عبدالرضا داوری: احتمال ترور «احمدی نژاد» وجود دارد
مشاور رسانه ای سابق احمدی نژاد گفت: اصل این احتمال که آقای احمدینژاد سوژۀ یک عملیات تروریستی باشد، منتفی نیست. اگر منتفی بود، نظام جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران قویترین تیم حفاظتی را در اختیار ایشان نمیگذاشت و در کنار منزل ایشان مستقر نمیکرد. نیروهای انتظامی و امنیتی در کوچۀ محل اقامت ایشان مستقرند و تیم حفاظت آقای احمدینژاد با تجهیزات حفاظتی لازم و تسلیحات کامل در کنار ساختمان محل سکونت ایشان حضور دارند.
به گزارش دیده بان ایران؛ عبدالرضا داوری تا همین چند وقت قبل مدافع سرسخت کاندیداتوری محمود احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری 1400 بود. او در توئیتهای پرشمارش، احمدینژاد را شانس اول پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری و این واقعه را به سود ایران میدانست. اما اکنون مدتی است که توئیتهایش متضمن انتقادات تلویحی تند و تیزی به احمدینژاد است؛ توئیتهایی که در نوع خودشان شگفتانگیزند. مثلا آقای داوری در چند روز اخیر، از منظر خودش، به شباهت سلوک سیاسی محمود احمدینژاد و مسعود رجوی پرداخته است.
مشروح گفت وگو با این بهاری سابق را در پی میخوانیم.
*****
از توئیتهای اخیر شما به نظر میرسد اختلافاتی با آقای احمدینژاد پیدا کردهاید. ممکن است بفرمایید اختلافتان بر سر چیست؟
مهمترین اختلاف نظر بنده با آقای احمدینژاد که از ماهها پیش در جلسات خصوصی یا کاری مطرح میشد شیوۀ سیاستورزی ایشان است. ایشان قصد کاندیداتوری و بازگشت به قدرت را دارند. در سال 92 تلاش کردند مهندس مشایی را جایگزین خودشان کنند و سال 96 خودشان کاندیدا شدند. به هر حال آقای احمدینژاد از یکسو تمایل دارد که دولتهای نهم و دهم را بازتولید کند اما از سوی دیگر بازگشت به رأس دولت بدون نوعی همگرایی با مجموعۀ حاکمیت و رفع سوءتفاهم یا رسیدن به تفاهمی کلی بر سر ادارۀ کشور بین آقای احمدینژاد و نهادهای حاکم، ممکن نیست اما تلقی احمدینژاد این است که به صرف اقبال عمومی میتواند حاکمیت را وادار کند که تصمیمش را در قبال موضوع تایید صلاحیتش تغییر دهد. ولی تجربه چنین چیزی را نشان نمیدهد. آقای احمدینژاد تصور میکند اگر در انتخابات رد صلاحیت شود، مشارکت کاهش خواهد یافت ولی این تصور بسیار نادرست است زیرا انتخابات شوراها و انتخابات ریاست جمهوری با هم تقارن دارند. بنده این موضوع را بر اساس آمار و محاسبات نشان دادهام که انتخابات 1400 به دلیل تقارن دو انتخابات شوراها و ریاست جمهوری، حداقل از مشارکت 55 تا 60 درصد مردم برخوردار خواهد بود. به هر حال نوع سیاستورزی احمدینژاد، که بدون هر نوع تفاهم با نهادهای حاکم میتوان دولتهای نهم و دهم را بازتولید کرد، از اساس خطاست. بنده بارها این نظر را مستدلا در جلسات خصوصی و کاری با خود آقای احمدینژاد بیان کردم اما متاسفانه توجهی به حرفم نشده است. نه تنها توجه نشده، بلکه در یک ماه اخیر، روند حرکت آقای احمدینژاد به سمت افزایش تضادها و تنش با نهادهای حاکمیتی پیش رفته است.
همگرایی و تفاهم احمدینژاد با نظام دقیقا یعنی چه؟
من معتقدم در دوران رهبری آیتالله خامنهای، دولتهایی بر سر کار آمدند که آن همگرایی لازم را با نهاد رهبری نداشتند. در دولت آقای هاشمی، که آقای هاشمی وزن خودش را بالاتر از رهبری میدانست، در دولت آقای خاتمی که کشور دچار بحرانهای سیاسی شدیدی بود، در دو سه سال آخر دولت آقای احمدینژاد هم که تنشهای جدیای پیش آمد، در دولت آقای روحانی هم وحدت راهبردی بین دولت و نهاد رهبری وجود ندارد. به نظرم در 1400 با توجه به شرایط کشور، دولتی بر سر کار خواهد آمد که مهمترین ویژگیاش نه تنها هماهنگی بلکه یکآهنگی با نهاد رهبری خواهد بود و کشور وارد یک دوران ثبات خواهد شد. طبیعی است که شخصی مثل آقای احمدینژاد که در دوران ریاست جمهوریاش رفتارهای تنشآلود داشته، اگر میخواهد به این مسیر بپیوندد، باید این تصویر را از خودش ارائه دهد که به ایجاد "جریان ثبات" در کشور کمک خواهد کرد و به نوعی تفاهم و همفکری و همراهی راهبری با نهاد رهبری خواهد رسید. اما این تصویر از طرف آقای احمدینژاد در سالهای اخیر القاء نشده است. رهبری در سخنرانی 6 دی 96 صریحا گفتند کسی که سالها امکانات کشور در اختیارش بوده، نباید نقش اپوزیسیون را بازی کند. مخاطب این سخن به طور مشخص آقای دکتر احمدینژاد است. این رویه باعث شکسته شدن همان تفاهم است و باید اصلاح شود. من اعتقاد داشتم آقای احمدینژاد باید طرحهای خودش را برای اداره کشور ارائه و بر سر این طرحها تفاهم میکرد. مثل طرح توزیع ثروت طبیعی یا تداوم طرح مسکن مهر. ایشان باید سر چند پروژه مشخص با حاکمیت تفاهم میکرد و وارد صحنه میشد. اما آقای احمدینژاد این کار را انجام نداد و با گفتارهای رادیکال تصویری از خودش ترسیم کرد که برهمزنندۀ ثبات است. این امر دلایل رد صلاحیت وی را، که قبلا هم صورت گرفته، تشدید کرده است. خود آقای احمدینژاد هم میداند که حتما رد صلاحیت خواهد شد ولی تحلیلش این است که شرایط تغییر میکند و در اثر این تغییر شرایط تا اردیبهشت ماه، نظام ناچار خواهد شد او را تایید صلاحیت کند. اما قطعا چنین اتفاقی نخواهد افتاد.
شما معتقدید ضرورت مبارزه با "گلوبالیسم" ایجاب میکند مجتبی خامنهای رهبر بعدی ایران باشد. اخیرا هم خبری دربارۀ دیدار احمدینژاد و مجتبی خامنهای منتشر شد. آیا چنین دیداری صورت گرفته و احیانا در این دیدار طرفین به تفاهم نرسیدهاند و این هم یکی از دلایل فاصله گرفتن شما از احمدینژاد است؟
تضادی که در سی سال اخیر بین گلوبالیستهای حاضر در نظام اجرایی و نهاد رهبری بوده، باعث شده که جمهوری اسلامی دارای انسجام نباشد و در سیاستها و برنامههای توسعه دچار نوسان و اختلال شود. اگر بنده بر رهبری آیتالله مجتبی خامنهای تاکید دارم، از این بابت است که این ثبات از سال آینده شکل خواهد گرفت و تداوم این ثبات میتواند توسعه و پیشرفت را برای جمهوری اسلامی فراهم کند. دربارۀ ملاقات مذکور هم که اعلام شد خبر کذب بوده است. آقای فضائلی از دفتر رهبری اعلام کردند چنین ملاقاتی انجام نشده است. طبیعتا تحلیلهای مربوط به این ملاقات هم اهمیتی ندارد چون اصل ملاقات را دفتر رهبری تکذیب کرده است.
منظور آقای احمدینژاد از اینکه شرایط تغییر میکند و نظام مجبور به تایید صلاحیتش میشود، چیست؟ یعنی به نظر او طی یکی دو ماه آینده چه اتفاق مهمی میافتد؟
اصولا آقای احمدینژاد، بخصوص از سال 96 به بعد، همواره منتظر یک اتفاق است. البته من ماهیت این اتفاق را نمیدانم ولی ایشان همیشه به ما میگفتند در ماههای آینده اتفاقاتی میافتد و شرایط تغییر میکند. اما هیچ وقت آن اتفاق رخ نداد و شرایط تغییر نکرد. من دقیقا نمیدانم ایشان منت چه نوع اتفاق یا بحرانی است که به وسیلۀ آن اتفاق یا بحران، زمینۀ حضور مجدد ایشان در راس دولت فراهم شود.
برخی معتقدند کارکرد سیاسی احمدینژاد، در صورت بازگشت به رأس دولت، چیزی جز فروپاشی جمهوری اسلامی نخواهد بود. نظر شما چیست؟
به نظرم اصولا این بحث منتفی است. یعنی مساله عمیقتر و ریشهایتر از این است. مساله ثبات، مساله دهۀ پنجم انقلاب است. من اعتقاد دارم جمهوری اسلامی بعد از سه دهه در دوران رهبری آیتالله خامنهای، به یک ثبات در ساختار تصمیمگیری و تصمیمسازی و اجرایی رسیده است و از آنجایی که آقای احمدینژاد تفاهم لازم با چنین روندی را نخواهد داشت، به نظرم اصولا کاندیداتوری ایشان منتفی است. دربارۀ فروپاشی هم اعتقاد دارم که چنین امکانی در هر شکل و فرایندی منتفی است. جمهوری اسلامی از چنان انسجام و ثبات و اقتداری بهرهمند است که مطلقا نمیشود تصوری از فروپاشی جمهوری اسلامی داشت.
بحث ترور احمدینژاد را چقدر جدی ارزیابی میکنید و به نظرتان چرا او این موضوع را مطرح کرده است؟
اصل این احتمال که آقای احمدینژاد سوژۀ یک عملیات تروریستی باشد، منتفی نیست. اگر منتفی بود، نظام جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران قویترین تیم حفاظتی را در اختیار ایشان نمیگذاشت و در کنار منزل ایشان مستقر نمیکرد. نیروهای انتظامی و امنیتی در کوچۀ محل اقامت ایشان مستقرند و تیم حفاظت آقای احمدینژاد با تجهیزات حفاظتی لازم و تسلیحات کامل در کنار ساختمان محل سکونت ایشان حضور دارند. اینکه از احمدینژاد حفاظت میشود، دلیلش این است که به طور کلی احتمال ترور ایشان وجود دارد. اما دربارۀ این بحث اخیر باید بگویم هیچ تروریستی اعلام نمیکند که قصد انجام عملیات تروریستی دارد. معمولا بعد از انجام چنین عملیاتی است که کسی یا کسانی مسئولیتش را بر عهده میگیرند. اینکه ما به استناد مطالب بعضی کانالهای تلگرامی، که اصلا معلوم نیست به کجا وابستهاند و از طرف چه کسانی اداره میشوند، احتمال کلی ترور را بزرگنمایی کنیم، صحیح نیست. یعنی به نظر من استنادات اخیر دربارۀ احتمال ترور ایشان، استنادات قویای نبودند.
فکر میکنید نظام نهایتا فعالیت احمدینژاد را محدود میکند یا او را بهمثابه استخوان لای زخم همچنان تحمل خواهد کرد؟
نظام جمهوری اسلامی در اوج ثبات و اقتدار خودش قرار دارد. آقای احمدینژاد عضو مجمع تشخیص مصلحت است و فرد ساختارشکنی هم نیست. تجربه این را نشان داده است. شاید مواضع ساختارشکنانه بگیرد اما رفتارهای ساختارشکنانه ندارد و به سمت تحریک مردم نخواهد رفت. اصولا آقای احمدینژاد به لحاظ رفتاری، فرد محافظهکاری است. شاید در گفتار رادیکال یا ساختارشکن باشد ولی در رفتار کنشهایی از این دست نخواهد داشت. احمدینژاد مشغول زندگی و فعالیتهای دانشگاهیاش است و بعد از رد صلاحیتش در انتخابات 1400، با توجه به سنش، که دیگر 65 ساله شده است، و نیز با توجه به نوع سیاستورزیاش که فارغ از تعامل با نهادهای قدرت است، به تدریج موج احمدینژاد هم فروکش خواهد کرد.
منبع:جمهوریت