دولت ابراهیم رئیسی بستهتر از دولتهای قبلی است
مهدی معتمدی مهر گفت: «امروز دولت آقای رییسی بیش از دولتهای پیشین دچار بحران ناکارآمدی ست. چرا که بستهتر از دولتهای قبلی ست. هر چه بسته بودن و تلاش برای یک دستی بیشتر شود، ناکارآمدی بیشتر خواهد شد. نه حاکمیت و نه اپوزیسیون امکان ارائه راهکار کوتاه مدت ندارند. اما راه حل بلند مدت وجود دارد. معتقدم نظام جمهوری اسلامی ظرفیت اصلاح دارد چون نظام مبتنی بر قانون اساسی است.
به گزارش دیده بان ایران؛ مهدی معتمدی مهر، تحلیلگر سیاسی در مورد رکود سیاسی و افول جریانها و چهرههای سیاسی در دوران اخیر گفت: «بررسی رکود سیاسی اخیر ابعاد مختلفی را در بر میگیرد که طبیعتا در یک گفتوگوی جمعی میتوان زوایای آن را واکاوی کرد. اما در بحث مقدماتی میتوان اشاره کرد که ما دچار ابربحرانهای ساختاری هستیم. به این مفهوم که بحران بخشی از ساختار جامعه ما شدهاست. بحران بخشی از سیاست، فرهنگ، نظام خانوادگی و ... شده و شما در تمام این ساختارها، اختلال را شاهد هستید. به طور مثال در حوزه کتاب، با وجود همه مشکلات ماهانه دهها کتاب معتبر منتشر میشود اما تیراژ کتاب در حدود ۳۰۰ یا ۵۰۰ جلد است که نشان میدهد مسالهای فراتر مسائل حاکمیتی وجود دارد. یک تعلیق ایجاد شده و تمام عرصهها از جمله سیاستورزی را در بر گرفته و ناشی از بحران کلان است و باید ریشههای آن درست بررسی شود.»
وی همچنین ادامه داد: «از یک منظر میتوان ریشه این بحران را در الگوهای حکمرانی جستو جو کرد. الگوهایی که مشارکت مردم را در پی ندارد و از یک نهاد خاص بیرون میآید. هنوز برای تصمیمگیری توزیع عادلانه وجود ندارد. این بخشی از ماجراست. اما این بحران کلان اثراتی هم بر عملکرد احزاب، چه اصلاحطلب و چه اصولگرا دارد و آنها را ناکارآمد کردهاست. توفیق چه اصلاحطلبان و چه محافظهکاران بدون کارآمدی نظام کلان میسر نیست. نمیتوان گفت در جامعهای که روندهای ضدتوسعهای طی میشود و با رکود کلی مواجه هستیم اما در سیاست پویا هستیم. شدنی نیست.»
او افزود: «وجه دیگر این است که به خاطر فشارهای سیاسی و فضای امنیتی که از سال ۸۸ به این سو نه تنها کم نشد بلکه در برهههایی افزایش نیز پیدا کرد، نهادهای جامعه مدنی تضعیف شدند. احزاب یکی از آن نهادهاست. مطبوعات یکی دیگر از آنهاست. انجیاوهای محیطزیستی، ثمنهای مربوط به حقوق کار و ... همه بخشی از نهادهای جامعه مدنی هستند. بخش خصوصی یکی از بخشهای مهم جامعه مدنی ست. اگر توجه کنید تمام نهادهای جامعه مدنی دچار یک استیصال و تضعیف شدهاند و فقط مختص احزاب نیست. به همین دلیل میتوان گفت ما با یک بحران کلان ساختاری مواجه هستیم که تنها با تغییر در الگوهای نظام حکمرانی میتوان آن را مرتفع کرد. الگوهای نظام حکمرانی که متضمن اصلاحات ساختاری و اصلاحات در ساختار حقیقی و حقوقی قدرت باشد.»
معتمدیمهر در پاسخ به پرسشی در مورد مشابهت تاریخی این دوران استیصال و رکود نیز توضیح داد: «شاید از جهتی بتوان مشابهت تاریخی میان این دوران با دهه ۴۰ به بعد قائل بود. در آن دوران شاه امکان اصلاحات پارلمانتاریستی را غیرممکن کرد. به خاطر یک نماینده از جبهه ملی کل مجلس بیستم را منحل کرد. برخوردهای سرکوبآمیز را هم از ۱۵ خرداد شروع کردهبود. نکته اینجاست که فقط احزاب دموکراسیخواه یا اپوزیسیون نظام شاه نبودند که به انفعال رسیده و امکان فعالیت سیاسی را از دست دادند. در آن زمان حتی احزاب محافظهکار طرفدار نظام هم تبدیل به یک نمایش شدهبودند و اثرگذار نبودند. منتها در آن زمان تفاوت مهمی وجود داشت و شخص شاه به تنهایی تمام قدرت را نمایندگی میکرد. به همین دلیل هم وقتی شاه دچار استیصال شد، دیدیم که ارتش، ساواک، مدیریت دولتی و ... دچار انفعال شد.»
او ادامه داد: «متاثر از آن فرآیندی که طی شد، امروز تجمیع قدرت در یک جا وجود ندارد. به همین دلیل آن بخشهایی که به دنبال یک دست سازی میروند، عملا موفق نمیشوند. جهتگیری دموکراتیک انقلاب اسلامی باعث شده که تجربه شاه غیرقابل تکرار باشد. هیچ نهادی هر چقدر هم آرزو کند، نمیتواند تمام قدرت را یک دست کند و دچار شکستهای درونگروهی و ریزش میشود. به همین دلیل شاه دیکتاتور، ضمن بستن فضا و نهادهای جامعه مدنی میتواند در کوتاه مدت و نه بلند مدت به پشتوانه پول نفت یک روند رشد اقتصادی ایجاد کند. البته این را هم در نظر داشته باشید که دکترین سیاست خارجی شاه از جمهوری اسلامی بسیار متفاوت بود. به همین دلیل شاه از حمایت بینالمللی برخوردار بود و جمهوری اسلامی از یک خصومت بینالمللی برخوردار است که هم در کشورهای عربی و منطقه، چه کشورهای غربی و حتی کشورهایی همچون ترکیه که رقابتهای جدی با ایران دارد قابل مشاهده ست. بنابراین ساختار حمایتی دوران پهلوی هم وجود ندارد. به همین دلیل جمهوری اسلامی نمیتواند ولو به شرط تحقق فرآیند یک دست سازی روند توسعه و رشد اقتصادی را فراهم کند.»
معتمدی مهر در پاسخ به سوالی مبنی بر این که آیا راهکار فوری و ضربتی برای تغییر شرایط اجتماعی موجود و بازگردادن اعتماد عمومی وجود دارد یا نه نیز گفت: «من معتقدم برای جامعه ما به این دلیل که درگیر بحرانهای ساختاری ست، راهکار کوتاه مدت وجود ندارد. نه از جانب حاکمیت نه از جانب اپوزیسیون خواه اصلاحطلبان و خواه براندازان. امروز بحران ما پیچیده و چند لایه شده و باید تدریجی حل شود. تدریجی حل شدن هم یعنی پذیرش اصلاحات. یکی از مشکلاتی که این وضعیت را فراهم آورده این است که رفتار محافظهکاران با اصلاحطلبان در چارچوب رقابت سیاسی در قالب تفکر حذفی بود. محافظهکاران متوجه نشدند که نمیتوانند بدون اصلاحطلبان کشور را اداره کنند، در صورتی که تمام واقعیت این را نشان میداد.»
او ادامه داد: «امروز دولت آقای رییسی بیش از دولتهای پیشین دچار بحران ناکارآمدی ست. چرا که بستهتر از دولتهای قبلی ست. هر چه بسته بودن و تلاش برای یک دستی بیشتر شود، ناکارآمدی بیشتر خواهد شد. نه حاکمیت و نه اپوزیسیون امکان ارائه راهکار کوتاه مدت ندارند. اما راه حل بلند مدت وجود دارد. معتقدم نظام جمهوری اسلامی ظرفیت اصلاح دارد چون نظام مبتنی بر قانون اساسی است. به رغم برخی تحلیلها من قانون اساسی جمهوری اسلامی را دارای ظرفیت بازی میبینم. به هیچ وجه این قانون اساسی را غیر قابل اصلاح نمیدانم. اما این که در گام اول چه میتوان کرد، به نظر من گفتوگو ست.وفاق ملی گام دوم گفتوگوهای ملی ست. اگر احزاب اصلاحطلب میخواهند از این وضعیت تعلیق خارج شوند باید بپذیرند که شرایط گفتوگوی ملی را فراهم کنند. این گفتوگو نه تنها در میان احزاب اصلاحطلب بلکه باید با بخشی از محافظهکارانی که خردگرا هستند، با بخشی از محافظهکارانی مثل روحانیت، بازار و ... یا با احزابی که گرایش دموکراسیخواهانه دارند اما ممکن است احزاب رسمی نباشند اما به قانون اساسی وفادار هستند، انجام شود.»
وی افزود: «اگر جبهه اصلاحات فلسفه فعالیت خود را فقط در وقتهای انتخاباتی تعریف نکند بلکه مدیریت جریا اصلاحات را انجام دهد، میتواند زمینه این گفتوگوها را فراهم کند. به ویژه الان که چه اصلاحطلبان بخواهند چه نخواهند از ساختار حاکمیت حذف شدند. حتی تکنوکراتهای اصلاحطلب هم اجازه ورود به ساختار قدرت را ندارند.»
معتمدیمهر همچنین اشاره کرد: «در این مسیر مشکلی هم وجود دارد و آن این است که وقتی میگوییم سرمایه اجتماعی یعنی امید و اعتماد تضعیف شده، برای اصلاحطلبان نیز رخ دادهاست. امروز اصلاحطلبان هم خسته و ناامید هستند. این روحیه ناامیدی باید زدوده شود. البته نه امید واهی. ۴۰ و چند سال است که مردم بر اساس امید پیش رفتند. باید بتوانند بنیانهای دقیق علمی و کارشناسی برای امیدواری به آینده و تغییر را پیدا کنند، حاکمیت را از طریق نهادهای میانی متقاعد کنند نمیتوان بدون اصلاح و جریان اصلاحات کشور را اداره کند.»
این تحلیلگر سیاسی در پاسخ به این سوال که آیا چنین وضعیتی منجر به چند پارگی در جریانهای اصلی قدرت هم خواهد شد، توضیح داد: «بله، من فکر میکنم این چندپارگی وجود دارد و دیده میشود. در انتخابات اخیر ریاستجمهوری کاندیداهای متعددی از نهادهای مختلف محافظهکار آمدند و رقابتهای تخریبآمیز داشتند. در واقع نقش مکمل نداشتند. امروز شرایطی ایجاد شده که بین ارکان مختلف قدرت هم رقابت دیده میشود.»