا دو تابعیتی بود بگوید روزی نظام برگردد ما چرا ایران بمانیم! این به آیه عمل نکرده است. در سوره مبارکه «مائده» فرمود یک عده اصلاً دو تابعیتی هستند یک چشمش به ایران است یک چشمش به بیگانه است که اگر یک وقت مثلاً ـ خدای ناکرده ـ اوضاع به هم خورد فوراً برگردند یا دیگران کمکشان بکنند: ﴿فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَی أَن تُصِیبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَی اللّهُ أَن یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلَی مَا أَسَرُّوا فِی أَنْفُسِهِمْ نَادِمِینَ﴾،[4] فرمود یک عده قلبشان مریض است. منتظرند که ـ خدای ناکرده ـ آسیبی در کشور پیدا بشود اینها فرار کنند. اینها را نفرمود: «یُسارعون الیهم» فرمود: ﴿یُسَارِعُونَ فِیهِمْ﴾؛ یعنی قلباً با آنها هستند، نه اینکه بیتفاوت باشند. اینها را قرآن فرمود نمیگذارند برکات الهی نازل بشود. ﴿وَ أَ لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُم مَاءً غَدَقاً﴾، فراوان! این خداست! این آیه است! ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً﴾؟ از او راستگوتر؟ ﴿مَنْ أَوْفَی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ﴾[5] از او باوفاتر در فکر کسی نمیآید. ما از ذات اقدس الهی به برکت کربلای حسینی قسم میدهیم که این کشور را مثل سال قبل گرفتار خشکسالی نکند، هر روز دعا بکنیم باران فراوان نازل بکند که این کشور به بیگانه نیازمند نباشد، ولی فرمود اگر شما این کار را بکنید ما برکاتمان یقینی است.
در امر خدا جا برای مشورت کردن یا برای استخاره و اینها نیست: ﴿ذلِکَ أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَیْکُمْ﴾. انزال دو قسم است: یک قسم نظیر باران است که خدا باران نازل میکند تگرگ نازل میکند برف نازل میکند که به زمین القا میکند به زمین میاندازد. یک قسمت نظیر قرآن است، وحی است، الهام الهی است که انزال به معنای آویختن است نه انداختن؛ یعنی این مطالب را ذات اقدس الهی به قلب مقدس پیغمبر و اهل بیت(علیهم الصلاة و علیهم السّلام) القا میکند، این طناب را میاندازد به دست اینها. این را به زمین نمیاندازد به زمینه آویزان میکند که یک طرف آن به دست خداست و طرف دیگر به دست پیغمبر است. اینکه میگویند: ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ﴾[6] برای اینکه دین طنابی نیست که خدا به زمین انداخته باشد، چون طنابِ انداخته مشکل خودش را حلّ نمیکند. الآن این طنابی که در گوشههای مغازه انداخته است این مشکل خودش را حلّ نمیکند تا اعتصام دیگران به آن اثربخش باشد. آن حبلی اثربخش است که به یک جای بلندی بسته باشد. فرمود دین خدا حکم خدا حبلی نیست که به جایی انداخته باشند این آویخته است یک طرفش به دست خداست: «أَحَدُ طَرَفَیهِ بِیَدِ اللهِ سُبحَانَهُ وَ تَعَالی وَ الطَرَفُ الآخَرُ بَأَیدِیکُم»؛[7] لذا فرمود: ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً﴾. اگر این طناب مثل باران ـ معاذالله ـ به زمین انداخته شده باشد، این میشود زمینی. این مشکل را حلّ نمیکند. این قرآن ـ معاذالله ـ نه رؤیای پیغمبر است، نه قرائت خود پیغمبر از جهان؛ این وحی الهی است، حبل متین است. برخیها فکر میکنند این قرآن رؤیاست، ـ معاذالله ـ همه انبیا را با همین وضع توجیه کردند، برای اینکه اگر ـ معاذالله ـ قرآن خواب پیغمبر باشد خدا در همین قرآن میفرماید: ﴿إِنَّا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ کَمَا أَوْحَیْنَا إِلَی﴾ انبیای قبلی. یعنی همان طوری که به انبیای قبلی گفتیم به تو هم میگوییم. آن وقت لازمهاش این است که همه انیبا خواب دیده باشند. غرض این است که در خواب نبود، در بیداری بود، القای به معنی انداختن نبود، به معنی آویختن هست یک طرف این امر خدا به دست خداست. این طور نیست که خدا دین خودش را به پیغمبر داده باشد یا به اهل بیت داده باشد. این طناب را که دین است به دست خود خداست طرف دیگر این طناب به دست پیغمبر و اهل پیغمبر است، همین! لذا گسستنی نیست.
پرسش: …
پاسخ: ما یک چیز تازهای نمیگوییم. مگر این طناب را از بالا به پایین میاندازند انزال نمیگوییم؟ باران هم که میآید انزال نمیگوییم؟ «انزال کلّ شیء بحسبه» این یک امر عادی است. ما حرف تازهای نداریم. ما غرائز مرتکز مردم را احیا میکنیم بعد مردم وقتی که به غریزه خود مراجعه میکنند میگویند بله ما دو نحوه فرستادن داریم. دو نحوه نازل کردن داریم، همین! یک حرف تازهای که نگفته باشند یا از خودمان بگوییم که نیست این در درون همه ما هست؛ منتها گویندهای این غریزه را میگوید آن یکی که در ذهن شماست آن یکی نیست آن دیگری که در ذهن شماست آن دیگری است، همین! الآن بگوید ما طناب انداختیم، اینکه طناب را میاندازند تا کسانی از تهِ چاه بیرون بیاورند یعنی چه؟ یک وقت سنگ میاندازند ببینند عمق این چاه چقدر است! یک وقت طناب میاندازند که آن کسی که تهِ چاه است در بیاید، هر دو انداختن است یکی آویختن است یکی به آن صورت انداختن.
فرمود: ﴿ذلِکَ أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَیْکُمْ﴾، به دست شما ندادیم، آن طرفش به دست ماست. این باران نیست که انداخته باشیم. این حبل متین است، دست خود ماست؛ لذا کلّ عالم بخواهند جمع بشوند ـ معاذالله ـ بساط قرآن را جمع بکنند دین را جمع بکنند حرف عترت را جمع بکنند شدنی نیست. اینکه زینب کبری(سلام الله علیها) با ضرس قاطع قسم خورد که امر ما ماندنی است،[8] برای همین جهت است، چون یک طرفش به دست خداست و گرنه اگر جریان زمینی باشد که به هر حال از بین رفتنی است. فرمود ممکن نیست وحی ما و عاشورا را بتوانی از بین ببری: «لَا تَمْحُو ذِکْرَنَا وَ لَا تُمِیتُ وَحْیَنَا»، چون یک طرفش به دست خداست. در این حدیث «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْن»[9] که صریحاً فرمود که آن ثقل اکبر یعنی قرآن «أَحَدُ طَرَفَیهِ بِیَدِ اللهِ سُبحَانَهُ» است. بنابراین دین خدا امر خدا «امر الله» است که ﴿أَنزَلَهُ إِلَیْکُمْ﴾ به نحو القا، نه انداختن.
در جریان امور دیگر هم فرمود: ﴿وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُم﴾، آن کارهای شما دست خود شماست؛ اما کارهای شما که دست شماست در تدبیر ربوبیت مطلق ماست. مبادا خیال کنید کار شما را به نحو تفویض ـ معاذالله ـ به شما واگذار کردیم! همان طوری که جبر محال است تفویض هم محال است، نه بد است! محال است. خطر تفویض از خطر جبر بدتر است، چون یک شرک جلی را به همراه دارد که کار کسی را به خود او واگذار بکنند؛ یعنی ممکن «بما أنه ممکن» کاری انجام میدهد که به واجب ختم نمیشود. این اختیار که «بین الامرین» است این حلقه ارتباطی عبد و مولاست که کارهای عبد از راه اختیار او به الله میرسد؛ لذا در همین بخش فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ﴾؛ یعنی اموری که خدا باید تدبیر بکند، مدبّر جهان است، مربی جهان است، ربّ جهان است، این ربّ مضاعف است، آن تربیت ناقص است، خدا هم ربوبیت دارد، یعنی مدبّر و مدیر است، هم مربی است که تربیت میکند. کاملاً یعنی کاملاً مرز ربوبیت از مرز تربیت جداست. فرمود ما کارمان را به مقصد میرسانیم چه بخواهید چه نخواهید. ما که عالم را به میل شما اداره نمیکنیم. ﴿إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ﴾ در نظام تکوین. این امر خدا که امر تشریع است این را ما نازل کردیم یعنی آویختیم. یک طرف طناب به دست خود ذات اقدس الهی است، طرف دیگرش به قلب پیغمبر و اهل بیت(علیهم الصلاة و علیهم السلام) است؛ البته اهل بیت به برکت پیغمبر. اما درباره امور دیگر فرمود: ﴿وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُم﴾.
«فتحصّل أن هاهنا اموراً»؛ آن ربوبیت مطلقه فرمود خواه و ناخواه براساس اراده تکوینی ما کارها به مقصد میرسد: ﴿إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ﴾ و در هر صحنه تاریخی آن پرهیزکاران موفق هستند: ﴿وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾[10] به نحو موجبه کلیه. این طور نیست که گاهی اهل تقوا به مقصد برسند گاهی نه. در هر پاراگراف تاریخی، در هر بسته تاریخی حق با متقیان است و اینها پیروز هستند. الآن شما ببینید کلّ عالم ساسانی، سامانی، سلجوقی، پانصد سال عباسیان، اینها عراق و ایران را گرفته بودند؛ از طرفی بغداد در اختیار اینها بود، از یک طرف این مرو و طوس در اختیار اینها بود، هارون و امین! اثری از اینها روی زمین نیست و ائمه(علیهم السلام) یا مسموم یا مقتول یا زندان یا تحت نظر، کلّ دنیا را گرفتند. این ﴿وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾ یک امر «قضیة فی واقعة» نیست این به نحو موجبه کلیه است در هر داستان تاریخی حق پیروز است در کلّ جهان هم که البته حق پیروز است.