کد خبر: 13644
A

احمدی‌نژاد، افیون جامعه

​خوش‌اقبالی دولت روحانی و اصلاح‌طلبان این است که در جامعه کنونی آلترناتیوی که راوی تخیل سیاسی باشد، وجود ندارد. از سوی دیگر در سابقه سیاسی جناح‌های رقیب دولت (اصولگرایان) چیزی به نام تخیل سیاسی معنا ندارد. آنها چنان دلبسته دستیابی و حفظ قدرت‌اند که بعید است بتوانند انگیزشی در مردم ایجاد کنند. از این منظر احمدی‌نژاد در میان اصولگرایان جایگاه منحصربه‌فردی داشت.

احمدی‌نژاد، افیون جامعه

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی دیده بان ایران، احمد غلامی، سردبیر روزنامه شرق در سرمقاله امروز این روزنامه نوشت: دولت روحانی چندان نتوانسته است قدرت تخیلی را که بر سازنده دولت تدبیر و امید بود به کار گیرد. واقعیت‌ها چنان به دولت فشار می‌آورند که دیگر قادر نیست از طریقِ تخیل کنش سیاسی خلق کند. اصلاح‌طلبان نیز از این قاعده مستثنا نیستند. آنان نیز بیشتر درگیر واقعیت‌های عینی قدرت هستند و تولیدِ نظریه‌هایی برای کسب قدرت یا ماندگاری در آن. دولت روحانی با تخیل سیاسیِ رنگ بنفش روی کار آمد، رنگی نیابتی از تخیل سیاسی نه‌چندان دور. سیاست با تخیل ساخته و روایت می‌شود. دولت‌ها، گروه‌های سیاسی، جنبش‌های انقلابی همه و همه اگر قادر به روایت خلاقانه‌ای از سیاست نباشند نمی‌توانند کنش سیاسی خلق کنند. اما جامعه در شرایطی بسیار واقعی به سر می‌برد. شرایط پیچیده‌ای از معضلات اجتماعی و اقتصادی که قدرت تخیل و روایت‌سازی را از دست دولت و همه گروه‌های سیاسی گرفته است. اینک نقشه کلی سیاست درون قدرت ایران این‌گونه است: «دولت روحانی، اصلاح‌طلبان و اصولگرایان». دولت روحانی دولتی است اعتدالی، نه گرم نه سرد، عقل‌گرا و استوار بر پایه عقل سرد. اگر نبود روایت‌های داستانی برساخته از سوی اصلاح‌طلبان که موجب خلق کنش‌های سیاسی شود، دولت یازدهم به این شورمندی دوره اول خود را پشت‌سر نمی‌گذاشت. اگر شرایط به همین منوال بماند و تغییر چشمگیری نکند، دولت روحانی چهار سال دیگر را نیز با پتانسیل به‌جامانده از کنش‌های سیاسی قبل پشت ‌سر خواهد گذاشت. 
​خوش‌اقبالی دولت روحانی و اصلاح‌طلبان این است که در جامعه کنونی آلترناتیوی که راوی تخیل سیاسی باشد، وجود ندارد. از سوی دیگر در سابقه سیاسی جناح‌های رقیب دولت (اصولگرایان) چیزی به نام تخیل سیاسی معنا ندارد. آنها چنان دلبسته دستیابی و حفظ قدرت‌اند که بعید است بتوانند انگیزشی در مردم ایجاد کنند. از این منظر احمدی‌نژاد در میان اصولگرایان جایگاه منحصربه‌فردی داشت. او نه بهتر از دیگر اصولگرایان سیاست را می‌فهمید و نه توانایی و سابقه‌ای بیشتر از آنان داشت، بلکه فقط و فقط توانست سیاست را تخیل و روایت کند و خودش چنان از این تخیل سرشار شد که با خیالبافی همه را در این خیالبافی‌های هزارویک‌شبی شریک و هم‌داستان کرد. آدمی چون احمدی‌نژاد افیون توده‌هاست. اگر او نبود مرز بین تخیل سیاسی و خیالبافی در سیاست این‌گونه عیان نمی‌شد. اگر دولت اصلاحات داستانش بر مبنای قهرمان‌سازی سیاسی شکل گرفت، دولت احمدی‌نژاد داستانی فانتزی و گاه ماوراءالطبیعه بود. دولت روحانی نیز مستندی است از شرایط کنونی ما، داستانی که هرچه می‌گذرد عینی‌تر می‌شود و فاقد تخیل. اصلاح‌طلبان نیز در همین مسیر گام برمی‌دارند. آنان دو گروه‌اند: گروهی در پی تغییرهای اجتماعی‌اند و گروهی دیگر تکنیسین‌های قدرت‌اند. تکنیسین‌هایی در کارِ حفظ و تداوم قدرت. آنان به تغییرهای اجتماعی بدون ‌واسطه حضور در قدرت باور ندارند، حتا اگر خودشان