ارگان رسانه ای نزدیک به سپاه: آرمیتا عباسی اگر در زندان ساواک پرویز ثابتی بود؛ ناخنهایش بلند نمیشد!
ارگان رسانه ای نزدیک به سپاه نوشت: آفتابی شدن عالیجناب شکنجهگر! بعد از 44 سال زندگی مخفیانه، بهانهای بود برای اینکه برخی مدعیان زن، زندگی، آزادی هم تعارف را کنار بگذارند و بعد از همصدایی با تجزیه طلبان، گروهک مجاهدین خلق، سلطنتطلبان و همجنسگرایان، این بار برای ساواکیها آغوش باز کنند. اینطور بود که بعد از هشتک «من_بیناموسم» و «من_هم_تجزیهطلبم»، به هشتک «من_ ساواکی_ام»رسیدند!
به گزارش سایت دیدهبان ایران، ارگان رسانهای نزدیک به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نوشت: نه!... این پرده حتی برای بدبینترین افراد نسبت به جنبش زن، زندگی، آزادی هم، بعید و غیرمنتظره بود. تصور میشد عادیسازی تجزیه ایران با به رسمیت شناختن گروههای تجزیه طلب، اتحاد با گروهک رجوی که دستش به خون ۱۷ هزار کودک و زن و مرد بیگناه آلوده است و دست دادن با سلطنتطلبان، نهایتِ روسیاهیِ جنبشی باشد که داعیه آزادی ایران و ایرانی دارد.
این ارگان رسانه ای خاطرنشان کرد: اما رونمایی از شکنجهگر اعظم در تجمع ضدانقلاب در لسآنجلس در روزهای گذشته، نشان داد برای تباهی این حرکت و حامیانش، نقطه پایانی متصور نیست. حضور «پرویز ثابتی»(نفر دوم ساواک در سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷) در جمع سلطنت طلبان، اتفاقی بود که حتی در میان اردوگاه براندازان هم، انشقاق و دودستگی ایجاد کرد و صدای برخی مخالفان جمهوری اسلامی را هم درآورد که: آیا قرار بود با زن، زندگی، آزادی به احیای ساواک برسیم؟... عالیجناب شکنجهگر! در حالی در قامت یکی از طرفداران جنبش بهاصطلاح آزادیخواهی ظاهر شده که کارنامهای سیاه از شکنجه و جنایت در حق انقلابیون ایران در دهه ۴۰ و ۵۰ دارد؛ انقلابیونی که از قضا تعداد زیادی زن آزادیخواه هم در میان آنها بودند.
راهاندازی طوفان توییتری برای تطهیر ساواک، جنایتکارترین سازمان در ایران که ماحصل ۲۲ سال فعالیتش، شکنجه و قتل هزاران انسان بیگناه بود، قدم بعدی مدعیان شعار دهانپرکنِ زن، زندگی، آزادی بود؛ حرکتی که پازل بیآبرویی این جماعت را تکمیلتر کرد. کاربران آگاه و منصف اما در این میان، بیکار ننشستند و با توییتهای روشنگرانهشان درباره جنایتهای ساواک، آرزومندان احیای «شاگرد موساد» در ایران را رسوا کردند. حالا باید از هواداران پرویز ثابتی و تطهیرکنندگان ساواک پرسید چه نظری درباره یادگارهای به جا مانده از آن سازمان مخوف دارند؟ از صدها انسان شکنجهشده بهعنوان سند زنده آن جنایتها تا موزه عبرت و اسناد و خاطرات تلخ شکنجهگاه زیبایی و سلولهای سیاه... این روزها که مخاطبان سامانه فارس من به نمایندگی از ایرانیان وطن دوست، با ثبت پویشی خواستار محاکمه پرویز ثابتی شکنجهگر شده اند، با ما در مرور اجمالی داستان ساواک که وصله ناجور جنبش به ظاهر آزادی خواهی روزگار ما شده، همراه باشید.
وقتی دم خروس ساواکیها در تجمعات خیابانی بیرون زد
بنابرگزارش دیده بان ایران؛ ارگان رسانه ای سپاه نوشت: ماجرا نه از دورهمی ۲۲ بهمن ضدانقلاب در لس آنجلس و توییت پر حرف و حدیث پردیس ثابتی، بلکه از خیلی قبلتر شروع شده بود؛ از همان روزهای ابتدایی شکلگیری تجمعات هنجارشکنانه خیابانی که برخی ساده انگارانه، سعی میکردند ماجرای اغتشاشات را به بحث حجاب اجباری تقلیل دهند. آن روزها یک نفر، ردپای بازماندههای روسیاهترین تشکیلات تاریخ ایران را در پشت صحنه این اغتشاشات دیده بود.
درست ۱۱ مهر و چند روز بعد از شروع اغتشاشات بود که رهبر معظم انقلاب در مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح فرمودند: «این کسانی که در خیابان فساد و تخریب میکنند و کردند، اینها همه یک حکم ندارند... بعضی از اینها جوانان و نوجوانانی هستند که آنها را احساسات و هیجان به خیابان میکشاند. مشکل اینها را با یک تنبیهی میشود حل کرد؛ یعنی هدایتشان کرد و تفهیم کرد که اشتباه میکنند. لکن بعضی از اینها اینجور نیستند؛ بعضی از اینها بازماندههای عناصرِ ضربتخوردهٔ چهل سالِ گذشته هستند: منافقین، تجزیهطلبها، بقایای رژیم منحوس پهلوی، خانوادههای ساواکیهای مطرود و منفور...»
آن روز وقتی دیدهبان موسپید و سرد و گرم چشیده انقلاب از حضور ساواکیها در سازماندهی و برگزاری اغتشاشات گفت، خیلیها ابرو در هم کشیدند و با ناباوری، از کنار این موضوع گذشتند. برای اثبات درستی این رصد و پیشبینی دقیق اما زمان زیادی لازم نبود. ۴ ماه بعد، ظاهر شدن یکی از منفورترین چهرههای ساواک در تجمعات ضدانقلاب، ماهیت جنبشی که ادعای زن، زندگی، آزادی داشت را بیش از پیش روشن کرد.
طنز تلخ روزگار همین است که پرویز ثابتی، رییس اداره کل سوم ساواک و سردسته شکنجهگران، ۴۴سال بعد از روزهای سیاه زندانهای کمیته مشترک خرابکاری، حالا مدعی آزادی زنان شده...
این فرآیند سریع حرکت به سمت تباهی اما چیزی نبود که پیاده نظام مجازی جنبش بهاصطلاح آزادیخواهی زنان از پذیرش و بیانش ابایی داشته باشند. شاهدش، قول و قرار توییتریشان برای طوفان به پا کردن به افتخار تشکیلات منحوسی بود که افتخارش شکنجه و زجرکش کردن هزاران زن و مرد آزادیخواه است.
به امید احیای سازمان غرورآفرین ساواک...!
حالا همانهایی که حدود ۱۰۰ روز با ادعای احیای حقوق زنان، خیابانها و شهرهای ایران را به آشوب کشیدند و با وعده دروغین آزادی به نوجوانان و جوانان، خسارتهای جانی و مالی جبرانناپذیری بر جا گذاشتند، امروز بدون پردهپوشی و با صدای بلند، از آرزویشان برای احیای ساواک میگویند؛ همان تشکیلات مخوفی که در طول ۲۲ سال فعالیتش، صدها زن بیگناه را به شکلی وحشیانه مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار داد. سازمان بدنامی که عملکرد غیرانسانیاش حتی صدای خبرنگاران خارجی را هم درآورده بود و چرایی افراط خشونت در آن، پای ثابت سئوالاتشان از محمدرضا پهلوی بود.
اعلیحضرت! یک بار در مصاحبه با یک خبرگزاری خارجی، از مواجهه با سئوالی درباره اخبار شکنجههای مخالفان، با عصبانیتی که نمیتوانست پنهانش کند، در جواب گفت: «اصلاً از این سئوال خوشم نمیآید. از بس احمقانه است، مجبور نیستم به آن جواب بدهم. ما مجبور نیستیم مردم را شکنجه کنیم. شکنجه، شیوه عمل سازمانهای عقبافتاده است. ما حالا به اندازه شما پیشرفته هستیم؛ پیشرفته از نظر شیوههای بازجویی. من مطالبی که در روزنامههای انگلیسی درباره شیوههای شکنجه در ایران نوشته شده را تکذیب میکنم. البته مجبور نیستم تکذیب کنم چون اصلاً به شما مربوط نیست.»
همانهایی که در سه ماه پرآشوبی که برای ایران ساختند، هر روز با یک دروغ بیاساس درباره شکنجه و آزار و اذیت بازداشتشدگان اغتشاشات - از حسین رونقی و حسن فیروزی گرفته تا آرمیتا عباسی - در فضای مجازی، داستانسرایی و در فضای حقیقی جامعه ایران، التهابآفرینی میکردند و هر بار با انتشار عکس و فیلمهای حاکی از سلامت و شادابی سوژههایشان، رسوا میشدند، حالا بی هیچ ابایی از رویای احیای احیای سازمان غرورآفرین! ساواک میگویند؛ همان سازمان درخشانی که یک نویسنده آمریکایی در سالهای پایانی رژیم پهلوی، شیوههای شکنجه مرسوم در آن را اینطور توصیف کرده بود: «روشهای روم باستان، اسپانیا در قرون وسطا و همچنین اردوگاه آشویتس (اردوگاه کار اجباری آلمان نازی در جنگ جهانی دوم) را به حد اعلی رسانده است.»
وقتی ساواکیها دست ثابتی را رو میکنند
اوج وقاحت جماعت ضدانقلاب و برانداز که با نقاب آزادیخواهی سعی در فریب افکار عمومی دارند، آنجا بروز پیدا کرد که برای تطهیر شخصیت روسیاه و ددمنشی مثل پرویز ثابتی، از اساس منکر وجود هرگونه شکنجه در تشکیلات سیاه ساواک شدند و نوشتند: «بعد از ۴۴ سال، کسی نتوانسته کوچکترین مدرکی از شکنجه به ما نشان دهد»! چهره محبوب این روزهای این جماعت یعنی پرویز ثابتی هم در سال ۱۳۹۰ با چاپ کتاب خاطراتش با عنوان «در دامگه حادثه» و بعد از آن در مصاحبه با صدای آمریکا، با دروغهای شاخداری از همین دست درباره ساواک و خودش، صدای خیلیها را درآورد؛ از زندانیانی که به دستور او شکنجه شده بودند تا ساواکیهایی که مجری دستوراتش بودند.
او در بخشی از مصاحبهاش با صدای آمریکا درباره کتابش، در پاسخ این سئوال که: پاسختان به آنهایی که ساواک را با شکنجه و کشتن مخالفین برابر میدانند، چیست؟، گفت: «بحث شکنجه، بحثی طولانی است. بنده همیشه به سهم خودم با شکنجه که یک چیز غیرقانونی بود، مخالفت کردهام و چون حقوق خوانده بودم، به سهم خودم همیشه با هر چیزی که منجر به شکنجه شود، مخالفت کردهام و هیچ وقت هم خودم نه شکنجه دیدهام و نه بازجویی کردهام. من اهل بازجویی نبودم.