فلاحت پیشه: دولت رئیسی سارق مال مردم است!/ افزایش ۶۲ درصدی مالیات در بودجه ۱۴۰۱ سرقت است
حشمت الله فلاحت پیشه: افزایش ۶۲ درصدی مالیات در بودجه ۱۴۰۱ یکی از خطرناک ترین تصمیمات دولت رئیسی در حوزه اقتصادی و معیشتی، آن هم در شرایط بحرانی کنونی کشور است. در دنیای امروز هیچ کشوری، تاکید می کنم در دنیای امروز هیچ کشوری به اندازه ایران اقدام به افزایش ۶۲ درصدی مالیات در بودجه خود نکرده است، آن هم «مالیات بر دارایی». واقعیت آن است که مالیات متعلق به دوران رونق اقتصادی است. ضمن اینکه مالیات باید از «درآمدها» گرفته شود، نه دارایی و اموال مردم.
به گزارش سایت دیده بان ایران؛ به موازات آغاز مذاکرات وین شاهد سفرها، رایزنی ها، گفت وگوها و دیدارهای دو و چندجانبه در منطقه خاورمیانه و به خصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس هستیم. در این بین دو بازیگر کلیدی یعنی عربستان سعودی و امارات متحده عربی، کانونها این تحرکات دیپلماتیک منطقهای بوده اند. پیرو این نکته به نظر می رسد بن سلمان با اجلاس سه شنبه هفته جاری سران شورای همکاری خلیج فارس عملاً از انزوای دیپلماتیک به واسطه قتل جمال خاشقچی خارج شده است. در کنار آن حضور نفتالی بنت، نخست وزیر اسرائیل در امارات متحده عربی نشان می دهد که مناسبات دیپلماتیک تلآویو تا پشت مرزهای جمهوری اسلامی ایران کشیده شده است. اما به واقع زیرپوست خاورمیانه چه می گذرد؟ آیا این تحرکات به معنای تلاش برای انزوای ایران در منطقه و جهان خواهد بود؟
حشمت الله فلاحت پیشه، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در دوره دهم و تحلیلگر ارشد مسائل سیاسی و بین الملل درگفت و گویی به تشریح مسائل پرداخته است:
سه شنبه جاری شاهد برگزاری چهل و دومین اجلاس سران شورای همکاری خلیج فارس به میزبانی عربستان سعودی بودیم. پیش از برگزاری این نشست، محمد بن سلمان در تور دیپلماتیک منطقهای با اعضای حاضر در اجلاس مذکور دیدار و گفت وگو کرد که نشان میدهد ولیعهد سعودی از انزوای دیپلماتیک به واسطه قتل جمال خاشقچی خارج شده است. اما در این بین نکته حائز اهمیت دستور کار مشخص نشست سه شنبه سران شورای همکاری خلیج فارس بود که به مسئله ایران اختصاص داشت. در این رابطه به نظر می رسد به موازات خروج بن سلمان از انزوای دیپلماتیک به دلیل تور دیپلماتیک پیش از برگزاری این نشست و نیز نفس اجلاس در سطح سران شاهد تلاش برای انزوای جمهوری اسلامی ایران در منطقه به خصوص در میان کشورهای حاشیه خلیجفارس باشیم. حال از نگاه شما آیا برگزاری نشست سران شورای همکاری خلیج فارس میتواند در این چارچوب مورد ارزیابی قرار گیرد؟ آیا خروج محمد بن سلمان و عربستان سعودی از انزوای دیپلماتیک لزوما به معنای انزوای تهران در سطح منطقه و جهان خواهد بود؟
خیر. لزوماً خروج عربستان سعودی از انزوای دیپلماتیک نمی تواند به معنای تلاش برای انزوای جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان قلمداد شود. اگرچه بر اساس آنچه که عنوان داشتید قطعاً میتوان این برآورد را داشت که شکلگیری تحولات و تحرکات منطقهای طی این هفته ها و روزهای اخیر میتواند تلاشی برای انزوای ایران تلقی شود. اما نکته اینجاست که انزوای ایران، نه در دست کشورهای منطقه و جهان، بلکه به واسطه اقدامات نسنجیده و تصمیمات غلط خود جمهوری اسلامی ایران طی سالهای اخیر است. واقعیت امر این است که ما اکنون در یک برهه زمانی پیچیده، پربسامد، پرتنش و پر از تحولات سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی، نظامی و ... زیست می کنیم. خاورمیانه اکنون کانون این مسئله است که توجه محافل رسانه ای را به خود جلب کرده است. اما برخی از کشورها در این دوره و برهه پیچیده، پربسامد و پر تنش سعی می کنند چهره خود را در اتفاقات گوناگون تطهیر کنند تا دوباره به روند عادی استفاده از فرصت های سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و ... در منطقه و جهان بازگردند. عربستان سعودی هم بیشک از جمله این کشورهاست. به هر حال در دنیای امروز بسیاری از فرصت هایی که نصیب عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر، کویت، عمان، ترکیه و ... می شود، فرصت هایی است که از محل تنش های شکل گرفته در بین دیگر کشورها به وجود آمده است. برای مثال هیچ کشوری به اندازه ایران تا به این حد مورد ربایش فرصت ها توسط همسایگان و کشورهای پیرامونی قرار نگرفته است.
