حجتالاسلام انصاریان: کسی حق ندارد مال «آدم بیدین» را ضایع کند
واعظ سرشناس در مراسم ایام فاطمیه گفت: ولو که طرف آدم بیدین و ناحقی باشد کسی حق ندارد مالش را ضایع کند. البته مال مؤمن که یک حساب دیگری دارد اما مال مردم محترم است و انسان اگر تصرف نابهجا کند این آیه تکلیفش را روشن کرده است که «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»؛ یعنی اگر به اندازه یک ارزن مال مردم نزد ما باشد، در روز قیامت آتش این ارزن را به چشم خواهیم دید.
به گزارش دیده بان ایران؛ حجتالاسلام حسین انصاریان، شب گذشته، چهارم دیماه، به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا(س)، در مسجد حضرت رسول اکرم(ص) در سخنانی به موضوع راههای بندگی پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
در مسئله عبادت، بندگی و اطاعت نسبت به وجود مبارک حضرت حق، یکی از مسائلی که بسیار مهم و قابل توجه است، دفع موانع راه عبادت است؛ چون اگر در مسیر عبادت مانعی باشد عبادت شکل نمیگیرد. در حقیقت ظاهر عبادت انجام میشود اما در اصل، عبادت و بندگی نیست. در این زمینه، هم آیات قرآن و هم روایات به مردم توجه دقیق دادهاند. یک روایتی را مرحوم مجلسی نقل میکند که کسی به محضر امام صادق(ع) آمد و عرض کرد دارم برای مناسک حج به مکه میروم و فکر میکنم که حج به من واجب است.
در اینجا توجه کنید که وجوب حج در صورتی است که انسان هزینه رفت و برگشت خود را داشته باشد. قرآن کریم هم به مسئله حج اهمیت زیادی داده است. فرمود اگر کسی در مقابل این فرمان خدا ناسپاسی کند خداوند از عالمین بینیاز است. در روایات هم دارد که اگر کسی مستطیع شود و عمداً حج نرود، هنگام مرگش پیش از آنکه ملک الموت جانش را بگیرد به او پیشنهاد میدهد که یا یهودی بمیر یا نصرانی. این روایت دلالت بر عظمت حج میکند و خیلی روایت ترسآوری است که آدم یک عمری مسلمان زندگی کند و به دلیل ترک فرمان خدا یهودی یا نصرانی بمیرد. این نکته را هم بگویم که برخی میگویند نباید به حج برویم چون پولمان به جیب سعودیهای حرامخوار میرود. این در حالی است که از زمان امام مجتبی(ع) تا امام هادی(ع) شهر مکه دست حاکمان بنیامیه و بنیعباس بود اما با این حال ائمه(ع) ما به حج رفتند و نگفتند اگر حج برویم پولمان را به جیب حرام خواران میریزم.
اما به روایت برگردیم که یک شیعه برای خداحافظی نزد امام صادق(ع) آمد و این را هم بگویم که شیعیان ارادتمند اهل بیت(ع) بودند و اهل بیت(ع) هم آنها را دعا میکردند. یکی از راویان محضر امام رضا(ع) رسید و وقت خداحافظی گفت من را دعا کنید. چهره امام(ع) دگرگون شد و فرمود: یعنی ما شما شیعان را دعا نمیکنیم؟ الآن هم وجود مبارک امام عصر(عج) دعاگوی شیعیان است و پیغام دادند که من به شما بیتوجه نیستم.
مال انسان بیدین هم محترم است
بنابراین شیعیان روی محبتی که به ائمه(ع) داشتند وقتی میخواستند به سفر بروند از ائمه(ع) خداحافظی میکردند. حالا این فرد هم برای اینکه عازم حج بود خدمت امام صادق(ع) آمده است. امام(ع) فرمود: اگر میخواهی به حج بروی آیا پروندهات با مردم روشن است؟ یعنی گاهی مال مانع تحقق حج میشود. اگر در مال انسان، حرام باشد و حق مردم را خورده باشد حج این آدم نه اینکه قبول شود، بلکه اصلاً حج، حج نمیشود. این فرد عرض کرد در مدینه یک فرد بیدینی هست که جزو گروه مرجئه است و من هم یک مقدار پول از او در اختیار دارم. دوست داشت امام صادق(ع) به او اجازه دهد پول یک آدم منحرف را بخورد. امام(ع) فرمود: اگر پول این آدم بیدین را بدهی میتوانی بروی و برگردی؟ این فرد گفت: خیر. امام(ع) فرمود: حج بر تو واجب نیست و اگر با پول آن فرد که از گروه مرجئه است به حج بروی، حج تو باطل است و باید پولش را بدهی.
بنابراین ولو که طرف آدم بیدین و ناحقی باشد کسی حق ندارد مالش را ضایع کند. البته مال مؤمن که یک حساب دیگری دارد اما مال مردم محترم است و انسان اگر تصرف نابهجا کند این آیه تکلیفش را روشن کرده است که «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»؛ یعنی اگر به اندازه یک ارزن مال مردم نزد ما باشد، در روز قیامت آتش این ارزن را به چشم خواهیم دید. مال حرام آتش است چه اینکه در سوره نساء فرمود: «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا»، آنها که به ناحق در مال یتیم تصرف میکنند دارند به شکم خود آتش وارد میکنند. البته چون دنیاست، این آتش سوزشی ندارد اما در وجود انسان انبار میشود و به محض اینکه از دنیا رفت از شکمش شعلههای آتش به سمت آسمان میرود.
این آدمی که مال یتیم را میخورد ولو که اهل نماز و حج ... باشد، عذاب میشود. پدرم میگفت یک نفر با ترفند، مال مردم را میخورد اما به حج و کربلا و ... هم میرفت. اینها کسانیاند که طبق گفتار پیامبر(ص) و قرآن کریم، خداوند، انبیا(ع) و فرشتگان اینها را لعنت میکند. فرمود: «أُولَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ».
دامنه وسیع لعنهای زیارت عاشورا
مردم مینشینند با کمال اخلاص زیارت عاشورا میخوانند که زیارت عظیمی است. در ایران هم همیشه این زیارت را میخوانند و همه میگویند: «اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ»؛ یعنی آنهایی که در رزوگار اهل بیت(ع) به آنها ظلم کردند خداوند لعنتشان کند و آنها که الآن هم دارند ظلم میکنند خداوند لعنت کند. این یعنی کسی که مال یتیم را میخورد و به دزدی و رباخواری میپردازد، برخلاف قرآن عمل میکند و مشمول چنین لعنی است. این لعنت جاری است تا صاحبش را پیدا کند.
بنابراین مانع در راه عبادت نمیگذارد ساختمان عبادت بالا رود. این موانع، قلبی و مالی است. مانع قلبی عبارت از شرک است. شرک یعنی عقیده من این باشد که خداوند به تنهایی نمیتواند در هستی و زندگی من کارگردانی کند و باید یک نفر را کنارش بگذارم تا زندگی من بچرخد. باید توجه داشته باشیم قلب ما نسبت به توحید صاف باشد و به خودمان بقبولانیم که اگر فلانی نبود زندگی ما نمیچرخید؛ قرآن میگوید اینها کارهای نیستند.
یک کسی در تهران روزهای جمعه روضه داشت و من هم آن زمان هنوز طلبه نشده بودم و در این جلسه شرکت میکردم. در اتاقی که روضه بود داخل نمیشد و کنار کفشها روی یک قالیچه مینشست و خیلی هم شدید گریه میکرد. یک مغازه عطاری هم داشت که اگر پولی از ناحیه خدا به او میرسید خیلی کارها میکرد. یک دکتری از دنیا رفت که فرزندی نداشت. بدون اینکه خبر بدهد، وصیت کرده بود که ارث من را به این آقای عطار بدهید. از این دکتر شش میلیون مانده بود و این پول را برای این شخص آوردند. ایشان هم همه را خرج خدا کرد. حافظ هم به زیبایی میگوید که «تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار / که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند». یا به قول باباطاهر «شب تاریک و سنگستان و من مست / قدح از دست من افتاد و نشکست». خیلی اوقات چیزهای قیمتی از دست ما افتاده اما فرشتگان گرفتهاند و آن را به زمین گذاشتهاند تا ما ناله نکنیم و ناراحت نشویم
بنابراین ابتدا باید دلمان را نسبت به خدا خالص کنیم و بفهمیم که معبود ما، همه کاره ماست. خدا هم میگوید: «إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ»؛ یعنی خدای شما یکی است و نباید کسی را شریک او کرد. به پیامبر(ص) نیز میگوید: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ»؛ یعنی تو فقط به من ایمان بیاور و اینها را رها کن که هیچ کاره هستند؛ بنابراین ابتدای این آیه هم میگوید: ابتدا دلت را صاف کن و موحد باش.
دست حاجت چو بری پیش خداوند ببر
به تعبیر سعدی: «دست حاجت چو بری پیش خداوندی بر / که کریم است و رحیم است و غفور است و ودود/ کرمش نامتناهی، نعمش بیپایان / هیچ خواهنده نرفت از در او بیمقصود». خیلی جوان بودم و تازه طلبه شده بودم. میرفتم کتاب میخواندم تا ببینم در این کتابها چیست و یک روایتی دیدم که خداوند به داود(ع) فرمود؛ از زمانی که انسان را آفریدهام سابقه ندارد کسی به پیشگاه من بیاید و دست رد به سینه او بزنم.
یک عالم بزرگی در همدان بود و من هم خیلی ایشان را دوست داشتم. روزها خیلی نزد ایشان میرفتم و برای من آیه و روایت میخواند و دریافتهای زیبایی هم از آیات و روایات داشت. وقتی آیه یا روایت میخواند، از محاسنش اشک میریخت. ایشان میفرمود که نامهای از طرف دستگاه رضاخان به خانه ما آمد و درخواستشان این بود که خودم را برای سربازی معرفی کنم. میگفت پدرم گفت ناراحت نباش، تو سربازی نمیروی. پدرش گفته بود از همدان به بهار و خانه شیخ محمد بهاری برو و بگو میخواهند من را به سربازی ببرند. ایشان به من میگفت که شیخ محمد نگاهی به من کرد و گفت ناراحت نباش، تو سربازی نمیروی اما فردا برو پیش رییس ژاندارمری. میگفت فردای آن روز به ژاندارمری رفتم. مامور من را صدا زد و وقتی داخل رفتم گفت منتظر باش تا برگه سربازیات را به تو بدهم. میگفت پایان خدمت من را مُهر کرده داد و گفت برو. این خدا است. نیازی نیست ما نزد بندگان خدا برویم. ابتدا باید نزد خدا برویم و بعد به بندگانش با امید او مراجعه کنیم و بدانیم که دلها هم به دست او است.