مغلطه نظامیگری در سوریه و افغانستان
از متن یادداشت: درباره لشکر موسوم به «فاطمیون» که این انتقادها چند برابر شدیدتر است چراکه بدون کسب نظر مردم ایران عدهای از اتباع کشوری دیگر را به سوریه اعزام کردهاند و علاوه بر پرداخت هزینههای مالی و بینالمللی و… آن از جیب مردم ایران، در صورت کشته شدن آنان نیز این مردم هستند که باید هزینه بنیاد شهید و خانواده شهید و سایر هزینههای مربوطه را برای اتباع کشوری دیگر از بابت جنگ در کشور ثالث و با انگیزه جهاد در راه خدای خودشان بپردازند. تابعیت ایرانی هم برای خانوادههای ایشان ایجاد میشود؛ در صورتی که از هزاران مهاجر نسل اول و دوم افغانستانی دریغ شده است.
به گزارش دیده بان ایران؛ بهنام چگینی، دانشجوی ارشد حقوق دانشگاه تهران، در یادداشتی با عنوان «مغلطه نظامیگری در سوریه و افغانستان» که دربارهی سیاستهای جمهوری اسلامی در سوریه و افغانستان نوشت:
در روزهای اخیر به بهانه حمایت لایههای چشمگیری از مردم ایران از جریان مقاومت علیه بنیادگرایی که در پنجشیر پا گرفته است عدهای از خطبهخوانان و همدستهای بنیادگرایان در افغانستان در روزنامه و منبر و رسانههای عمومی با هزینه عمومی، از در طلبکاری درآمدهاند که کسانی که داعیه دفاع از پنجشیر را دارند بیایند داوطلبانه بروند و آنجا بجنگند مثل گردانهایی که به سوریه اعزام شدند. این مدعیان نتیجهگیری میکنند که نیروهای تحولخواه و دموکراسیخواه در ایران ریاکار و اهل نفاق هستند و هرگز به جنگ در پنجشیر نمیروند و…
در سرتاسر چنین بازتاب سروتهی از حقیقت و استدلال طرفین، مغالطهها و انحرافاتی اساسی وجود دارد که مایلند پنهان بماند. لذا اشاره به چند نکته ضروری است:
۱- آنها که به سوریه رفتند از دولت حقوق میگرفتند و نظامیان رسمی بودند. هزینه ایجاد و تداوم آن نظامیان از بودجه عمومی است و اگر آن نیروها خود مایل به رفتن بودند باید از تکتک مردم همهپرسی انجام میشد که آیا مایلند هزینههای نظامی و مالی و بینالمللی را قبول کنند؟ حتی اگر مردم هم قبول میکردند باز باید موضوع اعزام نیروهای نظامی طبق قوانین بینالمللی وارسی میشد، ولی در افغانستان میگویند که بیایید خودتان با هزینه و اسلحه شخصی بروید به افغانستان و علیه دشمنان دیروز ما بجنگید.
۲- حتی آنها که در سوریه جان باختهاند هزینه و حقوق خانوادههایشان از بودجه عمومی (جیب مردم ایران) پرداخت میشود. آیا نظر مردم ایران در این مورد روشن نیست؟ اگر نیست، چرا همهپرسی نمیکنند؟ گیریم که مردم به انحاء مختلف در تظاهرات خیابانی و شبکههای اجتماعی و… نظر خود را اظهار نکرده باشند. اساسا اصل، عدم رضایت مردم برای چنین مداخلههای فراقانونی و بلاوجه است و کسانی که نیرو اعزام کردهاند باید گواهی از رضایت مردم بیاورند. راه دور نرویم: در کدام همهپرسی چنین رضایتی اثبات شده است؟
۳- آنها که رفتند موقع رفتن و عدهای از آنها که برگشتند (بخشی از ایشان جان باختند) موقع برگشتن با سان و ترتیبات و تشریفات نظامی و بوقوکرنا رفتند و برگشتند. تصمیم رسمی دولت برای این تجلیل و ای بسا تقدیس، بهنمایندگی از کل مردم بود و بدون مراجعه به آراء عمومی و کسب رضایت همگانی، ولی در افغانستان آیا با سان و تشریفات رسمی و حمایتهای رسمی و مالی و… این عده روانه خواهند شد؟!
۴- البته یکی از وجوه نقد مغلطهکاران این است که میگویند نظامیانی که به سوریه رفتهاند برای دفاع از منطقه و اماکن مذهبی خاصی رفتهاند (مدافعان حرم بودهاند) و انگیزه مذهبی و خدایی داشتهاند و مطابق متون مذهبی در راه خدا جهاد کردهاند و…، اگر فرض کنیم که این استدلال درست و پذیرفتنی است، نتیجه منطقی چنین خواهد شد: آنها برای جهاد و ایثار و انگیزههای مذهبی داوطلبانه خود نباید بودجه عمومی را که مالکیت آن متعلق به همه مردم است هزینه کنند. این موضوع (استفاده بدون اجازه از اموال مردم) با آن انگیزه جهاد و خدامحوری در تضاد است. مگر چنین نبود که در مدارس و منابر تبلیغ میشد که با مال غصبی و اموال دیگران مناسک و اعمال مذهبی خود را انجام ندهید زیرا که این باطلکننده آن است.
۵- به نظر میرسد که سایر نیروهای جهادی چندملیتی (ازبکستان، آذربایجان، لیبی، فلسطین و…) که به سوریه رفتند از قضا جملگی با انگیزه مذهبی در سوریه حضور یافتند و با نگاه مذهبی خود یا در سمت دولت اسلامی عراق و شام (داعش) میجنگیدند یا به نفع بشار اسد اعزام شدند یا طرف ثالثی بودند و اسلحه به دست داشتند و انگیزه مذهبی داشتند و هرگز از دولت متبوع خود پول و حقوق و مزایایی نگرفته بودند و با امکانات نظامی مردم کشور خود فرایض جهاد شخصی خود در راه خدا را انجام نمیدادند و صرفا به دنبال جهاد بودند. جیب و جانشان دست خودشان بود.
۶- نیز این که اگر آنهایی که به سوریه رفتهاند با انگیزه جهاد و دفاع از انگارهها و مکانهای مذهبی رفتهاند و از این رو بر سر مردم منت گذاشتهاند، با تقدیر و حمایت مالی و با حقوق و مزایا و امتیازات برای خود یا خانوادههایشان (اگر جان باخته باشند) آن انگیزه جهاد و خدامحوری دچار دوگانگی یا بعضا چندگانگی (در متون مذهبی نفاق) شده و به بیراهه میرود. اگر کسی مطابق متون مذهبی خودش یا بنا بر تفسیرها و انگیزههای مذهبی خودش با خدای خودش معاملهای کرده و به وظیفه مذهبی خودش عمل کرده نباید آن را به معامله با مال دنیا یا سایر حمایتها از جیب سایر مردم ایران بیالاید. این معاوضه ابطالکننده انگیزه مذهبی و برملاکننده سوءظنها و تعبیرهای دیگری است.
۷- درباره لشکر موسوم به «فاطمیون» که این انتقادها چند برابر شدیدتر است چراکه بدون کسب نظر مردم ایران عدهای از اتباع کشوری دیگر را به سوریه اعزام کردهاند و علاوه بر پرداخت هزینههای مالی و بینالمللی و… آن از جیب مردم ایران، در صورت کشته شدن آنان نیز این مردم هستند که باید هزینه بنیاد شهید و خانواده شهید و سایر هزینههای مربوطه را برای اتباع کشوری دیگر از بابت جنگ در کشور ثالث و با انگیزه جهاد در راه خدای خودشان بپردازند. تابعیت ایرانی هم برای خانوادههای ایشان ایجاد میشود؛ در صورتی که از هزاران مهاجر نسل اول و دوم افغانستانی دریغ شده است.
۸- طرفه اینکه، بهزعم من، طرح اعزام عدهای به افغانستان بهاندازه طرح اعزام نیرو به سوریه غلط است. این که نیروها به سوریه اعزام شدند نیز اشتباه مضاعف و بزرگتری بود. اکثر قریب به اتفاق نیروهای تحولخواه اساسا خواستار مداخله نظامی در کشورهای دیگر نیستند و انتساب طرح اعزام نیرو به افغانستان به نیروهای تحولخواه بهخودیخود مغلطه بزرگی است و گویای نگاهی مسموم به چگونگی ایفای نقش در تحولات منطقه؛ یعنی مداخله صرفا با ابزار میدان و نظامیگری. این تحلیل و روش مرگبار و بدخیمی است که دهههاست از بلایای نازلشده بر مردم ایران است. حاملان و باورمندان این رویه، هیچ یک از دیگر شکلهای تحلیل و کنشگری در عرصه بینالملل یا منطقه را نمیبینند یا نمیخواهند ببینند.
پیداست که توسل به حرکت نظامی در قالب اجماعی تحت قوانین و کنوانسیونهای بینالمللی مربوطه و به عنوان آخرین راهحل در صورت ضرورت قطعی، قابل تجویز است. حرکتی که در حال حاضر به نظر عقیم شده است و نیروهای تحولخواه خواستار حمایت دیپلماتیک و رسانهای و انسانی و… (غیر از دخالت نظامی) از جریان ضد بنیادگرایی و طرفدار دموکراسی در افغانستان و منطقهاند؛ امری که حاکمیت هم در شکل هم در محتوا معکوس آن را عمل میکند، درست برخلاف خواست مردم. یکی دیگر از اشتباهات تاریخی و استراتژیک که ممکن است آیندهٔ کشور را با خطرات بالقوه شدیدی مواجه کند.