دلیل آن چیست؟
دلیلش این است که ایران اگر چه با بحران های مختلفی دست و پنجه نرم میکند، اما تهران به جای اینکه مانند ریاض، ابوظبی، دوحه و آنکارا این بحرانها را حل کند، روز به روز این بحرانها را پیچیده تر و بغرنج تر می کند و در عین حال بحرانهای دیگری به بحرانهای فعلی اضافه میکند. لذا دیپلماسی ایرانی، نه عنوان سایت شما کارنامه موفقی در طول این سالها نداشته است. یعنی عملکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به هیچ وجه قابل دفاع نیست. برای مثال شما به قتل جمال خاشقچی و تبعات مخرب آن بر سیستم و ساختار سیاسی عربستان سعودی و شخص محمد بن سلمان که به آن اشاره کردید نگاه کنید. ببینید این قتل تا چه اندازه باعث انزوای دیپلماتیک ولیعهد سعودی شد. به هر حال این قتل سر و صدای بسیار زیادی در محافل سیاسی، اندیشکده ها و در سطح رسانه های مختلف منطقه و جهان و هم چنین در میان افکار عمومی ایجاد کرد. در این بین ترکیه نیز، هم با هدف انتقام گیری از سیاست های عربستان سعودی به دلیل فشار بر قطر به عنوان هم پیمان ترکیه و همچنین برای تطهیر خود به عنوان کشوری که مقید به آرمان های حقوق بشری است سعی کرد به ابعاد قتل جمال خاشقچی دامن بزند تا موج سواری سیاسی و دیپلماتیک جدی علیه بن سلمان و ریاض شکل بگیرد. اما با تمام این احوالات ما شاهد بودیم که بعد از گذشت این مدت، عربستان سعودی توانست با یک مدیریت هوشمند عملاً به بازآفرینی نفوذ خود در منطقه و جهان دست بزند و به قول شما از انزوای دیپلماتیک خارج شود. به هر حال نقش عربستان سعودی در انفجار ۱۱ سپتامبر یا قتل جمال خاشقچی، نقش این کشور در حمایت و هدایت گروه های تروریستی و افراطی در غرب آسیا و دیگر کشورهای جهان و ...، جزء مسائل و حواشی است که همواره دامن عربستان سعودی را گرفته و تبعات مخرب دیپلماتیکی برای این کشور به دنبال داشته است، اما با این حال میبینیم که عربستان سعودی از چنان انعطافی برخوردار است که توان باز آفرینی نفوذ و خروج از انزوای دیپلماتیک را دارد. یعنی عربستان بر خلاف ایران به جای آنکه بحران را پیچیده تر و بغرنج تر کند و یا بحرانی در کنار بحران فعلی بیافریند سعی میکند از این بحران ها به عنوان فرصت استفاده کند. به معنای دقیق کلمه عربستان سعودی و بیشتر کشورهای منطقه همواره تلاش دارند که این بحران ها به محل، بستر و فضایی برای ربایش فرصت ها توسط دیگر کشورها بدل نشود. اگر شما به شاخص های رشد و توسعه اقتصادی، تجاری، سیاسی و دیپلماتیک عربستان نگاه کنید می بینید که عربستان بحران را حل می کند، به دنبال تعمیق بحران و خلق بحران بر روی بحران نیست.
علاوه بر تحرکات بن سلمان و خروج ریاض و ولیعهد سعودی از انزوای دیپلماتیک به واسطه سفرهای قبل از اجلاس سران شورای همکاری خلیج فارس و نیز برگزاری نشست مذکور در عربستان شاهد تحرکات جدی در دیگر بازیگر حاشیه خلیج فارس به عنوان متحد اصلی ریاض هستیم؛ امارات متحده عربی طی چند هفته اخیر کانون تحرکات، رایزنی ها و دیدارهای دیپلماتیک منطقه ای و جهانی بوده است. از سفر ۳ آذر/ ۲۴ نوامبر باقری کنی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه ایران به امارات و دیدارش با انور قرقاش، مشاور دیپلماتیک رئیس امارات و خلیفه شاهین المرر، وزیر مشاور دولت در امورخارجه امارات تا حضور ۱۵ آذر/ ۶ دسامبر مرد سایه های امارات (طحنون بن زاید، مشاور امنیت ملی امارات ) در ایران و دیدار با حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه، دریابان شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی و سید ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور ایران، سفر ۱۲ آذر/ ۳ دسامبر امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه به امارات و فروش ۸۰ فروند جنگنده رافال و ۱۲ فروند بالگرد کاراکال و نهایتا سفر نفتالی بنت به عنوان اولین حضور اسرائیل در سطح سران به امارات متحده عربی نشان می دهد که ابوظبی به دنبال پوست اندازی دیپلماتیک است. حال آیا به واقع آنچه که در بستر این دیدارها، سفرها و تحرکات دیپلماتیک منطقه حاشیه خلیج فارس می گذرد را میتوان بر ضد ایران تصور کرد. چون به نظر می رسد امارات عملاً با نمایش نزدیکی به جمهوری اسلامی ایران سعی دارد تهران را دور بزند؟
ببینید نکته اینجاست که اساساً مسئله انزوای دیپلماتیک و دور خوردن یا نخوردن هر کشوری به تصمیمات و سیاست های آن کشور باز میگردد. من در پاسخ به سوال نخست شما اشاره کردم که خروج بن سلمان و عربستان سعودی از انزوای دیپلماتیک لزوما نمیتواند به معنای انزوای ایران تلقی شود، همچنانی که من معتقدم تحرکات امارات متحده عربی و سفر کسانی چون امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه و فروش جنگنده های رافال یا سفر نخست وزیر رژیم صهیونیستی لزوما به معنای دور زدن ایران توسط ابوظبی نیست. زمانی ایران در انزوای دیپلماتیک قرار می گیرد و یا توسط دیگر کشورها مورد ربایش فرصتها قرار می گیرد و به قول شما دور می خورد، آن زمانی است که تهران با تصمیمات غلط و فرصتسوزی های مداوم عملاً بستر و فضای لازم برای انزوای دیپلماتیک و ربایش فرصتها را به دیگر بازیگران منطقهای و فرامنطقهای میدهد. ما نباید هیچگاه گله و انتقادی به عملکرد عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر، کویت، عمان، ترکیه و دیگر کشورهای همسایه خود داشته باشیم. آنها در راستای منافع ملی و بر اساس امنیت ملی خود عمل میکنند. اساسا هیچ کشوری در جهان بر اساس منافع دیگر کشورها عمل نمیکند. پس اینجا اگر انتقادی وجود دارد مطمئناً باید سیبل آن را به سمت سیاست های غلط تهران نشانه رفت. چرا که واقعیت امر آن است که خود تهران با تصمیمات غلط در طی چهار دهه گذشته عملا این فضا را برای ربایش فرصت ها به دیگر کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای داده است، چون هنوز یاد نگرفته است که به جای تداوم و تشدید بحران آفرینی و ایجاد بحران بر روی بحران آنها را حل کند. ما کماکان شاهد تصمیمات غلط و پرهزینه هستیم، هم چنانی که همین سه شنبه تهران یک تصمیم پرهزینه مانند چهار دهه گذشته گرفت.
منظورتان توافق دولت رئیسی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی در خصوص نصب و تعمیر دوربین های این آژانس در کارگاه ساخت قطعات سانتریفیوژهای تسای کرج است؟
بله.
از چه بابت این تصیمیم را پرهزینه می دانید؟ آیا شما توافق ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی در خصوص تسای کرج را یک تصمیم نادرست و امتیاز دهی به غرب تلقی می کنید؟
اشتباه نکیند. برداشت من از تصمیم پرهزینه از این نظر است که ایران برای چنین توافقی باید کلی هزینه بدهد بعد سر عقل بیاید. چون درست زمانی که پای پرونده فعالیت های هسته ای ایران، برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ در همین سه شنبه هفته جاری به شورای امنیت سازمان ملل باز شد و اعضای دائم این شورا نگرانی جدی از تداوم اقدامات کاهش تعهدات هستهای ایران مطرح کردند تصمیم به همکاری با آژانس گرفتند. یعنی زمانی که دوباره شمشیر شورای امنیت بر سر ایران و موضوع هسته ای قرار گرفت آن زمان بود که ایران تصمیم به همکاری به اصطلاح داوطلبانه با آژانس بینالمللی انرژی اتمی گرفت. قطعاً این همکاری داوطلبانه نبود، بلکه دولت رئیسی زمانی که دید پای شورای امنیت سازمان ملل به مسئله باز شده است احساس نگرانی جدی در خصوص تداوم اقدامات کاهش تعهدات برجامی کرد، لذا سعی شد به اصطلاح ذیل همکاری داوطلبانه با آژانس، مسئله را مدیریت کند. یعنی دولت رئیسی و جریان حامی وی با یک برداشت، ارزیابی و تصور غلط بر این باور بودند که تداوم و تشدید اقدامات کاهش تعهدات برجامی، کاهش همکاری ها با آژانس، افزایش سطح غنی سازی و ... میتواند اهرم فشاری بر ۱+۴ و آمریکا در وین باشد. اما زمانی که طرف های مقابل پای شورای امنیت را به مسئله باز کردند این ایران بود که عقب نشینی کرد. پس چه نیازی به اتخاذ این میزان از تصمیمات پرهزینه است. تهران در همان ابتدا با کمترین هزینه و بدون ایجاد حساسیت جهانی می توانست مسئله را مدیریت کند تا به یک نقطه بحرانی و پرهزینه در سایه کشیده شدن پای شورای امنیت به مسئله نرسیم.
پس شما صراحتاً معتقدید که دولت رئیسی و جمهوری اسلامی ایران از ترس شورای امنیت، توافق جدید با آژانس را رقم زد؟
من اسم این را ترس نمیگذارم. اما زمانی که پای شورای امنیت به مسئله باز شد نگرانی از بابت تبعات ورود شورای امنیت به مسئله باعث شد که ایران در رفتار خود با آژانس تجدید نظر کند. ولی مسئلهای که من روی آن تمرکز و به آن نقد دارم این است که چرا باید کار به اینجا کشیده بشود؟ چرا ما باید با یک تصمیم پرهزینه مواجه باشیم که نهایتاً پای شورای امنیت به مسئله باز شود؟ در این رابطه اگر به موضوع مصاحبه شما بازگردم و این رفتارها و تصمیم های پرهزینه تهران را با عربستان سعودی و شخص بن سلمان مقایسه کنم میبینید که ولیعهد سعودی با قتل جمال خاشقچی، آن هم به آن طرز فجیع که اگر نگویم در سال های اخیر چنین جنایتی بی سابقه است، قطعاً کم سابقه است، نه تنها بحران مربوطه را مدیریت کرد، بلکه در ادامه این تهدیدها و برخی بحرانها را به فرصت بدل نمود. در صورتی که تاخیرهای مکرر برای احیای برجام و فرصت سوزی های دولت جدید در وین سبب شده است که ما با تصمیمات پرهزینه و بحران آفرینی عملاً به اینجا برسیم که بازیگران جدیدی مانند شورای امنیت پای خود را به مسئله باز کنند. یعنی نه تنها با این تصمیمات پر هزینه، بحران را حل نکرده ایم، بلکه بحران را پیچیدهتر کردیم و در ادامه بحران بر روی بحران گذاشتیم. در کنار آن نباید بازیگران مخربی چون رژیم صهیونیستی و کشورهای حاشیه خلیج فارس را هم از نظر دور داشت؛ بازیگرانی که اکنون یک حوزه منافع مشترک در برابر ایران برای خود تعریف کرده اند. همانگونه که بارها در مصاحبه با شما عنوان داشتم برجام تنها دو طرف اصلی دولتی، یعنی ایران و ایالات متحده آمریکا و یک طرف سازمانی به نام آژانس بینالمللی انرژی اتمی دارد. همه بازیگران فعلی دخیل در پرونده فعالیتهای هستهای و مذاکرات از تروئیکای اروپایی تا روسیه، چین، شورای امنیت، رژیم صهیونیستی، کشورهای حاشیه خلیج فارس و ... را فقط و فقط تصمیمات پرهزینه و واکنش های اشتباه جمهوری اسلامی ایران به مسئله کشاند. متاسفانه اکنون کار به جایی رسیده است که جمهوری اسلامی ایران حتی دشمنی آمریکا را هم به رسمیت نمی شناسد. اینجاست که شاهد بحران آفرینی و ایجاد بحران روی بحران، آن هم در شرایط خطیر و حساس فعلی هستیم. من معتقدم اصلیترین و جدی ترین دشمن ایران فقط آمریکاست، اما متاسفانه ایران به جای مدیریت مسئله و کاهش بحران فقط با تصمیمات پرهزینه و اشتباه خود در سایه ایجاد تابوی مذاکره با آمریکا و عدم تنش زدایی با این کشور سبب شده است که اکنون شاهد تعمیق بحران و بحران آفرینی در کنار بحران های دیگر باشیم. البته قطعا این مسئله به عنوان دستور کار ثابت از طرف برخی جریان های داخلی تعریف شده است که از تداوم و تشدید تنش ایران و آمریکا سود و منفعت اقتصادی و تجاری میبرند. نباید فراموش کرد که به هر حال بخشی از بدنه جریان های داخلی علاوه بر استمرار قدرت طلبی در سایه شعار استکبارستیزی، منافع کلان اقتصادی هم از تشدید سیاست فشار حداکثری و عدم لغو تحریم ها متوجه خود کرده اند. اکنون حتی کار به جایی رسیده که روسیه هم در کناره این کشورها و بازیگران علیه ایران قرار گرفته است.
بنایی برای دفاع از تصمیم دولت ندارم. چون قطعا اگر مشابه همین تصمیم در دولت روحانی گرفته میشد شاهد حملات، هجمه ها، توهین ها، تهدیدها و ... بودیم، اما اکنون دشمنان خونی برجام انتقادی به عملکرد دولت رئیسی ذیل توافق با آژانس ندارند، مگر روزنامه کیهان؛ به نظر می رسد که در این مورد مشخص و نیز بودجه ماه عسل شریعتمداری و رئیسی هم تمام شده است. اما به هر حال در آن سوی داستان آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم حداقل بابت اقدامات خرابکارانه اسرائیل و نابودی دوربینهای نظارتی خود حتی اقدام به محکومیت لفظی هم نکرد. پس چرا باید ایران تن به خواسته های آژانس می داد؟
ببینید افزایش حساسیت تسای کرج و دوربینهای آژانس قطعاً در سایه خرابکاری رژیم صهیونیستی بود. لذا اگر خرابکاری دیگری از طرف صهیونیست ها شکل بگیرد دیگر روابط ایران و آژانس قابل احیا نخواهد بود. این نکته ای است که آمریکاییها و خود آژانس باید به آن توجه کنند. من بارها در مصاحبه با شما و دیگر رسانهها عنوان داشتهام که رژیم صهیونیستی نقش یک عامل آشوب ساز را ایفا می کند. اما در عین حال من معتقدم اقدام دولت رئیسی در تأخیر آغاز مذاکرات وین و همچنین فرصت سوزی ها در این مذاکرات باعث افزایش حساسیت ها شده است.
