دروغ های روز رحلت آیت الله از کجا سرچشمه می گیرند
چند روز قبل شبکه تلویزیونی صدای امریکا به بهانه رحلت آیتالله هاشمیرفسنجانی به سراغ دو تن از کسانی رفت که این روزها در خارج کشور به خاطر طرح نظرات شاذ و نامتعارف جلبتوجه و از این طریق به رسانههای خاصی مانند صدای امریکا راه پیدا کردهاند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی دیده بان ایران، علی شکوهی / برخی از افراد هم با توجه به بدگمانیشان نسبت به حکومت و نظام و مسوولان، مدعاهای خلاف آنان را جدی گرفته و حتی در مواردی تکرار میکنند و این امر نشان میدهد وقتی سرمایه اجتماعی اعتماد از دست برود و حجیت منابع و مآخذ درون نظام در نزد اقشاری از مردم مخدوش شود، آن وقت باید انتظار داشت که هر رطب و یابسی از هر آدم غیرمنطقی و کذابی مورد توجه قرار گیرد و حتی کسانی آن را باور کنند.
یکی از دعوتشدگان به این برنامه صدای امریکا، فردی است که با نوشتن کتاب «رفیق آیتالله» خود را مطرح کرده است. او در دوران اصلاحات در ایران حضور داشت و به فعالیت دانشجویی و روزنامهنگاری مشغول بود و سابقه دستگیری و زندان هم دارد اما در نهایت از کشور خارج شد و برای سرنگونی جمهوری اسلامی به سراغ محافل امریکایی رفت و از جمله نخستین دانشجوی ایرانی لقب گرفت که در سنای امریکا علیه جمهوری اسلامی سخنرانی کرده است. «امیرعباس فخرآور» در این برنامه صدای امریکا در واقع عصاره ادعاهای خودش در کتاب «رفیق آیتالله» را تکرار کرد بدون آنکه حتی یک سند و مدرک در اختیارش باشد. او مدعی است انقلاب اسلامی در ایران را سازمان اطلاعات و امنیت شوروی سابق (کگب) ایجاد کرده و رهبری کنونی ایران هم در سال ٤٣ در دانشگاه «پاتریس لومومبا» درس خوانده است و تمامی اقدامات بعدی از جمله انفجارهای حزب جمهوری اسلامی و نخست وزیری و بسیاری از ترورهایی که در ایران بعد از انقلاب رخ داده، کار همین جریان وابسته به شوروی سابق است! بعد از این مرحله صدای امریکا به سراغ یکی دیگر از روزنامهنگاران خارج شده از کشور (روحالله زم) رفت و او نیز در راستای خواست برنامهسازان صدای امریکا، مدعی کشته شدن آیتالله هاشمیرفسنجانی شد؛ همان مدعایی که خانواده آن مرحوم بهشدت با آن مخالفند و دیگران را از هرگونه قصهپردازی پیرامون رحلت آیتالله هاشمیرفسنجانی نهی کردهاند.
واقعیت این است که این روزها تاریخ بسیار مظلوم است و تاریخنویسی دلبخواه در داخل و خارج کشور بسیار رونق گرفته است. برخی تصور میکنند تاریخ، بافتنی است و باید نشست و توهماتی را کنار هم گذاشت و ادعاهایی را مطرح کرد و همه واقعیات را به گونهای دیگر ساخت تا در جهات اثبات ادعاهای دروغ آنان کارآیی داشته باشد. مثلا نویسنده کتاب «رفیق آیتالله» اصلا کاری ندارد که میان انقلاب اسلامی و شوروی سابق هیچ سنخیت ایدئولوژیک وجود ندارد و اساسا جریان روحانیت با کمونیسم سر آشتی نداشت و آن جریان فکری و سیاسی را دشمن مذهب و اساس دین تلقی میکرد. او کاری ندارد که اهداف انقلابیون مسلمان در ایران با شوروی در یک راستا نبود و استراتژی مبارزاتی نیروهای اسلامگرا به شکلی بود که در مبارزه با امریکا به دام شوروی نیفتند. نویسنده کتاب یک سند در اختیار ندارد که نشان دهد آیتالله خامنهای و آیتالله موسویخوئینیها و آیتالله ریشهری اساسا در سالهای قبل از انقلاب به شوروی سفر کردند و در دانشگاه پاتریس لومومبا درس خواندند و اسناد ساواک درباره این بزرگان نشان میدهد که آنان در ایران بودند و به فعالیت سیاسی اشتغال داشتند و در مساجد و مدارس و محافل مذهبی فعالیت میکردند. او صرفا در جستوجوی روایت خاص خودش از تاریخ انقلاب اسلامی است و در آن تنها به تکرار ادعایش میپردازد و همه اسناد مخالف ادعای خود را یا عمدا نادیده میگیرد یا با تحریف و تفسیر دلبخواه ارایه میکند. مثلا ترور آیتالله خامنهای در مسجد ابوذر به تنهایی میتواند تمامی ساختمان دروغ وی را فرو بریزد اما او برای خروج از بنبست مدعی میشود که این ترور ساختگی بود و در پاسخ به این سوال مجری صدای امریکا که پس دست مقام رهبری چرا از کار افتاده، مدعی میشود که این دست در آن انفجار مشکل پیدا نکرد بلکه به خاطر طب سوزنی در ٨ ماه بعد از ترور از کار افتاد! این شیوه تاریخنویسی دیگر نوبر است و هیچ اعتباری ندارد.
البته این رویه در داخل کشور هم سابقه دارد و متاسفانه بخشی از اسناد و مدارک مورد توجه نویسنده «رفیق آیتالله» را آثار و نوشتههای کسانی تشکیل میدهد که در داخل از همان روش تاریخنویسی استفاده میکنند و کینههای سیاسی خود را در شکل تحریف تاریخ آشکار میکنند. مگر یادمان رفته است که دوستان رییسجمهوری سابق با نوشتن مطالبی علیه آیتالله هاشمیرفسنجانی مدعی شدند که ترور وی توسط گروه فرقان، مشکوک است و معلوم نیست او خودش در ترور خودش نقش نداشته باشد؟! مگر از خاطرمان رفته است که یکی از نویسندگان کمسواد پرمدعا در داخل کشور در کتابی (شنود اشباح) به تکرار دروغهای سلطنتطلبها پرداخت و مدعی شد که آیتالله موسویخوئینیها در دانشگاه پاتریس لومومبا درس خوانده است؟! آیا همان نویسنده و چندین نفر دیگر سعی نکردند انفجار نخستوزیری را به نیروهای درون جبهه انقلاب نسبت بدهند و جمعی از خادمان به مردم و کشور را از دور خارج کنند؟ بسیاری از افراد در داخل کشور به این شیوه تاریخنویسی روی آوردند و برای حذف مخالفان خود تمامی انگیزه درست آنان را زیر سوال میبرند و بخشی از نیروهای انقلابی را متهم به خیانت و نفوذ و پنهانکاری و توطئه میکنند و همین مطالب است که اکنون از سوی «فخرآور» در کتاب «رفیق آیتالله» مورد استناد قرار میگیرد و تحریف تاریخ از سوی وی تکمیل میشود.
تاریخنویسی روش علمی دارد و باید مبنای نگارش باشد. از دشمنان و مخالفان نظام انتظار نمیرود که دروغ نگویند اما باید فکری برای تاریخنویسی داخلی کرد که متاسفانه آلوده به تحریف شده است./اعتماد