ادامه انتقادها از حسین قدیانی/ ما نقد کنیم، می شویم تندرو تو لعن کنی میشوی عزیز دل!
با گذشت بیش از سه روز از انتشار مقاله انتقادی «حسین قدیانی» درباره آیت الله مصباح یزدی هجمه های پیروان مکتب مصباح-جبهه پایداری- به آن همچنان ادامه دارد.
به گزارش دیده بان ایران؛ با گذشت بیش از سه روز از انتشار مقاله انتقادی «حسین قدیانی» درباره آیت الله مصباح یزدی هجمه های پیروان مکتب مصباح-جبهه پایداری- به آن همچنان ادامه دارد.
در تازه ترین این مطالب، کانال تلگرامی قرارگاه سایبری عمار با انتشار مطلبی به قلم"محمد مهدی تهرانی" نوشت:
چقدر ساده اند آنها که گمان میکنند یکی صرفاً از روی بیاطلاعی و هیجانات جوانی، فحش ناموسی و لعن و نفرین به علامهای بلندمقام روانه داشته و میشود با او بنشینیم گفتوگو کنیم یا نصیحتش کنیم که سر به راه شود. چقدر سادهاند آنها که نمیدانند سیاستورزی در ایران پُر است از پشتپردههای مگو.
اصلا بد نشد؛ خیلی هم خوب شد. بگذارید قدیانی بیشتر بنویسد. فحش بده حسین جان! به ناموس همهمان فحش بده. تو فرزند شهیدی و حق داری فحش بدهی. اصلا تو و امثال تو حق دارید ماهها و سالها هر چه میخواهید فحش بدهید. چرا باید این همه وقت کسی به تو گیر بدهد؟ چرا باید از کار بیکار شوی؟ اتفاقاً تو را میفرستند مسافرتهای خوب! این انقلابیون مستقلند که به بهانه های واهی از همه جا اخراج میشوند. نورچشمیها که نورچشمی هستند! آنها اصلا آمدهاند تا فحش بدهند. آمده اند تا به اسم مقابله با تکفیر، تکفیر کنند. بیشتر فحش بده تا همه بفهمند در این کشور چه خبر است و خط و خطوط سیاسی و مهندسی ها به کجا میرسد. فحش بده تا پرده های نفاق و دروغ و تصنع و تزویر و ریا برافتد. ببین چقدر با تو لطیف برخورد میکنند. ببین چقدر تو عزیزی! اصلا انقلاب مال توست. مملکت مال توست. چرا قهر میکنی و بیشتر نمینویسی؟ ما به تو نیاز داریم حسین جان؛ البته اگر زنده بمانی. من از تمام اهالی مؤسسه امام خمینی صریحا تقاضا میکنم مسئولیت حفاظت از جان تو را به عهده بگیرند.
میخواهم ببینم این مملکت دقیقاً کجایش قانون دارد. یادش بخیر زمانی که در قوه قضائیه به بهانه انتقاد از احضار شدن تو احضار شدم و برایم پرونده تشکیل شد. حرفی نزده بودم. یادم هست اما چگونه تلاشها برای پیگیری دوباره پرونده در سالهای بعد هم ادامه داشت. یادم هست حتی کاغذ کافی برای نوشتن دفاعیاتم به من نمیدادند. یادم هست چگونه در قوه آملی به من نیشخند میزدند. اکنون تو اما هر چه فحش دوست داری به هر کس که میخواهی میدهی و مرگ بر جمهوری اسلامی هم سر میدهی. ببین چقدر در جمهوری اسلامی ما آزادیم؛ کاملا مثل هم.
یادش بخیر. در انتخابات مجلس نهم جزوهای نوشتم با عنوان "استقامت در منطقه ممنوعه" در حمایت از جبهه پایداری. مدعیان اصولگرایی و مروّجان اخلاق چه ها که نکردند که وای به مقام شامخ آیت الله مهدوی کنی توهین شد. یک نقد ساده و منطقی بود فقط. در نماز جمعه نشریه پخش کردند تا عاقبت تندروی را به ما گوشزد کنند. حالا تو فحش میدهی، فحش ناموسی میدهی، لعنت میکنی، تُف میاندازی. ما نقد کنیم، میشویم تندرو. تو لعن کنی میشوی عزیز دل!
بیشتر بنویس حسین جان تا همه بفهمند در کشور چه خبر است و چگونه دست هایی درصدد راه انداختن نوعی دیکتاتوری در کشورند که عدالت خواهی مستقل را له کنند. تاریخ قضاوت خواهد کرد که چطور بیدلیل انقلابیون مستقل را از اینجا و آنجا حذف کردند و چطور با دلیل تو را به اینجا و آنجا بردند. تو اتفاقاً سند حقانیت مایی. از این به بعد دوست داری کدام کشور مسافرت بروی؟ بگو عزیزم! پست جدیدی که میخواهی کجاست؟ نگفته اند دیگر چه کسانی قرار است از سپهر سیاسی کشور حذف شوند؟ برنامه بعدیات چیست؟ هنوز ابلاغ نشده؟
راستی نگفته اند چقدر دیگر باید کجدار و مریز به آیت الله مصباح یزدی و دار و دستهاش فحش دهی تا دیگر اثری از آنها باقی نماند؟ یکبند که نمیشود. کمی معذرتخواهی کن و البته یادت نرود که میان معذرتخواهیات هم فحش بدهی؛ بعد دو روز بعد دوباره فقط فحش بده! مملکت مال تو و بابای تو و آقابالاسرهای توست. آنها باشرافتند و همیشه به تو کار میدهند.
گفتنی است که حسین قدیانی که برخی او را منتسب به جریان حزب الله میدانند، از تندروهایی است که عمدتا با مصاحبه و توییت علیه اصلاحطلبان و دولت روحانی، آنها را مورد نقد و توهین قرار میدهد. او البته در برخی از مواقع اصولگرایانی همچون مصباح را هم مورد تفقد و توهین قرار میدهد. او از نزدیکان حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان است.
حسین قدیانی چندی قبل با انتشار یادداشتی طولانی در کانال تلگرامی خود، آیت الله مصباح را مورد نقد قرار داد که با واکنش یاران و نزدیکان مصباح مواجه شد. او در بخشی از یادداشت خود نوشت: «حضرت آقا! در روزهای گذشته مجبور شدم حق روحانی برخاسته از مؤسسهی تکفیریپرور مصباح را آنجور که لایقش بود، کف دستش بگذارم. آن آخوند برآمده از مؤسسهی مصباحیسم، اگر برای خود این حق را قائل است که نگران ده سال بعد من باشد، من هم این حق را برای خود فریضه میدانم که از او بخواهم عوض این نگرانی بیخود، نگران ساعت ده شب کس و کار خودش باشد. اگر در اسلام مؤسسهی مصباح، آن نگرانی از سر خیرخواهی است، پس چرا نگرانی مرا حمل بر اهانت میکنند؟ حضرت آقا! خوب بدانید که در سلول به سلول بدنم، منزجرم از کسانی که با ریش، تیغ میزنند. از امثال همین روحانی عاری از شرف و شعور که روزهای گذشته، کامنت منحوسش مسبب اشک مادرم شد. کیستند اینها که خود را با خدا عوضی گرفتهاند؟ به راستی! این آخوندهای مصباحساز کیستند.»