استاد دانشگاه تهران:همانگونه که به تدبیر رهبری در جنگ امریکا و عراق بیطرف ماندیم، در جنگ روسیه با اوکراین هم نیازمند تدبیر ایشان هستیم
دکتر کیومرث اشتریان استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در روزنامه شرق نوشت:سخنان هفته گذشته کمال خرازی و محمدجواد لاریجانی را باید از اینرو جدی گرفت که از «متقاعدکنندگیِ» نوعی «استدلال هستهای» در هنگامههای تهدید استراتژیک پرده برمیدارد. نمونههای چنین استدلالهایی را در بیانات مرحوم دکتر عسگرخانی، استاد پیشین روابط بینالملل دانشگاه تهران، اکبر اعتماد مقام سازمان انرژی اتمی رژیم سابق و دیگران میتوان یافت.
به گزارش سایت دیده بان ایران؛ دکتر کیومرث اشتریان استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در روزنامه شرق نوشت:سخنان هفته گذشته کمال خرازی و محمدجواد لاریجانی را باید از اینرو جدی گرفت که از «متقاعدکنندگیِ» نوعی «استدلال هستهای» در هنگامههای تهدید استراتژیک پرده برمیدارد. نمونههای چنین استدلالهایی را در بیانات مرحوم دکتر عسگرخانی، استاد پیشین روابط بینالملل دانشگاه تهران، اکبر اعتماد مقام سازمان انرژی اتمی رژیم سابق و دیگران میتوان یافت.
در بحرانهای امنیتی، منطق راه غریزه در پیش میگیرد، استدلالها متحول میشوند، افکار به خشونت میگرایند، اذهان مشوش میشوند. در واهمه، هراس و ضعف، دولتها دچار خطای استراتژیک میشوند؛ این آموزه «نظریه روانی» در روابط بینالملل است. کینهتوزیهای آمریکا و اسرائیل چشم اخلاق آنان را کور کرده است و نمیتوانند فارغ از کینهها و منافع به مسئولیت خود در صلح بینالملل بیندیشند. فشارهای حداکثری آنان دیگر فقط اقتصادی نیست، نوعی توحش مدرن است. گاه تصور میشود که آنان در پی نابودی و تجزیه ایراناند؛ همانگونه که «برنارد لوییس» زمانی گفته بود که «ایران زیادی بزرگ است».
تناقض ذاتی نظم جهانی خود را بیشازپیش نشان میدهد و گویی اسرائیل در برافروختن آتش جنگ بیش از دیگران بیتابی میکند. «تناقضهای ذاتی در نظم جهانی» در هنگامه «افزایش بحران رقابت بر سر منافع استراتژیک» کشورهای کوچکتر و کمقدرتتر را به درون بحران فرومیبلعد. مانند وضعیتی که برای اوکراین پیش آمد و اینک ایران. در اتصال این دو متغیر (یعنی «تناقضهای ذاتی نظم جهانی» و «افزایش بحران رقابت بر سر منافع استراتژیک») اسرائیل در پی فروکشیدن ایران به درون همین بحران است.
با درک چنین شرایطی است که باید در صفبندیهای استراتژیک با حزم و احتیاط فراوان رفتار کرد و چالشهای تاریخی ایران و آمریکا را به منازعات استراتژیک میان آمریکا، چین و روسیه گره نزد. بهویژه خودکمبینی به «شیفتگی روسی» منجر نشود. همان بلایی که بر سر مشتاقان به هیتلر در جنگ جهانی دوم آمد و شد آنچه که شد.
این روزها بحران استراتژیکی جهان را فراگرفته است که قرار است سرنوشت آینده قرن را رقم زند. بیطرفیِ ایران در این منازعه استراتژیک گزینهای ناممکن نیست اما متأسفانه گاه عکس این راه پیموده میشود. در برابر تناقضهای ذاتی و تاریخی «صبر و زمانفرسایی» و گذار از بحران یک گزینه مهم است. رفتار هوشمندانه در چنین هنگامههای تاریخی راه را برای نوعی «بیطرفی منفی» باز میکند تا بتوان از این بحران که بیش از هرچیز «مسئله ابرقدرتهاست» و نه ضرورتا «مسئله ما» به سلامت گذر نمود.
این بحران میتواند «مسئله ما» نباشد. ایران تجربه درخشانی در نپیوستن به صدام در جنگ با آمریکا دارد؛ دامی که با خامی برخی اصلاحطلبان جذاب مینمود. حکیمانه و خردمندانه با تدبیر رهبری از کنار آن بحران گذشتیم. اینک در بحران اوکراین نیازمند چنین حکمتی از سوی رهبری هستیم. این فقط هراس نیست که «استدلال» را در سیاستگذاری امنیت ملی به کژتابی میکشاند. خودکمبینیِ ذاتی هم گاهی ملتها و روشنفکران و نخبگان و تودهها را بهسوی طرفداری از فاشیسم و هیتلریسم و امپریالیسم و دیگر ایسمها کشانده است. این در میان آنان که دچار «خودکم-بزرگ بینی»اند بیشتر شایع است.
در خلال جنگ دوم جهانی افسانههای واهی در باره مسلمانشدن هیتلر ازایندست بود. در میان عوام از همه کشورها چنین افسانههایی وجود دارد؛ شاید کاری هم نمیتوان کرد. اما یک نکته کلیدی وجود دارد: فاجعه آنگاه رخ میدهد که چنین اشتباهاتی بهصورت سیستماتیک در سیستم تصمیمگیری وارد شود. ببینید علیاکبر ولایتی، با سابقهای چهلساله در سیاست خارجی چه میگوید: «رفتار آقای پوتین و اعتقاداتش که در اعمالش بروز میکند، اعتقاد به معنویت است؛ به این ترتیب که در گذشته حاکمان کرملین بیخدا و آتئیست بودند و اکنون از رئیس تا پایینترین حد سکنههای آن کشور نوعا یا مسیحی هستند، یا مسلمان و یا به کلیسا میروند یا به مسجد».
منبع: شرق