همسر شهید مدافع حرم: آقارضا محافظ حاج قاسم بود و در اغتشاشات سال ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸ هم حضور داشت/ جرأت نمی کنیم بیرون از خانه بگوییم خانواده شهید مدافع حرم هستیم
"خط قرمز همسرم ولایت فقیه بود. ارادت بسیار زیادی به حضرتآقا داشتند و معتقد بود که اگر ایمان انسان قوی باشد، باید بداند که به ولی فقیه نباید ذرهای شک کند که آیا راهش درست است یا خیر. ایشان در اغتشاشات سال 1378 و 1388 هم مطیع اوامر حضرتآقا بودند."
به گزارش دیده بان ایران؛ روزنامه کیهان با «اعظم قمری» همسر شهید مدافع حرم رضا خرمی گفت وگو کرده است که بخش هایی از آن را در ادامه می خوانید:
*آقا رضابا مدرک دیپلم سال 1374 یا 1375 وارد سپاه شد و بعدها ادامه تحصیل داد و کارشناسی رشته تربیتبدنی را گرفت. این اواخر میگفت که مربی موتورسواری وتیراندازی و در تیم حفاظتی حاجقاسم هست. محافظ بودنش را هم ابتدا خودمان فهمیدیم؛ یکی از اقوام همسرم را پشت سر شهید قاسم سلیمانی در فیلمی از ایشان دیده بود. پس از شهادت متوجه شدم که درجه ایشان سرهنگ است. من پیگیر مسائل شغلی همسرم نبودم و از دوران مجردی شغل نظامی را دوست نداشتم اما رفته رفته علاقه پیدا کردم.
*آقا رضا سری اول که به سوریه رفت، اطلاعی نداشتم و فقط میدانستم مدتی را در مأموریت است. یک سال بعد متوجه شدم که مأموریت او در سوریه و از اعضای تیم حفاظت حاجقاسم است. هیچوقت مانع اعزامش نشدم و فقط میگفتم: «مراقب خودت باش!» همسرم همیشه میگفت هنگامیکه به منطقه میروند حاجقاسم به آنها اجازه نمیدهد که جلودار باشند و خودش جلوتر از همه راه میرود. حاجی بیشتر محافظ آنها بود تا آنها محافظ حاجی! البته آنها این را دوست نداشتند ولی با اخلاق حاجی آشنا بودند و تمام سعیشان این بود که به بهترین نحو از حاجقاسم محافظت کنند. از اخلاق و منش شهید سلیمانی تعریف میکرد، خیالم راحت
میشد.
*خط قرمز همسرم ولایت فقیه بود. ارادت بسیار زیادی به حضرتآقا داشتند و معتقد بود که اگر ایمان انسان قوی باشد، باید بداند که به ولی فقیه نباید ذرهای شک کند که آیا راهش درست است یا خیر. ایشان در اغتشاشات سال 1378 و 1388 هم مطیع اوامر حضرتآقا بودند.
*آقا رضا 14 خرداد 1395 به همراه چندین نفر در منطقه خلسه در ساختمانی مستقر بودند که ساختمان توسط تروریستهای تکفیری شناسایی شده بود. آنها خودرویی حامل 2 تن مواد منفجره را در نزدیکی ساختمان منفجر کردند و همسرم به همراه مرتضی مسیبزاده و قدرتالله عبدیان به شهادت رسیدند.
*نام جهادی ایشان ابورضوان بود. رضوان اسم دختر بزرگ ما است. پس از شهادت همسرم حاجقاسم به منزل ما آمدند و در تشییع و مراسمها هم حضور داشتند. به خاطر دارم در مراسمی ما را دعوت کرده بودند و حاجقاسم با ما فاصله داشت اما تا ما را دیدند به ما احترام گذاشتند و سلام کردند و ما خواستیم به سمتشان برویم که اجازه ندادند و خودشان به سمت ما آمدند. ایشان بسیار با محبت و با فرزندان شهدا بسیار مهربان بودند.
*یکبار برای انجام کاری به دفترخانه رفتم و کارمند آنجا متوجه شد که همسر شهید مدافع حرم هستم. او گفت چرا گذاشتید همسرتان به سوریه برود، سوریه به ما چه ربطی دارد و از این دست جملات. همین موضوع و چند مورد مشابه باعث شد که دیگر ما جرأت نکنیم بیرون از خانه بگوییم خانواده شهید مدافع حرم هستیم. اگر کسی متوجه شود که همسر شهید هستم ترجیح میدهم بگویم که همسرم نظامی بود و در مرز شهید شد.
سپاه پس از شهادت همسرتان مبلغی را به شما داد؟
*همسرم بیمه عمر داشت و پس از شهادت همسرم، بیمه به ما مبلغی را داد و در حال حاضر هم ماهیانه حقوق همسرم به حسابمان واریز میشود. حقوق واریزی زیاد نیست و تقریباً با حقوق کارگر یکی است. شاید باورتان نشود همسران شهدایی داریم که همسرشان به عنوان بسیجی رفتهاند و یا درجه بالایی نداشتند و الان از حقوق کمی برخوردارند. آنها مدام شرمنده فرزندانشان میشوند. متأسفانه میان عوام گفته شده که به مدافعان حرم پول زیاد میدهند!