لطفا دست از سر مرحوم هاشمی بردارید
ماشین نسبت دادن برخی ادعاها به مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی ظاهرا فقط حدود یک ساعت پس از فوت ایشان خاموش شد. درحالی که هنوز ساعتی از اعلام درگذشت تکان دهنده این مرد بزرگ نگذشته بود، بلافاصله فعالیت آن با خروجی های تازه یی آغازشد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی دیده بان ایران، مسلم متین؛ کارشناسی مسادل سیاسی درباره تحریف هایی که بلافاصله پس از فوت آیت الله هاشمی رفسنجانی در فضایی رسانه ای کشور شکل گرفت در خبرآنلاین نوشت: آنچه بسیار جلب توجه می کند صرفا ادعای خلق الساعه آقای بادامچیان در باره ترور حسنعلی منصورو نقش آقای هاشمی در آن نیست.بلکه ادعای تنها "من میدانستم و قرار بود به کسی نگویم!!" ایشان جلب توجه می کند. آقای هاشمی هم در قید حیات نیستند که بتوان صحت این ادعا رااثبات کرد اما آنچه مشخص است مواضع مرجعیت وقت اعلای شیعه در باره عملیات مسلحانه، دقیقا آن چیزی نیست که آقای بادامچیان اصرار به طرح و جا انداختن آن در تاریخ دارد.
در این میان آنچه بسیار جلب توجه می کند صرفا ادعای خلق الساعه و تعجب برانگیز آقای بادامچیان نیست،بلکه ادعای تنها "من میدانستم و قرار بود به کسی نگویم!!" ایشان جلب توجه می کند. آقای هاشمی هم در قید حیات نیستند تا بتوان صحت این ادعا رااثبات کرد.در باره چند و چون ماجرای ترور منصور ونظر مقامات عالیه مذهبی و مرجعیت وقت شیعه پیرامون ماهیت و چرایی ترور و اقدامات مسلحانه ، لازم است مستندا و مستدلا در فرازی دیگر به آن پرداخت .اما آنچه مشخص است مواضع مقامات عالیه روحانیت و مرجعیت اعلای شیعه در باره ترور و عملیات مسلحانه، دقیقا آن چیزی نیست که آقای بادامچیان اصرار به طرح و جا انداختن آن در تاریخ دارد.
طی بیش از 50 سالی که از ترور منصور می گذرد، به خصوص پس از انقلاب همه جوانب ترور وی افشا شده و نقطه ابهامی ندارد.هم انقلابیون، هم باقی مانده اعضای فداییان اسلام و هم اسناد ساواک،هیچیک چه مستقیم و یا غیر مستقیم اشاره یی به ادعای (فقط من می دانم) آقای بادامچیان نکرده اند.اما هدف از طرح غیر قابل اثبات اینگونه ادعاها چیست؟.چرا الان؟و چرا دقایقی پس ازاعلام فوت آقای هاشمی؟ وچرا با این عجله!؟".آیا عبور از گلو گاه و بزنگاه تاریخ معاصر ایران، منتظررفع ابهام آقای بادامچیان بود که اساس آن مورد تردید جدی ست!؟.
ظاهرا آقای بادامچیان تحفظ موقعیت کنونی مرحوم هاشمی رفسنجانی را به 38 سال پیش تسری داده اند.اما متوجه این نکته نیستند که دستکم طی 12 تا 18 ماه ابتدای پیروزی انقلاب چنین تحفظی چندان مطرح نبود و اخباری از این دست نه امکان مخفی کردن آنها وجود داشت ونه گروه هایی مانند باقی مانده فداییان اسلام اگر از چنین خبر دست اولی مطلع بودند(که منطقا باید مطلع بوده باشند) آن را مخفی نگاه می داشتند. ایشان متاسفانه متوجه این نکته مهم نشده اند که مرحوم آقای هاشمی با آن کارنامه روشن و عیان در مبارزات قبل از انقلاب چیزی برای پنهان کردن نداشتند که اینک به یکباره و با عجله آقای بادامچیان خود را محق به افشای آن دانسته است. اما آیا اسرار یک طرفه دیگری هم نزد ایشان وجود دارد !؟ .نسبت دادن یک اقدام به شخصی بدون حجاب و مخفی کاری مانند مرحوم آقای هاشمی ""صرف نظر از ماهیت تردید برانگیز اصل خبر، اساسا با چه بهانه و زمینه یی فوری و با چه هدفی مطرح شده!؟ "" این خود جای تامل و تفکر بسیار دارد. طرح ادعاهای بی پشتوانه و اخبار بی سند یک طرفه!،چندان با اصول اخلاقی سازگار نیست و انحراف در تاریخ نگاری معاصر است که باید جلو آن گرفته شود. نه به دلیل ماهیت تامل انگیز خود اخبار، بلکه به 4 دلیل مهم تر.
اول، در فقدان فردی با موقعیت مرحوم آقای هاشمی که خبر به او نسبت داده می شود ،مجال بررسی صحت اخبار آنهم با قرائت آقای بادامچیان مطلقاوجود ندارد.دوم،آقای بادامچیان تصدیق می فرمایند ، با منطق ناجور"فقط من خبر داشتم!" در مستند سازی تاریخی، دیگر سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.سوم،چه تضمینی وجود دارد تا فردا کسی و از جایی دیگر ادعای عجیب و غریب دیگی مطرح نکند. آیا در سطح شخصیتی مانند مرحوم آقای هاشمی می توان این ادعاهای واهی را مطرح کرد و پذیرفت؟.پاسخ منفی هوش زیادی نمی خواهد.
چهارم، در حالی که اتهامات ناجوانمردانه یی طی یکی دو روز اخیر از خارج متوجه مرحوم هاشمی شده، طرح ادعا های غیر قابل اثبات مربوط به ایشان ویا هر فرد دیگری که مسئولیت های سنگین داشته و دستش هم از دنیا کوتاه شده،با چه انگیزه یی مطرح و به فوریت شبانه اعلام می شود؟.خوب است آقای بادامچیان به این سوال پاسخ دهند یا اسناد خود را رو کنند. ادعای "فقط من می دانستم!" از سوی هیچ آدم عاقلی هم پذیرفته نخواهد شد.