به گزارش
پایگاه خبری تحلیلی دیده بان ایران، انتظارها در حال پایانیافتن است و کمتر از 20 روز دیگر، میلیاردر نیویورکی که کمتر کسی پیشبینی آن را میکرد، قدرت را در کاخ سفید بر عهده خواهد گرفت و رهبران جهان، باید آماده تعامل یا تعارض با او دستکم برای چهار سال باشند. جمهوریاسلامی ایران نیز بهعنوان یکی از کشورهای منتقد نظام بینالملل کنونی و نظم حاکمیافته بر جهان، قطعا در دوران ریاستجمهوری ترامپ از تصمیمات و رویکردهای او و دولتش تأثیر خواهد پذیرفت. اینکه ترامپ و کاخ سفید تحت سیطره او چه رویکردی را در برابر ایران از خود نشان خواهند داد، پرسشی است که در مدت اخیر بارها مطرح شده و هر کدام از تحلیلگران از زوایهای تلاش کردهاند به این سؤال پاسخ دهند. هرچند او در دوران تبلیغات انتخاباتی خود شعارها و وعدههای جنجالی زیادی را مطرح کرده است اما تردیدی نیست که خودش نیز کمتر احتمال میداد شرایطی فراهم شود که سکاندار کاخ سفید شود، آن هم در شرایطی که حتی برخی از همحزبیهایش نیز در اتفاقی نادر، پشت او را خالی کرده بودند.
در هر حال، ترامپ جمهوریخواه بهزودی با شرایط واقعی سیاست، چه از نوع داخلی و چه بینالمللی آن مواجه خواهد شد و قطعا خود و مشاورانش به این درک رسیدهاند که دیگر زمان حرفزدن از «پارهکردن برجام» و «کشیدن دیوار بین آمریکا و مکزیک» گذشته است. بااینحال، اما تردیدی نیست که رویکرد او و تیمش در زمینههای مختلف تفاوتهای عمدهای با تیم سابق کاخ سفید، یعنی باراک اوبامای دموکرات خواهد داشت. بدون شک، بسیاری از افراد هستند که برای رویکارآمدن ترامپ و آغاز روند تصمیمگیری او بر کاخ سفید لحظهشماری میکنند تا ببینند ایران و جهان آیا با چالشهای خارقالعادهای مواجه خواهد شد یا خیر؟ سیدحسین موسویان، مذاکرهکننده ارشد هستهای سابق ایرانی، طی مصاحبه ای از پیشبینی دورانی میگوید که ترامپ صدر تصمیمات در کاخ سفید را بر عهده خواهد داشت.
موسویان که هماکنون در دانشگاه پرینستون فعالیت میکند و فضای داخلی ایالاتمتحده را به خوبی میشناسد، در این گفتوگو بر این باور است که پیروزی جمهوریخواهان در سنا و مجلس نمایندگان آمریکا، وضعیت بد نسبت به ایران را مضاعف کرده است زیرا جمهوریخواهان در یک سال گذشته راجع به برجام و ارائه لوایح متعدد تحریم علیه ایران اقدامات متعددی را انجام دادهاند. او همچنین بر این باور است: «خانواده ترامپ، تیم شورای امنیت ملی او، سنا و مجلس نمایندگان آمریکا روابط بسیار نزدیکی با نتانیاهو دارند؛ بنابراین وضعیت منفی روابط آمریکا با اسرائیل نسبت به دوره اوباما متحول خواهد شد.» او از هماکنون میگوید: باید راهکارهایی برای این فرضیه طراحی کنیم که در دوره ترامپ، سیاست خارجی کاخ سفید درباره ایران، تهاجمی بوده و مواضع و اقدامات ضدایرانی آمریکا افزایش خواهد یافت.
با رویکارآمدن ترامپ، بحثهای زیادی درباره امکان تندروی و کندرویهای احتمالی در سیاست خارجی آمریکا مطرح شد. اگر بخواهیم درباره روند سیاست خارجی آمریکا در دوران ترامپ یک برآورد راهبردی داشته باشیم، به نظر شما دستگاه سیاست خارجی آمریکا چه طراحیای برای ارتقای وضعیت کسب، حفظ و توسعه منافع این کشور ترتیب خواهد داد؟ در چنین طراحیای، دیپلماسی رئالیستی جایگاه برتری دارد یا ایدهگرایی آرمانگرایانه و سیاست خارجی تهاجمی غیردیپلماتیک؟ در این رابطه نگاه به ایران چگونه خواهد بود؟
سیاست خارجی ترامپ حتی برای خود آمریکاییها کاملا ناشناخته و غیرقابل پیشبینی است. در دوره انتخابات ریاستجمهوری، ترامپ مواضعی را در سیاست خارجی اعلام کرد که در موارد مهمی تغییر موضع داد. ابتدا گفت برجام را پاره خواهد کرد و اندکی بعد تغییر موضع داد و گفت، برای توافقی بهتر مذاکره خواهد کرد. افراد کلیدی تیم ترامپ مثل مشاور امنیت ملی، رئیس سازمان سیا و وزیر دفاع، از جمهوریخواهان تندروی ضدایران و ضدبرجام هستند. وزیر امور خارجه او هم رئیس یک شرکت نفتی بوده که هیچ سابقه کاری دیپلماتیک ندارد اما گفته میشود که فردی عملگرا خواهد بود.
منتها باید به سه نکته مهم توجه کرد: اول اینکه تاکنون تصمیمات مهم سیاست خارجی آمریکا در شورای امنیت ملی این کشور گرفته میشده و نه در وزارت امور خارجه و کادر اصلی شورای امنیت ملی که تاکنون انتخاب شده نیز افرادی نومحافظهکار و بسیار افراطی هستند.
دوم اینکه جمهوریخواهان، اکثریت سنا و مجلس نمایندگان آمریکا را هم در دست دارند و مواضع فوقالعاده تند و منفی آنها در یک سال گذشته راجع به برجام و ارائه لوایح متعدد تحریم علیه ایران را دیدهایم.
سوم اینکه خانواده ترامپ، تیم شورای امنیت ملی او، سنا و مجلس نمایندگان آمریکا روابط بسیار نزدیکی با نتانیاهو دارند؛ بنابراین وضعیت منفی روابط آمریکا با اسرائیل نسبت به دوره اوباما متحول خواهد شد.
باید از هماکنون راهکاری برای این فرضیه طراحی کنیم که در دوره ترامپ، سیاست خارجی کاخ سفید درباره ایران آرمانگرایانه و تهاجمی بوده و مواضع و اقدامات ضدایرانی آمریکا افزایش خواهد یافت.
میدانیم فضای رسانهای درباره انتخاب ترامپ و نسبت آن با روابط آمریکا و روسیه و نقش جهانی و منطقهای روسیه بهشدت ظاهرگرا و هیجانی است. اگر تاریخ پرفراز و نشیب و سرشار از ورود معادلات استراتژیک رابطه آمریکا و روسیه را مدنظر قرار دهیم، به نظر شما در دوران ترامپ، این دو کشور میتوانند با بهرسمیتشناختن واقعگرایانه حدود قدرت و حوزههای نفوذ یکدیگر به یک جمعبندی واقعگرایانه از دیپلماسی بین یکدیگر دست یابند و حوزههای نزاع بین خود را در چارچوب مناسبات منطقی و نظم جهانی و مناطق محل نزاع مدیریت کنند؟
ترامپ علاقهمند به ایجاد تحول مثبت در روابط با روسیه است اما نهادهای کلیدی آمریکا همچون سنا و کنگره، هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه، رسانهها و افکار عمومی آمریکا ضدروسیه هستند؛ بنابراین احتمالا ترامپ بتواند مقداری تنشهای جاری روابط آمریکا - روسیه را تلطیف کرده و بهبود بخشد اما برقراری روابط استراتژیک آمریکا - روسیه برای مدیریت مشترک نظم نوین جهانی ممکن است مقداری غیرواقعبینانه و غیرعملی باشد.
بهدنبال این سؤال، پرسش دیگری که مدنظر قرار میگیرد، این است که رفاقت کنونی پوتین و ترامپ که به کرات به مدح یکدیگر پرداختهاند، آیا میتواند موجبات تاثیر منفی بر روابط ایران و روسیه را فراهم کند؟ این پرسش ازاینرو، مطرح میشود که روسها همواره اولویتی برای ایران در سیاست خارجی خود قرار نداده و تلاش کردهاند این کشور را بهعنوان کارتی برای تنظیم مناسبات خود با غرب بنگرند. نظر شما چیست؟
این نکته بسیار مهم و تعیینکنندهای است. ممکن است روابط واشنگتن- مسکو به حدی نزدیک نشود که بخواهند روی ایران معامله کنند اما بهفرض اینکه روابط دو قدرت گسترش غیرمنتظرهای یابد، به نحوی که درباره ایران مجبور به تعیینتکلیف باشند، در چنین حالتی سه گزینه برای مسکو متصور است: گزینه اول این است که بهعنوان میانجی بین واشنگتن- تهران وارد عمل شود و برای رفع تشنجها و خصومتهای دو کشور تلاش کند. دراین صورت، هم روابط حسنه با روسیه حفظ و گسترش پیدا خواهد کرد و هم تشنج در روابط ایران- آمریکا توسط روسیه مدیریت خواهد شد که به خودی خود، دستاورد بزرگی برای جایگاه بینالمللی روسیه است.
