کوبایی که من می شناسم
پس از درگذشت فیدل کاسترو، رسانهها و برخی از چهرههای سیاسی و دانشگاهی در ایران عموما از این شخصیت اسطورهای کوبا تقدیر و تمجید کردند. برخی روزنامههای اصولگرا که همذاتپنداری بیشتری با رهبر کوبا داشتند، با تیتر یکی تحت عنوان «خداحافظ رفیق فیدل» با ایشان وداع کردند
به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی دیده بان ایران،دکتر جواد اطاعت در یادداشتی در روزنامه شرق به معرفی ویژگی های کوبا پرداخته است.
متن یادداشت دکتر جواد اطاعت در ذیل آمده است:
پس از درگذشت فیدل کاسترو، رسانهها و برخی از چهرههای سیاسی و دانشگاهی در ایران عموما از این شخصیت اسطورهای کوبا تقدیر و تمجید کردند. برخی روزنامههای اصولگرا که همذاتپنداری بیشتری با رهبر کوبا داشتند، با تیتر یکی تحت عنوان «خداحافظ رفیق فیدل» با ایشان وداع کردند. البته افراد معدودی هم با یاد و خاطره از این چریک پیر، نقدهای ظریفی ارائه کردند. رئیسجمهور دوران اصلاحات ضمن بزرگداشت این رهبر فقید، اعلام کرد که اگر بنا بر انتخاب بین فیدل کاسترو و ماندلا باشد، او ماندلا را انتخاب خواهد کرد و... . نگارنده بهواسطه رشته تخصصیام، تدریس دروس توسعه در دانشگاه و مطالعه سرنوشت کشورهای توسعهنیافته، درحالتوسعه و توسعهیافته و بهویژه سفری که در سال ٢٠٠٢ میلادی به کشور کوبا داشتم و بهعنوان یک مشاهدهگر از نزدیک با این کشور بیشتر آشنا شدم، چند نکته را در نقد کاسترو، حکومت وی و سیاستهای اقتصادی او که منجر به فقر وحشتناک جمعیت یازدهونیممیلیونی این کشور در چند دهه شده است، در فضای مجازی منتشر کردم. این مطلب کوتاه با استقبال علاقهمندان به این مباحث و با بازخوردهای تقدیرآمیز بسیاری مواجه شد. البته چند نفر از بزرگواران هم نقدهایی توأم با احترام که نشاندهنده شخصیت والای این دوستان بود، برایم ارسال کردند. از آنجا که فرصت پاسخگویی به هرکدام از این نقدها را به طور جداگانه نداشتم، در اینجا به همه این عزیزان پاسخهای خودم را تقدیم میکنم. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید. نقدها دربردارنده نکات ذیل بود:
١- شما گفتهاید در کوبا فقر وحشتناکی وجود دارد؛ اما ما میدانیم که در آنجا هیچکس از دیگری گدایی نمیکند.
٢- در کوبا همه خدمات آموزشی، بهداشتی، مسکن، آب، برق، و... رایگان است. فیدل کاسترو و بستگانش شرکت واردات و صادرات ندارند و به فساد آلوده نیستند. در این کشور بهره بانکی وجود ندارد. نرخ بیکاری در کوبا ١/٧ و نرخ تورم ١/٥ است و...
٣- در کشور کوبا شکاف طبقاتی مشابه آنچه در ایران است، وجود ندارد.
٤- شما تفکرات سرمایهداری دارید و بعید نیست درباره کوبا این نظر را داشته باشید... . شما هنوز ماهیت فکریتان را بهطور کامل نگفتهاید.
٥- در دنیایی که زالوصفتان سرمایهدار، خون مردم را میمکند و به ملت خود و دیگر کشورها ظلم میکنند، من عاشق لوله تفنگ و صفیر گلوله کاسترو و چهگوارا هستم که این افراد را نابود کنند و...
٦- شما از نگاه یک غربی به موضوع کوبا نگاه کردهاید. اگر نگاهتان را عوض کنید، شاید کوبا را به گونه دیگری ببینید.
٧- شما باید کشور کوبا را با قبل از پیروزی انقلاب کوبا مقایسه کنید، تا ببینید انقلاب کوبا دستاوردهای خوبی هم داشته است. کوباییان در نظام پیشین فقیرتر بودند و... .
ابتدا همگی باید تمرین کنیم تا بهتر درک کنیم که نقد لازمه زندگی اجتماعی و باعث اصلاح امور است. در ایران متأسفانه بعضا یا عاشق و دلباخته فرد یا شخصیتی میشویم یا اینکه از او متنفریم (افراط و تفریط). نقد و برشمردن اشکالات یعنی اینکه در کنار نیمه پر لیوان نیمهخالی را نیز ببینیم. آنچه انگیزهای شد نگارنده خاطره بسیار کوتاهی از کوبا نقل کنم، تقدیسهایی بود که در رسانههای ایران از «رفیق کاسترو» میشد، بدون اینکه به اشتباهات اساسی او توجه شود. جالب است بدانیم فیدل کاسترو نیز به برخی از اشتباهات خود و اقداماتی که در انقلاب کوبا اتفاق افتاده، اشاره کرده است. از جمله اینکه وی به اورتگا، رهبر ساندنیستها، توصیه میکند، همانند کوبا با نهاد دین و از جمله کلیسا مقابله نکند. املاک مردم را ملی و به اصطلاح دولتی نکند و مثل برخی از کشورها به صورت آمریکا چنگ نیندازد. بنابراین در کنار تمجیدهای زیاد، یک نگاه انتقادی نیز نهتنها لازم که ضروری است. مطالب ذکرشده در بندهای یک تا سه و مواردی از این دست در واقع نقد سخنان نگارنده نیستند. آنها مطالب درستی هستند که حداقل تا رویکارآمدن رائول به جای فیدل کاسترو و اجرای قوانین خصوصیسازی که از آرایشگاهها شروع شد، در کشوری که همهچیز دولتی و منحصرا در اختیار حکومت است و هیچ بخش خصوصیای وجود ندارد، طبیعی است. همه برای دولت کار میکنند و همه نیازها از جمله جیره غذایی، مسکن، آب، برق، سوخت، بهداشت، درمان، آموزش و... رایگان است. در کشوری که بخش خصوصی وجود ندارد، معلوم است که اصولا بهره بانکی و فرار مالیاتی و شکاف طبقاتی موضوعیت ندارد. فقدان گدا ناشی از برخورداری همه نبوده است؛ بلکه ناشی از فقر همگانی بهطور برابر است که در آن نوشته اشاره کرده بودم به توزیع عادلانه فقر؛ اما در توزیع کالا و خدمات در آنجا فساد وجود داشت که کاسترو به اعدام یکی از وزرایش در همین موارد اشاره کرده است. نگارنده به نمونه کوچکی که شنیدم اشاره میکنم؛ سفیر ایران در هاوانا در سال ٢٠٠٢ میگفت در اینجا ساختمان سفارتخانهها هم متعلق به دولت کوباست و اگر تأسیساتی مثل کولر یا شوفاژ سفارتخانه خراب شود، ما باید با کارمندان دولتی کوبا تماس بگیریم تا رفع نقص کنند. ایشان به مطلب جالبی در این مورد اشاره میکرد. میگفت ما چون در ایران تجربه زیرمیزی و رومیزی و... داشتیم، برای سهولت در انجام کارها به این سرویسکارها مبلغ بسیار اندکی انعام میدادیم، بنابراین این افراد با اشتیاق وظیفه خود را انجام میدادند؛ اما در کنار رزیدانت ایران، ساختمان متعلق به سفارت هند قرار داشت، هندیها که تجربه ما ایرانیها را نداشتند، برای سرویس تأسیسات خود با مشکل مواجه بودند؛ بنابراین از ما میپرسیدند شما چرا در این زمینه مشکل ندارید؟ ما به واقعیت موضوع اشاره نمیکردیم، فقط میگفتیم ما و کوبا دو کشور برادر، انقلابی و... هستیم و بهطور طبیعی روابط و مناسباتمان بهگونهای است که آنها بیشتر به ما احترام میگذارند. درباره تفکرات سرمایهداری، از نگارنده تاکنون ١٠ جلد کتاب، بیش از ٧٠ مقاله علمی و صدها گفتوگو و یادداشت که شاید به پنج هزار صفحه برسد، منتشر شده، از این نظر دیدگاههای اینجانب روشن است. کتاب «مبانی توسعه پایدار در ایران» که در سال ١٣٩٢ ازسوی نشر علم با همکاری برخی از دیگر همکاران دانشگاهیام مانند دکتر سریعالقلم، دکتر هادی زنوز و... منتشر شده است، میتواند برای دوستان قابل مراجعه باشد. درباره بند پنج گفتنی است اصولا اعتقادی به خشونت نداشته و ندارم و نهتنها خشونت کشورها را به سمت اهداف هرچند والا هدایت نخواهد کرد که هزینههای زیادی بر کشورها و ملتها تحمیل میکند. راه برونرفت از مشکلات ساختاری انتقال قدرت از طرق مسالمتآمیز است. نمونه آنچه در آفریقای جنوبی اتفاق افتاد موردی از انتقال قدرت بدون خشونت بود که با هزینه بسیار کمی انجام شد. در این کشور حاکمان سفیدپوست و نژادپرست به مرحلهای رسیدند که متوجه شدند در دنیای امروز با آپارتاید و تبعیض نژادی نمیتوانند کشور را اداره کنند؛ بنابراین دکلرک، رئیسجمهور سفیدپوست آفریقای جنوبی، پیشگام آزادی ماندلا از زندان شد و تمهیداتی اندیشید تا با انتقال قدرت به او، از خشونتی که ممکن بود کشور را دچار بحران کند، جلوگیری شود. ماندلا بهوسیله همکاری با دشمن سابق خود وظیفه خطیری را عهدهدار شد و پس از اینکه بهعنوان رئیسجمهوری آفریقای جنوبی سوگند یاد کرد، دکلرک، رئیسجمهور سفیدپوست را بهعنوان معاون خود برگزید تا با همکاری یکدیگر برای اداره مسالمتآمیز کشور اهتمام ورزند؛ برخی از همفکران ماندلا و بعضی از سیاه پوستان به این رویه ماندلا اعتراض کردند؛ اما وی بهدرستی مقاومت کرد و گفت: «میبخشیم؛ اما فراموش نمیکنیم». بهراستی اگر ماندلا قرار بود مانند سفیدپوستان خشونت به خرج دهد، چه فرقی بین او و نظام آپارتاید وجود میداشت؟ در اینجا علاوه بر ماندلا دنیا باید از دکلرک که هوشمندانه زمینه انتقال مسالمتآمیز قدرت را فراهم کرد و کشورش را از بحران و خشونت رهانید نیز تقدیر کند. درباره بند ششم انتقادها، نگارنده از نگاه یک انسان و نیازهای فیزیولوژیک و همینطور نیازهای فرهنگی و معنوی او به موضوع نگاه کرده است. فقر و ناتوانی یک انسان برای رفع نیازهای معیشتی خود غرب و شرق ندارد. ما باید براساس دادههای قابل استناد، قابل اندازهگیری و قابل آزمون محاسبه کنیم؛ برای مثال یک انسان حداقل در روز به دو هزار کالری مواد غذایی نیازمند است، اگر این حداقل موادغذایی برای وی فراهم نباشد با مشکل سوءتغذیه مواجه خواهد شد. ممکن است گفته شود نیازهای روحی و معنوی که کمّیپذیر نیستند و با معیارهای کیفی سنجیده میشوند، مهمتر هستند، پاسخ را باید از زبان پیامبر عظیمالشأن اسلام شنید که فرمود: «کاد الفقر أن یکون کفرا»، نیازهای مادی و معنوی یک انسان به صورت ارگانیکال به هم پیوستهاند. نمیتوان به بهانه ارضای نیازهای معنوی از نیازهای مادی چشم پوشید. مطالعات نشاندهنده آن است که آسیبهای اجتماعی رابطه معناداری با بیکاری، فقر و دسترسینداشتن به حداقلهای ضروری زندگی دارد. درباره آخرین بند از انتقادها که گفته شده است باید کوبا را با قبل از انقلاب کوبا در سال ١٩٥٩ مقایسه کنم، به نظر میرسد این قیاسی معالفارق است؛ گاهی در ایران هم چنین مقایسهای انجام میدهند، این مقایسه مانند آن است که انسانی عاقل و بالغ و البته قدرتمند را با دوران نوزادی او که قادر به دفع یک مگس از خود نیست مقایسه کنیم. انسانِ ٥٠ سال پیش را با انسان امروزی نمیتوان مقایسه کرد؛ نیازهای او متفاوت است، توقعات او، تنوع نیازهای او، امکان مقایسه با دیگر انسانها و... چنین مقایسهای را ممکن نمیسازد. به هر تقدیر نگارنده در آن مطلب مختصر با اشاره به فقر حاکم بر مردم کوبا اشاره کرده بود که کاسترو کشور کوبا را از یوغ استعمار آمریکا نجات داد؛ اما خود این کشور را گروگان گرفت و تاکنون که بیش از ٥٦ سال از این انقلاب میگذرد، قدرت در خانواده کاسترو متمرکز شده است. مهمتر آنکه اگر آمریکا در انقلاب کوبا نفی و طرد شد؛ اما همین کشور به یکی از پایگاههای شوروی تبدیل شد. شوروی با استفاده از این فرصت موشکهای خود را در کوبا مستقر کرد و به تنش روابط دو ابرقدرت شرق و غرب و بحران موشکی کوبا منجر شد. در این زمینه کتاب آلیسن، با عنوان «شیوههای تصمیمگیری در سیاست خارجی آمریکا؛ تشریح بحران موشکی کوبا» مورد مناسبی برای مطالعه است، در آن کتاب نوشته است با مقایسه تطبیقی کوبا و پاناما، هاوانا با مردمی بسیار فقیر، شهری که به یک حلبیآباد بزرگ شبیه بود با پاناماسیتی توسعهیافته و با مردمی برخوردار که هردو در یک منطقه جغرافیایی و قابل مقایسه با هم قرار دارند، نتیجه گرفته بودم اگر استبداد حاکم بر کوبا و استعمار پاناما را مقایسه کنیم، استعمار نسبت به استبداد شرافتمندتر است. گفتنی است این مقایسه به معنای پذیرش استعمار نیست، بلکه در مقام مقایسه با استبداد است. همچنین منتقدان، کوبای کنونی را که سالهاست اصلاحات سیاسی و اقتصادی را پیشه کرده، با خاطرات ١٥ سال پیش نگارنده مقایسه کردهاند. امروز درآمد سرانه این کشور کمتر از شش هزار دلار است که برای جمعیت ١١ و نیممیلیونی کوبا رقم بسیار پایینی است و هماکنون این کشور در ردیف کشورهای فقیر جهان است و اما درباره سیاستهای استبدادی و تکحزبی کاسترو هم کافی است به اعدامهای دستهجمعی، مهاجرتها و پناهندگیهای گروهی به سفارتخانههای خارجی، آوارگی حدود ١٠ درصد جمعیت کوبا به دیگر کشورها، داستان بهار سیاه و سرکوب فعالان مدنی در سال ٢٠٠٢ و... اشاره کرد.