بررسی نظریه «انفجار ابله ها» از تئوری تا واقعیت در کابینه پیشنهادی سیزدهم
انفجار ابله ها در ایران دقیقا از جایی شروع شد که پست ها و جایگاه ها خانوادگی شد. مدیران برای درست کردن حاشیه امن برای خود، فرزندان و ژن های خوب را به سایر افرادِ حتی هم سطح با مدیران درجه چندم ترجیح دادند و به این ترتیب در پی سفت کردن جای پای خود در ساختار حاکمیتی شدند. چنانکه ملاحظه می کنیم مدیرانی را که در جوانی بدون داشتن تخصص و تجربه صاحب مقام شدند و هم اکنون هم در نقش ابوالمشاغل فعالیت می کنند.
به گزارش سایت دیده بان ایران؛ کاواساکی نظریهپرداز مدیریت و از مشاوران شرکت Apple، پدیدهای را در سازمان های اداری و صنعتی عنوان میکند که استیو جابز از آن به عنوان «انفجار ابله ها» نام می برد! این نظریه میگوید: مدیران درجه یک، کسانی را استخدام میکنند که از خودشان بهتر و تواناتر هستند؛ اما «افراد درجه دو و پایینتر، چون همیشه نگرانی از دست دادن جایگاه خود هستند، افرادی از خود پایینتر و یا ابله تر را استخدام می کنند و همینطور نفرات ردههای پایینتر نیز همین چرخه باطل را ادامه میدهند.»
لذا پس از مدتی با موجی فراگیر از افراد ضعیف و ناتوان در ساختار یک سازمان و یا کشور مواجه میشوید که معدود افراد توانمند را نیز ناامید و فلج می کنند و در نهایت از چرخه حاکمیت بیرون می اندازند.
این نظریه را میشود در عرصه کشورداری کنونی هم به وفور مشاهده کرد.
بنابر گزارش دیده بان ایران؛ مرور اسامی منتشر شده تحت عنوان کابینه پیشنهادی دولت سیزدهم حاکی از این است که تیمی که حجت الاسلام ابراهیم رئیسی برای خودش گردآوری کرده در قالب همین نظریه فوق می گنجد.
افرادی عمدتاً بی تجربه و ناآگاه به امور و غوطه ور در ساختار معیوب حاکمیت که در خوشبینانه ترین حالت چاپلوسان و اراجیف پردازانی در زمینه ساخت «لامورگینی ایرانی و خط لوله اسلامی» هستند.
سندرم مدیریتی «انفجار ابله ها» یکی از سندرم های حاد رایج در کشور هایی از جمله ایران که در آن دولت های ناکارآمد روی کار آمده اند.
در ابتدای انقلاب ۵۷ کم و بیش مدیران درجه یک سعی در ساختن کشور و برطرف کردن نقیصه های حکومت پهلوی بودند اما پس از چند ماه، انقلابیون و کسانی که نقش چندانی در بروز و ظهور انقلاب نداشتند با نزدیک شدن به هسته سخت قدرت توانستند خودشان را جای مدیران درجه یک جای زده و بعد از آن دست به انتخاب مدیرانی بزنند که نه تنها توانایی در انجام امور جاری کشور نداشتند بلکه بله قربان گوهایی بودند در لباس انقلابی گری که جز حذف کردن منتقدان و مردم به هیچ «پیشرفت» دیگری فکر نمی کردند.
انفجار ابله ها در ایران دقیقا از جایی شروع شد که پست ها و جایگاه ها خانوادگی شد.
مدیران برای درست کردن حاشیه امن برای خود، فرزندان و ژن های خوب را به سایر افرادِ حتی هم سطح با مدیران درجه چندم ترجیح دادند و به این ترتیب در پی سفت کردن جای پای خود در ساختار حاکمیتی شدند. چنانکه ملاحظه می کنیم مدیرانی را که در جوانی بدون داشتن تخصص و تجربه صاحب مقام شدند و هم اکنون هم در نقش ابوالمشاغل فعالیت می کنند.
القصه؛ کابینه رئیسی هم از همین جنس است. ترکیبی از افراد امتحان پس داده که هنوز هم ملت ایران در حال پاس کردن کارنامه مردودی آنها هستند.اما کسانی که امروز مزید بر انفجار ابله ها می شوند باید بدانند و آگاه باشند که نسل های پس از دهه پنجم انقلاب حوصله مقاومت کردن به نام 《امت》را ندارند.
وضعیت وخیم اقتصادی و معیشتی کشور به واسطه روی کار آمدن دولت های بی تدبیر در سال های گذشته و شرایط کرونایی امروز به راحتی قابل هضم برای جوانان و نوجوانان نیست. نسل بعد، خونخواه کسانی هستند که به دلیل بی کفایتی همین مدیران ابله امروز چهره در نقاب خاک کشیده اند. به قول استاد آواز زنده یاد محمدرضا شجریان، پنجاه، شصت سال در تاریخ عددی نیست.
گزارش: یغما فشخامی