گزینه دوم اینکه آمریکا یا ایران برای تشنجزدایی متقابل آمادگی نخواهند داشت و روسیه حاضر به معامله روی ایران نخواهد شد و این کشور را نخواهد فروخت. دراینصورت، روابط استراتژیک درازمدت ایران با روسیه توجیهپذیر خواهد شد.
گزینه سوم اینکه روسیه با آمریکا روی ایران معامله خواهد کرد؛ دراینصورت، محاسبات تهران درباره آینده روابط با روسیه کاملا تغییر خواهد کرد.
حضور روسیه در منازعه سوریه بهشکل رسمی از سوی غرب محکوم شده است ولی در عرصههای میدانی، شاهد هماوردی غربیها با روسها نبودیم. این شکاف بین جایگاه مواضع دیپلماتیک و معادله قدرت در عرصه نزاع میدانی، حاصل چیست؟ حضور نظامی سنگین روسیه در سوریه، چه تعریف استراتژیکی برای غربیها و در رأس آنها آمریکا داشته که لزومی به برهمزدن موضع میدانی روسیه بهصورت جدی و هماوردجویانه ندیدهاند؟ در ادامه، این سؤال نیز مطرح است که آیا روسها معامله پشتپردهای با آمریکا و اسرائیل برای کنترل ایران در سوریه انجام دادهاند و اصولا این فرض تا چه حد با واقعیت منطبق است؟
هنوز معلوم نیست که آتشبس سوریه به نتیجه خواهد رسید و مثلث روسیه، ترکیه، ایران، موفق به حل بحران سوریه خواهند شد یا خیر. حتی هنوز نمیدانیم که آیا مسکو درباره سوریه تا به آخر با ایران، متحد خواهد ماند یا در مقطعی، تکروی خواهد کرد اما چهار نکته مهم را باید در نظر داشت.
اول، اینکه نه آمریکا و نه اروپا هیچ علاقهای به مداخله نظامی درسوریه ندارند؛ بنابراین آن را نباید به حساب ضعف آنها گذاشت بلکه یک انتخاب است که حتما اهداف مشخصی را هم دنبال میکنند.
دوم اینکه اوباما نشان داد، مشکلی ندارد که روسیه-ترکیه-ایران، هزینه مدیریت بحران سوریه را متقبل شوند. ممکن است ترامپ هم همین استراتژی را ادامه دهد.
سوم اینکه در چنین سناریویی، عربستان و متحدان عرب او احتمالا با موافقت یا بدون موافقت غرب، به حمایتهای آشکار و پنهان از تروریستها ادامه خواهند داد تا سوریه به یک جنگ فرسایشیِ طولانیمدت تبدیل شده و ارتشهای سوریه، ایران، روسیه و حزبالله را درگیر و درمانده کنند.
چهارم اینکه با چنین سناریویی، نهتنها اسرائیل هم مشکلی نخواهد داشت بلکه احتمالا نقش مؤثری برای تحقق آن ایفا خواهد کرد.
بنابراین ایران باید بهشدت مراقب سناریوهای غرب-اسرائیل- اعرابِ تکفیری باشد.
وضعیت ترکیه در خاورمیانه بسیار محل بحث است. از سویی، بزرگنمایی ترکها از موقعیت خود و اهدافشان به سطوحی از نگرانیها دامن زده اما ازسویدیگر، تحرک دیپلماتیک بالای ترکیه باعث شده است که توان مانور و چرخش موضع این کشور در معادلات مختلف، مورد توجه قرار گیرد. علت اینکه، ترکیه باوجود ایجاد ترسهای فراگیر از اهداف بلندمدتش با فراغِ بال کمتری نسبت به ایران میتواند در منازعات منطقه موضعگیری و عمل کند، چیست؟ محدودیتها و فرصتهای پیش روی ترکیه بهویژه در منازعه روسیه، حول چه محورهایی میچرخند؟
اگر ترکیه بین ناتو و روسیه، مجبور به انتخاب شود، احتمالا عضویت در ناتو را حفظ و سیاستهای خود را متوازن خواهد کرد. آنکارا بهخاطر سیاستهای غلط در چند سال گذشته، در شرایط فعلی با دو تهدید بزرگ امنیت ملی مواجه شده است:
اول، تروریسم تکفیری که با انفجارهای مستمر، امنیت ترکیه را تهدید میکند.
دوم، تشدید بحران سنتی کردها که آنکارا را بیش از گذشته، نگران تجزیه خاک ترکیه کرده است.
در عین حال، باید دانست ناتو از اردوغان دلخور بوده و نسبت به او بیاعتماد شده است.
چرا برجام نتوانسته است خط سیر سیاست خارجی ایران را دچار تحولی جدی کند؟ آیا باید از ابتدا برجام را در حوزه تخصصی هستهای خود تبیین میکردیم یا امکان قراردادن برجام بهعنوان پشتوانه و نقطه اتکایی برای تحولات مبناییتر در راستای منافع ملی کشور بود؟ عوامل ایستایی سیاست خارجی کشور و مهار پویایی ناشی از برجام در دو محور ساختارهای داخلی سیاست خارجی جمهوریاسلامی ایران و شرایط ساخته و پرداختهشده منطقهای و جهانی مهار کننده از سوی رقبا و مخالفان منطقهای و جهانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
به پنج دلیل، برجام سنگینترین ضربه به مثلث تلآویو، نومحافظهکاران آمریکا و اعراب تکفیری بود زیرا:
اول: 6 قطعنامه شورای امنیت علیه ایران را لغو و پرونده این شورا را درباره اینکه ایران، تهدید صلح و امنیت جهانی است مختومه کرد.
دوم: اتهام نظامیبودن برنامه هستهای ایران را برطرف و بساط پرونده در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی را جمع کرد.
سوم: بعد از 36 سال، بالاخره راه برای دسترسی ایران به فناوریهای صلحآمیز هستهای باز شد.
چهارم: بعد از چند دهه کشمکش، در نهایت قدرتهای جهانی، غنیسازی و آبسنگین ایران را پذیرفتند.
پنجم: ساختار تحریمهای کشنده بینالمللی و چندجانبه علیه ایران شکسته شد.
بنابراین به همین پنج دلیل کلیدی، صهیونیستها، اعراب تکفیری و تندروهای آمریکا، ابتدا هرچه در توان داشتند بهکار گرفتند که برجام به نتیجه نرسد اما بعد از بهنتیجهرسیدن برجام، جمهوریخواهان در ریاستجمهوری و کنگره آمریکا پیروز شدند و حالا تلآویو و متحدان عربشان امیدوار شدهاند که بتوانند قطار تحریمهای آمریکا علیه ایران، تحت پوشش حقوق بشر و تروریسم بهراه بیندازند و بنابراین نیازی به لغو یا نقض برجام ازسوی آمریکا ندارند؛ چون هدف آنها تحریم و فشار به ایران بود که دوباره امیدوار شدهاند؛ ضمن اینکه برداشت آنها این است که تحریمهای جدید آمریکا تحت عنوان تروریسم و حقوق بشر، موجب نقض برجام ازسوی ایران خواهد شد و زمینه برای اجماع مجدد جهانی علیه ایران فراهم خواهد شد.
اما در صورتی ایران میتوانست از ظرفیتهای مهم برجام بهرهبرداری کند که در داخل اتحاد و یکپارچگی خود را حفظ کرده و متحد و با برنامه بهپیش میرفتند. متأسفانه بعد از برجام، جناحهای سیاسی ایران، وارد شدیدترین اختلاف و کارزار داخلی شدند که هنوز هم ادامه دارد.
حالا صهیونیستها از یکطرف به اختلافات داخلی ما دل بستهاند و هرکاری خواهند کرد که گسترش یابد و ازطرف دیگر هم با تغییرات در صحنه سیاسی آمریکا بعد از اوباما، امیدوار شده که بتوانند موج ایرانهراسی را دوباره بهراه انداخته و فشار علیه ایران را افزایش دهند.
منبع: وقایع اتفاقیه
کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام