آیا از ریاست جمهوری رئیسی باید وحشت کرد؟
تحلیلگر مسائل سیاسی کشور نوشت: من نمیدانم رئیسی در مقام ریاست جمهوری دقیقاً چه شیوهای در پیش خواهد گرفت، اما کم و بیش میدانم که او قادر به تبدیل ایران به کرۀ شمالی یا چین نخواهد بود زیرا مورد نخست با مختصات جامعۀ ایران در تضاد و تعارض کامل است و دومی هم از توان و عهدۀ دولتمردان ایرانی در هیچ سطحی برنمیآید.
به گزارش دیده بان ایران؛ احمدزیدآبادی در تازه ترین تحلیل انتخاباتی اش نوشت: برخی فعالان سیاسی این روزها احتمال نشستن سید ابراهیم رئیسی بر کرسی ریاست جمهوری را بینهایت خطرناک و وحشتانگیز میدانند و در بارۀ آن هشدار میدهند.
اگر حق با این افراد باشد، به طور طبیعی ریاست رئیسی بر دستگاه قضایی باید صد درجه ترسناکتر و مخربتر از حضور احتمالی او در پاستور تلقی شود، زیرا دستگاه قضایی بدون پاسخگویی در برابر نهادی مشخص، به نوعی بر جان و مال و عرض و آبروی عموم مردم مسلط است، حال آنکه ریاست جمهوری علاوه بر پاسخگو بودن به نهادهای مختلف و افکار عمومی، صرفاً امور اجرایی و معیشتی مردم را به عهده دارد.
حال، افرادی که حضور رئیسی در مقام ریاست قوۀ قضائیه را با بیتفاوتی و خونسردی و بیاهمیتی و حتی بعضاً کمی اظهار خوشبینی دنبال کردند، تغییر جایگاه او از ریاست قوۀ قضائیه به قوۀ مجریه را همردیف فاجعه معرفی میکنند!
من بارها گفتهام که نظام سیاسی حاکم بر ایران از مشکلات ساختاری و بینشی عمیقی رنج میبرد و از همین جهت، فروکاستن این مشکلات به جابجایی نقش افراد در سیستم تصمیمگیری، عمدتاً کارافرادی است که یا سیاست را به مناسبات بین فردی تقلیل میدهند و یا با جزئینگری مبتنی بر موقعیت خاصِ شخصی یا گروهی خود، فاقد نگرشی کلان به مسائل هستند.
واقعیت این است که من نمیدانم رئیسی در مقام ریاست جمهوری دقیقاً چه شیوهای در پیش خواهد گرفت، اما کم و بیش میدانم که او قادر به تبدیل ایران به کرۀ شمالی یا چین نخواهد بود زیرا مورد نخست با مختصات جامعۀ ایران در تضاد و تعارض کامل است و دومی هم از توان و عهدۀ دولتمردان ایرانی در هیچ سطحی برنمیآید.
جامعۀ ایرانی حتی در سطح حکومتی، تکثری پیدا کرده است که از بین بردن و یا حتی نادیده گرفتن آن در سطح زندگی عمومی به امری غیرممکن تبدیل شده است. هیچ نیرویی به هر میزان از قدرت و خشونت، قادر به نابودی این تکثر نیست، مگر آنکه در یک شرایط کاملاً استثنایی و آن هم بر اثرِ فروپاشی کاملِ قتصادی و اجتماعی، جامعه مستعد پذیرش گونهای فاشیسم نوظهور شود که آن هم عمر درازی پیدا نخواهد کرد.
در هر صورت، روند تحولات سیاسی در ایران به سمتی پیش میرود که به احتمال بسیار زیاد رئیسی کنترل پاستور را به دست خواهد گرفت. به نظرم به جای ایجاد رعب و وحشت در بین اقشار فعال جامعه از حضور او در پاستور، باید به کشف فرصتهایی اندیشید که نوعی انطباق قدرت و مسئولیت از یک سو و به عهده گرفتن بار ادارۀ کشور در شرایط داخلی و منطقهای و بینالمللی بسیار بغرنج از سوی یک نیروی مدعی حل مشکل از سوی دیگر، برای سطوح مختلف جامعه فراهم میآورد.
کشف و توضیح این قبیل فرصتها وظیفۀ ماست نه ایجاد ترس و وحشت در جامعه از جابجا شدن یک فرد از ریاست قوهای به قوهای کم اهمیتتر چنانکه پنداری نه سیاست بلکه جهان نیز به پایان رسیده است!