چطور؟
واضح هست. ما اگر برجام را احیا کنیم و تحریمها لغو شود. یعنی ۱+۴ و آمریکاییها و در کل جامعه جهانی و شورای امنیت دیگر حساسیتی روی پرونده فعالیتهای هستهای ایران ندارند. اینجاست که رژیم غاصب صهیونیستی تنها می ماند. اگر هم در این تنهایی و انزوا بخواهد اقدامی امنیتی و یا نظامی علیه تاسیسات و فعالیتهای هستهای ایران و یا دانشمندان ما انجام دهد با اجماع جهانی روبه رو خواهد شد. یعنی احیای برجام، رژیمصهیونیستی را در برابر جامعه جهانی قرار می دهد. اما متاسفانه دولت رئیسی با فرصت سوزی و تأخیرهای مداوم، نه تنها برجام را احیا نمیکند، بلکه در آن سو با تداوم اقدامات کاهش تعهدات هستهای، ابهام در فعالیتهای خود، کاهش همکاریها با آژانس و ... به شکل بسیار جدی فرصت ها را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار می دهد تا اقدامات خرابکارانه خود را انجام دهد و در آن سو شاهد محکومیت و حتی حمایت اروپایی ها آمریکا و آژانس هستیم. پس با این شیوه فقط فرصت ها را به صهیونیست ها می دهیم به گونه ای که اگر در ادامه اقدامات خرابکارانه دیگری در دستور کار قرار دهد منجر به یک جنگ مدیریت ناشده می شود که ایران تنها خواهد بود. چون اکنون به دلیل عدم احیای برجام، جامعه جهانی که روسیه و چین را هم شامل می شود حساسیت جدی روی پرونده فعالیتهای هستهای ایران دارند.
اجازه دهید که تمرکز گفت وگو را روی تحولات منطقه و تحرکات چند روز اخیر در کشورهای حاشیه خلیج فارس بگذاریم. به نظر می رسد طی سالهای گذشته تهران همواره از اهرم جنگ یمن برای فشار به ریاض استفاده کرده است. اما شواهد امر نشان می دهد که ذیل تحلیل شما عربستان به دنبال مدیریت و کاهش بحران های خود مانند جنگ یمن است. در همین راستا و در اجلاس سه شنبه هفته جاری سران شورای همکاری خلیج فارس محمد بن سلمان صراحتا عنوان داشت که جنگ یمن راهحل سیاسی دارد. اتفاقا پیرو این نگاه و با افزایش بهای نفت خام، دولت عربستان سعودی گفته است که انتظار دارد بودجه سال آینده این کشور ۲۴ میلیارد دلار مازاد داشته باشد. این مازاد بودجه به معنای کاهش هزینههای جاری است که خود این کاهش هزینه جاری میتواند به معنای تلاش ریاض و شخص بن سلمان برای کاهش درگیری و حتی خروج از جنگ یمن باشد. به هر حال این جنگ هزینه قابل توجهی را بر بودجه دولتی سعودی ها تحمیل کرده و باعث شده منابع دولتی به جای سرمایهگذاری و توسعه به هزینه نظامی اختصاص یابد. این در حالی است که در مقابل ایران، ذیل بودجه ۱۴۰۱ عملاً کماکان در یک تنگنای اقتصادی و معیشتی و به نوعی میتوان گفت بحران دست و پا میزند. در این شرایط دیگر جنگ یمن می تواند اهرم فشار تهران بر ریاض باشد؟
ابتدا به ساکن جا دارد در مورد خود مسئله جنگ یمن یک نکته جدی را مطرح کنم و آن این است که عربستان سعودی مانند قتل جمال خاشقچی و یا حمایت و هدایت گروه های تکفیری و تروریستی در منطقه در جنگ یمن هم دچار یک اشتباه شد. اشتباهی که طی این سالها، هم باعث کشتار، آوارگی و قحطی مردم بی دفاع یمن شده است و هم هزینه های مالی، تجاری، اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک و حتی امنیتی برای خود عربستان و کل منطقه حاشیه خلیج فارس ایجاد کرده است. اگر از یک طرف محاسن سیاست های عربستان سعودی را بررسی میکنیم از آن طرف باید این واقعیت را هم در نظر بگیریم. به هر حال سعودی ها به خصوص در دوره ولیعهدی بن سلمان اشتباهات مهلکی در عرصه سیاست خارجی مرتکب شدند که هزینه های جدی برای عربستان و کل منطقه رقم زد. اما نکته اینجاست که در سایه تحلیلی که ارائه داشتم اکنون محمد بن سلمان و عربستان سعودی به این نتیجه رسیده است که پس از گذشت سالهای متمادی از جنگ یمن و عدم رسیدن به منافع باید این بحران مدیریت شود. اینجاست که هوشمندی عربستان سعودی خود را نشان میدهد. یعنی بن سلمان سعی نمیکند جنگ یمن را مانند نگاههای ایدئولوژیک و یخ زده ایران به یک بحران مداوم برای خود بدل کند. زمانی که می فهمد این تصمیم اشتباه بوده است از آن باز می گردد و سعی می کند با مدیریت، بحران کاهش فروکش کند. اما نکته مهمتری که در سوال شما قید شد به بودجه ۱۴۰۱ به عنوان اولین بودجه دولت سید ابراهیم رئیسی باز میگردد. این بودجه، نه تنها یک بودجه ضد تحریمی و انقباضی نیست، بلکه باعث تورم و فشار مضاعف بر مردم خواهد شد. قطعاً این بودجه با این اعداد و ارقام هیچگاه عملیاتی نمیشود.
چرا؟
دلیلش کاملا واضح است. افزایش ۶۲ درصدی مالیات در بودجه ۱۴۰۱ یکی از خطرناک ترین تصمیمات دولت رئیسی در حوزه اقتصادی و معیشتی، آن هم در شرایط بحرانی کنونی کشور است. در دنیای امروز هیچ کشوری، تاکید می کنم در دنیای امروز هیچ کشوری به اندازه ایران اقدام به افزایش ۶۲ درصدی مالیات در بودجه خود نکرده است، آن هم «مالیات بر دارایی». واقعیت آن است که مالیات متعلق به دوران رونق اقتصادی است. ضمن اینکه مالیات باید از «درآمدها» گرفته شود، نه دارایی و اموال مردم. در صورتی که اکنون دولت رئیسی برای بودجه ۱۴۰۱ مالیات بر دارایی های مردم را به عنوان منبع اصلی بودجه خود قرار داده است. این را به صراحت در مصاحبه با شما عنوان میکنم دولت رئیسی با مالیات بر دارایی های مردم رسماً دست به سرقت اموال ایرانی ها زده است. مال مردم ایران جزو داراییهای آنهاست. دولت حق دستاندازی به آن را ندارد، آن هم در نظام دینی و اسلامی ایران. لذا قطعاً باید درخصوص شرعی بودن و حلال بودن این درآمد مالیاتی دولت سید ابراهیم رئیسی برای ۱۴۰۱ در سایه افزایش ۶۲ درصدی مالیات بر داراییهای مردم نظر علما و مراجع گرفته شود. چون زمانی که مردم در مضیقه اقتصادی هستند و به واسطه سیاستهای فشار حداکثری و تحریم های آمریکا در بحران و فشار به سر می برند مالیات بر دارایی ها و اموال مردم چه معنایی می دهد؟ مالیات بر درآمد معنا پیدا می کند، آن هم در شرایط رونق اقتصادی. اما دولت با شعارهای پرطمطراق، نه تنها رونقی در اقتصاد برای امسال و سال بعد ایجاد نکرده، بلکه مدام بر تورم و رکود اقتصادی دامن زده است. حالا هم که در یک زیاده خواهی سعی میکند بودجههای عجیب و غریب نهادهای دولتی و انتصابی را از جیب مردم پرداخت کند. اکنون که مردم در این شرایط بحرانی اقتصادی فکر و ذکرشان حفظ دارایی ها و اموال خود است و دولت هم کمکی به حفظ و افزایش دارایی های آنها نکرده است، کما اینکه در بورس، بانک ها و موسسات اعتباری شاهد سرقت اموال مردم بوده ایم از آن سو دولت رسماً به فکر دزدیدن همین تتمه اموال باقی مانده مردم در سال ۱۴۰۱ تحت عنوان مالیات بر دارایی است. این فقط و فقط ظلم به مردم است و لاغیر.
نکته مهم دیگر اینجاست که مردم تمام کشورهای دنیا روی هزینه کرد مالیات های خود حساس هستند. یعنی افکار عمومی باید بدانند که این مالیات ها توسط دولت در چه مسیری هزینه شده است. درست در زمانی که مردم ایران به واسطه سیاست فشار حداکثری آمریکا و تحریم ها در بحران اقتصادی و معیشتی به سر میبرند و دولت هم کمکی به حل بحران نکرده و اتفاقاً فشار را بیشتر کرده است. در کنارش یارانه ها افزایش پیدا نکرده است و قرار است بخشی از یارانه بگیران در سال آینده هم حذف شوند ما شاهد افزایش ۶۲ درصدی مالیات ها در سال آینده، آن هم نه مالیات بر درآمد، بلکه مالیات بر دارایی ها و اموال هستیم. پس اینجا یک سوال به حق از طرف افکار عمومی و مردم ایران به وجود میآید که این میزان از درآمد، آن هم به واسطه سرقت و دزدی از جیب مردم در کجا هزینه می شود؟ یعنی این هزینه ای که قطعاً با مخالفت و نارضایتی مردم به دست خواهد آمد و باید در خصوص حلال بودن این درآمد دولت شک کرد، کجا صرف خواهد شد؟ زمانی که ما در مجلس مسئله تصویب لوایح باقیمانده FATF را پیگیری می کردیم برای این روزها بود که مشخص کند در شرایطی که ما شاهد شفافیت مالی و اداری در کشور نیستیم و به موازات این همه رانت، تبعیض و فساد در کشور هم موج می زند درآمدهای دولت کجا صرف می شود؟ پیوستن به FATF، حداقل این مسئله را برای مردم روشن میکرد که پول های گرفته شده از جیب مردم کجا هزینه می شود؟ آیا در داخل هزینه می شود یا خارج؟ در داخل کشور صرف چه اموری و به چه نهادهایی داده می شود؟ در خارج کجاها هزینه میشود؟ و ...؛ اینها واقعیاتی است که امروز متاسفانه در کشور وجود دارند و کسی هم پاسخگو نیست. سیستم فقط طلبکار است و گویا این مردم ایران هستند که باید همیشه بدهکار باشند و تاوان بدهند. لذا من معتقدم بسیاری از اعداد و ارقام عجیب و غریب در بودجه ۱۴۰۱ که قطعاً عملیاتی هم نمی شود به دلیل همان تصمیمات پرهزینه و اشتباهات ما در سیاست خارجی طی این سالهاست. دولت و حاکمیت به جای حل بحران و ارائه راهکار برای جذب سرمایه های بین المللی متاسفانه است با تصمیمات پرهزینه و اشتباهات مکرر خود و بحران آفرینی روی بحران های فعلی سبب شده است که اقتصاد و تجارت بین المللی ایران عملا تعطیل شود. اما نکته دردآورتر اینجاست که هزینه و تاوان این تصمیمات اشتباه جمهوری اسلامی ایران را باید مردم بدهند. یعنی اکنون جمهوری اسلامی ایران، نه تنها با اشتباهات خود عملاً منابع درآمد خود را برای بهبود وضع مردم بسته است، بلکه به جای حل بحران سعی دارد هزینه این اشتباهات و تصمیمات را از جیب مردم بگیرد.
ا
البته جناب فلاحت پیشه نیازی به تصویب لوایح FATF و حضور ما در این کارگروه نیست. کافی است که به اعداد و ارقام بودجه نهادهای دولتی و انتصابی نگاه کنیم خود گویای آن است که پول سرقت شده از مردم کجا صرف می شود. زمانی که قرار است ۵۲۶ هزار میلیارد تومان از ۶۶۴ هزار میلیارد تومان درآمدهای دولت در بودجه ۱۴۰۱ از مالیات مردم به دست بیاید و در کنار بودجه صدا و سیما با افزایش ۵۶ درصدی به ۵ هزار و ۲۸۹ میلیارد تومان می رسد یا بودجه سپاه پاسداران با افزایش ۲۶۰ درصدی به ۹۳ هزار میلیارد تومان می رسد و مشابه این رشد بودجه برای دیگر نهادهای و سازمان های متبوع هم روشن شده دیگر برای افکار عمومی مسجل است که درآمد آنها کجا هزینه می شود. اما سوال مهمتر اینجاست که دولت سید ابراهیم رئیسی این بودجه جنجالی برای ۱۴۰۱ را تقدیم مجلس کرد؛ بودجهای که به قول شما نه تنها بودجه انقباضی و ضد تحریمی نیست، بلکه بر خلاف ادعای دولت سیزدهم و شعارهای رئیس جمهور این بودجه بر اساس مذاکرات، احیای برجام و به امید لغو تحریم ها بسته شده است. فروش یک میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه بشکه نفت با نرخ ۶۰ دلار، حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی، قیمت گذاری پایه ۲۳ هزار تومان برای دلار در سال آینده و ...، همگی نشان می دهد که سید ابراهیم رئیسی به دروغ عنوان کرده است که اقتصاد، معیشت و بودجه را به برجام، آینده مذاکرات و لغو تحریم ها گره نمی زند. پس باید پرسید این بودجه با این اعداد و ارقام نشان می دهد که دولت رئیسی هم به دنبال احیای برجام و رفع تحریم هاست؟
من باز هم تکرار میکنم که مسئله مهم اینجاست که متاسفانه هزینه و تاوان تصمیمات اشتباه دولت و سیستم را مردم می دهند. مردم اساساً با مسئله مقاومت و تقابل با زیادهخواهیهای ایالات متحده آمریکا و هر کشور دیگری مشکلی ندارد، کما اینکه مردم همین ایران در سال های تجاوز رژیم بعث عراق از جان و مال خود برای تقابل و مقاومت گذشتند. اما الان نکته اینجاست که مقاومت فعلی مد نظر دولت و حاکمیت مطابق با رضایت و خواست مردم نیست. مضافا این مردم هستند که باید تاوان و هزینههای این مقاومت را پرداخت کنند. در حالی که رانت، سود و درآمد تحریم ها فقط متعلق به جریان و طبقه خاصی از قدرت تحت عنوان دلواپسان، کاسبان تحریم و ... است. قطعاً این شرایط برای هیچ کس قابل توجیه و قابل ادامه نیست. یعنی این مقاومت برای مردم قابل قبول نیست. زمانی که دولت رسماً با سرقت اموال مردم هزینه مقاومت خود را از جیب مردم در می آورد بی شک ما با اعتراض مردم مواجه خواهیم بود. پس باید این سوال به حق پاسخ داده شود که اولا این درآمدها حلال و شرعی است؟ مهمتر اینکه این درآمدها در کجا در داخل و خارج از کشور هزینه میشود؟ در حالی که باید این هزینه ها برای پوشش آرمان های عدالت طلبانه صرف شود. در اقتصاد کینزی، دولت ها با افزایش مالیات بر درآمد، تاکید می کنم افزایش مالیات بر درآمد، نه مالیات بر دارایی و اموال سعی می کند بخشی از جامعه که زیر خط فقر است را تقویت کند که همین هم در کشور ما اجرایی نمی شود. در شرایطی که هر روز، تاکید می کنم هر روز بخشی از جامعه به زیر خط فقر می رود و دولت هم کمکی به آنها نمیکند اتفاقاً در بودجه سال آینده، دولت با سرقت اموال مردم تحت عنوان مالیات بر دارایی بقیه جامعه را هم زیر خط فقر می برد. یعنی دولت به جای آنکه با استقراض و دیگر منابع درآمدی به فکر رفاه نسبی مردم باشد اتفاقاً به دنبال سرقت اموال مردم است. یعنی بودجه ای که به نام بودجه مقاومتی بسته میشود، فقط فشار بر مردم است. چون مردم باید تاوان این مقاومت را بدهند. در حالی که در آن سو سفرهای خارجی پر هزینه، سمینارها، کنفرانس ها، بودجه نهادها، سازمان ها، ارگان ها، حقوق های نجومی و کلان، هزینه ماشین های لوکس ضد ترور، بادیگاردها، محافظان و ... روز به روز گسترش پیدا میکند. پس این مقاومت اکنون به رضایت مردم نیست. در صورتی که ما در سالهای جنگ تحمیلی دیدیم مردم با رضایت از جان و مال خود برای مقاومت گذشتند. نکته جالب توجه دیگر اینجاست که این پول از جیب مردم برداشته می شود، اما صرف مقابله با فقر و مشکلات معیشتی نمیشود. چون قرار نیست یارانه ها تغییر پیدا کند. یعنی حتی همان تغییری که دولت رئیسی وعده آن را داده بود هم قرار است با حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی و هزینه کرد بخشی از آن به یارانه ها تحقق پیدا کند که من معتقدم آن هم عملیاتی نمی شود. ضمن اینکه همین حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی هم در این وضعیت بغرنج به نظر من کار بسیار خطرناک و پرریسکی است. چون این بودجه از نظر شفافیت هزینهکرد قابل دفاع نیست و شفافیت عملکرد نهادها هم وجود ندارد. لذا در این شرایط انتظار بود دولت با پیشرفت محسوس در مذاکرات و حصول یک توافق نسبی بستر و زمینه را برای بهبود نسبی و موقت وضعیت اقتصادی و معیشتی جامعه فراهم میکرد تا حداقل نوعی ثبات اقتصادی در کشور شکل بگیرد.
با توجه به نکاتی که ارائه شد و همچنین تحولات منطقه به نظر می رسد که ایران باید خود را آماده پذیرش این واقعیت کند که اسرائیل علاوه بر کشورهایی مانند ترکیه و جمهوری آذربایجان اکنون ذیل پیمان ابرهیم، روابط خود با بحرین، امارات متحده عربی و حتی عمان تسری داده است و عملا مناسبات دیپلماتیکش تا پشت مرزهای ایران کشیده شده است. یعنی آن انزوای سابق دیپلماتیک برای اسرائیل در منطقه غرب آسیا وجود ندارد. آیا شما هم معتقد به این واقعیت هستید؟
عدم پذیرش رژیم صهیونیستی از جمله نکاتی است که در راهبرد جمهوری اسلامی ایران سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به هیچ وجه قابل تغییر نیست.
اشتباه برداشت کردید. منظور من پذیرش اسرائیل از سوی جمهوری اسلامی نیست، چون قطعاً این مسئله جزو راهبردها و خط قرمزهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است و از نظر اخلاقی هم نباید این کار صورت بگیرد. مسئله و سوال مشخص من پذیرش واقعیت خروج اسرائیل از انزوای دیپلماتیک در منطقه خاورمیانه و پذیرش این واقعیت که اسرائیل مناسبات دیپلماتیک خود را تا پشت مرزهای ایران کشانده است. چون علاوه بر جمهوری آذربایجان و ترکیه، ایران نمی تواند برای دیگر کشورها از بحرین و امارات گرفته تا عمان، سودان، مراکش و ... که اخیرا روابط دیپلماتیک خود را با اسرائیل آغاز کرده اند تعیین تکلیف کند که برقراری و تداوم مناسبات با تهران منوط به قطع روابطشان با اسرائیل است؟
بله. این واقعیت وجود دارد. به هر حال نتیجه تصمیمات پرهزینه و اشتباه ما در این سالها باعث شده است که محور عربی در کنار محور عبری قرار بگیرد. اکنون که این رژیم با کشورهای حاشیه خلیج فارس رابطه برقرار کرده است. با این وجود شک نکنید مهره های امنیتی و اطلاعاتی آنها زودتر از مهرههای دیپلماتیک و اقتصادی در بحرین، عمان و امارات حضور پیدا کردهاند. این یک واقعیت است. باز هم تکرار میکنم رژیم صهیونیستی یک عامل آشوب ساز است و من معتقدم آشوب سازترین بازیگر در پرونده های متعدد ایران از پرونده فعالیتهای هستهای تا توان موشکی، نفوذ منطقهای و ...، فقط و فقط رژیم صهیونیستی است. درست است که من در طول این مصاحبه و در کل منتقد سیاست های پرهزینه جمهوری اسلامی ایران هستم، ولی با این وجود رژیم صهیونیستی به عنوان عامل آشوب ساز قطعاً در منطقه به دنبال تفرقه و آشوب سازی خواهد بود و در این بین بازندگان اصلی کشورهایی است که با این رژیم وارد رابطه دیپلماتیک شده اند. چون اگر در آینده اقدامی از سوی رژیم صهیونیستی برای خرابکاری و یا ترور در ایران شکل بگیرد باید با شدیدترین شکل ممکن به آن پاسخ داده شود، البته منوط به آن که برجام احیا شود. در این صورت دیگر ایران مجاز است تا خود تلآویو را مورد هدف قرار دهد. در گذشته تعلل هایی در این رابطه شکل گرفت. چون واقعاً تاخیر و تعلل در احیای برجام این فرصت را به رژیمصهیونیستی داده و خواهد داد و به همان میزان هم توان پاسخ گویی متقابل ما را محدود کرده است. لذا اگر بر جام احیا شود، ایران به تعهدات هستهای خود بازگردد و حساسیت جامعه جهانی در این رابطه صفر شود و در این فضای مثبت اقدامی خرابکارانه و تروریستی از سوی رژیم غاصب صهیونیستی شکل بگیرد دیگر ایران مجاز خواهد بود به شدیدترین نحو ممکن و در هر جغرافیایی از خاک اشغال شده پاسخ لازم را بدهد. اما چه کنیم که فعلا عدم احیای برجام دست جمهوری اسلامی ایران را در پاسخگویی به اقدامات رژیم صهیونیستی بسته است.
منبع: دیپلماسی ایرانی