مسیح مهاجری: شهید بهشتی به حفظ احترام بنیصدر در صحبت کردنها مقید بود/ اگر مسئولان نظام جمهوری اسلامی در ادوار مختلف مانند بهشتی رفتار می کردند امروز شاهد جنگ قدرت، بداخلاقیهای سیاسی نبودیم
حجت الاسلام مسیح مهاجری در یادداشتی نوشت: ادب، این انصاف، این روح بلند و کرامت انسانی را که در این سخنان آیتالله بهشتی موج میزند، اگر مسئولان نظام جمهوری اسلامی در ادوار مختلف رعایت میکردند، امروز در جامعه ما از جنگ قدرت، بداخلاقیهای سیاسی و بیانصافیهائی که در گفتار و عمل مشاهده میکنیم، خبری نبود.
به گزارش سایت دیده بان ایران؛ حجت الاسلام مسیح مهاجری در یادداشتی در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: روزهای نیمه دوم خرداد سال 1360 روزهای پرالتهابی بودند. منافقین، علاوه بر ترور خط امامیها و به خاک و خون کشیدن مردم کوچه و بازار به جرم گرایش به انقلاب و حمایت از نظام جمهوری اسلامی، آشکارا به مرحله براندازی وارد شده و خیابانهای تهران را به میدان جنگ تبدیل کرده بودند. اتحاد سازمان تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) با بنیصدر که هنوز از عنوان رئیسجمهور برخوردار بود و از آن سوءاستفاده میکرد، کار را برای مقابله با این جماعت تا حدودی دشوار کرده بود. جوانها اصرار داشتند هرچه زودتر با برخورد قاطع به این غائله پایان داده شود و چون بسیار عصبانی بودند، علیه بنیصدر هم که با منافقین همراهی میکرد هرچه به زبانشان میآمد میگفتند.
در یکی از روزهای دهه سوم خرداد 1360 آیتالله بهشتی در جمع تعدادی از کارکنان روزنامه جمهوری اسلامی و حزب جمهوری اسلامی، احساس وظیفه کردند که روش اخلاقی خود در برخورد با رقبا و دشمنان به ویژه شخص بنیصدر را به کسانی که با ایشان در یک تشکل سیاسی و زیرمجموعههای آن فعالیت دارند منتقل کنند. ایشان در آن جمع و در آن موقعیت زمانی که فقط حدود 10 روز قبل از شهادتشان بود گفتند:
«بنده از همین حالا به برادرها و خواهرها عموماً و به برادرها و خواهرهائی که در روزنامه و نشریات یا در بخش تبلیغات و اعزام مبلغ هستند خصوصاً عرض میکنم مبادا زبان و قلم دیگران نسبت به آقای بنیصدر یا اشخاص اطراف ایشان، بیمهار و بیتقوا بشود و آن وقت بگویند آقای بنیصدر دیگر هیچ کمال و ارزشی ندارد. نه خیر، ایشان دارای کمالات و ارزشهائی بودند و هستند. دارای ضدارزشهائی هم بودند و هستند و آنچه هست نتیجه جمعبندی آنهاست. اگر بیانصافی و بیعدالتی حتی در این برخوردها به اخلاق ما رخنه کند، آن وقت ما هم به پاکی و طهارت و نورانیت این اسلام ضربه زدهایم. در حوزههای تشکیلاتی هم اگر همینطور منصفانه بنشینیم و انتقاد کنیم، بسیار خوب است. از آقای بنیصدر باید همانگونه انتقاد بشود که فرض کنید دارید از خودمان انتقاد میکنید نه بیش از آن».
این ادب، این انصاف، این روح بلند و کرامت انسانی را که در این سخنان آیتالله بهشتی موج میزند، اگر مسئولان نظام جمهوری اسلامی در ادوار مختلف رعایت میکردند، امروز در جامعه ما از جنگ قدرت، بداخلاقیهای سیاسی و بیانصافیهائی که در گفتار و عمل مشاهده میکنیم، خبری نبود. خون پاک شهید بهشتی و سایر شهدای این فاجعه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر 1360 توانست انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را سرپا نگهدارد و از توطئهها نجات دهد ولی نتوانست ما را از بداخلاقیها و بیانصافیها و بیحرمتیها و کینهتوزیها نجات دهد. اگر بخواهیم عنوان «شهید مظلوم» را که امام خمینی به آیتالله بهشتی دادند به درستی تفسیر کنیم، باید اعتراف کنیم که بیتوجهیهای صورت گرفته به معیارهای اخلاقی در تعاملات سیاسی و روند به دست آوردن و حفظ کردن قدرت در آن زمان بزرگترین ظلمی بود که به جامعه انقلابی و اسلامی و شخصیتهای بزرگی همچون آیتالله بهشتی صورت گرفت. متأسفانه بعد از شهادت مظلومانه آیتالله بهشتی نیز انحراف از مسیری که او براساس تعالیم اسلامی در سخن و عمل ترسیم کرده بود، مؤثرترین عامل استمرار این مظلومیت است. استمرار مظلومیت شهید بهشتی تا هر زمان که ادامه یابد به زیان حکمرانی نظام جمهوری اسلامی است.
انقلاب اسلامی و حکمرانی برآمده از آن فقط هنگامی موفق خواهد بود که در عمل بر مبنای اسلام با تفسیر دقیقی که بهشتی از آن ارائه کرد عرضه شود. جلوه عملی این تفسیر از اسلام را خود او در یک فراز از گفتارهایش اینگونه زیبا و رسا ارائه کرده است:
«هیچ نهضتی با رهبرانی که بیش از همه مردم دیگر به موازین آن نهضت عملاً پایبند نباشند به ثمر نخواهد رسید. هرجا در دنیا نهضت پیروز میبینید بدانید این نهضت به وسیله کسانی به وجود آمده که خود آنها و زندگی آنها، باطن و ظاهر زندگی آنها در مردم ایمانزا بوده است. من صریحاً میگویم در هر جامعهای که زمامدارانش تشنگان قدرت باشند، در آن جامعه خود به خود طاغوت جای خودش را به دست آورده است. اگر میخواهید جامعهتان طاغوتی نشود بکوشید زمامدارانتان تشنگان قدرت نباشند و عاشقان خدمت باشند».