توهین و هجمه به آیت الله، کسب و کار آنهاست!
از تخریب ها و هجمه ها به آیت الله هاشمی رفسنجانی در دهه 70 که عموما از سوی اصلاح طلبان آوانگارد و ترمز بریده مطرح می شد که بگذریم، نهال توهین به این شخصیت برجسته و تراز اول در اوایل دهه 80 با روی کارآمدن نواصولگرایان کاشته شد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی دیده بان ایران، در چند سال اخیر هجمه به آیت الله هاشمی رفسنجانی ترجیع بند افراطیون و دلواپسان شده است و این قماش هرازچندگاهی با بهانه و بیبهانه، آیت الله را به شیوه خود مورد التفات قرار میدهند؛ این هجمه پراکنیها به قدری در میان افراطیون شایع شده که به بخشی از عنصر هویتی شان تبدیل شده و هر فردی که می خواهد در میان افراطیون شهره شود و احیانا از خوان نعمت مادی و منصبی تحت تکفل آنها بهره مند شود، باید حتما در سابقه اش، هجمه و درشت گویی نسبت به آیت الله هاشمی وجود داشته باشد.
اخیرا حسن عباسی عنصر معلومالحال و متوهمی که هرازچندگاهی در سخنرانیهایش عنان از کف میدهد، نطقی را علیه آیت الله هاشمی رفسنجانی مطرح کرده است. اظهارات تند و بدون سند و ادله این شخص که کاربردش صرفا منحصر به تهییج مستمعین و مخاطبین است، مسبوق به سابقه میباشد، از اینرو چندان ارزشی برای پرداخت خبری و تحلیلی ندارد؛ اما آنچه که پراهمیت می نماید، آن است که چرا هر تازه به دوران رسیده اراجیف و اباطیل بافی چون فرد متوهم فوق الذکر، به خود اجازه می دهد، علیه یکی از ارکان انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، سخن سرایی و هجمه پراکنی کند.
از هجمه های دهه 70 تا توهینهای دهه 80
از تخریب ها و هجمه ها به آیت الله هاشمی رفسنجانی در دهه 70 که عموما از سوی اصلاح طلبان آوانگارد و ترمز بریده مطرح می شد که بگذریم، نهال توهین به این شخصیت برجسته و تراز اول در اوایل دهه 80 با روی کارآمدن نواصولگرایان کاشته شد؛ اگر چه آن اصلاح طلبان آوانگارد با مشاهده روند تحولات سالهای بعد از دهه 70 پی به خبط و اشتباه خود در هجمه به آیت الله بردند اما نواصولگرایان هنوز آثاری از ندامت بر رخسار ندارند و حتی همچنان در اتاق فکرهایشان برای هجمه به آیت الله نقشه کشی و برنامه ریزی میکنند.
با پیروزی احمدی نژاد در انتخابات 84، تئوریسینها و گفتمانسازهایی که به تغذیه او میپرداختند، با اتکاء به این گزاره مغلوط که مردم از نوع نگاه و نگرش آیت الله هاشمی به مسائل سیاسی و اقتصادی گریزاناند، پیروزی احمدی نژاد را بعنوان حسن مطلعی برای سرایش غزل پایان بخشی به زیست سیاسی آیت الله هاشمی دانستند و تخریبها و توهینها و هجمه پراکنی پیاده نظام تریبون دار خود را قوام بخش این غزل سرایی تعریف کردند.
در 15 خرداد سال 85، یعنی حدود یک سال پس از روی کارآمدن دولت احمدی نژاد و در شرایطی که حلقه قم به زعامت آیت الله مصباح یزدی، اطاعت از احمدی نژاد را به مثابه اطاعت از خدا می دانست، نخستین حمله به آیت الله هاشمی رفسنجانی صورت گرفت و سخنرانی آیت الله در شبستان امام خمینی حرم حضرت معصومه با آشوب عده ای نیمه تمام ماند.
به رغم آنکه دفتر آیت الله مصباح حضور برنامهریزی شده شاگردان این استاد حوزه در مراسم به اغتشاش کشیده شده سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در قم را تکذیب کردند اما منابع مطلع در قم عامل ایجاد اغتشاش در این مراسم را یکی از مدیران موسسه آموزشی آیت الله مصباح معرفی کردند.
اما هجمهپراکنی به آیتالله هاشمی تنها به برهم زدن سخنرانیهایش منحصر نماند، بلکه تریبونداران بویژه در تهران و قم برای ملکوک کردن کارنامه درخشان آیت الله وارد عمل شدند؛ این پروژه را اگر چه مریدان آیت الله مصباح و کارگزاران دولت احمدی نژاد به پیش میبردند اما روسا و زعمای آنها هم از قافله عقب نبودند و به محض تنگ آمدن عرصه بر مریدان شخصا عنان هجمه پراکنی را دردست میگرفتند.
اوج هجمهپراکنی به آیتالله هاشمی رفسنجانی در مناظرات انتخاباتی سال 88 بود که محمود احمدی نژاد سرمست از قدرت و مکنت بیامان با تهمت های ثابت نشده به آیت الله می تاخت تا سبد رایش را فراختر کند.
این رویه احمدینژاد و نزدیکان و منتسبین او در سراسر دوران 8 ساله دولتهای نهم و دهم، استمرار داشت؛ البته در کنار احمدی نژادیها، سایر شخصیت ها وطیفهای اصولگرا هم توهین به آیت الله را وجه همت خود قرار داده بودند؛ به گونه ای که در مقطعی تنها فصل مشترک طیفهای متکثر اصولگرایی، تخریب هاشمی رفسنجانی بود.
روزی که اتاق فکر تندروها به تکاپو افتاد!
«نمیگویم نمیآیم» این دو کلمهای بود که عصر روز یکشنبه هشتم اردیبهشت ماه سال 92 از لسان آیت الله هاشمی در دیدار با جمعی از طلاب و دانشجویان که متقاضی حضور آیتالله در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بودند، خارج شد؛ همین امر دستاویزی شد تا شخصیتهای مختلف اصولگرا از متمایلین به احمدی نژاد تا غضب کرده بر او، همه و همه حول محور تخریب و هجمه به هاشمی، مجتمع گردند.
آیت الله هاشمی در آن انتخابات ثبت نام کرد و موج و شوری عظیم جامعه را درنوردید؛ امری که تحلیگران و رصدگران را غافلگیر کرد به گونه ای که اقتدارگرایان تنها راه را حذف آیت الله از صحنه انتخابات با تیغ نظارت استصوابی شورای نگهبان دانستند و همین را هم کردند، اما موج راه افتاده در جامعه در آن انتخابات در حمایت از هاشمی رفسنجانی به حدی بود که فرد مورد حمایت او یعنی دکتر روحانی مقبول رای دهندگان افتاد و هفتمین رییس جمهوری اسلامی ایران نام گرفت.
با روی کارآمدن دولت دکتر روحانی که استمرار دهنده رای و مشی اعتدالی و عقلانی و توسعه گرایانه آیت الله هاشمی بود، افراطیون اقتدارگرا که 8 سال هر چه در توان داشتند برای اضمحلال و طرد این تفکر بکار بسته بودند، سرخورده و مایوس شدند؛ البته آنها در این دوره جدید،هجمه به آیت الله هاشمی و دولت برآمده از تفکر وی را از کانال و فاز تازه ای پی گرفتند.
دستمایه های تخریب آیت الله؛ از یک مستند مغرضانه تا یک روایت تحریف شده
در ماه های نخست روی کارآمدن دولت یازدهم که بواسطه رویکردهای تعقل گرایانه، بازار افراطیون رو به کسادی گراییده بود، فیلم مستندی تحت عنوان "من روحانی هستم" از سوی تندروها تکثیر شد؛ در این فیلم که برداشتی مغلوط و گزینشی از یک برهه از تاریخ انقلاب و جنگ تحمیلی بود تلاش شده بود با دستمایه قرار گرفتن ماجرای معروفِ موسوم به "مک فارلین" اتهاماتی متوجه آیت الله هاشمی و دکتر روحانی شود؛ امری که بعدها با روشنگریهای صورت گرفته و بازخوانی عتاب امام (ره) در آن مقطع زمانی خطاب به مخالفان رویکرد هاشمی، به شکست گرایید و تندروها درست از پا درازتر به لاک خود خزیدند.
تندروها چندی پس از به هزیمت رفتن در ماجرای مستند مغرضانه و مجعولشان، ایام سالگرد پذیرش قطعنامه 598 از سوی امام در تیر67 را مستمسک مناسبی برای هجمه پراکنی دوباره به آیت الله هاشمی یافتند؛ آنها در تیر و مرداد 93 تلاش داشتند از طریق تریبونها و رسانههای متنوع و متکثر تحت کنترل شان چنین القاء کنند که آیتالله هاشمی پذیرش خاتمه جنگ را به امام(ره) تحمیل کرد؛ موضوعی که اخیرا نیز از سوی پدر معنوی رادیکال های دلواپس مجددا طرح گشته است.
در آن مقطع زمانی، سرلشکر رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه پاسداران هم با اظهارتش در مصاحبه با نشریه رمز عبور(وابسته به نواصولگرایان) سهوا یا تعمدا به تکمیل پروژه افراطیون در تخطئه سیاست های هاشمی در دوران دفاع مقدس، یاری رساند و اعلام کرد: "هاشمی به فکر قدرت بعد از امام بود"!
اما سرانجام این تیر مغالطه تندروها هم به خطا رفت و با تورق کتاب خاطرات آیت الله هاشمی و همچنین بازنشر روایت بزرگان حاضر در صحنه، مشخص گردید که امام خمینی نه با اکراه و تحمیل که با عنایت به شرایط و اقتضائات و مقدورات روز، تصمیم به پذیرش قطعنامه 598 گرفتند.
حقد برجام ستیزان از آیت الله
به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی دیده بان ایران، در طی یکی دو سال اخیر یکی از توجیهات تندروها برای تخریب و تخطئه هاشمی، حمایت بی قید و شرط او از رویکرد تعاملگرایانه دولت یازدهم در عرصه سیاست خارجی و حصول برجام بوده است؛ دلواپسان برجام ستیز که با حصول برجام منافع مادی و معنوی زیادی را از کف دادند، از آیتالله به سبب حمایتهایش از برجام و دستگاه دیپلماسی خردورز دولت تدبیر و امید، حقد و کینه دارند و هرازگاهی این کینه را در نوشتجات و سخنرانیهایشان بروز و ظهور می دهند.
برای نمونه در اواسط سال جاری یکی از روحانیون بلندپایه در جمع مریدانش، برجام را الگویی برای تضعیف تفکر امام(ره)در برابر آمریکا دانست و سپس آنرا به مسئله پایان جنگ گره زد.
مخالفان آیت الله هاشمی، حتی از ماجرای محاکمه و محکومیت فرزندان ایشان هم دستمایه ای برای هجمه درست کردند؛ در تابستان سال گذشته که حکم محکومیت یکی از فرزندان آیت الله به اجرا درآمد، مخالفان از سعه صدر آیت الله برآشفتند و نجوای قرآن و ذکر او در گوش فرزندش را برنتافتند و بر آن خرده گرفتند؛ گویا انتظار داشتند آیت الله بواسطه اجرایی شدن حکم فرزندش، از کوره در رود اما ایشان بزرگمنشانه با این رخداد برخورد کردند و گفتند فرزندان من با دیگران تفاوتی ندارند.
بی تردید نکات و گزارههای ذکر شده در بالا، همه تخریبها و هجمههای تندروها علیه آیتالله هاشمی نیست و ذکر آنها مثنوی هفتادمن کاغذ می طلبد؛ همچنین همانطور که در ابتدای این مرقومه ذکر شد، باید توجه داشت که تخریب و تخطئه آیت الله هاشمی یکی از عناصر هویتی افراطیون دلواپس است؛ عنصری که اگر از آنها سلب شود، ماهیت وجودی نخواهند داشت بنابراین نباید انتظار پایان یافتن این هجمههای ناجوانمردانه را داشته باشیم، چرا که به نظر نمی رسد حیات تندروها را در سپهر سیاسی ایران پایانی باشد...