در قدرت نباشند. برعکسِ اصولگرایان که صرفا تکنیسین‌های دولت‌اند. تصویر اصولگرایانِ آچاربه‌دست که همواره به جان پیچ و مهره‌های دولت‌ها افتاده تا با دستکاری‌شان منفعت بیشتری عایدشان شود، چندان اغراق‌آمیز و دور از ذهن نیست. گروه اولِ اصلاح‌طلبان که در اندیشه تغییرهای اجتماعی‌اند راه دشواری پیش‌رو دارند. آنان بیش از تغییر در جامعه باید به تغییردادن روش‌های تغییر فکر کنند. «هنگامی که در هشتم آوریل ١٩٨٩ خانه الیزای آرژانتینی، انقلابی حرفه‌ای را سیل برد، صدها خانواده به‌همراه او زمین‌های شهرداری را به‌زور تصرف کردند. پس از یک‌ سال‌ونیم بیشترشان با امید بازگشت به زندگی عادی با سرخوردگی به خانه‌های خود بازگشتند. الیزا وقتی می‌بیند که همه دارند پراکنده می‌شوند، می‌گوید: انسان‌ها را نمی‌توان عوض کرد یا به آنها گفت جور دیگری غیر از آن چیزی که هستند باشند. اگر چیزی ارزش تغییر داشته باشد همانا مناسبات میان ماست.» تلاش برای تغییر مناسبات بیش از هر چیز به فهم این نکته نیاز دارد که دیگر همچون گذشته الگویی از پیش‌طراحی‌شده برای تغییر وجود ندارد. به‌قول «گلوکسمان»، فیلسوف فرانسوی، هر «ایسمی» فاشیسمی نهفته در دل خود دارد. این گفته همه ایدئولوژی‌ها را محکوم کرده و به سرخوردگی جنبش‌های اجتماعی می‌انجامد. با این تلقی که الگوها ورشکسته شده‌اند، چگونه می‌توان یک جامعه را به کنش سیاسی واداشت. از طرفی دیگر نباید به‌رغم نداشتن الگو به هر جان‌کندنی به مبارزه برای تغییر ادامه داد. تلاش برای دگرگونی به برکت فهم همین فقدان ممکن است. فقدانی که نباید با کنش‌های جعلی سیاسی آن را پُر کرد. همان کاری که تکنیسین‌های قدرت برآن‌اند انجام دهند. در میان اصلاح‌طلبانِ تکنیسین قدرت رایج است که برخی از مردم در هر نظام سیاسی مایل‌اند «چیزها» جور دیگری باشند و آنان گمان می‌کنند که می‌دانند آن چیزها چگونه باید باشند یا درباره آن چیزها نظراتی دارند و در این میان اقلیتی دانا می‌کوشند با سازماندهی دولت، حزب و گروه‌های سیاسی چشم‌و‌گوش کسانی را که هنوز دانا نیستند باز کنند و مطالب را به ‌آنان بفهمانند. اما این روزها کنشگران سیاسی و مردمی این‌گونه فکر نمی‌کنند. آنان نه کسب قدرت را هدف خود قرار داده‌اند و نه در پیِ پرش به رأسِ قدرت‌اند. آنان می‌دانند الگوی از پیش تعیین‌شده وجود ندارد. هرچه هست قدرت تخیل و روایت آن است. تخیلی که مردم می‌سازند، مردمی که تخیل خود را باور دارند و برای آن روایت می‌سازند. روایتِ تخیل دولت‌ها را بر سر کار می‌آورد و دولت‌های سرکار را ناگزیر می‌کند به آموزه‌های عدالت‌طلبانه تن بدهند. زیرا دولت‌ها با تخیل مردمی روبه‌رو هستند که به‌معنای کلاسیک آن، نه سَرکرده دارند و نه الگو، بلکه تخیل محض‌اند. از سوی دیگر این مردمان، مردمانی نیستند که از پایین فشار بیاورند تا در بالا فرصتی برای چانه‌زنی فراهم کنند. آنان خود با قدرت تخیل و روایت زیرپوستی‌اش می‌خواهند شرایط را متحول کنند. مسئله اینجاست که آیا گروه اول اصلاح‌طلبان هنوز قدرت تخیل سیاسی دارند، تخیلی که مردم را وادارد تا داستان تازه را روایت کنند. اظهارات تکنیسین‌های دولتی درباره رقیبان دولت روحانی را باید جدی گرفت. اما جدی‌ترین تهدید، سیاستِ بدون تخیل است. سیاستی صُلب و مستند که تن به هیچ روایتِ تازه‌ای نمی‌دهد.
* برای نوشتن این مقاله از کتاب «مقاومت آفرینش است» نوشته میشن بن سابق و فلورانس اوبنا، ترجمه حمید نوحی، نشر چشمه استفاده شده است.

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر