در دادگاه، دلیل برخورد موشک با هواپیما را عدم تنظیم جهت موشک عنوان کردند / هدف از برگزاری دادگاه بازکردن ما از سر خودشان بود/ هیچکدام از لوازم شخصی عزیزانمان را به ما پس نمیدهند / به دنبال غرامت نیستیم؛ دلیل این فاجعه انسانی مشخص شود
عادل قادرپناه،برادر پریناز قادرپناه و پسرعموی ایمان قادرپناه درباره دادگاه هواپیمای اوکراینی به دیده بان ایران گفت: در دادگاه به ما گفتند که در تنظیم زاویه موشک دچار اشتباه شدیم! حتی من در همین دادگاه فریاد زدم که ما وقتی باطری یک ماشین را عوض میکنیم، نیاز داریم که ساعت ماشین دوباره تنظیم شود؛ الان شما دو موشک را به فاصله 24 ثانیه پرتاب کردید اما از زاویه آن مطمئن نبودید مگر چنین چیزی ممکن است؟! ما انتظار داشتیم حداقل یک دلیل قانعکننده برای ما میآوردند. هیچ دلیلی نداشتند. حرف اول و آخر خانوادهها این است که عزیزان ما به چه دلیلی این چنین کشته شدند؟! چطوری این همه سامانه موشکی در کشور است این موشک را ندیده فقط سامانهای که متعلق به فرودگاه است این موشک را شناسایی کرده است؟ ما یکسری سوالات داریم که تا به الان هیچکدام از مقامات به آن پاسخ ندادند.»
به گزارش سایت دیده بان ایران؛ «پرواز 752 بینالمللی اوکراین سقوط کرد» این اولین تیتر خبر صبح هجدهم دی مه 1398 بود. خبری که به محض انتشارش همه را دچار بهت و حیرت فراوان کرد. مقامات و رسانه های رسمی دولتی در ابتدا سرنگونی هواپیمای اکراینی را «نقص فنی» عنوان کردند اما عکسها و ویدیوهایی که در فضای مجازی منتشر میشد چیزی خلاف آن را عنوان میکرد.
به گزارش دیدهبان ایران، در همان روز، خبرگزاری نزدیک به سپاه پاسداران از قول ابوالفضل شکارچی، سخنگوی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ادعای سرنگونی هواپیمای مسافربری را «دروغ محض» خواند و عنوان کرد که «این موضوع توسط خط نفاق به نفع آمریکاییها دنبال میشود و توطئه دیگری در جنگ روانی است»
روز بعد؛ برخی از مقامات آمریکایی با استناد بر تصاویر ماهوارهای اعلام کردند که تصاویر ماهوارههای شناسایی مادون قرمز مستقر در فضا با اطمینان کامل «شلیک» و نزدیک شدن دو موشک به بدنه هواپیما را نشان میدهد. پس از آنکه آمریکا، کانادا و استرالیا برخورد موشکهای سپاه پاسداران به هواپیمای اوکراینی را تایید کردند؛ علی ربیعی، سخنگوی وقت دولت دوازدهم طی بیانیهای اظهار کرد که «سیستم عملیات روانی دولت آمریکا و همراهان آگاه و ناآگاه آنها با این دروغپردازیها بر زخمهای جانکاه خانوادههای داغدار نمک میپاشند.»
با وجود تحلیلها و خبرسازیهای مختلف، همچنین پنهانکاریها و تکذیبهای متوالی، در نهایت در تاریخ 21 دی ماه 1398، شلیک موشک به پرواز 752 توسط ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی تایید شد. براساس اطلاعیه ستاد کل نیروهای مسلح دلیل شلیک سپاه پاسداران به این هواپیمای مسافربری، «خطای انسانی غیرعمد در تشخیص شیء پرنده» اعلام شد.
در ادامه خبرنگار دیدهبان ایران در مصاحبه با عادل قادرپناه،برادر پریناز قادرپناه و پسرعموی ایمان قادرپناه که در این پرواز کشته شدند را میخوانید.
عادل قادرپناه، برادر پریناز قادرپناه و پسرعموی ایمان قادرپناه با صدایی لرزان در خصوص زندگی خواهر و دامادشان به دیدهبان ایران میگوید: «پریناز رتبه 6 کنکور کارشناسی ارشد از دانشگاه امیرکبیر و ایمان همسر و پسرعموی پریناز، فارغ التحصیل رشته صنایع غذایی بودند. هر دوی آنها زندگی خوبی در ایران اشتند اما بنابردلایلی 12 سال پیش ترجیح دادند که از ایران مهاجرت کنند و با وجود اینکه می توانستند در ایران زندگی خوبی داشته باشند اما سختی مهاجرت را قبول کرده و به دنبال یک زندگی جدید و بهتر رفتند.»
برادر پریناز با کمی مکث و صدایی پر از حسرت ادامه میدهد:«خواهرم پریناز در کانادا مدیر یکی از شعب بانک ار بی سی کانادا (رویال بانک) بود که تقریبا کمتر کسی توانسته بود با وجود مهاجر بودن به چنین مقامی برسد. در خصوص پروازشان آنها مجبور شدند که این برای آن ساعت بلیط بگیرند زیرا روزی که قرار بود به کانادا برسند، افسانه، خواهر ایمان زایمان میکرد و پریناز و ایمان میخواستند در این روز حتما پیش افسانه باشند. از سویی دیگر خواهرم از طرف ار بی سی جایزه «لئو» را که یکی از بالاردهترین جایزه بانکداری کشور کانادا است را میخواست بگیرد و به همین دلیل از آنها در همان روز دعوت شده بود که برای این مراسم خود را به کانادا برساند.»
عادل قادرپناه که گویی خاطرات روزهای خوشی که در کنار خواهر و پسرعمویش بوده است برایش زنده شده است با صدای من به واقعیت تلخ این روزها برمیگردد و میگوید: «همیشه پرواز برای ما استرسآور بود اما به جرات میتوانم بگویم که هیچوقت چهره تا این اندازه مضطرب و نگران را از پریناز و ایمان ندیده بودیم. روزی که میخواستند بروند دائم استرس داشتند این را میشود در آخرین عکسهایمان به وضوح فهمید.»
برادر پریناز قادرپناه با صدایی که این بار لرزشش بیشتر از قبل حس میشود با یادآوری حال و هوای قبل از پرواز پریناز و ایمان به دیدهبان ایران میگوید: « در تمام این 12 سال من همیشه پریناز و ایمان را به فرودگاه میبرد و هیچوقت نشده بود که آنها از من بخواهند که پاسپورتم را با خودم بیاورم تا از گیت رد شوم تا کمی بیشتر کنار هم باشیم. هیچوقت این اصرار پریناز را برای چند دقیقه بیشتر پیش هم ماندن را فراموش نمیکنم.»
این بار عادی قادرپناه سریعتر صحبت میکند و مشخص است که لحظه به لحظه آن روزها مثل یک فیلم از مقابل چشمانش در حال عبور کردن است؛ وی در ادامه به دیدهبان ایران میگوید:« زمانی که شماره پرواز را اعلام کردند به پریناز و ایمان گفتم چه جالب همه مسافرهای پرواز شما جوان هستند همه دارند میروند وبرای بار چندم از پریناز شنیدم که میگفت «عادی کاش تو هم با ما میآمدی!» ساعت پرواز 5 صبح بود اما نمیدانم چرا همه مسافران مجبور شدند که چمدانهای خود را باز کنند و از میزان باری که با خود میبرند، کم کنند! یکسری از وسایل پریناز و ایمان را من با خود برگرداندم و به سمت خانه حرکت کردم. پیش از آن پریناز خبر داده بود که سوار هواپیما شدهاند.»
خواهرم نگران شروع جنگ و جان خانوادهاش در ایران بود
شنیدن این صحبتها برای منیکه حتی یک نفر از کسانی که در این پرواز کشته شدند را نمیشناختم برایم از زهر تلختر و از هر دردی عمیقتر بود و فقط به خانواده این بچهها فکر میکردم که چطوری میتوانند این حجم از غم را تحمل کنند! با صدای عادل به خودم میآیم: « در راه برگشت بودم که دیدم اخبار اعلام کرد که سپاه پاسداران فرودگاه عینالاسد را مورد هدف موشکهای خود قرار داده است. بعد از چند دقیقه پریناز به من زنگ زد که عادل از کانادا به ما زنگ زدند و از اینکه کجا هستیم پرسیدهاند،مراقب خودتان باشید. خواهرم نگران ما بود، فکر می کرد که به ما حمله میشود. با تمام استرسی که داشتم سعی داشتم پریناز را آرام کنم و به او اطمینان خاطر دادم که هیچ جنگی قرار نیست شروع بشود اما نمیدانم چرا خودم پر از استرس و نگرانی بی دلیلی بودم.
عادل با یادآوری آخرین تصویری که از خواهرش پریناز و ایمان پسرعمویش دارد، میگوید:«هیچوقت یادم نمیرود وقتی افسر مهر خروج از کشور پریناز و ایمان را زد دلم طاقت نیاورد و دوباره صدایشان زدم و با آنها برای بار هزارم عکس گرفتم.»
برادر پریناز در ادامه درباره لحظاتی که متوجه سرنگونی هواپیما شدند میگوید:«حدود یک ربع به 6 من به خانه رسیدم اما برایم جالب بود که هنوز پروازشان با تاخیر مواجه بود و این قضیه بسیار برای ما تعجب آور بود و هی میگفتیم که چرا باید حدود 50 دقیقه همینطوری در هواپیما منتظر پرواز باشند و از طرفی قرار نبود اصلا تاخیری داشته باشد. ساعت 6 تصمیم گرفتم بخوابم اما نمیدانم چرا با وجود اینکه کل شب گذشته را بیدار بودم و قاعدتا باید خوابم مقداری عمیقتر میبود اما راس ساعت 6:20 دقیقه از خواب پریدم و دیدم پیامهای زیادی از کانادا دارم با این مضامین «عادل نگو که پرواز پریناز و ایمان با پرواز کییف بود» ، « عادل پرواز پریناز با پرواز مسکو بود؟! و صدها پیام دیگر با همین مضمون! همان لحظه اخبار را چک کردم و فهمیدم دیگر همه چی تمام شده است دیگر برای همیشه پریناز و ایمان را از دست دادهایم. همه میخواستند من را آرام کنند و میگفتند که پرواز پریناز و ایمان مسکو بوده نه کییف اما من خودم نه یکبار بلکه چندین بار در فرودگاه دیده بودم که پرواز عزیزانم همان پروازی بود که دیگر جز خاکستر چیزی از آن باقی نمانده بود.»
برادر پریناز این بار هاج و واج با صدایی که گویی از ته چاه به زور بیرون میآید میگوید:«شوک بسیار بزرگی به ما وارد شده بود و من در آن میان نگران پدر و مادر 70 سالهام بودم که به چه شکل به آنها خبر بدهم. به خانه پدر و مادرم رفتم، مادرم از دیدنم تعجب کرد و به او گفتم آمدم تا صبحانه را با هم بخوریم و کم کم به مادرم قضیه را گفتیم و دیگر اصلا نمیتوانم چطوری آن لحظه را توصیف کنم. آن لحظه فقط صدای شیون و زاری و بر سر کوبیدن مادرم را به خاطر دارم.»
به آن روزها فکر میکنم به زمزمههایی که میشد به اسنادی که نشان میداد که یکی از ارگان های مسلح دو موشک را مستقیما به پرواز مسافرانی که هزاران چشم به راه داشتند، شکلیک کرده بود.
هضم اینکه عزیزانمان با شلیک موشک نیروهای مسلح همین کشور به قتل رسیدد، برای ما بسیار سخت بود
برادر پریناز قادرپناه در مورد روزهای بعد از این اتفاق به دیدهبان ایران میگوید: « از آن روز به بعد پیامهایی زیاد به من داده می شد مبنی بر اینکه عادل بر روی بدنه هواپیمای نشانههایی از برخورد گلوله یا موشک است و من با قاطعیت میگفتم در این شرایط هم میخواهید همه چیز را به سیاست ربط دهید چون در دورترین تصوراتم هم نمیگنجید که هواپیمای مسافربری کشورم توسط نیروهای مسلح همین کشور سقوط کند! باور نمی کردیم هضم نقص فنی برای ما بسیار آسانتر از آن بود که بفهمیم که عزیزانمان را به عمد به قتل رساندند. آن روزها بدترین روزهای زندگی ما بود. من به اتفاق پدرم برای تست دی ان دی و تشخیص هویت به پزشکی قانونی رفتیم، همه خانوادهها در آنجا حضور داشتند الان حتی شک دارم که تست دی ان ای صورت گرفته باشد و مطمئن نیستم آن جنازه هایی که خاک شدند واقعا جنازه عزیزانمان است یا نه!»
عادل قادرپناه ادامه میدهد:« آن روزها از سخنگوی نیروهای مسلح بگیر تا بزرگترین مقامات رسمی دولتی اذعان داشتند که همه این شایعات دروغی بیش نیست و ما هم دوست داشتیم باور کنیم که این شلیک موشکها دروغ است چون هضم اینکه در کشور خودمان توسط نیروهای مسلح همین کشور کشته شویم بسیار سخت بود. آن روزها رادیو و تلویزیون از حملات سپاه به پایگاههای آمریکا حمایت کامل میکردند که حالا در آن میان در حد چند دقیقه کوتاه در مورد هواپیمای اوکراینی صحبت میکردند که این قضیه بسیار برای ما سخت بود که چرا در مورد این سقوط صحبت نمیشود. رسانههای ملی از انتقامی حرف میزدند که به قول خانوادههای کشتهشدگان هواپیمای اوکراینی گویی این انتقام از فرزندان ما گرفته شد!»
حرف ما به نیروهای سپاه که به خانهمان میآمدند این بود: شما عزیزان ما را خیلی راحت کشتید الان آمدنتان برای چیست؟!
برادر و پسرعموی پریناز و ایمان قادرپناه درباره آمدن نیروهای سپاه پاسداران به منزل پدری خود به خبرنگار دیدهبان ایران میگوید:« آن روزها بسیاری از مقامات رسمی به خانه ما میآمدند که حرف ما فقط این بود که شما عزیزان ما را خیلی راحت کشتید الان آمدنتان برای چیست؟!»
مراسم خاکسپاری پریناز و ایمان با جو به شدت امنیتیای برگزار شد
عادل قادرپناه درباره مراسم خاگسپاری خواهر و دامادشان میگوید:« چیزی که برای ما جالب است این است که در مراسم خاکسپاری تعداد افرادی که ما نمیشناختیم بسیار بیشتر از تعداد افرادی بود که ما آنها را میشناختیم و ما نمیدانستیم این افراد کیستند! یعنی یک جو امنیتی کامل بر مراسم خاکسپاری و عزاداری حاکم بود. تا چشم کار میکرد نیروهای پلیس بود که میان ما حضور داشتند.»
حداقل کاری که میتوانستند بکنند این بود که استعفا دهند اما ما هیچ روند مثبتی از مقامات جمهوری اسلامی ندیدیم / اگر این اتفاقا برای عربستان میافتاد رسانههای حکومتی جمهوری اسلامی همه اخبار خود را صرف بازتاب این فاجعه انسانی میکرد
قادرپناه درباره روزهای بعد از مراسم خاکسپاری اظهار کرد:«نمیدانم چرا واقعا روزهای اول امید داشتیم که شاید عدالت و دادگاهی باشد اما پس از آنکه امیرعلی حاجیزاده، فرمانده هوافضای سپاه اخبار مبنی بر شلیک دو موشک به هواپیمایی که عزیزان ما در آن حضور داشتند را تایید کرد، دیگر همه چیز برای ما روشن شد. خانوادهها انتظار داشتند حداقل یک نفر بهخاطر این فاجعه انسانی که رخ داده بود، استعفا دهد اما ما هیچ چیزی از دولتی ها ندیدیم. من پیش خودم فکر میکنم که اگر این اتفاق برای کشوری مثل عربستان یا امارات میافتاد، تا چه اندازه مقامات جمهوری اسلامی از آنها بد میگفتند؟! اصلا برای مقامات جمهوری اسلامی تاوان دادن و مجازات مسببان این ماجرا مدنظر نبوده و نیست. بنده مطمئن هستم اگر این افتقا برای یکی از کشورهای عربی میافتاد، به شدت مورد شانتاژ خبری رسانههای حکومتی قرار میگرفت.»
در دادگاهی که برای دادخواهی برگزار کردند عملا ما را از سر خود وا کردند / دلیل شلیک موشک به هواپیما را عدم تنظیم جهت موشک اعلام کردند
عادل قادرپناه در خصوص دادگاهی که چندی پیش در جهت دادخواهی برگزار شد، خاطرنشان کرد: «در همین دادگاهی که برای دادخواهی برگزار کردند ما به طور واضح مشاهده کردیم که چیزی به اسم«دادخواهی» وجود ندارد و عملا ما را سرکار گذاشتهاند! در این دادگاه به ما گفتند که در تنظیم زاویه موشک دچار اشتباه شدیم! حتی من در همین دادگاه فریاد زدم که ما وقتی باطری یک ماشین را عوض میکنیم، نیاز داریم که ساعت ماشین دوباره تنظیم شود؛ الان شما دو موشک را به فاصله 24 ثانیه پرتاب کردید اما از زاویه آن مطمئن نبودید مگر چنین چیزی ممکن است؟! ما انتظار داشتیم حداقل یک دلیل قانعکننده برای ما میآوردند. هیچ دلیلی نداشتند. حرف اول و آخر خانوادهها این است که عزیزان ما به چه دلیلی این چنین کشته شدند؟! چطوری این همه اسمانه موشکی در کشور است این موشک را ندیده فقط سامانهای که متعلق به فرودگاه است این موشک را شناسایی کرده است؟ ما یکسری سوالات داریم که تا به الان هیچکدام از مقامات جمهوری اسلامی به آن پاسخ ندادند.»
خانوادهها به دنبال دادخواهیاند نه غرامت / هیچ مقامی به خواسته ما مبنی بر تحویل لوازم شخصی عزیزانمان پاسخ نمیدهد
عادل قادرپناه، این بار با صدایی لرزان که گویی دیگر توان ادامه دادن ندارد، میگوید: «خانوادهها به دنبال غرامت نیستند، خانواده به دنبال دادخواهی و چرایی علت شلیک دو موشک به جان و زندگی عزیزانشان هستند. من نمیدانم چرا وسایل و لوازم شخصی عزیزانمان را به ما پس نمیدهند؟! هیچکدام از لوازم شخصی عزیزانمان را به ما پس ندادند و جالب اینجاست که هیچ مقام رسمیای اصلا به این خواسته ما توجهی نشان نمیدهند! من تنها چیزی که میخواهم این است که آنقدر زنده بمانم تا واقعیت برملا شود و ما بفهمیم به چه دلیل ما را برای همیشه از داشتن عزیزانمان محروم کردند؟! اگر این اتفاق واقعا یک خطای انسانی بوده است و آقایان قادر نیستند جهت یک موشک را درست تنظیم کنند، چرا این همه روحیه جنگ طلبی با تمام دنیا را دارند؟ حال مردم خوب نیست این را میشود از چهره تک تک افرادی که در جامعه زندگی میکننند، دید. مرگ یک اتفاق طبیعی است اما اینکه یک پدر و مادر جگرگوشهاش را در بالای فرودگاه توسط موشک سپاه پاسداران از دست بدهد، اصلا قابل تحمل نیست!»
منبع: سایت دیدهبان ایران