کد خبر: 113027
A

نویسنده کیهان: طالبان به جمهوری اسلامی اعتماد دارد/ طالبان در اجلاس تهران حاضر شدند از کلمه «امارت» در بیانیه هایشان استفاده نکنند/ طالبان بیشتر گرایش صوفی دارند تا گرایشات سلفی

سعدالله زارعی گفت: طالبان در تهران یک نکته اساسی را پذیرفت و یا حداقل علامتی از پذیرش نشان داد. و آن هم، این بود که پذیرفت کلمه امارت در بیانیه نباشد و این در حالی بود که طالبان روی کلمه امارت خیلی حساسیت داشتند. در مذاکراتی که با آمریکایی‌ها در دوحه داشتند، همیشه از کلمه امارات استفاده کردند و آمریکایی‌ها نیز این کلمه را پذیرفتند و پذیرفتند که طالبان در افغانستان امارت تشکیل بدهد.

نویسنده کیهان: طالبان به جمهوری اسلامی اعتماد دارد/ طالبان در اجلاس تهران حاضر شدند از کلمه «امارت» در بیانیه هایشان استفاده نکنند/ طالبان بیشتر گرایش صوفی دارند تا گرایشات سلفی

به گزارش دیده بان ایران؛ سعدالله زارعی کارشناس مسائل سیاسی نزدیک به طیف تندروی اصولگرا و ستون نویس روزنامه کیهان مدعی است بر خلاف ادعای برخی از دیپلمات‌ها، ایران هیچ نقشی در همکاری با آمریکا برای سقوط طالبان نداشته است و طالبان نیز به این مسئله اذعان دارد.

مشروح اظهارات وی را در ادامه می خوانید:

افغانستان کشور مهم همسایه شرقی ما است و این کشور نزدیک به ۶۵۰ هزار کیلومتر مربع مساحت دارد. تقریباً یک سوم کشور ماست و حدود ۴۰ میلیون نفر جمعیت دارد یعنی نیمی از جمعیت ایران. این کشور در یک نقطه قرار گرفته است که حلقه وصل قدرت‌هایی مانند ایران، چین و هند است. کمی دورتر نیز روسیه قرار گرفته است. بنابراین چهار قدرت مهم در این نقطه (افغانستان) به هم می رسند. بنابراین یک ویژگی مهم ترانزیتی دارد و به همین دلیل افغانستان مهم است.

از طرف دیگر افغانستان به لحاظ معادن و منابع، کشور غنی است. اگر چه فقیر نگه داشته شده است اما کشور فقیری نیست و سرشار از نفت، زغال سنگ، مس، کرومیت، سولفات سدیم، گوگرد، سرب، روی، آهن، نمک، سنگ‌های قیمتی و اورانیوم که جزو منابع زیرزمینی افغانستان است و غیر از این، به لحاظ پوشش گیاهی، افغانستان یکی از کشورهای بسیار مهمی است که در حوزه پزشکی به طور خاص دارای ظرفیت‌های بسیار خوبی است. گفته می‌شود که ۵۰۰۰ گونه گیاهی در این کشور وجود دارد که این تعداد از تعداد گونه‌های گیاهی کشوری مثل آلمان که در واقع یک کشور جنگلی و کشاورزی محسوب می‌شود، بیشتر است.

افغانستانی‌ها در طول تاریخ به دلاوری، صبوری، کار و فعالیت مشهور هستند. در این دو قرن اخیر افغانستانی‌ها سه بار با ابرقدرت‌ها درگیر شدند که از یک طرف نشان دهنده موقعیت حساس جغرافیای افغانستان است و از یک طرف نیز بیانگر ظرفیت مردم این کشور است.

هیچگاه افغانستان برای مدت طولانی در اشغال ابر قدرت‌ها قرار نگرفت. یک بار انگلیسی‌ها در قرن نوزدهم به این کشور لشکرکشی کرده‌اند و مدت کوتاهی این کشور را در اختیار داشتند اما با مجاهدت افغانستانی‌ها و با تلفات بسیار زیاد ناگزیر شدند افغانستان را ترک کنند.

این در حالی است که همین انگلیسی‌ها در همان وقت در هندوستان ماندند و امپراتوری هند شرقی سالیان متمادی بر این سرزمین پهناور حکمرانی می‌کرد.

یک بار دیگر این کشور در معرض تهاجم شوروی قرار گرفت و در اینجا روس‌ها آمدند و یک حکومت کمونیستی ایجاد کردند که این دوران موسوم بود به جمهوریت دموکراتیک؛ اما نتوانستند در آنجا بمانند و حدود ۱۰ سال بعد با تلفات زیاد و با خاطرات بسیار تلخ این کشور را ترک کردند.

بار سوم نیز در قرن بیست و یکم آمریکایی‌ها با یک موج سنگین سیاسی و روانی ناشی از ماجرای ۱۱ سپتامبر و با متهم کردن طیف‌هایی از افغانستان وارد این کشور شدند و از شورای امنیت سازمان ملل نیز مجوز گرفتند؛ یعنی این لشکرکشی را قانونی کردند و بر اساس مصوبه سازمان ملل، تشکیلات نظامی به نام ایساف تشکیل شد که با محوریت آمریکایی‌ها بود و انگلیسی‌ها نیز به صورت نمادین و همچنین کشورهای دیگر در اینجا حضور داشتند. علیرغم این تمهید حقوقی و آن جو روانی، آمریکایی‌ها با اعتراف به اینکه امکان ادامه بقا در افغانستان برای ما وجود ندارد، از پنج سال پیش مذاکراتی را با طالبان در دوحه شروع کردند. در سال ۱۳۹۸ نیز برای خروج امن از افغانستان به توافق رسیدند و در نهایت بر اساس توافقی که انجام داده بودند قرار بود در ماه می آنها افغانستان را ترک کنند حالا با یک مقداری تأخیر بالاخره آمریکایی‌ها افغانستان را تقریباً به‌طور کامل ترک کردند.

این یک تاریخی از سرگذشت افغانستان بود. اما در طول این دورانی که از اشغال افغانستان توسط روس‌ها در سال ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۷۹ و همچنین اشغال به وسیله آمریکایی‌ها، در طول این دوران افغانی‌ها یک دوره بی ثباتی را طی کردند. درگیری‌های داخلی که در سال‌های دهه ۷۰ در اینجا شکل گرفت و طالبان پدید آمد و بعد از سقوط طالبان دولت موقتی تشکیل شد و بعد هم در واقع از سال ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ افغانستان وارد مرحله جدیدی شد که تا امروز نیز این مرحله استمرار دارد.

وقتی به این مقاطع نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که افغانستان از سال ۵۷ تا به امروز شرایط بی ثبات داخلی را پشت سر گذاشته است که این شرایط ناشی از مداخلات خارجی در این کشور بوده است.

افغانستانی‌ها ذاتاً واگرا نیستند و ذاتاً واگرایی ندارند. بلکه حسب اینکه مسلمان بوده و انسان‌های پرکار و باهوشی هستند، اگر مداخلات خارجی نباشد قطعاً علاقه‌ای به درگیری با یکدیگر ندارند.

ما آنچه که امروز در افغانستان مشاهده می‌کنیم، یک روی بسیار مثبت دارد که آن خروج اشغالگران آمریکایی از این کشور است و حداقل یک بخش مهمی از مداخله خارجی در بخش نظامی، توسط مقاومت مردم افغانستان، کنار رفته است و این یک نقشه بسیار ارزشمندی است.

تأثیر این در سطح منطقه و در سطح جهان نیز ظاهر می‌شود. یعنی خروج آمریکا از افغانستان دارای آثار منطقه‌ای و حتی بین المللی است. البته خارج شدن از افغانستان سیاست آمریکا نبود و شکست آمریکا در افغانستان تفاوتی با سیاست آمریکا در ژاپن نمی‌کند. آن کسانی که در ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم بودند باقی ماندند و در واقع آمریکا هر جا رفته است، ماندگار شده است.

اما این رفتن را همه می‌دانند که آمریکا شکست خورده و رفته است و این شکست خوردن در حوزه‌های دیگر نیز آثارش را نشان می‌دهد.

بنابر گزارش سایت تحلیلی و خبری دیده بان ایران؛ سعد الله زارعی کارشناس بین الملل در ادامه یادداشت خود که در ارگان رسانه ای سازمان تبلیغات اسلامی منتشر شده نوشته است: اما یک وجه ناراحت کننده نیز دارد که وجه آشوب و نا امنی است. البته علائمی وجود دارد که می‌شود افغانستانی‌ها را در میز مذاکره به توافق رساند و خوشبختانه اجلاس اخیری که در تهران برگزار شد نشان داد که همه طرف‌های افغانستانی، از طالبان تا دولت و گروه‌های تاجیک، ازبک و هزاره به جمهوری اسلامی ایران اعتماد دارند. به هر حال این نشان دهنده این است که علائمی وجود دارد مبنی بر اینکه می‌شود صحنه آینده افغانستان را تبدیل به یک صحنه آشتی و صلح کرد.

افغانستان نمی‌تواند در حاکمیت یک قوم باشد چه برسد به اینکه بخواهد در حاکمیت یک گروه باشد. پس افغانستان اگر بخواهد امنیت داشته باشد مستلزم این است که یک دولتی برخاسته از همه این اقوام شکل بگیرد و نمی‌تواند یک دولت با حضور یک قومیت یا دو قومیتی باشد. در واقع باید یک دولتی مستقر شود که از همه اقوام در این دولت حضور داشته باشند. حالا ممکن است یک جمعی، سهم بیشتر و جمعیتی سهم کمتری در این دولت داشته باشند.

بله پشتونها به لحاظ اینکه ۴۰ درصد جمعیت هستند طبیعتاً بیشترین تعداد کرسی‌ها در پارلمان و یا کابینه دولت خواهند داشت.

اما اگر این بنا نباشد و یک قومی بخواهد خودش را تحمیل کند، نتیجه آن تشکیل یک دولت در کابل نیست؛ بلکه نتیجه آن فرو بردن افغانستان در یک ناامنی دنباله دار و غیر معلوم است. یعنی یک بحران کور بر افغانستان تحمیل می‌کند.

یک نگاه بدبینانه این است که طالبان یک دنده است، طالبان تمامیت خواه است و به هیچ چیزی کمتر از امارت اسلامی تن نخواهد داد! بنابراین این گزینه اول است یعنی یک حکومت مطلقه همراه با درگیری.

اما ما نشانه‌هایی از طالبان در اجلاس تهران دیدیم که به عنوان مثال اینها حاضر شدند از کلمه امارت در بیانیه خودداری کنند و به تعبیری بپذیرند که در بیانیه‌ای که صادر می‌شود از واژه امارت استفاده نشده باشد و یک واژه‌ای آمد که این‌ها بتوانند با یکدیگر کار بکنند و همینطور تاکید کردند بر روی همراهی و همکاری و ضمناً در داخل افغانستان نیز سعی کردند جدا از صورت لسانی و ادبیاتی اقوام دیگر را آرام کنند.

یک بیان این است که اینها نیاز دارند به اینکه اقوام آرام باشند و تعرض نکنند تا بتوانند سیطره‌شان را توسعه بدهند.

یک بیان دیگر نیز این است که واقعاً این‌ها بر اساس یک اصول و چارچوب حرکت می‌کنند و این اصول و چارچوب است که این ادبیات را برای این‌ها تعیین می‌کند. برای اینکه بدانیم کدام یک از این دو مورد دقیق‌تر است بایستی مقداری زمان بگذرد.

یکی دیگر از مسائلی که ما می‌توانیم از علامت‌های مثبت این تحولات و تفاوت طالبان با بعضی مناطقی که در آنجا جنبش‌های افراط گرایانه متولد شده است ببینیم این است که مثلاً طالبان مذهبشان حنفی است. درخصوص گرایشات فقهی و مذهبی، اینها بیشتر به صوفی‌ها نزدیک هستند تا سلفی‌ها و طالبان بیشتر گرایش صوفی دارند تا گرایشات سلفی.

همچنین طالبان حنفی صوفی هستند و نه حنبلی سلفی و با وهابی‌ها تفاوت دارند. مثلاً زیارت قبور و زیارت امامزادگان را قبول دارند و بسیاری از عقاید آن‌ها با عقاید وهابی‌ها فرق دارد.

البته درگیری در عین حال می‌تواند فارغ از مذهب نیز اتفاق بیفتد این را نیز باید در نظر بگیریم. افراط گرایی می‌تواند خارج از مذهب نیز اتفاق بیافتد. ولی این اقدامات افراط گرایانه در مورد این‌ها یک مسئله اعتقادی نیست و این خیلی مهم است که این‌ها یک اعتقادات مذهبی افراط‌گرایانه ندارند و ممکن است در این‌ها تمایلات سیاسی افراط گرایانه وجود داشته باشد یا به وجود بیاید. این نکته‌ای است که باید دقت شود، بنابراین این‌ها با وهابی‌ها فرق ماهوی دارند. چون آنها ذاتاً بر اساس ایدئولوژی، بر اساس مذهب افراط گرا هستند و مذهبشان تکفیری و افراط گرایانه است اما اینها مذهب تکفیری ندارند.

اما ممکن است نفوذ سرویس‌های جاسوسی و قرار گرفتن اشخاص قدرت طلب در طالبان، افراط گرایی را در آن‌ها پدید آورد. اما در اینجا افراط گرایی سیاسی خواهد بود؛ نه افراط گرایی مذهبی. همانطور که در ایران نیز وقتی باند مهدی هاشمی ترور می‌کرد و تعداد زیادی آدم بیگناه را به صرف اینکه با آن‌ها مخالف بودند را می‌کشت، یک نوع افراطی‌گری سیاسی بود و مجوز مذهبی برای کارهایش نداشت.

لذا الان شرایط در هاله‌ای از ابهام است و نباید کاملاً بدبین بود و همچنین نمی‌شود کاملاً خوشبین بود. متأسفانه افغانستان فعلاً صحنه مداخلات سرویس‌های مختلف است. اما من به شدت معتقدم جمهوری اسلامی می‌تواند بدون اینکه درگیر جنگ شود و بدون اینکه ما بخواهیم جنگی را تشویق کنیم و قومی را با قوم دیگر، دعوت به درگیری کنیم، می‌توانیم بر اساس تجربه و ارتباطات گسترده‌ای که در طول دهه‌های گذشته با جریان‌های مختلف افغانستان داشتیم، به عنوان مرکزی برای به هم رساندن این قوم‌های افغانستانی باشیم.

شما نگاه کنید ۷۷ درصد از مردم افغانستان و حتی پشتون‌ها، به فارسی تکلم می‌کنند و ۷۷ درصد در مقابل ۲۳ درصد است که به زبان‌های دیگر تکلم می‌کنند. امروز در بین افغانی‌ها هیچ کشوری آبروی جمهوری اسلامی ایران را ندارد. یعنی این اعتمادی که به ایران هست، نه به آمریکا، نه به پاکستان، نه به عربستان و نه به ترکیه است.

افغانستانی‌ها گرایش به ایران دارند. ایران را به عنوان برادر خودشان در روزهای سخت قبول دارند. همین الان دولت آقای غنی که بسیار با ما بد رفتار کرد و در این دوره‌ای که قدرت داشتند، خیلی با ایران میانه خوبی نداشتند؛ اما امروز وقتی که با اینها وارد صحبت می‌شویم زبان این‌ها، زبان تشکر است. لذا ما می‌توانیم از این موقعیت خودمان استفاده کنیم و این شکافی که در افغانستان ایجاد شده است را برطرف کنیم.

آمریکایی‌ها ۲۰ سال افغانستان را اشغال کرده‌اند همان سازمان مللی که به آن‌ها مجوز داد که البته مجوزش نیز غلط بود، تعهداتی در افغانستان تعیین کرده است که یکی از این تعهدات این است که شما باید به سیستم‌های امنیتی و نظامی افغانستان را کمک کنید.

اما چه شد که وقتی بدون خبر پایگاه بگرام را ترک کردید و هواپیماهای ناتو از افغانستان رفتند، ارتش افغانستان به اندازه‌ای که به آر پی جی و وسایل اولیه برای دفاع از کشورش مجهز باشد، نبود!

یعنی به محض اینکه سایه هواپیما از بالای سر افغانستان عبور کرد، بلافاصله سیستم نظامی فروپاشیده است و این خیانتی است که آمریکایی‌ها به افغانستان کردند. لذا عملاً آمدند و ۲۰ سال، سیستم، ساختار و تشکیلات ارتش و دستگاه امنیتی افغانستان را منهدم کردند.

چرا این‌طوری شد؟ به خاطر اینکه آمریکایی‌ها آمده بودند که بمانند. بر اساس صحبتی که کسینجر کرده بود، آمریکا فکر می‌کرد سال‌ها در اینجا می‌ماند و وقتی که حضور دارد و تجهیزات دارد چه لزومی دارد که ارتش افغانستان نیز هواپیمای جنگی یا موشک‌های میان برد داشته باشد.

 طالبان بخشی از پشتون‌های افغانستان است و چیزی حدود حداکثر ۴۰ درصد از جمعیت افغانستان را پوشش می‌دهد یعنی چیزی حدود مثلاً ۱۶ میلیون نفر از جامعه افغانستان است و بایستی در ساختار نیز نقش داشته باشد اما اینکه طالبان بخواهد با زور و با سلاح در افغانستان مسلط شود و اقوام دیگر را نادیده بگیرد، به نظر من، این آغاز یک درگیری طولانی مدت است که برای همه از جمله خود طالبان نیز ضرر دارد. ما با آنها بر این مبنا مذاکره می‌کنیم که یک دولت فراگیر با مشارکت طالبان و حتی با سهم بیشتر طالبان تشکیل شود ولی درگیری و جنگ در افغانستان دیگر نباشد و جریان‌های داخلی بتوانند با تفاهم مسائل خودشان را حل کنند.

 در همین ایام خیلی از دعوت‌ها به سمت طالبان و بقیه رفت. آمریکایی‌ها اصرار کردند که اجلاسی در دوحه برگزار شود. روس‌ها دعوت کردند که این اجلاس در مسکو برگزار شود. تاجیکستان، هند و ترکمنستان نیز دعوت کردند؛ اما اینها به دعوت ایران آمدند و این اجلاس مشترک در تهران برگزار شد. این مسئله، قدرت جمهوری اسلامی ایران به خوبی بیان می‌کند.

مطلب بعدی این است که طالبان در تهران یک نکته اساسی را پذیرفت و یا حداقل علامتی از پذیرش نشان داد. و آن هم، این بود که پذیرفت کلمه امارت در بیانیه نباشد و این در حالی بود که طالبان روی کلمه امارت خیلی حساسیت داشتند. در مذاکراتی که با آمریکایی‌ها در دوحه داشتند، همیشه از کلمه امارات استفاده کردند و آمریکایی‌ها نیز این کلمه را پذیرفتند و پذیرفتند که طالبان در افغانستان امارت تشکیل بدهد.

در مذاکره با روس‌ها نیز، طالبان دائماً از کلمه امارت استفاده کرد اما در اینجا حاضر شدند در بیانیه‌ای که امضا می‌کند امارت نیامده باشد و کلمه‌ای عام‌تر و ترسیم‌پذیرتر وجود داشته باشد.

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر